هراز نیوز :بچه های 6 بهمن مصاحبه ای را با معاون مدیر کل ارشاد استان مرکزی و البته رییس ارشاد سابق شهرستان آمل ترتیب داده اند که در زیر می خوانید :

گفتگو با حسین جوادی یکی از بهترین مصاحبه های چند ماه اخیر ما بود. نه به لحاظ شخص مصاحبه شونده، بلکه به خاطر صراحت لهجه ای که خاص حسین جوادی است و همچنین مطالبی که در این گفتگو بیان شد. همانند سال های دور بدون تعارف سخن می گوید و در عین حال به شدت اخلاقی است؛ به طوری که نام هیچ کسی را بدون پیشوند “آقا” خطاب نمی کند. حسابی از دست کارهای اخیر دکتر احمدی نژاد گلایه مند است و به گفته خودش در رفتن از دولت دهم و نقل مکان به صداو سیما لحظه ای درنگ نخواهد کرد. در موضوعات فرهنگی، کارشناسانه نظر داده و از عملکرد خود در زمان ریاستش بر اداره ارشاد آمل به شدت دفاع می کند و تاکید می کند که همه این کارها را با سه میلیون تومان به انجام رسانده. شرح طرح جامعی که برای فرهنگ و هنر شهرستان آمل داشت، از قسمت های جالب این گفتگوست. همانطور که انتظار داشتیم، در پایان مصاحبه، بحث جالبی میان ما و او در خصوص مشایی در گرفت که بنا به مصلحت ایشان از انتشار آن معذوریم. مصاحبه پایگاه خبری تحلیلی “6 بهمن” با حسین جوادی که در حاشیه برگزاری مراسم هفتگی هیئت محبین آل طاها در مسجد جامع آمل صورت گرفته را در ادامه می خوانید:

“6بهمن”: برای شروع بحث فکر می‌کنم اگر از سوابق کارهای فرهنگیتان پیش از تصدی اداره ارشاد آمل برایمان بگویید بهتر است.

بسم الله الرحمن الرحیم. از سال ۵۷ که ۱۱ سال سن داشتم، در تشکل‌های فدائیان اسلام و همچنین سازمان مجاهدین انقلاب و حزب جمهوری اسلامی فعالیت داشتم.

“6بهمن”: فدائیان اسلام پس از انقلاب هم فعالیت داشت؟

بله. در آمل ما تا اواخر سال ۵۸ فعالیت داشتیم و بعد در مجاهدین انقلاب یا حزب جمهوری اسلامی ادغام شدند. یکسری همکاری‌های فرهنگی هم در سال‌های ۵۸ و ۵۹ با سپاه داشتم و بعد از آن وارد اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش آموزان شدم که چند سالی طول کشید. مدتی هم در انجمن اسلامی محلات بودم که به عنوان گشت شب در محلات مختلف آمل مثل نیاکی محله گشت می‌زدیم. این برنامه‌ها بود تا اینکه در سال ۷۲ ۷۳ هیئت آل طا‌ها را تشکیل دادیم. در دوران دانشجویی در دانشگاه آزاد قم، رئیس انجمن شعر و ادب دانشگاه بودم و علاوه بر آن در بسیج دانشجویی و نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری هم مسئولیت داشتم. از سال ۶۸ وارد عرصه نویسندگی و مطبوعات شدم و سلسله یادداشت‌هایی را درباره بمبهای شیمیایی جانبازان شیمیایی برای «اطلاعات هفتگی» می‌نوشتم.

“6بهمن”: آن موقع مسئول اطلاعات هفتگی آقای دعائی بود؟

آقای دعائی نماینده ولی فقیه و مدیر مسئول در روزنامه بود و سردبیری اطلاعات هقتگی را آقای فتح الله جوادی، بر عهده داشت و مسئول صفحه بسیج آن جناب آقای دری بود که الان معاون فرهنگی وزیر ارشاد شده. بعد‌ها من مسئول صفحه بسیج شدم بعد از این‌ها که کارمند رسمی صداو سیما شدم و دبیری خبر برون مرزی و همچنین مسئولیت سایت لبیک صدا و سیما را بر عهده گرفتم.

“6 بهمن”: ۶ بهمن سال ۶۰ کجا بودید؟

آن موقع سال اول دبیرستان در دبیرستان امام خمینی (ره) درس می‌خواندم. حدود ساعت ۷ صبح مطلع شدیم و کلاس درس تعطیل شد و ما رفتیم در خیابان مهدیه در پشت مصلی و یک گوشه کار را برای سنگرسازی به عهده گرفتیم.

“6بهمن”: از آن روز خاطره‌ای هم دارید؟

یک خاطره‌ای هست که من خودم بخشی از آن را دیدم و بعدا کامل آن را از یکی از دوستان پاسدار شنیدم. در اطراف یکی از ساختمان‌های خیابان مهدیه، یکی از کمونیست‌های مهاجم در طبقه دوم ساختمان موضع گرفته بود و به نیروهای مردمی و سپاهی شلیک می‌کرد. پاسداری که در خیابان و نبش کوچه برنجفروشان بود، چند بار گلنگدن اسحه‌اش را می‌کشد که یعنی تیر من تمام شده! آن کمونیست هم که از ساختمان سرش را بیرون می‌آورد تا او را بزند، آن پاسدار از فرصت استفاده کرده و توانست تیر خلاص را شلیک کند. جالب است که این واقعه برای سال ۶۰ است. یعنی زمانی که سپاه خیلی نیروی نظامی حرفه‌ای یا آموزش‌های رزمی پیشرفته نداشت.

خاطره دیگر اینکه یکی از دوستان بسیار نزدیک من پس از مدت‌ها که در جبهه می‌جنگید، آمده بود تا خانواده‌اش را ببیند و متاسفانه او را شهید کردند یا یکی از شهدای دیگر که از جلسه هیات قرآن برمی گشت و کمونیست‌ها ابتدا به اسم اینکه پاسدار هستند، به او نزدیک شده و سپس از او می‌خواهند تا به امام توهین کند. وقتی هم که او این کار را انجام نمی‌دهد، در دهانش شن ریخته و خفه‌اش کردند.

“6بهمن”: از حضور در عرصه دفاع مقدس و شرکت در عملیات‌ها بگویید؟

من از سال ۶۶ وارد جبهه شدم. در عملیات والفجر ۱۰ که منجر به آزادسازی حلبچه شد، حضور داشتم که خاطره تلخ بمباران شیمیایی حلبچه را در آنجا به عینه دیدم که وقایعی مشمئزکننده بود. مثلا آنجا بچه‌ای ده سله را دیدیدم که شیمیایی شده بود و در عین حالی که به شدت گریه می‌کرد، بخشی از وسائل خانه‌اش را هم با یک وضع فجیعی به دوش می‌کشید یا مادری شیمیایی شده بود و پشت ماشین سپاه از شدت بی‌آبی فریاد می‌زد و فرزند او که شاید هفت، هشت روزی از تولدش نمی‌گذشت هم شیمیایی شده بود. به دلیل اینکه دشمن در بمباران شیمیایی حلبچه هم از عامل خون استفاده کرد و هم از عامل اعصاب که خفه کننده بود، تعداد زیادی از مردم تا برسند به عقب، تمام کردند. در جبهه جنوب هم در عملیات بیت المقدس و جند عملیات دیگر افتخار حضور داشتم.

“6بهمن”: برای بررسی فضای انتخابات سال ۸۴ و به طور کلی، فضای فرهنگی دهه ۸۰، به نظر می‌رسد که ابتدا باید یک تصوری از عرصه فرهنگی غالب بر دهه ۷۰ داشته باشیم. به عنوان یک فعال فرهنگی آن سال، سیاست‌های فرهنگی دولت‌های وقت را چطور ارزیابی می‌کنید؟

برای تبیین فضای فرهنگی دهه ۷۰، باید مبدا زمانی را از سال ۶۸ شروع کنیم. یعنی زمانی که حضرت امام از میان ما رفتند و به نوعی جنگ هم تمام شد. به تبع آن، فضای شهید و شهادت و تشییع جنازه هم در سطح شهر‌ها کمرنگ‌تر شد. برای واکاوی این دهه، به نظرم باید چند سال به عقب برگردیم. یعنی سال‌های اول انقلاب. در آن سال یک روند فرهنگی را داشتیم که به نوعی فقر فرهنگی بود. ما در مملکت ایران و نه جمهوری اسلامی، چند برهه شاخص فرهنگی داریم که دو برهه آن خلی حساس و مهم است. یکی قبل از انقلاب، یعنی زمانی که عرصه فرهنگ و هنر دست کسانی بود که می‌گفتند که فرهنگ و هنر بدون دین. سینمای آن دوره هیچ بویی از دین نمی‌برد. همینطور تلویزیون ما. در این مقطع، نزدیک شدن دین به این حوزه‌ها را خطرناک می‌دانستند. یعنی هنر برای هنر. بعد از انقلاب کاملا فضا عوض شد. تفکرات حضرت امام (ره) نیز در زمینه مسائل فرهنگی عملی نشد. یک عده‌ای آمده بودند، می‌گفتند که ما به هیچوجه هنر را نمی‌پذیریم و فقط باید به امور دینی بپردازیم. به نوعی گرفتار افراط و تفریط شدیم. شما الان در بیانات مقام معظم رهبری که ببینید، ظرایف کار هنری را آنقدر تاثیرگذار مطرح می‌کنند که جالب توجه است. وقتی بچه‌های لشگر ۲۵ کربلای سپاه مازندران خدمت حضرت آقا می‌رسند، مقام معظم رهبری به آن‌ها می‌گویند شما در عرصه نویسندگی ضعیف عمل کردید و الا حماسه بچه‌های مازندران در جبهه‌های جنگ اینقدر راحت فراموش نمی‌شد.

الان در تهران اینکار شده. در مورد خاطرات بسیاری از فرماندهان لشگر ۲۷ محمد رسول الله کار شده است. چرا در مازندران این کار صورت نگرفت. مقام معظم رهبری اشاره می‌کنند به انقلاب اکتبر روسیه و می‌فرمایند که همه این‌ها با ادبیات و هنر ماندگار شد. این فرمایشات نقش فرهنگ و هنر را در ثبت و ضبط خاطرات یک ملت نشان می‌دهد.

در همین راستا من می‌گویم که در اول انقلاب خیلی تندروی شد. به گونه‌ای که بعضا افرادی که با رفتارهای انقلابی آن زمان، کمی اختلاف نظر داشتند، خیلی زود قیچی می‌شدند. یا بعضا رفتارهای نامناسبی که آن موقع از طرف برخی‌ها باب بود. مثلا تیغ زدن صورت خانم‌هایی که آرایش کرده بودند یا توقیف ماشین یک کسی که نواری در خودرو‌اش بود. سال‌های ۶۳و ۶۴ به لحاظ فرهنگی، فضا خیلی زیبنده نبود و البته ناپایدار. چرا که اگر آن فضا درست نتیجه می‌داد، امروز نباید وضع ما در بحث حجاب و اعتقادات اینگونه می‌بود. حالا خوشبختانه در سال‌های اخیر مسئولان به این نتیجه رسیدند که نه دین بدون هنر را می‌شود عرضه کرد و نه هنر بدون دین در جامعه ما مقبولیت دارد. هر دو را باید توامان داشت.

از سال ۶۸ یک پروسه جدیدی به وجود آمد که طی آن قرار شد در کشور سازندگی صورت گیرد. آن موقع من یک مقاله‌ای در دانشگاه نوشتم با عنوان «دین سیاسی یا سیاست دینی» که به همین مقوله اشاره کردم که چطور از فضایی که در اول انقلاب داشتیم، فاصله گرفتیم و به این وضعیت در مسائل فرهنگی رسیدیم. از آن موقع در خیلی از مسائل فرهنگی کوتاهی صورت گرفت و متاسفانه این روند به طور شدیدتری به دوره بعد از خود نیز کشیده شد. یعنی دولت اصلاحات‌‌ همان سیاست‌های دولت آقای هاشمی را ادامه داد. یعنی بازکردن مسائلی که هنوز هم نمی‌توان جمعش کرد. استدلال آن موقع مسئولان دولتی این بود که چون به واسطه سیاست‌های اقتصادی دولت، بیشتر مردم تحت اثیر قرار می‌گیرند، پس باید خیلی از محدودیت‌ها را برداشت و مردم را آزاد گذاشت تا خیلی به جامعه فشار نیاید. حالا من نمی‌خواهم واژه «لاابالیگری» را برای دولت سازندگی به کار ببرم، اما بهرحال سیاست‌هایی اعمال می‌شد که مورد قبول جامعه شهید داده و انقلابی نبود.

این از دولت سازندگی، اما در دولت آقای خاتمی علاوه بر ادامه سیاست‌های باز فرهنگی، یک التقاط فکری هم به مشکلات فرهنگی دولت اضافه شد. افکاری که در بستر آن کسی چون عطاءالله مهاجرانی که یک مفسر حماسه عاشورا بود، به طوری که اگر ایشان می‌آمد عاشورا را برای شما تصویر می‌کرد، از ده تا سخنران و خطیب توانا تاثیرگزار‌تر بود، چنین شخصیتی در بستر‌‌ همان تفکرات التقاطی به جایی رسید که علیه امام عصر (عج) موضع گیری کرد. این به نوعی هنر دولت اصلاحات بود که از شخصیتی مثل مهاجرانی که آدم نسبتا خوبی بود، آمد و یک ضدانقلاب فراری ساخت.

6بهمن”: از دوران سازندگی و اصلاحات که بگذریم، می‌رسیم به سال ۸۴ چطور شد رئیس اداره ارشاد آمل شدید؟

من از ابتدا معتقد بودم که ورود به مسائل اجرایی برای افرادی چون ما کاری سخت و خسارت بار است. از این جهت که شما وقتی در راس یک سیستم اجرایی قرار می‌گیرید، قبل از هر چیز باید آن سیستم را قبول داشته باشید. اگر بنده در آن زمان می‌خواستم وارد دولت آقای هاشمی شوم، به مراتب راحت‌تر از ورود به دولت آقای احمدی‌نژاد بود. منتهی در این دوره‌ها بدنه وزارتخانه و ادارات را خیلی بدنه مناسبی نمی‌دیدم و به همین خاطر ورود پیدا نمی‌کردم. حتی چند سالی بیکار هم بوم، اما وارد دولت نشدم. چون می‌بایست مجری سیاست‌هایی باشیم که با آن‌ها را مشکل داشتیم. با آمدن آقای احمدی‌نژاد، این دغدغه دیگر نبود. یعنی بر ما تکلیف شد که در هر عرصه‌ای که ممکن است انجام وظیفه کنیم. از طرفی وجود فرد بسیار بسیار متشخص، تحصیلکرده و دلسوزی مثل آقای امامزاده بر مسند مدیرکلی ارشاد استان مازندران و یکسری ارتباطاتی که من با بچه‌های روزنامه کیهان داشتم و ایشان هم سرپرست این روزنامه در استان بودند، پل ارتباطی شد و ایشان به واسطه یکی از دوستان تماس گرفتند و بنده را آوردند در ارشاد آمل. البته خود آقای امامزاده خیلی اصرار داشت که من در حوزه اداره کل در خدمتشان باشم، اما بنده به خاطر مسائل شخصی، آمدم آمل و در مدت چند سالی که اینجا بودم، کارهای زیادی صورت گرفت. هر چند به خاطر قلت بودجه و بدنه نیروهای انسانی، خیلی از طرح‌ها اجرایی نشد.

“6بهمن”: ظاهرا زمان انتصابتان نیز با فرماندار وقت دچار مشکلاتی شدید. ماجرای آنچه بود؟

بله. فرماندار با توجه به اینکه بنده و خانواده من را خیلی خوب می‌شناخت، لیکن فرد دیگری را برای این اداره در نظر داشت. البته بعدا از طریق استانداری اقدام کردند و ایشان معاون هنری اداره کل ارشاد استان شد. آقای اکبریان ایشان را در نظر داشتند. روز معارفه ما که ۱۶ خرداد سال ۸۵ بود، شب آن یکدفعه به من اطلاع دادند که، شما فردا فرمانداری نیا. در روز تعطیل هم به من گفتند.

“6بهمن”: با پیامک که اطلاع ندادند؟!

نه! من با فرماندار تماس گرفتم و دلیل لغو معارفه را خواستم که گفتند اصلا گزینه ما، شما نبودید و ما اساسا این روندانتصاب را قبول نداریم. گفتم مگر مدیرکل نباید رئیس این اداره را تعیین کنید؟ بهرحال یکسری مسائلی بین من و ایشان پیش آمد و در ‌‌نهایت من از موضع خودم و از موضع اداره کل ارشاد استان پایین نیامدم. حراست اداره کل ما را خواست و گفتند که شما بیایید همینجا در حوزه استان فعالیت کنید که من به آقای امامزاده گفتم حالا که اینطور شد، یا من باید بروم آمل یا برمیگردم تهران. الحمدلله آقای امامزاده هم حرف من را پذیرفت و بعد ۲۰ روز مراسم معارفه ما برگزار شد.

“6بهمن”: گویا جنابعالی برای کارهای فرهنگی و هنری شهرستان یک طرح جامعی را در نظر داشتید که اجرا نشد. پیرامون آن توضیح می‌دهید؟

ببینید. شهردار یک شهر وقتی که می‌خواهد یک شهر را اداره کند، طرح جامعه شهری تهیه می‌کند می‌گوید ده سال بعد باید اینجا خیابان بخورد یا میدان و یا توسعه یابد یا مثلا طرح هادی برای روستا. یعنی نیازهای ده سال بعد را در طرح خودشان لحاظ می‌کنند. طرح من این بود که برای عرصه‌های فرهنگی و هنری هم باید طرح جامع داشت. به عنوان مثال اگر ما بیست سال پیش یا سی سال پیش می‌دانستیم که پدیده‌ای به نام موبایل به بازار عرضه می‌شود، قبل از ورودش هم اسم آن را انتخاب می‌کردیم که الان بعد از ده سال کارکردن با موبایل می‌گوئیم تلفن همراه که باز تلفن خود واژه بیکانه است. فرهنگ سازی می‌کردیم و هم نیازهایی را که در این زمینه لازم بود، تدارک می‌دیدیم. مثل اطلاعات سپاه. آن‌ها در جنگ چه کار می‌کردند؟ قبل از عملیات به اطلاعات دشمن پی می‌بردند و دستورات لازم را به خودی‌ها می‌دادند. طرج جامع فرهنگی این را می‌گوید که در اولین مرحله ما بیائیم رصد کنیم که در شهرستان آمل ما چه امکانات فرهنگی داریم. چه تعداد جوان یا نوجوان داریم که ده سال بعد جوان می‌شوند. سرانه اعتبارات و امکانات فرهنگی ما چقدر است. یک کار علمی ریشه‌ای. به عنوان نمونه روستاهای ما بیست سال بعد در معرض چه تکنولوژی‌هایی قرار خواهند گرفت و برای دفاع از جوانان چه واکسینه‌هایی را باید تدارک ببینیم. چند مرحله دیگر هم بود. نظیر جمع آوری اطلاعات و آمار، آفت‌شناسی، آفت زدایی بستر سازی و برنامه ریزی. این ۴ مرحله را ما در طرح جامع فرهنگی دیده بودیم که متاسفانه به علت عدم همکاری دستگاه‌های شهری اجرا نشد. چون خیلی از عوامل می‌بایست برای اجرای طرح پای کار می‌آمدند. مثل دهیاری‌ها، شهرداری‌ها، فرمانداری و شوراهای شهر تا ما بتوانیم این پروسه را اجرایی کنیم. یک جریان خیلی عظیمی بود که بعد از یک سال و نیم کار کردن ما برای آن، متاسفانه اب‌تر ماند و بودجه آن هم تامین نشد.

“6بهمن”: این طرح چقدر بودجه می‌خواست؟

به نظر من برای اجرای این طرح در آمل به صورتی که خیلی درست و حسابی انجا می‌گرفت، خصوصا در مورد بحث آمارگیری، مبلغی حدود ۶۰ میلیون تومان نیاز بود.

“6بهمن”: بودجه سالانه شما در آن سال‌ها چقدر بود؟

من در سال ۸۵ که آمدم، برای کل سال ۸۵، سه میلیون تومان بودجه فرهنگی آمل بود. سال ۸۶، شش میلیون تومان، سال ۸۷، نه میلیون تومان و سال ۸۸ هم دوازده میلیون تومان. سال ۸۹ که سال پایانی ما بود، بودجه را با ۲۱ میلیون تومان بستیم.

“6بهمن”: از جمله انتقاداتی که به مدیریت فرهنگی دولت نهم همیشه مطرح بود، اینکه برخی مطرح می‌کردند فضای فرهنگی در آن سال‌ها خیلی بسته مدیریت می‌شد. تا جایی که یکی از شخصیت‌های فرهنگی، یک روز بعد از انتخابات در یکی از روزنامه‌های نوشت که وزارت فرهنگ دولت نهم صرفا وزارت ارشاد بود و به فرهنگ توجه نشد. حتی یکی از دلایل رئیس جمهور برای کنارگذاشتن صفارهرندی، سعه صدر پایین ایشان مطرح شد. شما چقدر این انتقاد را می‌پذیرید؟

ببینید. من هم مدیر وزارت آقای صفار هم بودم، مدیر وزارت آقای حسینی هم هستم. ضمن اینکه سلامت آقای حسینی بی‌‌‌نهایت ارزشمند است، آدم مومن، معتقد، متعهد و کسی که از هر جهت قابل اعتماد است و همچنین یک نیروی ولائی، اما با همه این‌ها در انتخاب مدیر ان کل استان‌ها و همچنین مدیران کلان وزارت خانه، به ظاهر از اختیارات مدیریتی خود استفاده نمی‌کند. ولی آقای صفار اینطور نبود. آقای صفار شاید برخی از مدیرانش در مقاطعی بد عمل کردند؛ ولی خود آقای صفار را من حیث المجموع کارآمد و مقتدر می‌دانم. آقای صفار جایی که صلاح می‌دانست فلان مدیر را بیاورد، به هیچ استانداری باج نمی‌داد. همین برای وزارت ارشاد یک اقتدار بود. اما اینکه فضای فرهنگی آن دوره باز بود یا بسته، من می‌پرسم مگر الان فضایی که هست، فضای قابل قبولی است؟ من نمی‌گویم که الان فضا باید بسته‌تر باشد. شما در نظر بگیرید. فیلمی مثل به رنگ ارغوان آقای حاتمی کیا. ایشان زمان اصلاحات کلی دوید به اصطلاح خودش را کشت، اما به او مجوز ندادند. یا فضایی که الان در سینماهای ما حاکم شد. شما اسم این را چه می‌گذارید؟ من روی این بحث دارم. شما الان وضع حجاب را نگاه کنید. به نسبت سال‌های ریاست جمهوری پیشین، به قول روشنفکر‌ها فضا خیلی باز‌تر شده است. این عقب گرد است. این کارهایی که الان دوستان دارند انجام می‌دهند اگر زمان دولت قبلی واقع می‌شد، چه اتفاقاتی می‌افتاد؟ بنده یادم هست در زمان اصلاحات یکی از وزرای ایشان که به نمازجمعه آمده بود، به خاطر همین مسئله حجاب مورد ضرب و شتم قرار گرفت. اما در دولت دهم دارند چکار می‌کنند؟ حتی به خاطر یک تذکری که آقای امامزاده درباره حجاب در یکی از روزنامه‌ها داده بود، بروید ببینید که چه برخورد زشتی با ایشان شد. چرا؟

“6بهمن”: دولت نهم برای حجاب چکار کرد؟

من به عنوان یک مدیر فرهنگی دولت نهم فکر می‌کنم شاید در آن دولت ما در مسئله حجاب پیشرفت نداشتیم، اما حداقل فضا کنترل شده بود و پسرفت نمی‌کردیم. این پسرفت بعد از فتنه ۸۸ خیلی محسوس است. تصور من اینست که در دولت دهم در خیلی از زمینه‌ها فضا برای باج دهی فراهم شد. باج دهی به بدحجاب‌ها، باج دهی به طرفداران آقای موسوی که دارند وارد بدنه دولت می‌شوند. یک وقت هم متاسفانه به کسانی که دارند فساد مالی را به دولت تحمیل می‌کنند و با آن‌ها برخورد جدی نمی‌شود. خب، این‌ها پسرفت نیست؟ شما در کدام وزیر دولت نهم سراغ دارید که نسبت به ارزش‌ها بی‌تفاوت باشند؟ در عین حالی که من معتقدم در دولت نهم ما در بسیاری از زمینه‌ها پیشرفت هم داشتیم. شما بروید در میان مدیران کل ارشاد در استان‌ها بررسی کنید. ببینید چند نفرشان ولائی هستند. این‌ها مسائلی است که در دولت دهم الاماشالله وجود داد و بعضا نظایر آن را حتی در دولت‌های گذشته هم نمی‌دیدیم.

بعد از اینکه این مسائل پیش آمد، من درخواست دادم تا برگردم به صدا و سیما. چون دیگر ماندن در این شرایط را به صلاح نمی‌دانم و فکر نمی‌کنم که در این دولت دیگر جای امثال ما باشد. هر وقت هم که ارشاد موافقت کند، شک نکنید که در بازگشت به سازمان لحظه‌ای درنگ نخواهم کرد. چون استخدام صدا و سیما در تهران هستم و هیچ آدم عاقلی هم آنجا را ول نمی‌کند که بیاید در شهرستان‌ها. سال ۸۴ هم که آمدم، احساس کردم که باید به دولت ولایی احمدی‌نژاد کمک کرد.

“6بهمن”: جدای از طرح جامعی که برای ارشاد داشتید و بهر دلیلی اجرایی نشد، می‌خواستم بدانم برای حمایت از بچه‌های حزب اللهی که طرح و برنامه داشتند، جه حمایت‌هایی را اعمال کردید؟ کارهایی که تاثیرگذار باشد.

دو تا بحث وجود دارد. اول اینکه وقتی که من اداره ارشاد آمل را تحویل گرفتم، فضایی بود که قابل گفتن نیست و من نیز نمی‌گویم. مسائلی که اگر من بگویم، قطعا شما باور نخواهید کرد که در نظام جمهوری اسلامی، آن هم در محیط فرهنگی چنین کارهایی بشود. ببینید. یک وقتی یک شهرداری می‌اید کارخانه آسفالت سازی راه می‌اندازد و کامیون کامیون آسفالت آورده و تپه چاله‌های شهر را آسفالت می‌کند و همه هم می‌گویند به به عجب شهردار خوبی است. اما در مسائل فرهنگی، یک چاله فرهنگی که ۲۰ سال است به وجود آمده است، شما نمی‌توانید آنرا چهار روزه درست کنید.

برنامه‌ای را که آمریکا در مردادماه سال ۵۷ یعنی شش ماه پیش از پیروزی انقلاب تعریف کرد، گفتند که محمدرضا شاه که رفتنی است، اما برای برگرداندن نظام بعدی یعنی جمهوری اسلامی باید ۲۰ سال کار کرد. در حالی که برای کشور‌ها و نظام‌های دیگر ده سال وقت می‌گذاشتند. بیست سال کار فرهنگی. این چیزی بود که در سازمان سیا به تصویب رسید. شهوت در یک جوان تقویت کننده انحراف است. شما برای اینکه آن را خنثی کنید، باید ده برابر کاری که برای تحریک آن انجام می‌شود، تلاش کنید. ما در ارشاد با توجه به بدنه آن و همچنین پتانسیل و اعتباراتی که داشتیم، به نظرم خوب کار کردیم. سال ۸۵ که بنده آمدم آمل، در حوزه دفاع مقدس شاید ۵ تا نمایش نامه نداشتیم. اما ما آمدیم و همایش نمایش‌های حماسی و مذهبی را برگزار کردیم که از کل استان مه‌مان داشتیم. ما در هر حوزه‌ای که شما بگویید وارد شدیم و طرح و برنامه ارائه کردیم. همینطور در بحث موسسات قرآنی که چندین موسسه را فعال کردیم. سال ۸۴ ما اصلا در آمل موسسه قرآنی نداشتیم. یا کانون‌های فرهنگی مساجد که چندین برابر شد. در بخش خوشنویسی ما آمدیم گفتیم که خوشنویسان چرا درباره قرآن فعالیت نکنند. برای همین همایش کتابت وحی را با همکاری انجمن بسیار خوب خوشنویسان در ۵ دوره برگزار کردیم که خوشنویسان بر‌تر استان آمدند و این، از جمله کارهای ارزشمند ما بود که بازتاب استانی و حتی کشوری داشت. در بخش ادبیات داستانی ما آمدیم ادبیات پایداری را در حوزه جنگ ۳۳ روزه لبنان و جنگ فلسطین مطرح کردیم که همایش استانی بود. گروه‌های محلی را خیلی در این سال‌ها بها دادیم و به آن توجه کردیم. جشن‌های بومی خودمان را احیاء کردیم که استقبال عجیبی را به دنبال داشت و حدود دو سه هزار نفر در هر جشن می‌آمدند. اتفاقات عجیب و غریبی در دوره بنده افتاد. این‌هایی را که گفتم با سه میلیون تومان و هشت میلیون تومان اجرا می‌کردیم. به عنوان مثال برای همایش نمایش‌های حماسی، ما ۴ میلیون تومان هزینه کردیم که صرفا ۴۰۰ هزار تومانش را به ما داند. همینطور اقداماتی که برای هنرمندان آملی انجام دادیم که به شدت آن‌ها را به نظام خوشبین کرد. برای اولین بار در تمامی استان‌های شمالی، ما قطعه هنرمندان امامزاده ابراهیم (ع) را مطرح و اجرایی کردیم که بی‌نظیر بود. حمایت از کتاب‌ها و نویسندگان بومی در دوران ما خیلی زیاد بود که شخصا اهل گزارش کار دادن نبودم، خیلی این‌ها را تبلیغاتی نکردیم. یک برنامه خوب ما تجلیل از هنرمندان شاخص بومی بود که باز در استان برنامه نمونه‌ای بود. همین مجتمع فرهنگی هنری ولی عصر (عج) ارشاد را که ده هزار متر است را می‌خواستند از ارشاد بگیرند که توانستیم نگه داریم.

“6بهمن”: ما پیش هر مدیر فرهنگی که می‌نشینیم، یکسری فعالیت‌هایی را به عنوان عملکردشان مطرح می‌کنند، اما من می‌خواهم بپرسم که خروجی محسوس و تاثیرگذار این برنامه‌ها در سطح جامعه چقدر بود؟ اینکه شما می‌گویید که کار فرهنگی زمان بر است، درست است. اما چطور است که کار فرهنگی نیروهای مقابل ما خیلی زود به بار می‌نشیند و در زمینه‌های مختلف نتیجه عینی دارد، اما این طرف با این همه سازمان تبلیغات و اداره ارشاد و صدا و سیما و آموزش و پرورش این اتفاق نمی‌افتد؟

اگر از من بپرسید، من می‌گویم که اداره ارشاد را با این روندی که الان دارند، باید تعطیل کرد. شما از اداره ارشادی که سال به سال پر و بال آن را می‌زنند و بودجه آن را کم می‌کنند، چه انتظاری دارید؟ مثلا سازمان حج و زیارت، اداره اوقاف یا میراث فرهنگی و گردشگری که جزو سازمان‌های پول دار فرهنگی هستند را از ارشاد گرفتند. کار فرهنگی هزینه می‌خواهد. وقتی در کنگره آمریکا دو میلیارد دلار تصویب می‌شود که در ایران و علیه ارزش‌های انقلاب اسلامی هزینه بشود، یعنی کار ضد فرهنگی شود و شما بودجه کل فرهنگیتان در کشور دو میلیارد دلار نیست، اینکه کار فرهنگی نمی‌شود. شما می‌پرسید چرا کارهای فرهنگی خروجی ندارد؟ من می‌گویم اولا چون متولی امور فرهنگی کشور واحد نیست. چطور؟ به دلیل تعدد دستگاه‌های فرهنگی، من این اجازه را پیدا می‌کنم که هر کجا که کار من نقص داشت را به گردن دیگر نهاد‌ها بیاندازم و پایم را بیرون بکشم. بگویم به من چه. می‌پرسند حجاب، می‌گویم به ارشاد چه ارتباطی دارد، مسئول آن نیروی انتظامی است. او می‌گوید سازمان تبلیغات، او می‌گوید آموزش و پرورش. این یک معضل کلان فرهنگی است و چیزی نیست که دست اداره ارشاد باشد. این مسئله فرار فرهنگی و فرار مدیریتی را سبب می‌شود.

دلیل دوم اینست که شما در هر زمینه‌ای که بگویید، در کشور طرح‌های پنج ساله و ده ساله وجود دارد الا عرصه فرهنگی. یعنی اگر من رئیس اداره ارشاد رفتم یک طرح فرهنگی را کلید زدم، پس از من مدیر بعدی با کدام گرایش می‌آید؟ طرح من را ادامه می‌دهد یا نه. در کشور ما تنها وزارتخانه‌ای که اگر دولت عوض بشود، از پستهای حساس وزارتخانه را عوض می‌کنند، ارشاد است، چون هر دولتی علاقه دارد تا روزنامه‌ها و جریان رسانه را به نفع خود در اختبار بگیرد. این، اجازه نمی‌دهد که شما برنامه ده ساله فرهنگی طراحی کنید، چون دولت که عوض شد، طرح شما اب‌تر می‌ماند. حالا بعدا که شما وارد سیستم مدیریتی بشوید، به حرف من خواهید رسید.

“6 بهمن”: به عنوان سوال پایانی، آخرین فیلمی که در سینما دیدید و همچنین آخرین کتابی که مطالعه کردید، چه بود؟

آخرین فیلمی که در سینما دیدم، «اخراجی های۲» در سینما بهمن آمل بود و آخرین کتاب نیز با توجه به اینکه من معمولا پنج شش کتاب را با همدیگر می‌خوانم، یکی فرمایشات مقام معظم رهبری در خصوص مقوله فرهنگ و هنر و دیگری کتابی در خصوص براندازی و همچنین با توجه به علاقه‌ای که به شعر دارم، دیوان اشعار شعرای قدیمی را در دست مطالعه دارم.

2 thoughts on “مصاحبه با حسین جوادی”
  1. سلام و خسته نباشید
    استان اراک نه
    استان مرکزی
    موید و منصور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *