شریف با ابداع‌هایی که در نحوه‌ی انگشت‌گذاری و مضراب‌زنی در نقاط مختلف سیم‌های تار انجام داده، از این ساز صدایی متفاوت درآورد که بسیاری از کارشناسان معتقدند، زیباترین صدای تولیدشده از ساز تار است.

به گزارش هراز نیوز ، فرهنگ شریف (نوازنده پیشکسوت تار)؛ ۱۷ شهریورماه با زندگی وداع کرد. او با ابداع‌هایی که در نحوه‌ی انگشت‌گذاری و مضراب‌زنی در نقاط مختلف سیم‌های تار انجام داده، از این ساز صدایی متفاوت درآورد که بسیاری از کارشناسان معتقدند، زیباترین صدای تولیدشده از ساز تار است.

امروز نبود او جدا از تالمی که برای جامعه موسیقی به یادگار گذاشت؛ جامعه هنری کشور را از حضور استادی بااخلاق و متواضع که نوازندگی‌اش صرفا ردیف موسیقی نبود بلکه صاحب سبکی بسیار با شور و حال، بی‌نصیب گذاشته است.

***************

یکی از خیابان‌های جنوب شهر بود. قدم می‌زدیم و هر از گاهی هم به دور و اطراف نگاهی می‌کردیم و سیِ خود بودیم. لامپ‌های مغازه‌های اطراف، خیابان و پیاده‌روها را روشن کرده بود. انگار برق گرفته باشدمان. ناگاه جلوی مبل فروشی، ایستادیم. پوستری نگاه‌مان را جلب کرده بود و شاید کمی هم حیرت کرده بودیم. دو سه روزی بیشتر از «واقعه» نگذشته بود. مغازه‌دار، پوستری از «فرهنگ شریف» پشت شیشه مغازه‌اش نصب کرده بود و انگار حسی به او داشت. جوانک از کنار مغازه عبور می‌کرد و نگاهی گذرا و بی‌خیال به پوستر روی شیشه انداخت و راهش را گرفت و رفت. گویی اصلا این مرد را نمی‌شناخت. او تنها نیست. بسیارند از اهالی نسل جوان که او را نمی‌شناسند. فرهنگ شریف را. فرهنگی که آن مغازه‌دار خیابان شاپور خوب می‌شناختش. هم نسلی‌های او هم «فرهنگ» را خوب می‌شناختند اما نوبت به نسل جدید که رسید، گویی همه از یاد بردند فرهنگی هم در این مرز و بوم هست. مردم آن زمان هنوز هم صدای تار شریف را در ذهن دارند. در خاطراتشان گوشه‌هایی هست که با نوای ساز شریف، نواخته شده و عجین است اما حالا دیگر از آن روزها خبری نیست…

فرهنگ شریف، هم راهی دیار ابدی شد. او رفت اما خاطرات خوشی از خود بر جای گذاشت؛ خاطراتی که نسل امروز آنها را در یاد ندارند. ۸۵ سالش بود. دیگر شانه‌های نحیفش، یارای تحمل درد را نداشت؛ تحمل انزوا دیگر برایش سخت بود. مردی که تار می‌نواخت رفت.

فرهنگ شریف ایران، رخت بست و بر کوچه‌های ناکجا قدم گذاشت. انگار همین دیروز بود. ۱۷ سال بیشتر نداشت که سری میان سرها بلند کرد. تار می‌نواخت اما نه آن طور که دیگران می‌نواختند. می‌گفت موسیقی برای همه مردم است، نمی‌شود که برویم گوشه عزلت بگیریم و برای خودمان ساز بزنیم. نمی‌شود که برویم «برج عاج» کرایه کنیم. باید مردم را هم در لذت موسیقی شریک کنیم. او این حرف‌ها را در زمانی می‌زد که اهالی موسیقی ایرانی سخت‌گیر بودند و گاهی هم متعصب. ردیف‌های موسیقی ایرانی برایشان وحی بود. انگار که از اساس نمی‌شد طور دیگری بود. از اساس نمی‌شد در برابر این «نت‌های مقدس» ایستاد. او هم نایستاد. با این کلام همراه شد اما می‌خواست مردم را هم در لذت موسیقی ایرانی شریک کند. بداهه‌نواز بود و چیزی نگذشت که شد قله بداهه‌نوازی، اما این، برایش کافی نبود. بداهه نواخت اما مطابق «نت‌های مقدس»؛ نت‌های مقدس ردیف‌های ایرانی. حالا دیگر مردم به سوی او جلب شده بودند، زبان تارش را می‌فهمیدند. علمای قوم هم نوای ساز، لحن آهنگ و نت‌های موسیقی‌اش را منطبق بر «نت‌های مقدس» تشخیص دادند. اینطور شد که «فرهنگ شریف» در ایران ظهور کرد.

فرهنگ شریف ۴ ساله بود که تحت تأثیر آموزش موسیقی پدر قرار گرفت. منزل پدری گویا محل آمد و شد بزرگان موسیقی آن زمان بود. «عبدالحسین خان شهنازی» می‌آمد و می‌رفت. همان عبدالحسین خان، برادرحاج علی اکبرخان شهنازی. موسیقی را نخست از پدرو بعد هم از او فرا گرفت. پدر هرچند بر مسند «دراگ استور» تکیه داشت و داروساز بود اما حشر و نشری با اهالی هنر داشت و همین موضوع زمینه مناسبی برای «فرهنگ» ایجاد کرده بود.  تار را نزد استادان عبدالحسین شهنازی و مرتضی نی داوود، مشق کرد. دو تن از تارنوازان بزرگ اواخر دوره قاجار؛ اما شیوه نوازندگی در آن قامت نمی‌گنجید. ۱۲ ساله بود که نخستین تک‌نوازی خود را که به‌صورت زنده از رادیو پخش می‌شد، اجرا کرد. اجرایی که خبر از ظهور پدیده‌ای در عالم نوازندگی می‌داد. او پیش رفت و چنان شد که با مشاهیر زمان خود به اجرای مشترک پرداخت و آثار مختلفی با حضور اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری (ایرج) و محمدرضا شجریان از خود بر جای گذاشت.

حال تار بد است. حال تار بد، شد. حال تار زمانی بد شد که شهناز، رفت. استاد جلیل شهناز! حال تار بد شد زمانی که  فریدون حافظی رفت و  محمدرضا لطفی هم به این قافله پیوست. حالا حال تار بدتر است. فرهنگ شریف هم که رفت، کام تار تلخ شد. سیاهه «مسافران» گویا در حال تکمیل است. مسافر بعدی کیست؟ مسافری که قرار است برود و ما باز دوباره بنشینیم و حسرت بخوریم که چرا وقتی بود چنان نکردیم و چنین. یا باز لباس سیاه بپوشیم و در مراسم بدرقه‌اش شرکت کنیم. کام تار تلخ است.

فرهنگ شریف، این اواخر سال‌هایی را در انزوا زیست. گویی کسی دیگر از آن استاد پرآوازه خبری نداشت. سال‌های انزوا در این اواخر با بیماری و رنج هم همراه بود. چند باری در بیمارستان بستری شد و  بالاخره ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، جامعه فرهنگی ایران را سیاه‌پوش کرد و برای مسئولانی که در این سال‌ها سراغی از او نگرفتند مایه شرم شد!

یاد استاد فرهنگ شریف با ماست. یادداشت هنرمندان در ادامه مطلب ادای دینی است به او:

بداهه مردم پسند

داریوش پیرنیاکان می‌نویسد:

موسیقی اصیل ایرانی در سال‌های اخر بسیاری از چهره‌های شناخته شده خود را از دست داد. از استاد جلیل شهناز و حسن کسایی گرفته تا استاد حافظی و آقای محمدرضا لطفی؛ هنرمندان از دست رفته ما ضایعه‌ای جبران ناپذیر برای این هنر اصیل و ملی به حساب می‌آید. در اواسط شهریور ماه امسال هم یکی از اساتید راست قامت و تاپیرگذار موسیقی ایرانی از میان ما رفت. موسیقی ایرانی و به خصوص ساز تار در یکصد سال گذشته وامدار اقدامات چهره‌های قابل اعتنایی است که آقای شریف به حق یکی از این چهره‌ها به حساب می‌آید. من به فرهنگ شریف علاقه قلبی زایدالوصفی داشتم و شیفته رفتار و شخصیتش بودم. وقتی زندگی حرفه‌ای آقای شریف را مرور می‌کنی ویژگی‌هایی نظیر نبوغ، اخلاق، خلاقیت و تلاش را در کارنامه ایشان می‌بینیم. آقای شریف در سنین نوجوانی وارد رادیو ایران شدند و کارهایی در حوزه موسیقی ایرانی انجام دادند که تا سال‌های زیادی تاثیر خودش را بر موسیقی ما گذاشت. استاد شریف از بداهه‌نوازان قابل احترام موسیقی ایرانی بود که توانست علاوه بر خواص توجه مردم کوچه و بازار را هم به موسیقی ایرانی ریزه‌کاری‌های موجود در این موسیقی معطوف کند. تکنوازی‌ها و بداهه‌نوازی‌های ماندگار استاد در ذهن و ضمیر کسانی چون من ثبت شده و تا ابد در دل عاشقان این موسیقی جاودانه خواهد ماند. در مورد اهمیت بداهه‌نوازی‌های مرحوم شریف و تاثیرگذاری ساز ایشان در میان خواص خاطره‌ای دارم که ذکر آن در این مجال خالی از لطف نیست. در سال‌ها قبل روزی را به خاطر می‌آورم که در خدمت استاد عبادی نوازنده چیزه‌دست بودم.  داشتم با ایشان در مورد اهمیت بداهه‌نوازی‌شان و علاقه‌ای که به سازشان داشتم صحبت می‌کردم که آقای عبادی گفتند: در بداهه‌نوازی فرهنگ از من خیلی بهتر است. ذکر این نکته آن هم از سوی آقای عبادی نشانگر جایگاهی است که استاد تازه از دست رفته موسیقی ایرانی از جایگاه قابل اعتنایی به لحاظ بداهه‌نوازی برخوردار بودند. من همیشه درجمع دانشجویان و علاقه‌مندان به موسیقی ایرانی گفته‌ام آقای شریف اگر در موسیقی ایران هیچ کاری انجام نداده باشد، نزدیک ٣٠‌سال از طریق رادیو ایران صدای تار را به گوش مردم رساند. در آن سال‌ها تنها سه نفر بودند که صدای تار را به مردم می‌رساندند. البته استادان بزرگی بودند که درکناری نشسته بودند و تدریس می‌کردند، اما آقای شهناز، آقای مجد و آقای شریف در رادیو زحمات زیادی کشیدند و آثار ماندگاری به جا گذاشتند. خود من وقتی تنها ٧‌سال   داشتم که با صدای ساز استاد شریف به طرف موسیقی رفتم. من با رِنگ صبحگاهی که هر روز صبح از رادیو ایران پخش می‌شد، از خواب بیدار می‌شدم. خاطرم هست در آن سال‌ها بعد از پخش‌شدن این قطعه، مانی، گوینده صاحب‌نام رادیو می‌گفت: «صبح بخیر هموطن…». من آن سال‌ها این ساز را در یک عالم رویایی گوش می‌کردم و ازهمان موقع به تار علاقه‌مند شدم. از منظر مقایسه‌ای باید این نکته را مورد توجه قرار دهیم که آقای شریف در روزگاری که موسیقی ایرانی بیشتر در طبقه فکری و اجتماعی خاص طرفدار داشتند با سازشان کاری کردند که هم اصالت‌ها، ریزه‌کاری‌ها و جزئیات موسیقی ردیفی حفظ شود و هم در عین حال کسانی که تا پیش از آن شنونده موسیقی ایرانی نبودند از آن پس این موسیقی را گوش دهند و از آن لذت ببرند. مسیری که آقای شریف به موفقیت آن را طی کردند همان جاده‌ای است که بسیاری از نوازندگان و آهنگسازان موسیقی ما سعی در طی کردنش داشتند و البته از پس آن بر نیامدند. اینکه شما بتوانید به نوعی هنر و خاصه موسیقی را ارائه دهید که اخل فن و مردم به صورت توامان از آن لذت ببرند و مقبولش بدانند کار هر کسی نیست.

آقای شریف از بعد اخلاقی هم شخصیت خاص و منحصر به فردی داشتند. امیدوارم برای کسانی که این نوشته‌ها را می‌خوانند سوءتفاهمی پیش نیاید و گمان نکنند کسی چون من بعد از آنکه کسانی نظیر استاد ظریف از دنیا رفتند به یادشان افتاده‌ایم. من سال‌ها قبل وقتی بنا بود فیلمی مستند از زندگی و آثار آقای شریف ساخته می‌شد در بخشی از آن فیلم اعلام کردم تنها چیزی که می‌تواند به‌طور خلاصه جایگاه آقای شریف را مشخص کند نام و نام خانوادگی با مسمای ایشان است. فرهنگ شریف به حق از ستاره‌های پرفروغ فرهنگ ایرانی بود که شریف و نجیب و مهربان زیست.

درهیچ یک نشست‌ها و گفت‌وگوهایی که با استاد داشتم، یک‌بار ندیدم استاد پشت سر یکی از هنرمندان بدگویی کند. از همین منظر است که معتقدم بیش از نوازندگی استاد، این بخش از رفتار و شخصیت‌شان بود که آشناسان و کسانی که با ایشان همنشینی داشتند را تحت‌تأثیر قرار می‌داد. یاد استاد ما آقای شریف گرامی باد.

جوانان شریف را بشناسند

حسام‌الدین سراج می‌نویسد:

از دست دادن هنرمندان ما امری طبیعی است، چه آنها هم هر کدام انسانند وقتی کوس مرگ نواخته می‌شود، مانند هر انسان دیگر، گریزی از پذیرش‌اش ندارند. این داستان همه آدم‌هاست اما وقتی هنرمندی دار فانی را ودا می‌گوید، به همان میزان که به فرهنگ این آب و خاک خدمت کرده و در جهت اعتلای آن کوشیده است، انتظار می‌رود مسئولان فرهنگی در دروان زندگی‌اش، او را شناسانده باشند. در دوران زندگی‌اش او و مشکلاتش را دریافته باشند. وقتی هنرمندی از میان ما می‌رود، تنها امید ما این است که لااقل، کمتر مصیبت دیده باشد و کمتر زجر کشیده باشد. تاسف این است که از فقدان پی‌درپی هنرمندان هم درس نمی‌گیریم و مسئولان فرهنگی ما از اساس به هنرمندان توجهی ندارند. اگر به روند فقدان هنرمندان نامی نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد در سال‌های اخیر، یک به یک استادان موسیقی ایران را داریم از دست می دهیم. این بسیار  تاسف آور است. خیلی زود بیشه از شیران خالی خواهد شد و هیچ جایگزیی هم برای آنها وجود ندارد تنها راهکار این است که بنشینیم و دعا کنیم خداوند مسئولان فرهنگی ما را بیدار کند.

اگر زنده نگه داشتن فرهنگ وظیفه مدیران است، به تبع آن باید هنرمندان و آثار آنها به مردم شناسانده شود. متاسفانه اکنون طوری است آنهایی که برخی از هنرمندان بزرگ را می‌شناسند یا با آثار آنها خو گرفته‌اند، از شیوه‌هایی استفاده کرده‌اند که مدیران فرهنگی در آن نقشی نداشته، صداوسیما هم که داعیه این کار را دارد نقشی در این سیر نداشته است. برخی چون من هم که خودشان در امور هنری دستی بر آتش دارند، باید خوش اقبال بوده باشند که در مسیرشان به آدمی مثل فرهنگ شریف بربخورند. خوشبختانه من این شانس را داشتم و استاد، کار مشترکی را اجرا کردیم. خواص موسیقی ایرانی می‌دانند که شیوه نوازندگی استاد شریف، ویژه خودش بود. شیوه‌ای که به نظر من استاد شریف بعد از استاد جلیل شهناز، در آن گام بر داشت. ساز استاد آنقدر شنیدنی بود که خاص و عام به آن علاقه داشتند. وقتی به عنوان یک خواننده با استاد همراهی کنی آن وقت می‌فهمیدی چقدر همه چیز در جای خودش قرار دارد. در جواب آواز، تار استاد هم قدرتمند بود و هم متین چراکه خود استاد در نوازندگی متانت ویژه‌ای داشتند.

امروز متاسفانه رویه‌های دیگری در موسیقی ایرانی و بین جوان‌ها شایع شده است. آنها تصور می‌کنند اگر بر سرعت نواختن بیفزایند، اتفاق خارق‌العاده‌ای رخ داده است. امروز  تندنوازی میان جوانان مد شده و آنها تصور می‌کنند که تند نوازی یعنی خوب ساز زدن یعنی تکنیک. اما اینها اشتباه است یا توهم. اگر آنها به ساززدن استادانی مثل استاد شریف دقت کنند، می‌بینند اینطور نیست. می‌بینند که می‌توان هم متین و آرام باشند و هم شورو شعف به مخاطبان خود انتقال دهند. این را به جوانان توصیه می‌کنم که یک بار دیگر بنشینند و ساززدن استادانی چون شهناز و شریف را دوباره گوش کنند.

از هر سوی که نگاه کنید افرادی مانند فرهنگ شریف که از استادان به نام موسیقی ایرانی هستند، ناشناخته باقی ماندند. این ایراد اساسی هم بیشتر به مدیران فرهنگی بر می‌گردد و شیوه‌ای که آنها در مدیریتشان دارند. به ویژه صداوسیما در این بخش کم کاری بسیار زیادی داشته است. اساسا به نظر من مسائل هنری و میراث فرهنگی در صداوسیما جایی ندارد.در صداوسیما  قطعاتی پخش می‌شود که بسیاری به آن علاقه‌ای ندارند. نمی‌خواهند این نوع از موسیقی را بشنوند. متاسفانه تلویزیون بیشتر فضایی فانتزی پیدا کرده و بعید است بتوان این فضا را تغییر داد. مدیران فرهنگی باید تدبیری اتخاذ کنند و مطابق آن تدبیر بزرگان موسیقی ایران بزرگان هنری و فرهنگی را به مردم به ویژه نسل جوان معرفی کنند و آنها را را فرهنگ این مرز و بوم آشنا سازند. جوانان هر روز دارند از فرهنگ بومی وملی ما فاصله می‌گیرند و این یک هشدار است. اگر افرادی چون فرهنگ شریف را به جامعه معرفی نکنیم، وضع بدتر از این خواهد شد.

مرگ فرهنگ

کیوان ساکت می‌نویسد:

چقدر احساس غبن می‌کنیم وقتی یکی از این چهره‌های بزرگ هنری از میان ما می‌رود. رسم معمول هم این است که در این مواقع به یاد این عزیزان از دست رفته، مرثیه می‌سراییم و در غم از دست دادنشان، مویه می‌کنیم. درد مردم ایران در از دست دادن چهره‌های فرهنگی و هنری‌شان، امسال همچنان تازه مانده است. همین چند وقت پیش بود که خبر مرگ استاد کیارستمی منتشر شد. خبر مرگ استاد بزرگی که بعید است به این زودی‌ها، بتوان جای خالی او را، پر یا غم از دست دانش را فراموش کرد. استاد داود رشیدی هم از میان ما رفت. او هم با رفتنش غصه‌های ما را افزون کرد.

اتفاقات بد امسال گویا پایان ندارد. خیلی طولی نکشید که خبر مرگ استاد دیگری را اینبار از خانواده بزرگ موسیقی، شنیدیم. نوبت استاد فرهنگ شریف بود تا او به منزل ابدی خود کوچ کند. فقدان و از دست دادن فردی چون او، دردی ندارد که بخواهیم برایش در حد از دست دادن یک انسان سوگواری کنیم. درد غم از دست دادن او بیش از اینهاست. غم از دست دادن او به اندازه از دست دادن بخش بزرگی از فرهنگ این مرز و بوم، غصه دارد. مرگش هم بخش بزرگی از داشته‌های فرهنگی ما را با خود برد. مردی که آثار هنری بی بدیلی تولید کرد و بر غنای فرهنگی ما افزود و از مفاخر ما به شمار می‌رفت، از میان ما رفت. فرهنگ شریف که به انصاف نامش را با استاد همراه می‌کنیم، در خانواده موسیقی ایران هم نقش قابل توجه داشته و دارد و هم اثر بسیار مانایی. او در فکری هنری خلاق بود و از استادان نواندیش به شمار می‌رفت.

استاد طی دوران فعالیت خود، شیوه‌هایی نوین در نوازندگی تار خلق کردند. شیوه‌هایی نوین که هم مطابق بر شناخت خاص بود و هم مطابق سلیقه عام. او تار را که تا آن روز به گونه‌ای دیگر نواخته می‌شد، و از اساس شکل و سبکی دیگر داشت، وارد فرهنگ عمومی کرد. ردیف‌های موسیقی ایرانی که خواص موسیقی بر آن پای می‌فشارند و بر آن تعصب هم دارند، در ساز استاد به راستی رعایت می‌شد اما در عین حال آن طور نبود که صرفا تمام حواس و توجهش بر اجرای بی‌روح نت‌های موسیقی براساس دستگاه و ردیف‌های ایرانی باشد و مخاطب را از یاد ببرد. او نمی‌خواست موسیقی ایران طوری باشد که فقط عده‌ای خاص، به آن گوش دهند. نمی‌خواست موسیقی ایران مهجور بماند و در کنجی خزیده باشد.

استاد شریف مرد بزرگ موسیقی ایران بود و هست. او تمام سعی‌اش در تمام دورانی که موسیقی کار می‌کرد، این بود تا زیبایی ردیف‌های موسیقی ایرانی را حفظ کند، راز آلودگی و شگفت‌انگیزی‌ آهنگ‌ها و ملودی‌هایش، و مهمتر از همه دل‌انگیزی لحن نغمه‌های ایرانی باقی بماند. او می‌خواست موسیقی ایرانی با آن ردیف‌های فنی،  فقط برای عده‌ای خاص قابل شنیدن نباشد. استاد فرهنگ شریف، طی سال‌های فعالیت تمام تلاشش این بود که ردیف موسیقی ایرانی مردمی شود. موسیقی ایرانی میان مردم برود و شور خود را به آنها هم بخشد. نوازندگی تار توسط استاد شریف و سبکی که او خلق کرد، هم هنرمندان را به شگفتی وا داشت و هم مردم عادی که از موسیقی اطلاع آنچنانی نداشتند، را به تحسین وا می‌داشت و آنها را جذب می‌کرد. مردم می‌دانستند که از این پس می‌توانند گوش دل به نوای جادویی ساز استاد بدهند و حظ ببرند. مرگ چنین مردانی برای ما خسارت بار است. مرگ آدم‌هایی مثل فرهنگ شریف، داود رشیدی و عباس کیارستمی، در اصل مرگ بخشی از فرهنگ ایران است. آن بخشی که دیگر جایگزینی هم ندارد. جای دیگر و برای یکی از استادان دیگر همک گفته‌ام اما اینبار هم می‌گویم هر چند گوش کسی بدهکار این حرف نیست. متولیان فرهنگی ما کوتاهی کردند. صداوسیمای ما هم کوتاهی کرد. آنها کوتاهی کردند که استادی مانند فرهنگ شریف بیش از اینکه هست در میان مردم شناخته نشد. این کوتاهی غیرقابل بخشش و البته مهمتر از آن برای افرادی که این کوتاهی‌ها را انجام دادند، غیرقابل جبران است. آنها کوتاهی کردند که نتوانستند فرهنگ شریف را به  نسل جوان ما بشناسانند، آنها کوتاهی می‌کنند که اقدامی انجام نمی‌دهند تا جوانان امروز ما با بزرگان هنرمان، آشنا شوند. من هر بار بهانه‌ای گیر می‌آورم این را می‌گویم که جوانان امروز ما با فرهنگ کره‌ای بیشتر آشنایند تا فرهنگ خودمان. صداوسیما اکنون سریال‌های کره‌ای را با قیمت‌های گزاف تهیه می‌کند و به خورد بچه‌ای این مرز و بوم می‌دهد و بسیاری دیگر از برنامه‌های غیرضروری و غیرمتجانس با فرهنگ ایرانی را پخش می‌کند اما فرزندان این مرز و بوم را با اسطورهای فرهنگی خود آشنا نمی‌کند. آنها با نشان ندادن کارهای ارزشمند اساتیدی چون فرهنگ شریف و… و با نشان ندادن ابزار موسیقی ایرانی یعنی سازهای ملی ایرانی ارتباط نسل جوان را با فرهنگ خودی و هنرمندانشان قطع می‌کنند. دوباره تکرار می‌کنم مرگ فرهنگ شریف مرگ بخشی از فرهنگ است که نه تنها نماینده فرهنگ و هنر بلکه نماینده اخلاق و بزرگ منشی است.

 استاد فرهنگ شریف که خداوند بیامرزدش، مردی بزرگ و انسانی آزاداندیش و بسیار با اخلاق مدار بود. مرگ او مرگ این بخش از فرهنگ ماست که در این روزگار به آن نیاز داریم.

هنرمند شریف، مردی با فرهنگ

حمیدرضا نوربخش می‌نویسد:

فرهنگ شریف، از میان ما رفت. هنرمندی که ارزش‌های خود را در طی زمان فعالیت خود، نشان داد و البته در این زمان به عنوان یکی از قله‌های رفیع موسیقی ایران معرفی شد. شریف، بی‌هیچ شک و شبه و بدون هیچ اغراقی، از نوازندگان تاثیرگذار، تار بود و بعید است تا مدت‌ها شخصی مثل او در موسیقی ایرانی، ظهور کند. او سال‌ها و ده‌ها در این زمینه فعالیت کرد و تا توانست آثاری در خور تولید کرد. آثاری که هرکدام، چه در زمینه نوازندگی و چه در بخش محتوا، از کیفیت بالایی برخوردار است. آثاری که تولید آنها دهه‌ها، به صورت مستمر ادامه پیدا کرد و استاد شریف را به یکی از قله‌های تارنوازی ۶دهه اخیر موسیقی ایران، تبدیل کرد. استاد شریف، رفت اما پایان نیافت. علاقمندان آثار او، سال‌ها در تب و تاب آثارش بودند و از این پس هم آثار گذشته‌اش را دنبال خواهند کرد و تا سال‌ها این مسیر ادامه خواهد یافت. شریف زنده خواهد ماند. شریف از میان ما رفته اما در میان ما خواهد بود.

استاد شریف یک ویژگی برجسته داشت. این ویژگی برجسته، البته مضاف بر دیگر ویژگی‌های اوست که در زمینه حرفه‌ای مطرح می‌شود، استاد، طی سال‌های فعالیت خود توانست ساز تار را از انزوا خارج کند. بحث این نیست تا قبل از او تار را کسی نمی‌شناخت یا به نوایش کسی گوش نمی‌داد بلکه موضوع اصلی این است که تا آن زمان، افرادی کم‌تعداد و خاص مخاطب تار بودند اما استاد شریف این ساز را فراگیر کرد و خیلی مخاطبان عمومی را به این ساز جذب کرد. این، تفاوت بزرگی بین او و دیگر هنرمندان ایجاد کرد. هر چند شریف در این حوزه تنها نبود و دیگرانی چون، استاد جلیل شهناز و لطف‌اله مجد و فریدون حافظی هم جای می‌گیرند که هرکدام در حد مقدورات برای معرفی موسیقی ایرانی به مردم تلاش کرده‌اند. همه اینها تلاش کرده‌اند اما باید پذیرفت تلاش‌های استاد شریف، از نوع دیگر بود و همین موضوع باعث شد، او شهرت بیشتری از دیگران داشته باشد زیرا دوره فعالیتش، گستردگی کارش بسیار بیشتر بود.

فرهنگ شریف بی‌تردید از با استعدادترین نوازندگان ایرانی بود. او از همان آغاز کار در جوانی، استعداد خود را نشان داد و وقی جذب برنامه گل‌های رادیو شد، نشان داد که می‌تواند حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. به همین دلیل در مدت زمان اندکی، رشد کرد و جایگاه ویژه‌ای در میان بزرگان برا خود دست و پا کرد. او شیوه‌ای نو را در نوازندگی تار ارائه کرد، شیوه‌ای که تازه بود و مورد استقبال قرار گرفت.

شیوه نو او، چنان است که حالا هم مورد توجه جوانان قرار دارد و هم نوازندگان و هم مخاطبان آن را پذیرفته‌اند. همین عامل باعث شده تا او به رقم اینکه چند سالی در میان مرد نبود، اما همچنان چهره‌ای شناخه شده برای مردم باشد. استاد شریف، درحوزه آهنگسازی هم توانست اثر بسیار خوبی از خود بر جای گذاشت. آثاری ماندگار که توسط خوانندگان مختلف و نام آشنا، اجرا شد. بداهه‌نوازی استاد یکی از ویژگی‌های کاری اوست.

شخصیت و اخلاق استاد هم چنان ممتاز است که صحبت از آن نمی‌تواند حق مطلب را ادا کند. او شریف بود. او مردی با فرهنگ بود و اهل مطالعه. تبعی بلند داشت و مردمدار بود به همین دلیل از هنرمندان محبوب معاصر بود.

گزارش: رضا نامجو ، ایلنا 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *