گفتگو با هومن گامنو از «سوسن خانوم» و «خندوانه» تا یک تئاتر:

سال‌ها طول کشید تا از زیرزمین آمدم روی زمین/خودم را مجاز می‌دانستم چون مردم «سوسن خانوم» را دوست داشتند/رپِ ملودی‌دار با قواعد تلویزیون مغایرت ندارد

سال‌ها طول کشید تا از زیرزمین آمدم روی زمین/خودم را مجاز می‌دانستم چون مردم «سوسن خانوم» را دوست داشتند/رپِ ملودی‌دار با قواعد تلویزیون مغایرت ندارد

«شرقیِ غمگین» نام یک رادیوی اینترنتی است که علی عشقی با بازی «سجاد افشاریان» آن را در یک تئاتر می‌گرداند. یک عاشقِ شوریده که رفیقی به نام سعید دارد؛ رفیقی که برای رفیقش جان هم می‌دهد تا یادآور عشق و رفاقت‌هایی از جنس فیلم‌های مسعود کیمیایی باشد. «هومن گامنو» که پیش از این او را به‌عنوان رپ‌خوان ترانه معروف «سوسن خانوم» و خواننده تیتراژ «خندوانه» می‌شناختیم، در اولین تجربه بازیگری‌اش بازیگر نقشِ یک رفیقِ همه‌چیز تمام به اسم سعید شده است.

به گزارش هراز نیوز از ایلنا، «شرقی غمگین» نام نمایشی یک ساعته به کارگردانی سعید زارعی و بازی سجاد افشاریان و هومن شاهی است که متن آن را خود افشاریان نوشته است. هومن شاهی یا همان گامنو، اولین تجربه بازیگری تئاتر را در این اثر پشت سر می‌گذارد؛ اثری که به نظر می‌رسد نوجوان‌ها بخش عمده‌ای از تماشاگران یا دست‌کم علاقه‌مندان آن را تشکیل می‌دهند. اما داستان چیست؟ دو دانشجوی انصرافی دانشکده ادبیات سال‌ها پیش به تور هم خورده‌اند و رفاقت‌شان دیرینه است. این رفاقت تا آنجا پیش رفته که سعید (با بازی هومن شاهی) پس از خانه‌نشین شدن و شکست عشقی علی (با بازی سجاد افشاریان) خرج خانه را و خرج او را که کاری جز ساخت ترانه و رادیو اینترنتی نمی‌کند، می‌دهد. سعید پیک موتوری پیتزافروشی است اما در خانه ماریجوانا هم پرورش می‌دهد و می‌فروشد و یک اسلحه برای علی خریده تا اگر روزی پایش را از خانه بیرون گذاشت و عشق‌اش را دید، بتواند او را به جرم رها کردن‌اش بکشد! حالا صاحبخانه تصمیم گرفته آنها را بیرون کند و این دو رفیق مجبورند سراغ خانه دیگری بروند درحالی‌که علی حاضر نیست پایش را از خانه بیرون بگذارد.

با هومن گامنو (شاهی) به بهانه اجرای «شرقیِ غمگین» درباره تلویزیون، موسیقی و نمایشی که در آن ایفای نقش کرده به گفتگو نشستیم که در اینجا می‌خوانید:

شرقی غمگین اولین تجربه تئاتری شما بود؛ چطور بعد از موسیقی و خواندن تیتراژ برنامه خندوانه به بازیگری رسیدید؟

من تئاتر زیاد نگاه می‌کنم و به دوستانی که اهل تئاتر بودند سپرده بودم اگر نقش خوبی برایم بود به من بگویند چون دلم می‌خواست تئاتر را تجربه کنم؛ دلیلش هم این بود که می‌دیدم تئاتر کار مشکلی است و من هم عادت دارم کارهای سخت را تست کنم به شرطی که علاقه‌‌اش را داشته باشم.

نمایشنامه را که خواندید متن و نقش سعید برایتان جذاب بود؟

خیلی جذاب بود، خیلی. من اکثرا خوش شانسم اما این هم از خوش شانسی‌ام بوده که چنین تئاتری را در اولین تجربه بازیگری‌ام توانستم اجرا کنم.

مخاطبانتان در موسیقی، شما را به اسم «گامنو» می‌شناسند، اما در این تئاتر با نام خانوادگی اصلی خود یعنی «شاهی» حضور دارید؛ ممکن است بسیاری از تماشاگران نمایش «شرقی غمگین» شما را با نام جدید نشناسند. این تغییر نام خانوادگی انتخاب خودتان بود؟

بله، «گامنو» اسم مستعار من است اما در تئاتر و سینما اسم واقعی را استفاده می‌کنند.

البته بعضی‌ اتفاقا برای حضور و بازی در سینما و تئاتر نام مستعار انتخاب می‌کنند.

نه اینطور نیست، من تابه‌حال کسی را ندیده‌ام که در تیتراژ فیلم‌ها برای خودش از اسم مستعار استفاده کند و در تیتراژ یک کار سینمایی یا تئاتر نام مستعارش را بنویسد. من اگر از اسم «گامنو» در این تئاتر استفاده می‌کردم انگار نمایشم ربطی به فعالیت موسیقی من داشته است؛ درحالی‌که هیچ ربطی ندارد. اگر در این تئاتر می‌خواندم شاید همین نام گامنو را استفاده می‌کردم. درکل این آشناپنداری خیلی برایم مهم نبود چون بالاخره حضور در تئاتر تجربه جدیدی بود.

خیلی‌ها شما را با «سوسن خانوم» می‌شناسند اما وقتی تیتراژ خندوانه را خواندید در مسیر دیگر و مخاطبان دیگری قرار گرفتید؛ راهی که از سوسن خانومی که بسیار سر و صدا کرد و خیلی‌ها آن را حفظ کردند تا خندوانه که آن هم بسیار گرفت و هردو برنامه‌های موفقی بودند؛ طی کردید تا برسید به تئاتر «شرقیِ غمگین» چقدر هموار بود؟

با یک جمله می‌توانم جواب شما را بدهم؛ سال‌ها طول کشید تا از زیرزمین آمدم روی زمین. این راه و مسیرش بوده است.

منظورتان موسیقی زیرزمینی است؟

نه؛ آهنگ سوسن خانوم یکجورهایی مجاز بود چون همه اقشار جامعه دوستش داشتند و اصلا یکسری از بچه‌ها با این آهنگ بود که دهن باز کردند. خیلی‌ها به من می‌گویند که بچه ما قبل از اینکه «مامان- بابا» بگوید، گفته «سوسن خانوم» و این موضوع ما را آن‌موقع خیلی خوشحال می‌کرد. می‌دانستیم همه اقشار ما را دوست دارند و به خاطر همین از همان موقع خودمان را مجاز می‌دانستیم اما چند سالی طول کشید تا مسیرم را پیدا کردم و به تلویزیون رفتم و کار صحنه‌ای انجام دادم.

36

حضور شما در تلویزیون با یک برنامه موفق بود؛ شاید خیلی‌ها انتظار نداشتند یک موسیقی در سبک و سیاق کار شما به خندوانه بیاید اما خب گرفت و خیلی‌ها هم حفظش کردند.

به سبکی که من در موسیقی دارم نمی‌شود گفت «رپ» چون من در شعرهایم خیلی از ملودی استفاده می‌کنم و اصولا رپ کلاسیک، اصلا ملودی ندارد بلکه یکجورهایی فقط حرف‌ها را می‌رساند. این نوع موسیقی هم با قواعد تلویزیون خیلی مغایرتی نداشت؛ البته در یک‌جاهایی در این تیتراژ مانند رپ‌های کلاسیک می‌خواندم اما باز هم ملودی‌دار بود و سبک خودم هم هست و فکر نمی‌کنم کسی دیگر این کار را بکند.

حضورتان در خندوانه و تلویزیون را اتفاق و تجربه‌ای خوب قلمداد می‌کنید که در مجموع بتواند آینده کاری‌تان را نوعی دیگر رقم بزند؟

این کاری که من در خندوانه کردم باعث شد سبک موسیقی‌ام بیشتر معرفی شود و مشخص کند سبک‌ام می‌تواند خیلی نزدیک باشد به چیزهایی که در تلویزیون می‌تواند پخش شود. ولی … ترجیح می‌دهم بقیه‌اش را نگویم.

باز هم از طرف تلویزیون به شما پیشنهادی شود قبول می‌کنید؟

بله. اگر بخواهند هزینه کنند مشکلی نیست، قبول می‌کنم.

کمی درباره تجربه‌تان در «شرقیِ غمگین» صحبت کنیم؛ فکر می‌کنید دو شخصیت سعید و علی عشقی قهرمان‌اند؟

من این کار را خیلی رئال و واقعی می‌دانم اما در پشت قضیه خیلی هم تخیلی است. چون چنین دوستی دیگر وجود ندارد و در رفاقت‌ها دیگر چنین رفاقتی که بین سعید و علی بود پیدا نمی‌کنید. رفاقت سعید تکرار نشدنی است برای همین می‌گویم تخیلی است.

چیزی که ما روی صحنه می‌بینیم بسیار آگراندیسمان و اغراق شده است؛ چه رفاقت سعید و چه عشقِ شخصیت علی به دختری که ترکش کرده است.

به خاطر همین می‌گویم تخیلی است. ولی اغراق‌شده نیست؛ این چیزی است که در تاریخ همیشه وجود داشته و الان هم یکسری عشق‌های مانند علی وجود دارد که ما از آنها خبر نداریم. این نمی‌تواند اغراق شده باشد ولی به نظر من آن نوع رفاقت دیگر وجود ندارد.

این حد از عشق و رفاقت، می‌تواند از شخصیت‌های این نمایش قهرمان بسازد؟

صد در صد. وقتی تماشاگر از آن تقلید می‌کند و از رفاقتش لذت می‌برد و سعی می‌کند در زندگی‌اش وارد کند در واقع از آن شخص یک قهرمان می‌سازد.

فیلم‌های مسعود کیمیایی را می‌بینید؟ دوست‌شان دارید؟

بله نگاه می‌کنم. البته انتخاب اولم نیست اما آقای کیمیایی پیشکسوت است و خیلی از کارگردان‌های خوبمان دارند از ایشان تقلید می‌کنند و باز موفق هم هستند. با این‌حال ایشان شماره اول من در فیلم نیستند.

خب شباهت‌هایی بین مفهوم رفاقت در کارهای مسعود کیمیایی و رفاقت بی‌حد و مرز کاراکتر سعید در نمایش «شرقیِ غمگین» وجود دارد. این تیپ رفاقت را تحسین می‌کنید؟ یعنی با آنها همذات‌پنداری می‌کنید؟

این حد از اغراق را در سینما اصلا دوست ندارم. سینما را خیلی واقعی‌تر می‌دانم. دوست دارم هرچیزی می‌بینم برایش دلیل و منطق ببینم. غیر از رفاقت، اغراق‌های بیشتر دیگری هم در کار آقای کیمیایی هست.

روی رفاقت تکیه می‌کنم چون وجه بارز کاراکتر شما در این نمایش است. فکر می‌کنید اینگونه رفاقت‌ها در دنیای امروز ما جایی دارند؟ اصلا می‌توان آنها را برای جوان امروزی تجویز کرد؟

بله جا دارد، به شرطی که طرفش را پیدا کنی. یعنی یکی باشد که مثل خودت فکر کند و قدرش را بداند.

یعنی به شرطی که طرف رفاقت‌ات کسی مثل علی عشقی نباشد؟!

رفاقت سعید و علی در «شرقیِ غمگین» یک طرفه نبود اما درگیری ذهنی و مریضی افسردگی علی عشقی او را به آنجا رساند که در نمایش می‌بینیم. وگرنه رفاقت‌شان قبلا پایاپای بوده و به دلیل افسردگی علی، به آنجا رسیده بود که دیگر نمی‌توانست تحمل کند.

به نظر شما مخاطب این تئاتر چه کسانی بودند؟

فکر می‌کنم بیشتر تین‌ایجرها مخاطب «شرقیِ غمگین» بودند چون قوه تخیلشان بالا است و می‌توانند خیلی راحت غرق در داستان شوند. هدف هم باید همین باشد که یک تئاتر بتواند روی یک جمعیتی که تازه دارند رشد می‌کنند تاثیر بگذارند. اگر سینما و تئاتری هست باید برای این افراد باشد. نه همه تئاتر و سینما؛ اما بیشترش.

سعید در این نمایش ظاهر شلخته‌تری دارد و از چند دیالوگ حدس می‌زنیم که هر روز عاشق یک نفر می‌شود و از سوی دیگر در ارتباط مستقیم با آدم‌هاست. در مقابل او، علی عشقی را داریم که شیک‌پوش است و دو سال است به خاطر عشق از دست رفته‌اش پایش را از خانه بیرون نگذاشته. این تفاوت‌ها می‌تواند یک دوستی را شکل دهد؟

معمولا درصدی است! مثلا زن و شوهر هم درصدهایی باهم موافق‌اند. تا حدی می‌توانند باهم اختلاف داشته باشند اما بیشتر از آن نمی‌شود. در رابطه دوست‌ها هم درصد اختلاف و شباهت به‌نظرم باید همین‌طور باشد.

فکر می‌کنید برای مخاطب تین‌ایجری که با این کاراکترها همذات‌پندرای می‌کند کدام شخصیت جذاب‌تر است؟

مسلما کسی که تماشاگران خودشان را جایش می‌گذارند «علی عشقی» و کسی که به آن نیاز دارند «سعید» است. خودشان را جای علی می‌گذارند چون بالاخره همیشه یک نفر هست که آدم در دوره‌ای دوستش داشته باشد یا هنوز دارد. و کسی که نیاز دارند کنارشان باشد سعید است؛ رفیقی مانند سعید. همیشه در کامنت‌هایی که برای نمایش «شرقیِ غمگین» می‌گذارند می‌خوانم که خیلی‌ها می‌گویند کاشکی من هم یک سعید داشتم.

خودتان دلتان می‌خواست یک سعید داشتید؟!

نه دوست ندارم! (می‌خندد)

در این مدت که شرقیِ غمگین روی صحنه بودید پیشنهاد دیگری به شما نشده؟

در تئاتر نه. اما بازی در یک سریال تلویزیونی پیشنهاد شده است.

دوست دارید تئاتر را ادامه دهید؟

ادامه می‌دهم اما الان نه. بعد از این تئاتر باید کارهای آلبوم‌ام را انجام دهم و فعلا وقت نمی‌کنم.

چه آلبومی؟

یک آلبوم مشتمل بر هفت آهنگ است که دو هفته دیگر کار دارد و بعد از محرم و صفر پخش می‌شود. این آلبوم در همان سبک موسیقی خودم یعنی رپ همراه با ملودی است. که شعر، ملودی و خواننده قطعات خودم هستم و تنظیم آن برعهده امیرمسعود صالحی است.

گفتگو: سبا حیدرخانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *