از تمام بدنم خون می آمد، از لای ناخن هایم، بینی ام و … . بعدها دکترها گفته بودند تمام مغز استخوانم درگیر شیمیایی شده بود و به نوعی به خون سوزی افتاده بودم… .

 

گفتگوی خبرنگار هراز  را با رحیم میرنژاد جانبازشیمیایی سرافراز ایران اسلامی در ادامه بخوانید.

 

از اولین اعزامتان بگویید و اینکه در کدام عملیات مجروح شدید؟

اولین بار در اسفند سال 60 و درست چند روز بعد از واقعه شش بهمن شهرستان آمل به همراه چند نفر از دوستان بسیجی ام عازم مناطق عملیاتی جنوب کشور شدیم.

IMG_0677

20 روز از استقرار ما در منطقه گذشته بود که عملیات فتح المبین آغاز شد. غروب 4 فروردین سال 61 با گلوله ای که به پشت کتف راستم اصابت کرد مجروح شدم و برای ادامه درمان مرا به تهران بردند.

 

بعد از مجروحیت چه کردید، اعزام های بعدی چگونه بودند؟

بعد از مجروحیتم پنج یا شش بار دیگر به جبهه اعزام شدم، بعد از مدتی حضور در غرب کشور سرانجام سال 64 دوباره به جنوب برگشتم و وارد تیپ جدیدالتاسیس مهندسی جوادالائمه که کارش مربوط به راه و پل سازی و از این دست امور بود شدم و در عملیات والفجر 8 فاو هم کارمان ساختن سنگر و درست کردن خاکریز در اولین نقطه ازعملیات بود.

 

در رابطه با این عملیات کارشناسان نظامی می دانند که گرفتن فاو یک طرف و نگه داشتن آن یک هم از طرف دیگر سخت بود.

به نظر منی که آنجا بودم در آن شرایط نگهداری فاو مشکل تر از گرفتنش بود و طبیعتا عراق برای برگرداندن اوضاع به وضع گذشته دست به هر کاری می زد و از هر سلاحی که می خواست استفاده می کرد. صدام وقتی دید دارد فاو را از دست می دهد رو به استفاده از سلاح شیمیایی کرد.

 

شما در این منطقه شیمایی شدید، برایمان بگویید در هنگام مجروحیت در کدام منطقه از فاو بودید؟

در پشت یک مسجدی که الان اسمش خاطرم نیست حضور داشتیم و قرار بود با یک جیپ کمی تدارکات برای رزمنده های جلوتر از خودمان ببریم.

 

عراق چند باری شیمیایی زده بود و ما می دانستیم که باید ماسکمان را هم همراهمان ببریم، البته من در این جا به جایی ها ماسکم را در ماشین قبلی جا گذاشته بودم…

 

کم کم هوا در حال تاریک شدن بود، ما سوار جیپ شدیم و درحال حرکت بودیم. ناگهان دو هواپیما در آسمان فاو دیده شد و از دو طرف (یکی سمت راست و دیگری از سمت جلو) بمب های شیمیایی می انداختند.

بمب ها از دو نوع تاول زا و تاثیرگزار در خون بود، راهی نداشتیم تا خواستیم با جیپ از منطقه خارج شویم شیمیایی تاثیرش را گذاشته بود…

از تمام بدن من خون می آمد، از لای ناخن هایم، از بینی و … بعدها دکترها گفته بودند تمام مغز استخوانم درگیر شیمیایی شده است و به نوعی به خون سوزی افتاده بودم…

48 ساعت را در این حالت دوام آورده و دیگر بی حس شده بودم. من را اول به بیمارستان صحرایی منطقه و بعد هم با هلی کوپتر به اهواز رسانده بودند. حالم خیلی بد بود و خیلی سریع به تهران فرستادنم.

 

نحوه درمانتان بعد از شیمیایی شدن به چه شکل بود؟

قرار بر اعزام به خارج از کشور بود که دکتر کیهان، فوق تخصص خون در کمیسیون پزشکی ام گفت: تحت نظر خودم باشی بهتر است…حالم اصلا خوب نبود، اما روحیه خوبی داشتم…

 

تا هفت سال هر 15 الی 20 روز از آمل می رفتم پیش دکتر کیهان و هر چند وقت یکبار 8 واحد پلاکت می زدم که البته الان دیگر نیازی به تزریق آن ندارم.

داروهای خاصی را باید مصرف کنم، همچنین تا همیشه باید دردهای گاه و بی گاه و تاول هایی که در گرمای تابستان اذیتم می کند را تحمل و داروهای مختلفی را هم استفاده کنم و …

الان سرما که می خورم، پزشکم سر گردان می شود که چه دارویی به من بدهد تا ضرری نداشته باشد و تداخلی با داروهای مجروحیتم ایجاد نکند.

 

از وضعیت الانتان بگویید، اوضاع چگونه پیش می رود؟

خدا را شاکرم که اگر از قافله شهدا جا ماندم لااقل در راه تثبیت نظام جانی دارم و …اکنون مسئول روابط عمومی سپاه ناحیه آمل هستم و انشالله بتوانم پیرو ولایت فقیه خود باشم و باقی بمانم.

 

از طرفی هم بعید می دانم علم آن قدر پیشرفت کرده باشد که کسی بیاید و بگوید “شیمیایی ها درمان می شوند”

 

 

8 thoughts on “هنوز علم به جایی نرسیده که بگویند “شیمیایی ها درمان می شوند””
  1. بنام خدا
    موضوع : تقدیر و تشکر
    باسلام و عرض ادب واحترام به محضرمبارک جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی ،که سال ها در گیر بیماری ومداوای دردهای مبتلا به آن شده اند . لازم دانستم بابت مصاحبه باجانبازان شیمیایی که با اطلاع رسانی خود باعث شدید این بازماندگان قافله شهدا را فراموش نکنیم صمیمانه تقدیر و تشکر می نمایم.
    این عزیزانی که پرچمداران صلابت ،صبر و استقامت ، پایداری وشکیبایی اسلام ،انقلاب،وولایت فقیه را تنها نگذاشته،در همه حال ،لحظات روحانی از دعایشان دریغ نکنیم پروردگارا! اين رنجديدگان راهِ خودت را مشمول رحمت و بركت خود قرار بده. پروردگارا! همه‌ى كسانى كه قدمى در راه اعتلاى كلمه‌ى حق برداشتند، آنها را تایید بفرما. پروردگارا! امام بزرگوار ما را كه اين راه را در مقابل ما باز كرد، با اوليائت محشور كن. پروردگارا! شهداى دوران جانبازی شیمیایی و درگذشتگان این دوران مجاهدان صبور و بندگان صالح خودت را با اوليائت محشور كن؛ پروردگارا! دعاهای ما را در حق كسانى كه استحقاق دعای ما را دارند، استجابت بفرما.
    اجرکم عندا

  2. خداوند تمام بیماران و بویژه جانبازان عزیز را که برای دفاع از مرزهای اسلام و نوامیی ایران اسلامی به مقام جانبازی نایل آمدند شفا عاجل عطا فرماید.ضمناٌ جناب سرهنگ میرنژاد محمودآبادی و از روستای گلیرد می باشند. باتشکر

  3. سردار میر نزاد خدا قوت دست ما را بگیر

  4. ارادت ویژه خدمت برادر و دوست عزیز جناب سرهنگ میر نژاد دارم و از کار خوب هراز نیوز در جهت یادآوری این عزیزان تشکر و قدردانی می نمایم

  5. ضمن سلام و عرض ادب واحترام به محضرمبارک جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی بخصوص برادرگرامي جناب آقاي رحيم ميرنژاد:خداوند به شما اجر اخروي عطا فرمايدكه براي حفظ ميهن اسلامي جانفشاني كرديدوتشكرويژه دارم از مديريت خوب وتوانمندهرازنيوزآمل

  6. عمو جان زنده و سربلند باشید.خدا قوت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *