امام سجاد

از بني اميه و از هواداران حزب اموي است، «ابراهيم بن طلحه بن عبيدالله» در مدينه پس از واقعه عاشورا امام زين العابدين(ع) را مي بيند، آهنگ رويارويي با علي ابن الحسين(ع) او را به حركت درمي آورد گام ها را تندتر برمي دارد و شتاب آلود خود را به امام (ع) مي رساند كه اكنون پس از شهادت سيدالشهدا(ع) با خاندان اهل بيت عصمت و طهارت به شهر رسول خدا(ص) بازگشته است، بي وقفه و نه فقط از سر بي بصيرتي كه از روي عناد و عداوت با لحني آميخته به طعنه و سرزنش مي پرسد: «من الغالب؟» يعني پدرت حسين بن علي(ع) به كارزار كربلا رفت و نبرد پيشه كرد و كشته شد و امروز چه كسي غالب و پيروز ميدان دشت نينواست؟
امام سجاد(ع) در پاسخي حكيمانه و پرمغز كه تنها در سيره ائمه اطهار عليهم السلام يافت مي شود اينچنين چراغ هدايت را براي او روشن مي سازند: «هنگامي كه وقت نماز فرا رسيد، اذان و اقامه بگو؛ تعرف الغالب؟- خواهي فهميد چه كسي غالب و پيروز حقيقي است»
پيش تر نيز حضرت زين العابدين(ع) در مسجد جامع دمشق براي او و همه امثال او در پهنه تاريخ روشن ساخته بود كه ترور اسلام ناب محمدي(ص) با وجود مرزبانان اسلام راستين كاري عبث و بيهوده و مصداق تخم افكندن در شوره زار است.
آن روز شرابخواري چون يزيدبن معاويه و سرمست از فاجعه كربلا در مسجد جامع دمشق خطيب خود را فرمان داد تا بر بالاي منبر رود و با مدح و ثناي او و پدرش «اسلام اموي» را به اصطلاح بر صدر بنشاند اما تيرش به خطا رفت هنگامي كه علي بن الحسين(ع) پس از آن هجويات خروشيد و بر سر آن خطيب فرياد كشيد: «واي بر تو اي سخنران! خشنودي مخلوق را با خشم خالق مبادله كردي؛ و جايگاهت را در آتش برگزيدي»… امام سجاد(ع) سپس يزيد را خطاب قرار دادند و فرمودند: «اجازه بده تا بر بالاي اين چوب ها بروم و حقايقي بگويم كه هم رضاي خدا در آن باشد و هم اين نشستگان را اجر و ثوابي حاصل آيد.» يزيد نپذيرفت ولي با اصرار بي امان و پر حرارت مردم مواجه شد تا آنكه عجزآلود اعتراف مي كند: «اگر او [علي بن حسين(ع)] بالاي منبر رود آبروي من و آل ابي سفيان بر باد خواهد رفت.»… با اصرار حاضرين امام سجاد(ع) بر فراز منبر شد
پس از حمد و سپاس خداوند از 6 ويژگي خاندان پيامبر و مكتب اهل بيت گفت؛ از «علم» و «حلم» و «گذشت» و «فصاحت» و «شجاعت» و «محبت» …
از اينكه: «من فرزند مكه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم،… من فرزند آنم كه بر براق سوار شد و در آسمان سير كرد. من فرزند كسي هستم كه شبانه از مسجدالحرام به مسجد الاقصي برده شد… من فرزند آنم كه جبرئيل او را به سدره المنتهي رسانيد. من فرزند آنم كه نزديك شد و به قاب قوسين يا نزديك تر از آن رسيد…
فرزند محمد مصطفايم… فرزند پدر سبطين علي ابن ابيطالب، من فرزند فاطمه زهرا هستم، فرزند سيده زنانم؛ من فرزند پاره تن رسول خدا هستم و…»
اينجاست كه يزيد سراسيمه و پريشان خاطر در حالي كه ناتوان است تا سخنان آتشين امام سجاد(ع) را قطع نمايد به مؤذن فرمان مي دهد تا اذان بگويد و سخن علي بن حسين(ع) را قطع كند…
امام سكوت نموده و چون مؤذن گفت؛ «الله اكبر» امام فرمودند؛ «بزرگ است، بزرگ؛ آنچنان كه نه به قياس درآيد و نه در حواس بگنجد و هيچ چيز بزرگتر از خداوند نيست». و چون مؤذن «اشهد ان لااله الا الله» گفت؛ امام بيان مي دارند: «همه وجودم بر اين كلام شهادت مي دهد، مو و پوست و گوشت و خون و مغز استخوانم همه بر آن گواهي مي دهند» و چون مؤذن با «اشهد ان محمداً رسول الله» ادامه داد، امام زين العابدين(ع) از بالاي منبر به يزيد رو كرده و اين چنين وي را مورد بازخواست قرار مي دهد: «اين محمد(ص) جد من است يا جد تو؟ اگر ادعا كني كه جد توست به يقين دروغ گفته اي و اگر مي گويي جد من است پس چرا عترت او را كشتي؟»… مؤذن اذان را به پايان مي برد و… و البته اين پايان خود آغازي است بر بيدارسازي افكار عمومي در زمانه اي كه حاكمان اموي بر كرسي استبداد نشسته وحكم بر فشار و خفقان مي رانند.
3- دوره 35 ساله امامت امام سجاد(ع) مملو از تنگناها و مشكلات و شرايط دشواري است كه بعد از واقعه كربلا حادث شد. آن چنان كه خود حضرت در دعاي چهل ونهم صحيفه سجاديه وضعيت و موقعيت زمانه را ترسيم مي نمايند: «چه بسا دشمن كه شمشير عداوتش را عليه من آخته، دم تيغش را براي ضربه زدن به من برنده نموده و سر نيزه را به قصد جان من تيز ساخته است، زهرهاي جانكاهش را براي كام من در جام ريخته و مرا آماج تيرهاي خويش ساخته وچشم مراقبتش را بر من نهفته است و مصمم است كه به من گزندي برساند و تلخابه مرارت خود را به من بنوشاند.»
اما علي رغم تمامي مشكلات و تنگناها، امام سجاد(ع) با زبان دعا و در قالب مناجات به نشر مسايل و موضوعات تربيتي، اجتماعي و سياسي پرداخت از همين روي؛ صحيفه سجاديه-كه تنها 54 دعا از آن حضرت در آن جمع آوري شده است – را بايد صحيفه بيداري و روشنگري براي عموم افراد جامعه در صحنه اجتماع و حتي سياست دانست.
حضرت زين العابدين(ع) با ابتكار و خلاقيت اجازه نداد كه متكاثران و مترفان و جاه طلبان و قدرت طلبان اموي، اسلام اصيل و حاضر در صحنه عمل و اجتماع و سياست را به حاشيه ببرند بلكه در موقعيت هاي مختلف آنچنانكه در متن پر مغز و پر معناي ادعيه صحيفه سجاديه تجلي و انعكاس يافته است آموزه ها و احكام اسلام نبوي و علوي را ترويج و تبليغ كرد.
چه زيباست و پرمعنا و داراي پيام روشن، وقتي زبان به دعا مي گشايد كه؛ «پروردگارا! ما را توفيق ده تا از سنت پيامبر(ص) پيروي كنيم و بدعت ها را نپذيريم، ما را توفيق ده تا امر به معروف و نهي از منكر كنيم. ما را توفيق ده تا باطل را ناچيز بشماريم و خوار سازيم و حق را ياري كنيم و بزرگ داريم.» (دعاي ششم صحيفه)
سراسر صحيفه سجاديه برگرفته از اين تعاليم اجتماعي و سياسي و تربيتي است كه به شيوايي و با شكيبايي در زبان دعا و مناجات بيان شده است.
همچنين اين نكته را بايد به موارد قبلي علاوه كرد كه يكي از روش هاي امام سجاد(ع) در مقابله با حكومت جائر و نامشروع اموي، زنده نگه داشتن ياد و خاطره حادثه عظيم كربلاست. امام(ع) در جامعه آن روز در فرصت هاي مناسب به تبيين عاشورا و مقوله شهادت مي پردازد. ياد شهيدان برملاكننده خط انحراف از مسير و بستر اسلام اصيل و ناب است. امام(ع) حتي در دعاي خود كه پيامي عميق براي مردم دارد اين نغمه سرخ را سر مي دهند كه؛ «خداوند را سپاس؛ آنگونه سپاسي كه بدان در زمره نيكبختان و اولياي خدا درآييم و در رده و رتبت شهيدان قرار گيريم؛ همانها كه با شمشيرهاي دشمنان خدا كشته شدند».(دعاي يكم)
4-پاسداري و مرزباني شجاعانه و فداكارانه و مدبرانه امام سجاد(ع) و اهل بيت عصمت و طهارت از «اسلام ناب» بنابر اقتضائات هر دوره و عصر به بار نشست و زمانه چرخيد و چرخيد تا به عصر امام روح الله رسيد. انقلاب اسلامي با اتكاء به گفتمان اسلام ناب نبوي و علوي و خط سرخ حسيني در دوره معاصر، لرزه اي سهمگين و ضربه شستي سنگين به امپراتوري بي ديني و مخالفان اسلام ناب زد.
پيام انقلاب اسلامي كه ترجماني از اسلام ناب محمدي(ص) است آنچنان پرشتاب و گسترده بود كه اكنون مراكز مطالعاتي و پژوهشي غرب «اسلام سياسي» را بزرگ ترين چالش و مانع قدرت هاي غربي و مكتب ليبرال دموكراسي مي دانند. اسلامي كه امام خميني در روزگار معاصر به صحنه آورد و هرچند غرب و شرق دنيا كوشيدند آن را حذف نمايند اما طرفي نبستند. درگيري ماهوي و ماهيتي انقلاب اسلامي با مكتب هاي ليبراليسم و كمونيسم كار را بدانجا كشاند تا جبهه كفر و نظام سلطه از همه گزينه هاي نظامي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي بهره ببرد و تمام توان خود را به كارزار رويارويي بياورد اما اتفاقي كه افتاده و به قدري آشكار مي نمايد كه غيرقابل انكار است اين واقعيت و حقيقت است كه امروز جمهوري اسلامي پيشاهنگ و پيشقراول نهضت بيداري اسلامي است. نهضتي كه شاخصه برجسته و اصلي آن بر نفرت از سياست هاي آمريكايي و صهيونيستي مبتني شده است.
5- و بالاخره بايد گفت؛ امروز آگاهي ملت ها در بستر بيداري اسلامي مرهون انقلاب اسلامي است كه خود مديون و متاثر از پاسداري و مرزباني مكتب اهل بيت عصمت و طهارت از اسلام ناب است.
اكنون تحولات منطقه و موج مواج بيداري اسلامي گوياي آن است كه بار ديگر اسلام ناب و ضد امپرياليستي كه حكومت حاكمان مرتجع و دست نشانده و سرسپرده را نيز نامشروع مي داند در قامت قيام ها و انقلاب ها سر بلند كرده و قد كشيده است.
جالب است كه روزنامه صهيونيستي هاآرتص چندي پيش در بحبوحه تحولات منطقه با اشاره به استيصال و ضعف سياست هاي آمريكا در رويارويي با اين تحولات به صراحت مي نويسد؛ «بهمن اسلامي خاورميانه»، منطقه را دربر خواهد گرفت.
اين بهمن سنگين اسلامي البته عجز و ترس مقامات كودك كش رژيم صهيونيستي را نيز در پي داشت تا جايي كه «يواف گالا نت» فرمانده سابق ارتش اسرائيل كه بهتر و راحت تر از مقامات نظامي در سر كار مي تواند اظهارنظر كند اعتراف مي نمايد: «موج بيداري اسلامي خاورميانه، آينده اسرائيل را به خطر انداخته است». از سوي ديگر؛ به موازات حضور قدرتمندانه گفتمان اسلام خواهي به دنبال انقلاب هاي منطقه عليه حاكمان پيرو و نوكر «اسلام آمريكايي»- بخوانيد به روز شده اسلام اموي- گرايش به اسلام در سراسر دنيا رو به افزايش است. از «سي ان ان» تا مطبوعات غربي همچون روزنامه پرتيراژ آلماني «بيلد» گرفته تا موسسات تحقيقاتي در كشورهاي عربي و اروپايي همگي بر اين واقعيت اذعان دارند كه تا سال 2030 رشد اسلام افزايش چشمگير داشته و جمعيت مسلمانان به يك چهارم جمعيت جهان مي رسد.
اگر اين گرايش به اسلام ناشي از نهضت بيداري اسلامي است و اين بيداري الهام گرفته از انقلاب اسلامي است و انقلاب اسلامي پرتويي از انقلاب عظيم عاشوراست؛ تداوم اين خط و نوشيدن از زلال اسلام ناب در گرو مرزباني ائمه اطهار(ع) است كه هريك بنابر اقتضائات زماني در نگهداري و رسيدن اسلام به آيندگان به احسن وجه عمل كردند. امروز در ميلاد امام زين العابدين(ع) بايد شكرگزار اين نعمت گرانسنگ باشيم و تلاش آن امام همام را پاس بداريم. امامي كه فرزدق شاعر شيعي به زيبايي در وصفش سروده است:
هذا الذي تعرف البطحاء و طاته
والبيت يعرفه والحل والحرم
«اين بزرگ مرد همان كس است كه سرزمين مكه، جاي جاي گام هاي او را مي شناسد خانه كعبه او را مي شناسد و همه زمين هاي پهناور «حلّ» و «حرم» او را مي شناسند».
حسام الدين برومند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *