نامه سرگشاده محسن مرعشی هنرمند آملی خطاب به رییس اداره فرهنگ: آقای رئیس! وابستگی بد است, آزاده باشید و در راه حقیقت حرکت و خدمت کنید

از دشمنان برند شکایت به دوستان,
چون دوست دشمن است, شکایت کجا بریم؟!

سالهاست که هنر و هنرمند زخمی تیغ نااهلان و ناآگاهان زمان است!
سالهاست که هنر و هنرمند گرفتار و مغضوب برخی بی خردان روزگار است!
مشکلات و معضلات هنر و هنرمند در این روزها بر کسی پوشیده نیست.
ممیزیها و محدودیتها, سانسور و فیلترینگ, سلیقه ی ناآگاه و ناآماده ی مخاطب امروز که نتیجه ی عدم عرضه ی صحیح محصولات فرهنگی-هنری در سطح کلان است, مشکلات اقتصادی هنرمند, دیدگاههای سلیقه محور و ناآگاهی برخی متولیان و ده ها معضل دیگر که توان و انرژی هنرمند را گرفته و نفس هنر را به شماره انداخته است!
انزوای پیشکسوتان, متفکران و دگراندیشان هنر و فرهنگ در اثر فشارها و عدم درک از متولیان, تاخت و تاز کوتوله های متخصص و یا حتی غیر متخصص در رشته های هنری را سبب گشته است!
انگار ضربه های عمیق بر پیکر چندهزار ساله ی هنر و فرهنگمان, تمامی ندارد…!
یک وزارتخانه با ادارات مربوط به آن, به ظاهر حامی هنر و هنرمند در کشورما هست که آن هم در تصویب و تخصیص بودجه های دولتی کمترین سهم را دارد !
بماند که این مشکل شفاف را اهالی سیاست یا نمی بینند و یا نمی خواهند که ببینند!
هر چه بود و هر چه هست, سوختیم و ساختیم, اما از پا ننشستیم!
هنر و هنرمند خسته و زخمی, اما زنده اند و همچنان در بطن جامعه تاثیرگذار!
با اینهمه دغدغه ای که برای هنرمندان از ناحیه ی “غیر” موجود است, انصاف نیست که ما توسط “خودی” هم تضعیف شویم!
اگر یک سیاستمدار, یا یک اقتصاددان درد هنرمند را نفهمد, شاید حرجی بر او نباشد; اما لازمه ی یک متولی فرهنگ و هنر ; درک و فهم صحیح گفتار و رفتار و کردار هنرمند است!
خصوصا یک متولی که خود نیز -دست کم- تحصیلات هنری دارد!
درد اینجاست که چنین افرادی هم وقتی پا به عرصه ی سکانهای دولتی گماشتند, کلام هنرمند را درک نمی کنند و حقایق را برنمی تابند !
چقدر هنرمند تنهاست, چقدر ما را نمی فهمند, چقدر ما غریبیم!
عمری برای بیان حقیقت سرزنش شدم و چوب آن را خوردم…
از آن روزهایی که به پرسشهای مسئول گزینش فلان اداره جهت استخدامم در باب مسائل مذهبی و سیاسی جواب سربالا دادم که: “گرایش سیاسی و مذهبم قرار نیست کار کند, بلکه تخصص و وجدانم کار می کند!” تا امروز که در ازای نقد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ادارات وابسته در نداشتن بودجه, مورد عتاب و سرزنش رئیس اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرم, در حضور برخی هنرمندان قرار گرفتم!
هرگز نتوانستم درک کنم که یک “صندلی” تا چه حد می تواند انسان را از واقعیتهای موجود گریزان سازد!
لعنت بر جایگاهی که بخواهد با کتمان حقیقت پایدار بماند!
وقتی متولی فرهنگ و هنر یک شهر آن هم با تحصیلات هنری, این جسارت را در دفاع از حقیقت ندارد, دیگر به چه کسی باید امیدوار بود?!
همواره سعی در تعامل داشتم, بی هیچ وابستگی فردی و حزبی, نقدها را در خلوت و گه گاه در جمع عنوان می کردم به امید بهبود وضعیت, اما واقعیت این است که پستهای دولتی بسیار فریبنده اند و خیلی زود هویت و شخصیت علاقه مندان خود را هویدا می سازد!
رئیس فرهنگ و ارشاد اسلامی شهر به جای اینکه از بیان حقیقت دفاع کند, جهت حفظ جایگاه خود, با برخوردی تند و زننده حقیقت را سرکوب می کند!
حال بماند دستمال به دستان و پاچه خوارانی که در هر لباس, درصدد انتقال اطلاعات و دادن مشورتی خبیثانه جهت خودشیرینی به بالادستی ها می باشند! تاسف برانگیزتر این است که جناب رئیس غالبا قبل از شنیدن اصل ماجرا و با استناد به حرف خبرچینان, گارد خود را می بندد و سیاستهای لازم را اتخاذ می کند!
آقای رئیس!
چقدر برآشفتید وقتی نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را که شما کارمند یکی از ادارات آن هستید, در مبحث حمایتهای مالی از هنرمندان; “نُخودی” خواندم و به این سیستم بیمار دولتی معترض شدم!
مگر بارها و بارها خود شما به این موضوع معترف نبودید?!
نکند ترس از دست دادن جایگاه توسط کت و شلواریهای مسندنشین, سبب چنین واکنشی از شما شده است؟!
کاش به جای رفتار تند و زننده و پرخاش در حضور هنرمندان و پیشکسوتان که به هیچ عنوان در شان و شخصیت یک متولی فرهنگ و هنر نیست, کمی با صرف واژه ی آزادگی, در عرایض و گفتارم تامل می کردید!
خوب است از بزرگان ملی و آیینمان اندکی درس صبر و شکیبایی بیاموزیم!
مگر نهادی که شما ریاست یکی از ادارات آن را برعهده دارید, برای فرهنگ و هنر این کشور چه کرد که امروز با تاختن به یک شهروندی که از وقت و مال و خانواده ی خود برای هنر شهر و کشورش هزینه کرد, اینگونه تقدیر به عمل آوردید?!
آقای رئیس!
وابستگی بد است, آزاده باشید و در راه حقیقت حرکت و خدمت کنید که بزرگانمان گفته اند: عبادت بجز خدمت خلق نیست!
من در حوزه ی هنر با اینهمه کاستی موجود, یک متولی جسور می خواهم که بتوان به او تکیه کرد و برخی ناهمواری ها را هموار ساخت, نه کسی که از ابراز حقیقت واهمه دارد!

برای سخنان چون من, به دنبال خبرچین نباشید; چرا که اینقدر شهامت دارم حرفم را رودررو بیان کنم!
به لطف حق چه در کارنامه هنری و چه اجتماعی و فرهنگی, پیشینه ی روشن و شفافی دارم و بسیار بی باک تر از اینها هستم که در زدن حرف حق تردید کنم!
در ماههای حضور جنابعالی در سِمَت ریاست فرهنگ و ارشاد, کارنامه ای دارید که مانند هر مدیری, نقاط مثبت و منفی در آن دیده می شود و بنده در این مجال قصد نقد فعالیتهای شما را ندارم و بی گمان در جایش مطرح خواهم کرد.
اما بسیار به رفتار شما, خصوصا آن بخشی که گزارش افراد مغرض, تاثیر مستقیمی در برخورد و جهت گیریهای شما در مواجهه با اصحاب فرهنگ و هنر دارد, نقد داشته و معترضم!
شما همانند بسیاری از اهالی سیاست, قدر افراد صادق و یکرنگ را نمی دانید, پس همان بهتر که مشورت از خبرچینانتان بگیرید.
جناب امیر امیرنیا; رئیس فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان آمل !
من; سید محسن مرعشی مرزنگو, با سابقه ای بیش از سی سال در عرصه ی هنر, تاسفم را از حضور جنابعالی در سِمَت ریاست اداره ی فرهنگ و هنر شهرم اعلام می کنم و به عنوان یکی از هنرمندان, شما را با نوع نگاه و برخورد کینه توزانه به عنوان متولی اداره ای که با فعالیتهای هنری من سر و کار دارد, به رسمیت نمی شناسم و مطمئنا تا زمانی که شما در این جایگاه قرار دارید, مستقیما هیچ ارتباطی با شما و اداره ی شما نخواهم داشت.
به عنوان یک رسانه ای, صداقتم را در بازتاب نکات مثبت خبر جلسه ای که منجر به بحث ما شد, نشان دادم; اکنون نیز به عنوان یک هنرمند, عدم رضایتم را نسبت به حضور شما در جایگاه فعلی, ابراز می کنم!
با آرزوی آینده ای روشن برای فرهنگ و هنر شهر و کشورم;
سید محسن مرعشی مرزنگو
۹۷/۲/۱۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *