برای برخی از افراد چرخ باید بچرخد تا چرخ زندگی شان بچرخد اما گاهی چرخ و زندگی نمی چرخند که نمی چرخند که نمی چرخند.

در گذشته حمل کالا در کوچه پس کوچه های تنگ و پرتردد بازارهای سنتی دغدغه تجار بود. نه خودرویی بود و نه مسیری برای رفت و آمد آن. در نتیجه چرخ دستی ها به بازار راه یافتند. مردانی پشت چرخ دستی قرارگرفتند و نیاز بازار رفع شد و در پس آن چرخ زندگی صاحبان چرخ دستی چرخید. نانی در می آمد و خانه هایی گرم می شد.

آن روزها بازار رونق داشت و سفره صاحبان چرخ دستی اگرچه ساده اما رنگین بود. سالها گذشت و بازار از رونق افتاد و از سوی دیگر با عریض شدن برخی از مسیرهای  بازار پای وانت بارها به آن باز شد. چرخ دستی ها ساعت های متوالی خالی و بی حرکت ماندند وصاحبان چرخ دستی در انتظار بار. رفته رفته چرخ دستی ها فرسوده تر، مردان پشت چرخ دستی پیرتر و بیماری و ناتوانی بر آنها غالب شد. هزینه های زندگی بالا رفت و چرخ زندگی مردان پشت چرخ دستی از حرکت ایستاد.

در کوچه پس کوچه های بازار چهارسوق آمل که قدم می زنی صدای پای چرخ دستی ها را می شنوی و مردان سالخورده و خمیده ای را می بینی که پشت آن جوانی خود را پیر کرده اند. چرخ دستی آخرین امید آنها است و وسیله ای برای کسب روزی حلال.

 چرخ دستی های فرسوده یک قدم جلوتر از پاهای خسته آنها پیش می روند و چرخ زندگی صاحبان خود را می چرخانند.

فائزه سلیمی

1. علیجان الله قلی 54 ساله است. او در جوانی بنا بود و در روستاها به ساخت خانه های کاهگلی می پرداخت. الله قلی 5 دختر دارد و سالهاست که از بیماری عصبی و جسمی رنج می برد.

2. الله قلی در مسیر تحویل بار است که ناگهان بارش باران آغاز می شود و پس از چند لحظه بارش شدت می گیرد. حرکت چرخ دستی در قسمتهایی از بازار که سرپوشیده نیست باعث خیس شدن بار می شود.

3. الله قلی محل کار مشخصی ندارد و درصورت بارش باران یا پایان کار ناچار است چرخ دستی خود را که همه دارایی اوست در گوشه ای رها کند تا پس از پایان روز یکی از بازاریان به نام حاج محمود چرخ دستی او را در مغازه اش جا دهد.

4. سالها پیش الله قلی به دلیل تغییر درشیوه متداول بنایی در روستاها به کندن چاه روی آورد اما پس از مدتی به دلیل بیماری جسمی آن را رها کرد و چرخ دستی دست دوم خرید و در بازار مشغول به کار شد.

5. حاج محمود بخش کوچکی از مغازه خود را در اختیار الله قلی قرارداده تا کارتن هایی را که در طول روز جمع اوری می کند در گوشه ای نگهداری کند. الله قلی نیز در عوض به او در کارهایش کمک می کند.

6. کسادی بازار تاثیر زیادی بر کاهش تقاضا برای حمل بار داشته است. الله قلی و سایر چرخ دستی داران ساعتهای متوالی بیکار هستند و هیچ در آمدی ندارند.

7. هنگامی که پای وانت بارها به بازار چهارسوق باز شد تقاضا برای حمل بار از سوی بازاریان کم شد و الله قلی گاهی ناچار است در گوشه ای بنشیند و منتظر بماند.

8. منزل مسکونی الله قلی با بازار فاصله زیادی دارد. الله قلی هرروز 4 بار این مسیر را طی می کند.

9. الله قلی خانه کوچکی دارد. او و همسرش در این خانه زندگی می کنند.

10. الله قلی خانه کوچکی دارد. او و همسرش در این خانه زندگی می کنند.

11. خانه الله قلی اگرچه کوچک اما گرم است. تماشای تلویزیون تنها سرگرمی الله قلی و همسرش است.

12. الله قلی قد بلندی دارد و اگر به دلیل کار سنگین و بیماری، کمر و پاهایش خم نمی شد سرش به سقف خانه کوچکش می رسید

13. الله قلی و همسرش درحالی که چای می نوشند بصورت مختصر باهم گپ و گفت می کنند. یکی از دخترشان که حوالی منزل الله قلی زندگی می کند گاهی به آنها سر می زند.

14. سید عبدالله میری همکار الله قلی است. هردوی آنها در بازار چهارسوق آمل با چرخ دستی بار حمل می کنند.

15. سید عبدالله میری متولد 1314 در دوران جوانی کارگر شالیزار بود اما با بالارفتن سن و سختی کار اکنون در بازار چهارسوق به حمل بار با چرخ دستی می پردازد.

16. میری 35 سال است که با چرخ دستی کار می کند. همه بازاریان او را می شناسند و با او صمیمی و گرم برخورد می کنند.

17. برخی از مسیر های بازار گذرگاه مناسبی برای عبور وانت بارها نیستند. درنتیجه چرخ دستی ها بهترین وسیله برای حمل بارها هستند و علاوه بر این هزینه کمتری هم دریافت می کنند.

18. میری 35 سال است که با چرخ دستی کار می کند. همه بازاریان او را می شناسند و با او صمیمی و گرم برخورد می کنند.

19. سید عبدالله مکان مشخصی برای نشستن و گرم کردن خود ندارد. در روزهای سرد زمستان او با پوشیدن لباس گرم خود را از سرما حفظ می کند.

20. اجرت حمل بار توسط چرخ دستی داران نسبت به وانت بارها کمتر است در نتیجه بازاریان ترجیح می دهند برای مسیرهای کوتاه و بارهای کم به چرخ دستی داران رجوع کنند.

21. سید عبدالله میری نماز های یومیه خود را در مساجد و تکایای واقع در بازار می خواند.

22. منزل سید عبدالله فاصله بسیار زیادی با بازار دارد. او هرروز برای صرف ناهار کوچه و خیابان های بسیاری را پیاده طی می کند تا به خانه برسد. درآمد او کفاف خرید صبحانه یا ناهار را به او نمی دهد.

23. سلیمان رنجبر از دیگر چرخ دستی داران بازار است. او با وجود سن بالا بی وقفه مسیر بازار را طی می کند. مشتی سلیمان معتقد است با یک جا نشستن و انتظار رزق و روزی بدست نمی آید.

24. مشتی سلیمان از حمل هیچ باری در بازار نمی گذرد زیرا اجرت حمل بار پایین است و تقاضا برای حمل بار کم.

25. سلیمان رنجبر بار را تحویل مغازه دار می دهد و اجرت خود را دریافت می کند.

26. بارش باران در مازندران غیرقابل پیش بینی و حمل بار با چرخ دستی زیر باران دشوار است. در نتیجه بار و کسی که بار را حمل می کند به دلیل نداشتن چتر خیس می شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *