شهرام اسفندیار[1]

کارشناس ارشد علوم سیاسی

 

«این نوشتار، بخشی از مقاله نویسنده می باشد»

چکیده:

امروزه از گزینه تحریم به عنوان مکانیسم و ابزاری برای تعقیب اهداف سیاست خارجی کشورها استفاده می گردد. اساسا تحریم از سوی کشورهایی اعمال می گردد که در ساختار نظام بین الملل دارای ثبات هژمونیک باشند. قراین و نشانگان موجود بر رفتار دیپلماتیک کشورهای دارای ثبات هژمون، حکایت از این مسئله دارد که اعمال تحریم از میان گزینه های تنبیهی می تواند بیشترین اثر بخشی را در تعقیب سیاست خارجی کشورها داشته باشد. چنین نشانگانی را می توان در رفتار سیاست خارجی کشورهای دارای هژمون، مانند آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران مشاهده کرد. مسئله آن است که این گزینه در میان مکانیسم های دیگر تنبیهی، دارای ابعاد گوناگونی است. بر این اساس مطلب حاضر تلاش دارد تا ضمن بررسی الگوهای رفتاری سیاست خارجی دولت های مختلف آمریکا در قبال ایران، تاثیر تحریم های وارده بر کشور را از جنبه های مختلف مورد ارزیابی قرار دهد.

کلید واژگان:

جمهوری اسلامی ایران، ایالات متحده آمریکا، متحدان غربی آمریکا، تحریم، حقوق بین الملل، ساختار نظام بین الملل، سیاست خارجی.

مقدمه:

استفاده از ابزار اقتصادي،‌ مالي و تكنولوژيكي، يكي از روش‌هاي مؤثر در اجراي سياست خارجي و تحقق اهداف و تأمين منافع دولت هاست. در ساختار کنونی نظام بین الملل کشور هایی به چنین روش هایی مبادرت می ورزند که دارای ثبات هژمونیک باشند. قراین و شواهد نشان داده اند که کشور یا کشور هایی که دارای ثبات هژمونیک باشند، الگوهای رفتاری آنها به عنوان دولت پیشوا، می تواند در حفظ همکارهای بین المللی تاثیر به سزایی داشته باشد.

   در ساختار کنونی نظام بین الملل، ایالات متحده آمریکا را می توان به عنوان کشوری یاد کرد که از ویژگی های ثبات هژمونیک، ویژگی هایی چون: تسلط در فناوری و اقتصاد پیشرفته، برخورداری از یک اقتصاد رو به رشد و حمایت قدرت سیاسی از طریق قدرت نظامی برخوردار است و الگوهای رفتاری آن در عرصه های سیاست خارجی توانسته مجموعه ای همسو از دولت ها را گرد هم آورد تا از منافعی که این کشور به صورت کالای عمومی و مجانی  برای آنان فراهم کرده است، استفاده کنند. دراین راستا بهره گیری از قدرت برای دولت هژمون مستلزم آن است که این دولت بتواند با تمهید و ایجاد سازوکار ها و انگیزه ها، تمامی اعضا را در سلسله مراتب نظام قدرت حفظ نماید. در فرآیند سلسله مراتب قدرت خطر محتمل آن است که منافع تجدید نظر طلبانه برخی از دولت های غیر همسو موقعیت هژمون را به چالش و مخاطره اندازد (قوام،1388: 118).

   با توجه به قراینی که در ساختار کنونی نظام بین الملل در روزگاران اخیر مشاهد گردید، امروزه جمهوری اسلامی ایران از طریق برخی از رویکردهای تجدید نظر طلبانه خود توانسته است، زمینه را آن هم با ائتلاف با برخی از دولت های همسو برای چالش ثبات هژمونیک دولتی چون ایالات متحده آمریکا آماده کند. این امر طی سال های گذشته و مشخصاً در طی سی سال گذشته به گونه ای دائمی و تکرار شونده تداوم یافته است. در این راستا تفکر راهبردی ایالات متحده آمریکا نسبت به ایران بدبینانه شکل یافته است، به گونه ای که مجموعه های اجرایی آمریکا و غرب، الگوهای رفتار امنیتی ایران را مبتنی بر نشانه هایی از رادیکالیزم منطقه ای تحلیل نموده و آن را عامل بنیادین برای بسیاری از تضادهای شکل گرفته، عنوان کرده اند.

   از نگاه رهبران واشنگتن و مقامات همسو با آن، جمهوری اسلامی ایران خطرناک ترین مخالفی است که ایالات متحده با آن روبرو است. در این راستا آنان بر این باورند که روندها و فرآیندهای سیاسی و امنیتی ایران ماهیت گیج کننده داشته است و در دوره های طولانی، این کشور محور انتقام مردم خاورمیانه از آمریکا بوده است. از نگاه این رهبران، مقامات جمهوری اسلامی ایران، همواره تلاش کرده اند تا هر چیزی که آمریکا در صدد انجام آن است را بلوکه کنند، چرا که این تلاش ها متعلق به ایالات متحده آمریکا بوده است (pollac,Kenneth and other:2009:1). چنین نشانگانی بر الگوهای رفتاری مقامات جمهوری اسلامی ایران آن هم به زعم رهبران غرب و مشخصا آمریکا موجب چرخش بنیادین رفتار سیاست خارجی نسبت به ایران گردید و زمینه را برای تشدید خصومت در سیاست اعلامی ایران و آمریکا فراهم آورد. برای نمونه رفتار سیاست خارجی آمریکا در دوران بوش  بر اساس جلوه هایی از ایده آلیسم آمریکایی در صدد مقابله با هر گونه تهدید بالقوه و بالفعل انجام پذیرفت. ایران در لیست کشور های محور شرارت قرار گرفت و استراتژی محدود سازی ایران و کاهش نقش امنیتی آن در حوزه خاورمیانه، در اولویت قرار گرفت. چنین روندی در دور دوم ریاست جمهوری بوش ادامه یافت، هر چند که در این دوران رویکرد های انتقادی زیادی نسبت به سیاست خارجی بوش در برخورد با ایران وجود داشت (pollac,Kenneth and other ,2009: 3-4).

     نشانگان رویکرد انتقادی رفتار سیاست خارجی بوش را می توان در کتاب هایی چون: “معمای ایرانی: منازعه ایران و آمریکا” اثر کنث پولاک، “بانوی وزیر” اثر مادلین آلبرایت و کتاب “زندگی من” اثر بیل کلینتون رد جویی کرد. تمامی آثار یاد شده ماهیت انتقادی نسبت به سیاست خارجی آمریکا در برخورد با ایران داشته است. مزید بر آن در سال 2004 شورای روابط خارجی آمریکا کتابی را با مشارکت زبیگنیو برژنسیکی و رابرت گیتس با عنوان” ایران: زمانی برای ارائه رهیافت جدید” منتشر نمود. در تمام موارد یاد شده الگوی تهاجمی در رفتار سیاست خارجی آمریکا به این دلیل مورد انتقاد قرار گرفته است که کارگزاران جدید سیاست خارجی این کشور نسبت به ضرورت های تعامل با ایران رویکرد همکاری جویانه ای را اتخاذ نکرده اند. این امر ناشی از فقدان ابتکار عمل تلقی گردیده و سیاست آمریکا را با انتقاد موجه ساخت (متقی،1388: 61).

    متعاقب این رویکرد انتقادی  و مشخصاً از سال 2006 به بعد زمینه برای تغییر در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران فراهم شد. دموکرات ها در شورای روابط خارجی و همچنین در کنگره آمریکا تلاش های زیادی برای دگرگونی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به اروپا روسیه و ایران به انجام رساندند. به عبارت دیگر آنها بر این اعتقاد بودند که رفتار تهاجمی مخاطرات زیادی را برای امنیت و منافع ملی آمریکا ایجاد خواهد کرد. در این دوران مقالات متعددی درباره چگونگی برخورد با ایران منتشر شد. گزارش رابرت گیتس و برژنسیکی با عنوان “زمان مناسب برای رهیافتی جدید در برابر ایران” را می توان زمینه ای برای تغییر در رهیافت سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران دانست. دراین ارتباط، علاقه گروه های متعددی برای بازسازی روابط آمریکا و ایران منعکس گردید (Robert Gates And Zbigniew Brezezinki: 2004).

   انعکاس این رویکرد را می توان در الگوهای رفتاری سیاست خارجی در دوران اوباما نیز مشاهده کرد. در این راستا باراک اوباما نیز یکی از حوزه های سیاست تغییر خود را متوجه جمهوری اسلامی ایران نمود. الگوهای رفتاری سیاست خارجی دوران اوباما، متضمن اتخاذ رویکرد جدیدی در رفتار با ایران بود. در این دوره مولفه های چون مطلوبیت گزینه پاداش و مشوق های اقثصادی، مطلوبیت گزینه دیپلماسی و گفتگو، گزینه ترغیب ایران، گزینه ترغیب درباره فناوری و انرژی هسته ای، گزینه ترغیب درباره تضمین های امنیتی و گزینه ترغیب درباره محرک های سیاسی در جهت همکاری با ایران در دستور کار قرار گرفت. اما واقعیت های موجود نشان داد که این گونه تغییرات، تاثیر چندانی در سیاست عملی و رفتار ایران بر جای نگذاشت. بنابراین در چرخشی بنیادین مکانیسم ها و سیاست های تنبیهی در مواجهه با ایران در اولویت قرار گرفت. این مکانیسم ها با الگوهای جدید در جهت تنبیه ایران تمهید یافت. در این راستا الگوی متقاعد سازی ایران با شاخصه هایی چون: عدم امتناع از همکاری و اغوای ایران، الگوی نظامی با شاخص هایی چون: اشغال نظامی ایران، حمله هوایی علیه تاسیسات هسته ای و حمله هوایی نیابتی، الگوی براندازی و تغییر رژیم با شاخصه هایی چون: انقلاب مخملی، الهام بخشی شورش های اجتماعی، کودتای نظامی، الگوی بازدارندگی با شاخصه هایی چون: به کار گیری گزینه مهار و سد نفوذ و نهایتا الگوی تحریم به کار گرفته شد (متقی،1388: 86).

    در این راستا، ادبیات سیاسی به کار گرفته شده از سوی دولت بوش و اوباما و همچنین سیاست اعلامی آمریکا در سال 2009 نشان می دهد که آمریکایی ها جز تحریم تمایل چندانی برای بهره گیری از گزینه های نظامی و سایر گزینه ها ندارند، اما در عین حال تلاش دارند تا از الگوها و ابزارهایی بهره مند شوند که زمینه های تغییر در سیاست خارجی و الگوی های رفتاری ایران را به وجود آورد. در این ارتباط دستگاه سیاست خارجی آمریکا را باور بر این است که آیا تهدید و کاربرد تحریم های اقتصادی و اقدامات دیپلماتیک علیه ایران می تواند جمهوری اسلامی را به سمت تغییر در رفتار های خود بر اساس خواستها و انتظارات نظام بین الملل سوق دهد؟ از سوی دیگر آمریکایی ها چگونه می توانند سایر بازیگران به ویژه قدرت های بزرگ را متقاعد کنند که با آمریکا در اجرای سیاست تحریم وتهدید به تحریم مشارکت نمایند؟

 پیامدها و عواقب تحریم ایالات متحده و غرب علیه جمهوری اسلامی ایران و ارزیابی آن از منظر حقوق بین الملل

   از منظر حقوق بین الملل، اعمال تحریم ها به وسیله ارگان‌هایی از جامعه جهانی نمایندگی می گردند که در پاسخ‌ به رفتارهای غیرقانونی و غیرقابل قبول یكی از كشورها اعمال شود. هدف از ملاك‌های رفتاری جامعه جهانی، رفتارهای مورد قبول جامعه جهانی است که  حقوق بین‌الملل آنها را مقرر داشته است (بیگ زاد،1379). برای نمونه  كمیسیون‌ حقوق بین‌الملل در خصوص تحریم‌های مشروع اعلام داشته است که، تحریم‌ها اقدامات واكنش گرایانه هستند كه بطور كلی به وسیله‌ی یك ‌سازمان بین‌ المللی و مشخصاً پیرو نقض یك‌ تعهد بین‌المللی كه متضمن نتایج نامطلوب جدی برای جامعه‌ی بین المللی می‌باشد، صورت می‌گیرد (سالنامه‌ كمیسیون حقوق بین الملل،1979: 121). در روزگاران حاضر پیگیری پروژه هسته ای و عدم اعمال برخی از هنجارهای مورد نظر غرب از سوی جمهوری اسلامی ایران، سبب ساز اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران شده است. اگر مفاد و قواعد موجود بر منشور آژانس انرژی هسته ای ملاک واقع شود، مسلم است که اصرار ایران در پیگیری برنامه های هسته ای نمی تواند متضمن نقض حقوق بین الملل در جامعه جهانی باشد. در نگاه آمریکا و متحدان غربی اش، رفتار واگرایانه جمهوری اسلامی ایران، نوعی تمرد به نظام حقوق بین المللی است، بنابراین  چاره آن است که تدبیری برای جلوگیری و گسترش آن سنجیده شود. در این راستا، اعمال گزینه تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران را باید اصلی ترین نماد تدبیر مورد نظر غرب در جلوگیری از رفتار های تمرد آلود و نقض کننده نظام حقوق بین المللی دانست.

   با توجه به اتخاذ گزینه تحریم در استراتژی ایالات متحده و متحدانش علیه جمهوری اسلامی ایران، شواهد و قراین نشان می دهند که اتخاذ گزینه مزبور، هدفی ندارد جز آنکه بخواهد قدرت اقتصادی ایران را کاهش دهد. به عبارت دیگر در روزگاران حاضر شواهدی وجود دارند که نشان می دهند کاهش قدرت اقتصادی ایران مطلوبیت های راهبردی بیشتری را برای آمریکا ایجاد خواهد کرد که این مطلوبیت ها از پس تحریم به دست می آید.

   یک بررسی از تحریم های انجام گرفته آمریکا و متحدانش علیه جمهوری اسلامی ایران در دهه های گذشته نشان می دهد که تحریم‌های اقتصادی آمریكا سبب بروز تنگناهایی در خرید و واردات كالا از خارج برای جمهوری اسلامی ایران گردیده است که آشفتگی سیستم توزیع، احتكار و گرانفروشی، پیدایش بازار سیاه برای بسیاری از كالاها و تشكیل‌ كمیته صنفی و دادگاه انقلابی ویژه محرکی برای آن تنگناها بوده است (مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی،1371: 533). مزید بر آن، تحریم‌های آمریكا ایران را مجبور به پرداخت هزینه‌های بیشتر برای كالاهای وارداتی می نمود. در این راستا یكی از آثار تحریم‌های اقتصادی ایالات متحده و متحدانش علیه ایران در دهه های گذشته، كاهش ارزش ریال بوده است. کاهش ارزش ریال نیز به دنبال خود باعث كاهش واردات و تحدید دسترسی ایران به سرمایه و تكنولوژی خارجی شده بود. به‌ عبارت دیگر تحریم‌های ایالات متحده و متحدانش در دهه های پیشین، جو سرمایه‌گذاری در ایران را تغییر داد، تا از پس آن انتقال تكنولوژی به‌ ایران صورت  نگیرد. در همان دهه ها، تحریم‌های آمریكا همچنین ایران را مجبور كرد تا قسمتی از طرحهای توسعه‌ ساختاری اقتصادی پس از جنگ را، متوقف كند.

   در دوران اخیر و با وجود گرایش‌ ایالات متحده و  متحدانش در استفاده از گزینه تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران، چند وجه از آثار این تحریم را می توان مورد ارزیابی قرار داد. اولین وجه آثار این تحریم در دوره های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت نمود پیدا می کند. در این راستا، آثار این تحریم در کوتاه مدت در پاره ای از موارد موجب فشار بر سيستم مالي جمهوری اسلامی ایران شده است و هزينه هاي معاملاتي و نهایتا قیمت ها را افزايش داده است. در باب اثرات ميان مدت، آثار این تحریم موجب کاهش سرمايه گذاري، کندي رشد و افزايش تورم گردیده است. در این راستا جمهوری اسلامی در پاره ای از موارد شاهد كاهش حجم واردات و صادرات و ذخاير ارزي بوده است. در باب اثرات بلند مدت بنظر مي رسد وجود تحريم هاي اقتصادي موجب کاهش سرمايه گذاري به عنوان مهمترين عامل رشد و توسعه اقتصادي و صنعتي گردد که مآلاً دستيابي به اهداف سند چشم انداز را سخت تر می نمايد. دومین وجه از آثار مربوط به تحریم، ناشی از تردیدی است که می توان نسبت به آثار این تحریم، نشان داد. چرا که اعمال این تحریم ها نه تنها باعث تغییر رفتار جمهوری‌ اسلامی ایران به نحوی كه مورد انتظار آمریكا و متحدانش بوده، نشده است بلکه در برخی موارد سالم‌تر و باثبات‌تر از بسیاری از كشورهای‌ در حال توسعه‌ای بوده است كه آمریكا به آنها كمك می کند. علت را باید در اتخاذ رهیافت واگرایانه همکاری های گروهی نظام جامعه جهانی دانست. اساسا بدون همكاری كامل همه شركای تجاری بالقوه، ایراد صدمه بر صادرات یا واردات یك‌ كشور از طریق تحریم به سختی قابل تحقق می‌باشد (كامپفر و لونبرگ،1992: 3 ). بنابراین بدون یك‌ پشتیبانی نیرومند بویژه از طرف برخی از شركای تجاری اروپایی و آسیای خاوری، تحریم‌های‌ امریكا و متحدانش تاثیر قابل ملاحظه‌ای برمنافع اقتصادی دراز مدت ایران نخواهند داشت. از لحاظ ساختاری‌ تحریم‌های اقتصادی تنها در صورتی به نتیجه رسیده‌اند كه بصورت جهانی، جامع و مداوم بكار رفته‌اند و از مشروعیت و اعتبار لازم برخوردار بوده‌اند (آموزگار،1997: 21).

   در این راستا، تحریم‌های اقتصادی گرچه معمولا خساراتی را بركشور تحریم شده تحمیل می‌كنند، اغلب‌ برای كشورهای تحریم‌كننده نیز دارای هزینه‌های سنگین می باشند. برای مثال تحریم‌های آمریكا در درجه اول شركتهای نفتی این كشور را تحت تاثیر قرار داده است. شركتهای مزبور در سال های اخیر، نزدیك به 5/3 میلیارد دلار نفت خام از ایران خریداری كرده‌اند. برآوردها نشان می‌دهد كه تحریم‌های آمریكا بر ایران و لیبی و سوریه سالانه 7 میلیارد دلار خسارت جانبی بر امریكا وارد می‌كنند و باعث از بین رفتن 000/200 شغل در این كشور می‌گردند (جانسون،1997 ‌: 16). مطالعه ی انجام شده بوسیله ی مؤسسه ی اقتصاد بین المللی، حاكی از این است كه هزینه ی تحریم‌های وارده بر شركتهای آمریكایی در سال 1995 به تنهایی درحدود 15 تا 19 میلیارد دلار بوده است (هاس،1997: 75).

نتیجه گیری و استنتاجات نظری

همان طور که گفته شد در روزگار اخیر، یكی از اهداف تحریم‌های اقتصادی ایالات متحده و متحدانش تغییر رفتار و جنگ اقتصادی بوده است. دراین راستا دلایلی چون: واداركردن ایران به كنار گذاشتن سیاست‌های ناخوشایند در برابر آمریكا، مجازات ایران برای اتخاذ سیاست‌های غیرقابل قبول، ابراز مراتب مخالفت نمادین با ایران به منظور جلب نظر گروههای طرفدار اسراییل به عمده دلایل اتخاذ و اعمال تحریم از سوی آمریکا و متحدانش، علیه جمهوری اسلامی واقع شده است. هر چند که اعمال این تحریم با توجه به استنادات و دلایل حقوق بین الملل، مشروعیتی نداشته و نخواهد داشت.

   اما همانگونه که از شواهد و قراین پیداست، تبدیل تحریم های یک جانبه اقتصادی آمریکا به تحریم های چند جانبه سازمان ملل، مسئله را وارد برهه جدیدی کرده که هم از نظر سیاسی و دیپلماسی و هم از بعد اقتصادی مسئله مهمی تلقی می گردد.نتایج نشان میدهد که از نظر اقتصاد، بخش سیستم مالی بیشترین تاثیر را نسبت به سایر بخش ها متقبل می شود. تحریم های اخیر سیستم مالی کشور را نشانه گرفته اند که در صدد فلج کردن روابط مالی جمهوری اسلامی ایران با کشور های خارجی است. تحریم های اقتصادی، واردات مواد اولیه و کالا های سرمایه ای را از نظر کمی و کیفی متاثر می سازند که به دنبال خود کاهش کمی، کاهش تولید و بیکاری را به همراه دارد. در این میان آنچه حائز اهمیت است آن است که  تحریم های اقتصادی عاری از تاثیر نیست و برای رسیدن به اهداف و آرمانهای انقلاب و کشور بایستی هزینه های آن را نیز متحمل شد. اما کاهش تاثیرات این تحریم ها، دور زدن و خنثی سازی تحریم ها و در صورت امکان مقابله به مثل و متقابل می تواند در دستور کار باشد. در این راستا، اقداماتی همچون: تغییر طرف های تجاری، تولید برخی از کالاها در داخل، کاهش مصرف برخی از کالاها می تواند موثر باشد. در کنار این برنامه ها،خصوصی سازی و کوچک و خرد کردن برخی از شرکتها و ارگانهای بزرگ، شناسایی آنها از طرف کشور ها تحریم کننده، سخت و اقتصاد کشور را در مقابل تحریم ها مقاوم می کند.

منابع

الف) منابع فارسی

1) آموزگار، علی (1997)، آثار تحریم غرب.

2)بیگ‌زاده، ابراهیم (1379)، «سازمانهای غیردولتی و حقوق بین الملل».

3)جانسون (1997)، پیامد های تحریم اقتصادی غرب علیه ایران.

4) قوام، عبدالعلی (1388)، روابط بین الملل(نظریه ها و رویکردها).

5)كامپفر و لونبرگ (1992)، کیفیت و اثر بخشی تحریم های غرب علیه ایران.

6)گزارش سالنامه‌ كمیسیون حقوق بین الملل(1979).

7) متقی، ابراهیم،(1388)،آمریکا در برابر ایران، تهران: مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی

8) مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی(1371)،آثار تحریم غرب علیه ایران.

9)هاس، ریچارد (1997)، پیامد های تحریم اقتصادی غرب علیه ایران.

10-pollack,Kenneth And Other,(2009),Which Path to Persia, Washington;Brookings Institute Press.

11- Robert Gates And Zbigniew Brezezinski(2004),iran:Time for anew Approach,Concil on Foreign Relations,July.

 



[1] . Shahram_esfandiyari@yahoo.com

7 thoughts on “بررسی ابعاد و اثرات تحریم ایالات متحده آمریکا و غرب علیه ایران”
  1. با سلام
    بازم مثل همیشه عالی بود و پر محتوا.
    با تشکر از مسئولین سایت هراز نیوز

  2. اصل این مقاله به وسیله صلاح الدین هرسنی به نگارش در امده است. چرا آقای اسفندیاری رفرنسی به نویسنده اصلی نداده است؟این حق برای نویسنده اصلی محفوظ است وقابل پیگیری است.

  3. با سلام با عنایت باینکه موضوع پایانامه اینجانب اثار تحریمها بر الودگی هوای ایران می باشد خیلی خوشحال می شوم مساعدت شماوپایان نامه شما را دریافت نمائیم .

  4. با سلام
    لطفا مقاله به صورت کامل و ورد جهت استفاده در پایان نامه اینجانب به ایمیل فوق ارسال گردد .
    با تشکر
    عبدی

  5. باسلام وخسته نباشید اگه امکان دارد مقاله رو به صورت کامل به ایمیل من بفرستید
    باتشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *