حسین ابراهیمیان جوان فداکار آملی در یک اقدام انسان دوستانه وخداپسندانه با نجات دادن زن جوانی که در حال غرق شدن در دریا بود جان خود را فدا کرد .

هراز نیوز -مهدی لطفی – روز سه شنبه زن و شوهر جوان  مسافری مشغول شنا در سواحل دریای مازندران شهرستان نور بودند که  نامساعد بودن هوا و امواج سهمگین دریا زن جوان را در آستانه غرق شدن قرار داد.

صداهای فریاد همسر این زن جوان که تقاضای  کمک می کرد ،به گوش حسین ابراهیمیان جوان غیور آملی که به اتفاق دوستان خود در حال گذر از این قسمت ساحل بود رسید .
این جوان خوش غیرت بدون درنگ به دریا زد و توانست تا این زن غریق را تا آستانه ساحل برساند اما امواج دریا به حسین  امان نداد و ناباورانه این جوان فداکار را به کام مرگ کشید .

هراز نیوز از خداوند متعال برای کربلایی حسین ابراهیمیان طلب رحمت و مغرفت میکند و ضمن عرض تسلیت همدردی خود را به خانواده این جوان غیور آملی اعلام می نماید .

در ستایش حسین ابراهیمیان

دل نوشته یاسین برای حسین ابراهیمیان

170 thoughts on “حسین ابراهیمیان جوان فداکار آملی با نجات یک زن جان خود را از دست داد”
  1. تسلیم .تسلیم در برابر این همه شهامت.تسلیم در برابر این همه جرات .تسلیم در برابر حکمت خدا .تسلیم در برابر تقدیر .
    حسین جان با عملت ایمان خود را ثابت کردی وچنان آزمایش شدی که به آدمی نیروی معنوی بخشیدی .
    آرام جانم /گریستیم .رنجیدیم وگاهی بغض هایمان را خوردیم .در یک جمله بگویم کمرمان شکست ولی سرمان را بالا گرفتیم تابگوییم تمامی آرزوهای یک پدر .یک مادر .یک خواهر .یک برادر .یک همسر .یک دوست .در یک لحظه نقش برآب شد.ولی سرمان رابالا گرفتیم تا بگوییم .جوانمان ثابت کرد که مردانگی .جوانمردی .شهامت .قدرت.محبت.وجدان .مرام .جرات هنوز در کوچه پس کوچه های شهرمان نفس میکشد .
    برتو میبالم .افتخار میکنم.دلتنگ تو خواهرت مینا.

  2. امیدوارم که خدا به پدر و مادر بزرگوارشون صبرعطا کند و روح بزرگش را قرین رحمتش قرار دهد،واقعا زبانم از ستایش ان مرد بزرگ غاصر است.

  3. در سكوت دشت ناگه ،
    رفت از دامان عقلم مرغ هوشم !
    رفت .. پر زد .. رفت .. وانگه ..
    ناله ي سرد شباهنگي فرو غلطيد در گوشم ،
    و قلبم ريخت .. قلبم ريخت ، از فرياد آن ناله
    شباهنگ سيه دل نعره ميزد ..
    « رفت ،حسین … رفت ،حسین … »
    مات و سرگردان قدم برداشتم …
    برداشتم .. رفتم سراغش ..
    « آه .. كاش هرگز نميديدم .. نميديدم.. »
    خرمن دوران هستي ، بي صدا بر باد رفته ،
    نغمه هاي عشق و مستي ، بي صدا از ياد رفته ،
    دشنه ي دردي سيه قلب اميدم را دريده
    رودها و چشمه هاي آرزوها ، خشك و راكد ..
    كوچه ساكت ، خانه ساكت ،
    بر در و ديوار خانه ، سايه اي از غم نشسته ،
    «نيست ليلا .. رفت ، ليلا …»
    ساز ناز نغمه پرداز تمنايش ، شكسته ..
    درب بسته ..
    گيج و سرگردان و با ترديد و خسته ،
    در زدم .. در باز شد !..
    ايواي ! در موج سياهي .. اشك ديدم .. مرگ ديدم ..
    اشكهاي مرگ و مرگ اشكهاي گرم ديدم ..
    بر لب تابوت سردي ! مادرحسین ، لميده ،
    پشت او خرد و خميده ..
    گونه هايش غرق دريايي از اشك رميده ..
    رنگ عشق و زندگي از روي زيبايش پريده ،
    با نگاهي وحشت انگيز و سراپا حسرت و مات و دريده ،
    « گفت : كارو … آخ ، كارو …
    رفت ،حسین … رفت ، حسین … »

  4. حسین جان اینقدر داغون بودم که موقع نوشتن شعر شاعر (کارو) برایت یادم رفت در یک خط نام تو را با نام متن شاعر عوض کنم .
    بر در و دیوار خانه ، سایه ای از غم نشسته ،
    «نیست حسین .. رفت ،حسین …»

  5. نام تو را دوای درد است حسین ، بی یاد تو بین که چهره زرد است حسین .
    داداش رفتی و حسرت خواهری برای جشنت بر دل من ماند ولی هنوز رفتنت را باور ندارم و نمی توانم به خودم بقبولانم که دبگر داداش حسین نیست. تا ابد یادت در خاطرم باقی می ماند. دلتنگ تو دختر خالت

  6. روحت شاد حسین عزیز …. بی گمان برای ما همواره زنده و جاودان هستی

  7. همسفر در راه ماند..زندگی سخت است…لیک..در سفر باید بود…همراهتان از سفر ماند سیلی سهمگین باور شاید نه ..سختی راه را مینماید که بایستی تنها رفت صبری باید تا آرامشی زاید…………
    ترک فرزندتان بر شما تسلیت باد

    تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم بزرگ شما
    از خداوند صبر برای شما و خانواده محترم خواهانیم
    امیدواریم که آخرین غم زندگیتان باشد

    خداوند شما را اجر صابرین دهد که حضرتش فرمود:و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون.

  8. سلام داداش.آخرش رفتی و کوچه دایی رو بی حسین کردی.هیچکی نمیتونه باور کنه تو از پیش ما رفتی.داداش آخه بدون تو و سمیرا جمع ما دیگه صفایی نداره.کی برامون بخونه.یادش بخیر………….
    حسین خودت میدونی برا ما 3تا برادر یه داداش بودی نه یه رفیق و همسایه.خیلی بیمعرفتی مگه بهم نمیگفتی عروسیت منو داری غم نداری پس کجا رفتی بیمعرفت.
    همیشه تو قلب مایی.هر صبح که میریم سرکار از جلو امامزاده رد میشیم میگیم سلام داداش.نوکرتم به مولا

  9. مخلصیم حسین جان به ارزوت رسیدی دیدی همون جوری شد که دوست داشتی امیدوارم خوشحال خوشحال خوشحال باشی پسر بامعرفتم باورم نمیشه دیگه نیستی دلم برات تنگ شده دلم واسه شکوههاو گلایهات تنگ شده دلم واسه خندههات تنگ شده دلم خیلی برات تنگ شده

  10. گفتم شاید بغض کم بشه شاید بازم بتونم مثل این چند وقت خودم رو آروم نشون بدم ولی وقتی باز این متن ناشناس رو خوندم از لحن بغض کلمات شناختمش و فهمیدم تنها ارامشش صحبت از این سایت با حسین شده . ناشناس بزرگوار سخته گفتن ولی باور کن حسین آرامش و سلامتت رو می خواد تا آروم باشه باقیش جاش آروم وامنه چون مردانه و بزرگوارانه رفت . سخته تسلای دل پر درد شما ولی باور کنید کمی تحمل ،خدا با زمان،کمی آرامش دل و باور اتمام دنیا برای همه را به شما هدیه میدهد.فقط ختم کامل قرآن آرومتون میکنه. بعدشم خواهش میکنم به دنیا زنده ها یک کم برگردین و زندگی رو شروع کنید . من هم فقط دعای صبر برتون میکنم.

  11. حسین جان دوستت دارم واز همین جا به خانواده محترمت تسلیت میگم

  12. به خدا واقعا مرد بود این پسر.خدا بیامرزدش

  13. به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می کنم مخصوصا به پدر بزرگوارشان که فرزندی حسینی به جامعه تحویل دادند و برایشان از خداوند صبر و شکیبایی مسئلت دارم

  14. خیلی ناراحت شدم من خانواده اش را می شناسم خیلی خانواده ی محترمی هستن خدا رحمتش کنه ودعا می کنم خدا به خانوادش صبر بده

  15. مادر عزیز حسین تسلیت میگم امیدوارم دیگه هیچ وقت رنگ غم و اندوه وارد زندگیتون نشه…….فرزندان دیگه تون عمری طولانی داشته باشند و مثل حسین عزیزتون باعث افتخارتون باشند…..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *