نام کامل حکیم علی ابن ربن طبری یا ربان طبری با نام کامل علی بن سهل ربان طبری
Hakkim Ali Ibn Rabban Sahl al-Tabari
معرفی اول:
ابن ربَّن طبري يا ابن ربَّان، ابوالحسن علي بن سهل.متولد مرو از اهالی آمل، پزشك، داروشناس و دانشمند و طبیب و فیلسوف و دينشناس بزرگ ايرانی سدة سوم هجری بود. خاندان ابن ربن در خراسان و عراق به علم و فضل آوازه داشتند (ابن ربن، ص 189). پدرش، سهل طبري، از دبيران، منجمان و پزشكان مرو بود كه طب را همچون پيشه و حرفة خانوادگی و براي خدمت به خلق فراگرفت و به همين سبب به ربن يعني «سرور و معلم ما» ملقب شد. وي جامعترين ترجمة المجسطي را از يوناني به عربي انجام داده است (صفا، ص 109) و نخستين مترجم آن اثر به عربي است (مصاحب، ص 1385). وي از تربيتيافتگان حوزة علمي مرو و بر دين نصراني و به قولي، بر دين يهود بوده است (صفا، همانجا).
ابن ربن به نقلي در اواخر روزگار ابوجعفر منصور خليفة عباسي (136 ـ 158 ق) يا اوايل خلافت مهدي عباسي (158 ـ 169 ق) به دنيا آمده است و به نوشتة خود او در فردوسالحكمه شاهد آتشسوزي عظيمي در طبرستان(آمل) بوده است. آن حادثه را مصادف با لشكركشي مهدي خليفة عباسی دانستهاند و نتيجه گرفتهاند كه اگر وي در آن هنگام دست كم 10 ساله بوده، پس در حدود 157 ق زاده شده است. برخي منابع متأخر تاريخ تولد وي را 192 ق در شهر مرو نوشتهاند (نجمآبادي، ص 316).
او استاد محمد بن زکریا رازی بود و همچنین استاد ده ها بزرگ و عالم دیگر.
در تاريخ مرگ او نيز اختلاف است. در الاعلام (ج 4 ص 288) سال 247 ق، و در هديةالعارفين بغدادي (ج 1 ص 669) سال 260 ق آمده است. حلبي (ص 112) سال مرگ او را حدود 310 ق ذكر كرده و انزابي (ص 545) چنين نوشته است: «اگر چه تاريخ تولد و وفات او به درستي معلوم نيست، اما به سبب همزماني او با متوكل عباسي ميتوان گفت كه وي تا اواخر نيمة اول سدة 3 ق زنده بوده است.» (انزابي، همانجا).
او خدمت بزرگی به خلق کرد.
در بيشتر منابع به واسطة نامش او را يهودي پنداشتهاند و در معرفي او آوردهاند كه در آغاز يهودي بوده است و حتي ابن نديم (ص 527) گفته كه «بردست معتصم اسلام آورد…» ولي مشخص نكرده است از چه ديني. و خود ابن ربن (ص 33، 98 ـ 99) آورده كه ابتدا مسيحي بوده و سپس با غور و تعمق در انديشههاي اسلامي و معاني قرآني به اسلام گرويده است و طبري مورخ و ابن خلكان نيز او را مسيحي دانستهاند (انزابي، همانجا). ابن ربن طب را از پدر فرا گرفت و پس از آن با استفاده از منابع طبي يونانيان و علماي ديگر آن را تكميل كرد. در جواني، حدود سال 214 ق، با پدرش به خدمت مازيار بن قارن، امير طبرستان (متوفي 223 ق) در آمد و به عنوان دبير سرگرم كار شد و در اين شغل آنچنان مهارت داشت كه به قول ابن اسفنديار (ص 130) نوشته هايش «بلغاي عراقين و حجاز» را به تعجب واميداشت. پس از قتل مازيار بن قارن به ناچار به ري رفت و به گفتة ابن قفطي (ص 155) زكرياي رازي چندي نزد او طب خواند و از تجربيات او بهرهمند شد (حلبي، ص 112)؛ «معلم او [ رازي ] را در علم طب علي بن ربن الطبري دانستهاند و
در پارهاي منابع آمده پس از قتل مازيار به عراق رفت و در سامرا اقامت گزيد و مورد احترام معتصم عباسي قرار گرفت و به قولي به دست او اسلام آورد و سپس متوكل نيز او را به نديمي خود برگزيد. ترديدي نيست كه رفتن ابن ربن به دارالخلافه در روزگار معتصم بوده است، اما با توجه به نوشتة خود وي در زمان متوكل و با راهنمايي او بوده كه اسلام را پذيرفته است (ابن ربن، ص 210). بنا بر اين نوشتة ابن نديم و به تَبَع او ديگران مبني بر مسلمان شدن ابنربن به دست معتصم نادرست مينمايد (انزابي، همانجا).
ابن ربيطبري از حكيمان و فيلسوفان بزرگ است وليكن زماني هم در كسب حكمت كوشيده، نهايت آنكه بعدها كلاً از حكمت بريده و به طب پرداخته است و به قول ابن قفطي (همانجا) «در آغاز به حكمت مشغول بود، آنگاه يك سره به طبيعيات پرداخت». وي پسري همنام خود (= ربن طبری) داشته كه در طب استاد بوده و در هندسه و رياضيات دست داشته است و كتب فلسفي را از زباني به زباني ديگر نقل ميكرده است (حلبي به نقل از طبقات الاطبا و اخبارالحكما، ص 114). در لغتنامة دهخدا (ج 10، ص 15354) به نقل از تتمة صوانالحكمة بيهقي آمده است: «ابن ربن طبري از كُتّاب مرو بوده است، همتي بلند داشت و به انجيل و پزشكي عالم بود و ربن به معني معلم و استاد بزرگ باشد. وي از دانشمندان بزرگ به شمار ميرفت و گواه اين گفتار كتاب فردوسالحكمة اوست…».
ابن ربن از نظر علمي چنان مقامي داشت كه او را هم طراز رازي، مجوسي و ابن سينا دانسته و يكي از چهار دانشمند و پزشك بزرگ اسلام ذكر كردهاند (براون، ص 25 به نقل از انزابي). ابن ربن طبري كسي بود كه مسري بودن سل ريوی را اعلام كرد (دفاع، ص 22). از سخنان حكيمانة اوست: 1. نادان همواره در معرض مرگ است، 2. تندرستي پايان هر آرزويي است، 3. آزمون بسيار سبب افزايش خرد باشد، 4. تكلف زيانآور است، 5. بدترين گفتار آن است كه جزئي از آن جزء ديگر را نقض كند (دهخدا، ج 10، ص 15354). به ابن ربن آثار بسياري منسوب است كه از شماري از آنها فقط نامي مانده است. از آثار اوست:
1. فردوسالحكمه . در كليات پزشكي.
2. كتاب الدين و الدوله في اثبات نبوةالنبي محمد (ص)، اين اثر در 10 باب به عربي و در برتري دين اسلام به ساير اديان است و همچنين اطلاعاتي دربارة اديان هند و فرق گوناگون اسلام و مسيحيت و… در آن آمده است. مينگانا اين اثر را از روي نسخة كتابخانه جون ريلاند همراه با ترجمة انگليسي در منچستر 1923 به چاپ رساند و اين اثر در همان سال در مصر نيز منتشر شد. عادل نويهض براي دومين بار متن اين اثر را در 1973 در بيروت به چاپ رساند. اين كتاب در 144 صفحه به قطع وزيري و حاشيهدار است كه در پشت جلد آن چنين آمده است: «كتاب الدين و الدوله في اثبات نبوةالنبي محمد صليالله عليه و سلم ـ تأليف علي بن ربن الطبري و ساعده فيه جعفرالامام المتوكل عليالله اميرالمؤمنين» ايضاً در پشت جلد همين مطلب را به زبان انگليسي دارد (نجمآبادي، ص 323؛ انزابي، ص 546). ابن نديم بجز فردوسالحكمه اين سه اثر را از او دانسته است: 1) تحفةالملوك، 2) كناشالحضره، 3) منافع الاطعمة و الاشربه و العقاقير، 4) ارفاقالحياة، 5) كتاب في تربية الاغذية، 6) كتاب في الحجامة، 7) كتابالرد علي اصنافالناصري كه نام آن در كتاب الدين و الدوله آمده است، 8) الكتاباللؤلؤ كه نسخهاي از آن در كتابخانه اياصوفيه موجود است. از كتاب ديگر او با نام حفظالصحه نسخهاي در بادليان آكسفورد نگهداري ميشود (حلبي، ص 113؛ انزابي، ص 546؛ نجمآبادي، ص 323). نجمآبادي (ص 324) اين آثار را به نام او آورده است: كتاب في الحجامه، كتاب في الامثال و الادب علي مذاهب الفرس و والروم و العرب، كتاب عرفان المياه .
منابع
کاملترین و درستترین منبع:علامه دهخدا
1. ابن اسفنديار، محمد بن حسن، تاريخ طبرستان، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1320 ش.
2. ابن ربن طبري، علي بن سهل، الدين و الدوله، به كوشش عادل نويهض، بيروت، 1973 م.
3. ابن قفطي، اخبارالحكما، به كوشش يوليوس ليپرت، قاهره، 1326 ق.
4. ابن نديم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمة محمدرضا تجدد، تهران، 1381 ش.
5. انزابينژاد، رضا، «ابن ربَّن»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج 3، تهران، 1347 ش.
6. براون، ادوارد، طب اسلامي، ترجمة محمد رجبنيا، تهران، 1351 ش.
7. بغدادي، اسماعيل پاشا، هديةالعارفين، بيروت، 1990 م.
8. حلبي، علي اصغر، تاريخ فلاسفة ايران، تهران، 1381 ش.
9. دفاع، علي عبدالله، اعلام العرب و المسلمين في الطب، بيروت، 1983 م.
10. دهخدا، علي اكبر، لغتنامه، تهران، 1377 ش (دورة جديد).
11. زركلي، خيرالدين، الاعلام، بيروت، 1986 م.
12. صفا، ذبيحالله، تاريخ ادبيات در ايران، ج 1، تهران، 1371 ش.
13. مصاحب، غلامحسين، دائرةالمعارف فارسي، ج 1، تهران، 1380 ش.
14. نجمآبادي، محمود، تاريخ طب در ايران پس از اسلام، تهران، 1353 ش.
15. Ali Ibn Rabh Tabari(Sahl ibn) Philosopher(hamnik book 2009)
معرفی دوم:
اِبْنِ رَبَّن، ابو الحسن على بن سهل، معروف به ابن ربن طبري، آشنا به علوم دينى، پزشك داروشناس مشهور ايرانى سدة 3ق/9م. مهمترين آگاهيهايى كه دربارة زندگى او در دست است، اطلاعاتى است كه خود در دو كتاب فردوس الحكمة و الدين و الدولة آورده است. مآخذ ديگري كه به شرح احوال وي پرداختهاند، تاريخ تولد و درگذشت، زادگاه، نام دقيق او و پدرش و حتى آيين او را به روشنى نياورده و از آن به تسامح گذشتهاند ولی با کشفیات یافت شد که از مردمان شهر دارالعلم آمل بود و پدرش استاد بزرگ سهل طبری. خاندان ابن ربن در خراسان و عراق به علم و فضل شهرت داشتند (ابن ربن، الدين و الدولة، 189). صديقى (ص) و نويهض (ص 9-10) تولد ابن ربن را در اواخر روزگار ابوجعفر منصور خليفه عباسى (136- 158ق/753- 775م) و يا اوايل خلافت مهدي عباسى (158- 169ق/775- 785م) دانسته و به استناد نوشتة ابن ربن ( فردوس الحكمة، 518 – 519) كه مىگويد به همراه پدرش شاهد آتشسوزي عظيم در طبرستان بوده است، آن رويداد را با لشكركشى مهدي خليفه عباسى به طبرستان در 167ق (ابن اثير، 6/75؛ ابن كثير، 10/153)، همزمان پنداشته و نتيجه گرفتهاند كه اگر وي در آن هنگام دست كم 10 ساله بوده باشد (نويهض، 10) پس در حدود 157ق به دنيا آمده بوده است. برخى از منابع متأخر نيز بدون ذكر مأخذ، تاريخ تولد او را 192ق/808م در شهر مرو نوشتهاند (دفاع، 22؛ نجمآبادي، 316). در تاريخ درگذشت، او نيز اختلاف وجود دارد. زركلى (4/288) او را متوفاي 247ق/861م و بغدادي (1/669) 260ق دانسته است. اگر چه تاريخ تولد و وفات او به درستى معلوم نيست، اما به سبب همزمانى او با متوكل عباسى مىتوان گفت كه وي تا اواخر نيمة اول سدة 3ق زنده بوده است.
پدرش از بزرگان و دبيران مرو بود كه طب را به عنوان حرفة خانوادگى و براي خدمت به خلق فراگرفت و به همين جهت به ربن يعنى (سرور و معلم ما) ملقب شد (ابن ربن، فردوس الحكمة، 1). با اينهمه بسياري از مآخذ در ذكر نام و لقب وي و پدرش با يكديگر اختلاف دارند و آن را به صورتهاي على بن زيد (مسعودي، 8/326)، على بن ربن (ابن صاعد، 61)، على بن زين (ياقوت، ادبا، 18/48؛ همو، بلدان، 2/608؛ ووستنفلد، و على بن زيل (ابن نديم، 296) آوردهاند. حتى با توجه به اينكه «ربن» و «راب» از القاب روحانيون يهود است، او را يهودي انگاشتهاند (ابن قفطى، 155، به نقل از ابن نديم؛ قس: ابن نديم 2/142). به همين سبب بيشتر كسانى كه شرح حال او را نوشتهاند، به عنوان پزشكى كه قبلاً يهودي بوده است، از او نام بردهاند (بغدادي، همانجا؛ بستانى، 3/87)، اما وي خود در كتاب الدين و الدولة (ص 33، 98- 99) آورده است كه ابتدا مسيحى بوده و سپس با غور و تعمق در انديشههاي اسلامى و معانى قرآنى به اسلام گرويده است. مورخان بزرگى چون طبري (9/85) و ابن خلكان (5/159) نيز بر مسيحى بودن او تصريح كردهاند.
ابن ربن طب را نزد پدرش آموخت، سپس با استفاده از آثار يونانيان و دانشمندان ديگر آن را تكميل كرد (ابن ربن، فردوس الحكمة، 8؛ صديقى، «ز») و اگرچه بعضى او را استادِ زكرياي رازي مىدانند (ابن قفطى، ابن خلكان، همانجاها)، لكن با توجه به اينكه رازي متولد 251ق/865م است و ابن ربن در حدود 225ق از طبرستان كوچ كرده است،
ابن ربن روزگار جوانى را در طبرستان سپري كرد. وي از دبيران حاكم طبرستان (ابن ربن، فردوس الحكمة، 2) مازيار بن قارن بود و در اين شغل آنچنان مهارت داشت كه نوشتههايش «بُلَغاي عراقين و حجاز» را به تعجب وا مىداشت (ابن اسفنديار، 1/130). پس از گرفتاري و قتل مازيار، وي در 224ق به عراق رفت و در سامرا اقامت گزيد و مورد احترام معتصم قرار گرفت و به قولى به دست او اسلام آورد. سپس متوكل نيز او را به نديمى خود برگزيد (ابن نديم، 296)ترديدي نيست كه رفتن ابن ربن به دارالخلافه در روزگار معتصم بوده است، اما با توجه به نوشتة خود وي، در زمان متوكل و با راهنمايى و در منادمت او بوده كه اسلام را پذيرفته است ( الدين و الدولة، 210). بنابر اين نوشتة ابن نديم و به تبع او ديگران، مبنى بر مسلمان شدن وي به دست معتصم نادرست مىنمايد. ابن ربن از نظر علمى چنان مقامى داشت كه او را همطراز رازي و مجوسى و ابن سينا نام برده و يكى از 4 دانشمند و پزشك بزرگ مسلمان دانستهاند (براون، 25). همو بود كه مسري بودن سل ريوي را اعلام داشت (دفاع، 22)
آثار: آثار بسيار به ابن ربن نسبت داده شده است كه برخى از آنها به دست ما رسيده، ولى از برخى ديگر فقط نامى باقى مانده است. معروفترين آثار او اينهاست:
1-فردوس الحكمة، دائرةالمعارفى است طبى و يكى از كهنترين و معتبرترين آثار جامع طب جهان در «طب الابدان و الانفس» (ابن ربن، فردوس الحكمة، 9) كه داراي 30 مقاله و 360 باب است و در آن غير از طب از علوم مختلف ديگر مانند فلسفه، هواشناسى، جانور شناسى، جنينشناسى، روانشناسى و ستارهشناسى نيز سخن رفته است (سارتن، 1/655؛ براون، 73). خود اين كتاب را كنّاش (مجموعة مختصر) خوانده و به «بحر المنافع» و «شمس الا¸داب» ملقب ساخته است ( فردوس الحكمة، 8). بدين ترتيب دانسته مىشود آنان كه «كناش الحضرة» و «بحرالفوائد» را كتابهاي مستقلى دانستهاند (ابن نديم، ابن اسفنديار، همانجاها)، راه خطا پيمودهاند. اين كتاب يك دورة كامل طب و درمان و بهداشت را در بردارد و چون از نخستين كتابهاي طبى اسلامى است، نظرات قدما نيز در آن منعكس است (نجمآبادي، 322-323)
ابن ربن در تأليفات اين كتاب از آثار بقراط، جالينوس، ارسطو، يوحنا برماسويه، حنين بن اسحاق و رسالههاي هندي و ديگر آثار گذشتگان سود جسته است ( فردوس الحكمة، همانجا). بخشى از آن (ص 557 به بعد) نيز به طب هندي اختصاص دارد و تنها كتاب از پيشينيان است كه در طب هندي به تفصيل بحث كرده است (الگود، 419). فردوس الحكمة يكى از كتب معانى و آغازين طبى در تمدن اسلامى است كه شيوة آن مورد استفادة متأخران قرار گرفته است (نجمآبادي، 323)، چنانكه هر يك از آنان به مناسبتى در آثار خود از آن نام بردهاند: رازي در الحاوي (6/236، 251، 7/193)، قلانسى در اقراباذين (18/302)، ابن بيطار در جامع المفردات الادوية و الاغذية (1/107، 3/6). فردوس الحكمة با مقدمهاي بسيار عالمانه از روي نسخ برلين، بريتانيا و گوتا توسط محمد زبير صديقى در 1928م در برلين چاپ شده و هم اكنون در دسترس است. ابن ربن خود آن را به سريانى نيز ترجمه كرده بوده است ( فردوس الحكمة، 8)
2- الدين و الدولة فى اثبات نبوة النبى محمد(ص). در اين كتاب، ابن ربن حقانيت دين اسلام و برتري آن را بر اديان ديگر مورد بررسى قرار داده و اطلاعاتى دربارة اديان هند و فرق گوناگون اسلام و مسيحيت و غيره در 10 باب آورده است (كردعلى، 26). كتاب مذكور در 1922م توسط مينگانا1 به انگليسى ترجمه شده )، GAL,S,I/405) متن اصلى آن نيز توسط همو به چاپ رسيده، سپس عادل نويهض براي بار دوم متن آن را در 1393ق/1973م در بيروت منتشر كرده است.(قفطی چ لیپزیک ص
ديگر آثار ابن ربن اينهاست: تحفة الملوك؛ كتاب فى الامثال و الادب على مذاهب الفرس و الروم و العرب (ابن نديم، 316). انتساب اين اثر را به ابن ربن با اختلافى كه در ضبط نامها هست بايد با احتياط تلقى كرد؛ كتاب منافع الاطعمة و الاشربة و العقاقير (همو، 296)؛ كتاب عرفان الحيوة يا ارفاق الحياة؛ كتاب فى ترتيب الاغذية، كتاب فى الحجامة (ابن ابى اصيبعه، 1/309)؛ حفظ الصحة، نسخة خطى اين كتاب در كتابخانة بودليان اكسفورد محفوظ است )؛ GAL,S,I/415) كتاب الرد على اصناف الناصري كه مؤلف در كتاب الدين و الدولة از آن نام برده است (نويهض، 19؛ ، GAL,S همانجا)؛ الكتاب اللؤلؤ، نسخهاي از آن در كتابخانة اياصوفيه نگاهداري مىشود .(GAS,III/239)
ماخذ : دایره المعارف بزرگ اسلامی
English:
Ali Ibn Rabban Al-Tabari
From the Book “Muslim Scientists and Scholars and Big philosopher” — by PharmEvo (Pvt) Ltd
Al-Tabari was the teacher of the distinguished physician Zakariya al-Razi. Ali Ibn Rabban al-Tabari was born in 838 C.E. He was also known as Abu al-Hasan. Al-Tabari is most famous for his world-renowned medical treatise ‘Firdous al-Hikmat.’ Besides the medical science, he was also an accomplished Philosopher, Mathematician and Astronomer. He died in 870 C.E. Ali Ibn Rabban’s parents belonged to the city of (Tabristan) Amol. His father Sahl belonged to a respectable family and his compatriots called him as ‘Rattan’ a high title of respect meaning ‘my leader.’
His father was a very successful and accomplished physician and was known for his work in the art of calligraphy. He was well learned in Astronomy, Philosophy, Mathematics and Literature. His father wrote a scholarly commentary on Batlemus’s book Al-Mijasti, expounding some of the finer points that were not understood well by previous translators.
Ali Al-Tabari received education in Medical sciences and calligraphy from his father Sahl. He attained competence in these fields at an early age. In addition, he also mastered Syriac and Greek languages.
Al-Tabari’s world-renowned seven-volume treatise Firdous al-Hikmat is the first Medical encyclopedia that incorporates several branches of medical science. This work was translated and published for the first time in the twentieth century. Prior to this publication, only five of his original manuscripts were found in libraries of the West. Dr. M.Z. Siddiqui has recently edited all volumes of Firdous al-Hikmat. In the Preface, Dr. Siddiqui has provided very useful information regarding this encyclopedia and al-Tabari. Where necessary, he has added explanatory notes to facilitate understanding of this work. Firdous al-Hikmat was published later also in the Western Europe. The seven volumes contain the following:
Volume One: Kulliyat-e-Tibb. This volume discusses contemporary knowledge of medical science.
Volume Two: Elucidation of the organs of the human body, rules for keeping good health, and comprehensive account of certain muscular diseases.
Volume Three: Discussion and prescription of diet for good health and prevention of diseases.
Volume Four: Discussion of all diseases from head to toe. This volume is most valuable of the seven volumes. It is the largest volume and is nearly half the size of the encyclopedia. Volume four is divided into twelve sections:
General causes relating to eruption of diseases
Diseases of the head and the brain
Diseases relating to the eye, nose, ear, mouth and the teeth
Muscular diseases (paralysis and spasm)
Diseases of the regions of the chest, throat and the lungs
Diseases of the abdomen
Diseases of the liver
Diseases of gallbladder and spleen
Intestinal diseases
Different kinds of fever
Miscellaneous diseases – includes a brief explanation of organs of the body
Examination of pulse and urine
Volume Five: Flavor, taste and color.
Volume Six: Drugs and Poison.
Volume Seven: Miscellaneous topics on health care. It includes a discussion of climate and astronomy, and a brief review of Indian medicine.
Al-Tabari wrote Firdous al-Hikmat in Arabic and also translated it into Syriac. He wrote two more works, Deen-e-Doulat and Hifz al-Shehhat. The Oxford University library has the latter manuscript.
مرتضی هندوئی