کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را

هراز امروز : در دنیایی که عصر انفجار اطلاعات لقب گرفته است و در زمانه‌ای که مرزهای جغرافیایی، معنا و مفهوم پیشین خود را در ساختار جدیدی از معرفت و تحول مبنایی در حیات بشری، رفته رفته از دست می‌دهند و اقتدار ملی هر کشور در بعد فرهنگی آن جلوه و ظهور می‌یابد، پاسداری از ارزش‌های فرهنگی، رویکردی واقع‌بینانه و استراتژیک خواهد بود.

در این میان، رسالت همه آنانی که به عدالت، آزادی و رهایی می‌اندیشند و به آرمان بزرگ پیامبران ایمان دارند، آن است که از فرهنگ جهاد و شهادت صیانت و پاسداری کنند. تکریم و تعظیم شهیدان، تلاشی مقدس است در برافراشتن پرچم‌های سرخ استقلال و آزادی بشریت و در راستای احیای ارزش‌های مکتب توحید و عدالت؛ زیرا که، «شهادت، مرگ در راه ارزش‌هاست» و هر شهید، ستاره ای است که در بلندای عزت و سرافرازی یک امت، جاودانه می‌درخشد. همه ما شاید این آیه را بارها شنیده یا خوانده ایم  «ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله. اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون». هر کسی را که در راه خدا کشته و شهید شد، مرده نپندارید؛ بلکه او زنده جاوید است ولیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت. شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن است. در این میان شنیده یا دیده ایم که پیکر برخی از شهدا بعد از سالها تازه و دست نخورده هویدا می شود تا شاید تلنگری باشد برای دلهای غفلت زده ما .

پیکر مرحومه حاجیه خانم صنم عباسی (مادر شهید شاهنوری)  برای تدفین در جوار مزار فرزند شهیدش در  منطقه ییلاقی لوت لاریجان تشییع شد تعدادی از آشنایان جلوتر برای آماده سازی محل تدفین اعزام شدند .

افرادی که پیشتر رفته اند در جریان احداث قبر برای این مادر شهید ناخواسته وارد بخشی از مزار شهید شاهنوری شدند و با پیکر تازه و سالم این شهید بزرگوار مواجه شدند، اما دریغ از یک فیلم یا عکس …

شاهد عینی چه می گوید

حاج محمود شاهنوریان  در باره ی اتفاق عجیب در روز تدفین مادر شهید محمود شاهنوری از جمله کسانی بود که این صحنه را مدیریت می کرد او از فرماندهان دفاع مقدس است و در این دوره بهتر از هر کسی می داند که پیکر سالم شهید بعد 35 سال چه حرف هایی با ما دارد، او در پاسخ به سوال ما در مورد لحظات پیدا شدن پیکر شهید می گوید : من به لحاظ نسبت سببی که با متوفی(مادر شهید شاهنوری )  داشتیم برخود لازم دیدم تا برای کندن قبر در آن مکان حضور یابم بنا بر وصیت نامه متوفی بنا شد تا قبری در فاصله بین مزار شهید محمود شاهنوری و شهید یحیی اسلامی قبری برای مادر شهید کنده شود با توجه به اینکه در ییلاق کندن قبر بسیار مشکل است و چه بسا که در زمان کندن در مسیر با سنگ و کلوخ مواجه می شدیم و با توجه به کم بودن عرض مکان بسیار به مشکل بر خوردیم اما در زمان جابجایی سنگها با توجه به تمام توجهی که داشتیم تا به دوقبر کناری آسیبی نرسد در زمان جابجایی یکی از سنگها، حاج آقا اسلامی متوجه شد که با بدن شهید محمود برخورد کرده کفن سالم و فقط کمی کدر شده بود، صدایم زد صدایش می لرزید من نزدیک رفتم ودیدم کفنشان کمی کدر شده بود اما سالم به نظر می رسید جلوتر رفتم تا بتوانم لمسشان کنم دستم را روی بدن گذاشتم  دستان مطهرشان را لمس کردم ، انگار همین چند روز پیش دفنشان کرده بودند از بیرون قبر صدایمان می زدند برایشان گفتیم که چنین چیزی پیش آمده بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بودیم و بارها از بیرون قبر گفتند گوشی را بردارید وعکس و فیلم بگیرید به گمانم خود شهید راضی نبودند انگار یک قدرتی به ما اجازه نمی داد تا دست به این کار بزنیم .

همه کسانیکه با خانواده شهید شاهنوری آشنایی دارند می دانند که محمود تنها فرزند شهید هیچ وقت پدرش را ندیده است از آقای شاهنوریان پرسیدیم حاج آقا شما که می دانستید فرزندشان حاج محمود پدرشان را ندیده بودند چرا لااقل به او اطلاع ندادید تا حداقل یک لحظه پدرش را ببیند، می گوید : باور کنید دست خودمان نبود انگار اجازه نداشتیم چنین کاری انجام دهیم در واقع حس می کردم خود شهید رضایت نداشتند .

شاهدی دیگر چه می گوید
راستش را بخواهید پاسخ های این فرمانده دوران دفاع مقدس  مارا قانع نکرد 8 نفر شاهد این حادثه بودند همه آنها افرادی مورد اطمینان و معتمد هستند با آقای اسلامی  اولین فردی که به پیکر شهید دست پیدا کرده است گفتگو کردیم  سخنان آقای شاهنوریان را تایید کرد و اضافه کرد  آن لحظه تصورما این بود که اجازه فیلم گرفتن از بدن شهید را نداریم و باید با سرعت قبر را ترمیم کنیم اما بعدا که از علما سوال کردیم گفتند جایز بود و ایرادی نداشت به همین خاطر چند نفر از بدن شهید تبرک جستند و ما به سرعت دیوار قبر را که به اندازه داخل شدن  دو دست تخریب شده بود تعمیر کردیم .

فرزند شهید چه می گوید

اما کسی از دل محمود شاهنوری خبر ندارد او  ابتدا قبول نمی کند که مصاحبه کند از فضای امروز جامعه می گوید که برخی شاید این طور تصور کنند که خانواده شهید می خواهند تبلیغات کنند ، توضیحات ما برای زنده نگهداشتن یاد شهدا  قانعش می کند که از احساسش برای خوانندگان هراز امروز بگوید
محمود فرزند شهید محمود که می گوید : بی تردید برای من که از بدو تولد از دیدار پدر محروم بودم این اتفاق می توانست یک فرصت طلایی باشد تا زخم جدایی سی و چند ساله کمی التیام یابد و البته من از اینکه توفیق این دیدار کوتاه ظاهری میسر نشد حسرت می خورم ولی واقع مطلب این است من شهید را فراتر از این جسم و دنیای مادی می بینم .
درست از آن روز که خود را شناختم او را همیشه در کنارم دیده ام و تاثیرات حضور او را در نقطه نقطه زندگی حس کرده ام. واقعا شاید برای بعضی ها قابل لمس نباشد ولی من آنقدر با پدر زندگی کرده ام که هرگز نیازی به زیارت جسم خاکی حس نکردم . لذا فکر می کنم اگر این دیدار محقق می شد فقط یک توفیق الهی بود که از زیارت پیکر مطهر یک شهید نصیبم شده بود. چون برای من پدر عین زندگی است و در لحظه لحظه هایم جریان دارد. .
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را
فرزند شهید شاهنوری در باره رسانه ای نکردن موضوع از سوی خانواده و مسوولان شهری به ما گفت :این اتفاق برای آنها که به زندگی معنوی شهدا معتقدند خیلی عجیب نیست. اما برای آنها که گاهی در راه پرافتخار شهدا تشکیک میکنند یقینا جای عبرت آموزی است.
متاسفانه عملکرد برخی از مدعیان و البته مسوولان در حوزه های مختلف تاثیرات بدی بر اعتقادات مردم گذاشته که فرهنگ شهادت نیز از این ماجرا مصون نمانده است‌ البته جامعه نباید ارزش های آرمانی خود را با عملکرد افراد گره بزند ولی به هر حال وقتی یک مسئله دائما از زبان عده ای مطرح شود ولی در عمل مردم هیچ نشانه ای از آن فرهنگ یا ارزش در رفتار و کنش های فرد نبینند طبیعی است که نسبت به آن فرهنگ مردد شوند.
به اذعان بسیاری از دوستان که از ماجرا مطلع شدند کار درست و شایسته این بود که موضوع به شدت رسانه ای شود تا مردم در باره این نشانه الهی بیشتر بدانند.
ولی واقع مطلب این بود که ما خیلی موافق نبودیم . حتی همینقدر هم از طریق شاهدان ماجرا منتشر شد . چون احساس میکردیم مردم در شرایط خوبی به سر نمی برند . وسط گرفتاریهای مردم در بحران های مختلفی که دامنگیرشان است طرح این موضوع به نظرم چندان خوشایند نبود. واقعا خودم به عنوان یک فرزند شهید که از وصایای پدرم خوانده ام که چه هدفی در سر داشت شرمنده این مردمم و معتقدم که آرامش این مردم خواست و هدف پدرم بود و حالا که این آرامش در حوزه های مختلف از مردم گرفته شده صلاح نیست موضوعی مطرح شود که مرهمی برای زخمهایشان نیست.
درست است که این یک نشانه الهی بود درست است که دلهای بسیاری را لرزاند ولی واقعا در شرایط سختی که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند بی تردید خواست همه شهدا و البته پدرم نجات مردم از این گرفتاریهاست بنابراین احساس کردم که انتشار موضوع شاید چندان خوشایند نباشد و این تعبیر را در اذهان به وجود بیاورد که وقتی مردم گرسنه اند و کشور در شرایط بد اقتصادی و سیاسی است خانواده شهید می خواهند از طرح این موضوع بهره ای ببرند.

سالم بودن پیکر شهید بعد از سی و پنج سال برای من یک نشانه بود که وقتی جسم شهید کهنه نمی شود به طریق اولی راه و فکر و اندیشه شهید هم تا پایان دنیا جاریست و رنگ کهنگی نمی گیرد
گزارش ، مریم اکبرپور ، روزبه نصیری

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *