کجایند آن مدعیان فرهنگ

متولد ایرانم…
کشوری که هزاران سال پیشینه تاریخی و فرهنگی دارد.
سرزمینی که زمانی بر نیمی از جهان حکمفرمایی داشت!
کشوری که مردم آن در ابتدا, فقط مقیّد به جغرافیای مشترک شده بودند و آرام آرام, حس وطن دوستی و حفاظت از حریم تعریف شده, سبب شد تا افتراقات مهمی چون زبان و لهجه و دین و مذهب و آیین و رسوم آباء و اجدادی نیز نتواند خدشه ای به اتحاد ملیِ جغرافیایی آنها وارد کند!
مردمی که دور تا دور مرزهای تعیین شده ی کشور, خویشان و بستگان و هم زبانانی در قالب کشورهایی مستقل داشتند و دارند, اما به زیر پرچمی واحد گرد آمدند و به پاس جانفشانیهای هموطنان خود در حراست از آن, مردانه و تا پای جان ایستادند.
گرچه در بازیهای تاریخ, تنها بخشی از آن کشور بزرگ به جای مانده, اما در همین دویست سالی که مرزهای ایران امروز پابرجاست, دلاوریها و جانفشانیهای بسیاری از آزادمردان این آب و خاک پاک, دیده ایم.
از دلاورانی چون ستار خان و باقرخان و رئیسعلی دلواری و میرزا کوچک خان جنگلی گرفته تا حماسه سازانی که در دوران هشت ساله ی جنگ, از مرزهای وطن, جانانه دفاع کردند.
سالهاست که در این کشور, کرد و لر و ترک و بلوچ و عرب و فارس و گیلک و مازنی, در کنار هم و زیر پرچم واحد سه رنگ ایران زندگی می کنند.
و بدخواهان این اتحاد ملی و وطنی, جهت گسستن این پیوند عمیق, به حربه های مختلفی متوسل شدند.
تهدیدات خارجی و سخت افزاری به دلیل وضوح آن, همواره با شکست بداندیشان مواجه بوده, چرا که غیرت و غرور ملی ایرانیان مثال زدنیست و جان بر کفی و دلاوری زن و مرد ایرانی, ثابت شده است.
اما شیطنتهای معاندین, همواره جنگ و لشکر کشی نیست, بلکه در موارد حساس, این بدخواهی و تجاوز به حریم, از راه نرم و فرهنگیست!
و سالهاست بر بشر ثابت شده است که راحت ترین راه گسست یک جامعه, حمله به فرهنگ و هویت آن است!
این اتفاق بد را سالهاست در کشورمان شاهدیم. از همان زمانی که پای استعمارگران پیری چون بریتانیا و فرانسه و روسیه در این مرز و بوم به تزلزل افتاد, دست به تخریب هویت فرهنگی و ملی ما زدند.
مهملاتی که پس از قیام مشروطه و نهضت جنگل, علیه هموطنان آذری و گیلکمان در بطن جامعه رواج یافت و متاسفانه عدم آگاهی و شناخت مردم ما از این حربه ی کج اندیشان بیگانه, سبب شیوع آن در کل کشور شد و موجبات دلتنگی و تکدّر خاطر اقوام اصیل و نجیب غرب و شمال کشورمان گشت.
یا گزافه هایی که مدتی راجع به جنوبی های خونگرم و لُرهای باغیرت در سطح جامعه ی کشورمان منتشر شد و سبب رنجش این هموطنانمان گشت.
و امروز شاهد آنیم که عده ای از سر ناآگاهی و بی خردی, با حمایت مهمترین رسانه ی کشور, در لوای سریال طنز تلویزیونی, به گویش و لهجه و بی آلایشی میلیونها مازندرانی اهانت می کنند!
اهانتی بسیار وسیعتر و گسترده تر از موارد مشابه قبلی, چرا که اینبار تنها تلویزیون کشور که می تواند سبب پیوند اقوام مختلف این کشور بزرگ باشد, با چشم پوشی از چنین تهاجم بزرگی, در این آسیب رسانی ملی سهیم است!
وطن پرستی و صداقت مردم فهیم و صبور خطه ی شمال کشور, ثابت شده است.
این مردم همانهایی هستند که تا دویست سال پس از حمله ی اعراب به ایران, مردانه با مهاجم مبارزه کردند و در نهایت به عشق ابرمردی به نام علی بن ابی طالب و خاندان پاکش, تسلیم صداقت خاندان عصمت و طهارت گشتند.
این مردم همانها هستند که بزرگترین تاریخ نگاران و دانشمندان و هنرمندان کشور را در دامان خود پرورش داده اند.
این مردم همان هایی هستند که مهمترین قیام بر علیه ظلم و ستم زمان را رقم زدند و اولین حکومت عدل و انصاف ایران پس از اسلام را شکل داده اند.
این مردم همانهایی هستند که سالهاست درِ دروازه های نعمت خدادادی خود را -بی منت- به روی هموطنان گشوده اند.
این مردم همانهایی هستند که با رنج و مشقت طاقت فرسا, بیشترین محصولات غذایی و تولیدات کشاورزی و دامی و تولیدات صنعتی کشور را به هموطنان عرضه داشته اند.
این مردم همانهایی هستند که در هشت سال دفاع جانانه از مرزهای وطن, بزرگترین رشادتها را کرده و سرهای بسیاری را نثار آب و خاک وطن کرده اند!
فراموش نکنیم که نام لشکرهای منتسب به مازندران, لرزه بر اندام دشمن بعثی می انداخت و دلاوران مازنی, آسایش و آرامش شمال کشور را با افتخار و شهامت و مردانگی و اخلاص, فدای مرزهای غرب و جنوب وطن کردند!
پس انصاف نیست که اینگونه مورد تاخت و تاز عده ای سود جوی بی مایه قرار گیرند!
انصاف نیست که گویش این بزرگ مردان اصیل و نجیب مملکت, دستمایه ی سریالهای سخیف و بی محتوایی چون “پایتخت” گردد!
کجایند آن مدعیان فرهنگ?!
کجایند آن مدعیان وطن پرستی و اتحاد?!
کجایند آن مسئولینی که منتخب مردمند و برای صیانت از فرهنگ و سیاست همین مردم, بر کرسی های دولتی تکیه زده اند?!
چرا از ایشان صدای اعتراضی برنمی خیزد?!

در سالهای اخیر و در همین تلویزیون غیرملی, برنامه های توهین آمیزی نسبت به برادران لر و ترک ما پخش شد که با اعتراض این هموطنان, از پخش ادامه ی این برنامه ها جلوگیری شد.
آیا باید مازندرانی ها هم به خیابانها بریزند و اعتراضی از نوع آنچه انجام شد داشته باشند تا جلوی چنین توهین هایی گرفته شود?!
قرار نیست از صبوری و سعه صدر مازنی ها سوءاستفاده گردد!
در کجای سینما و تلویزیون طنز دنیا, برای خنداندن عده ای, از گویش و لهجه ی سایر مردم آن کشور مایه می گذارند?!
چرا اینقدر ناپخته و ناآگاه برخورد می شود?!
هنر طنز و فکاهی ما اینست?!
مگر ما ادعای مسلمانی نداریم?! در کجای دین و مذهب ما اینگونه آمده است?!
در کجای سبقه ی تاریخی ما چنین تمسخری رواج داشته است?!
آقایان شبه هنرمند, از چه کسانی آموخته اید که اینگونه درس پس می دهید?!
تاسف, تاسف و تاسف از عوامل ساخت چنین برنامه های مخربی!
تاسف, تاسف و تاسف از چنین تلویزیون بی در و پیکری!
تاسف, تاسف و تاسف از صاحب منصبان کشوری و استانی و شهری!
این سومین گلایه ی من به عنوان یک شهروند مازندرانیست و دریغ از کوچکترین همصدایی و همدلی از مسئولین شهرم!!!
اما چه کنم که ایران را دوست می دارم و به فرهنگ کهن آن عشق می ورزم!
چرا که من;
متولد ایرانم….

سید محسن مرعشی مرزنگو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *