از قدیم «آتش به اختیار» بوده‌ام

محسن شهمیرزادی: نادر طالب‌زاده از جمله شخصیت‌های رسانه‌ای است که نمی‌توان براحتی در یک بعد تعریف کرد. اگرچه تحصیلات آکادمیک او در عرصه سینما صورت گرفت اما از وی می‌توان به عنوان مستندساز، کارگردان تلویزیون و سینما، ژورنالیست، اندیشمند، مجری و کارشناس تلویزیون و از همه مهم‌تر یک معلم و مربی در جبهه فرهنگی انقلاب یاد کرد. نگاه خاص فرهنگی او به تمام قضایا از جمله اقتصاد، سیاست، جامعه و هنر باعث شده از طالب‌زاده یک شخصیت مستقل با چارچوب گفتمانی خاص مشاهده کنیم. با تمام مشکلاتی جسمی و روحی که بر طالب‌زاده در سال‌های گذشته وارد آمده، او هیچوقت بازنشستگی را مرحله‌ای برای زندگی خود نمی‌داند. برنامه‌های تلویزیونی راز و عصر، جشنواره‌های عمار، فیلم مقاومت و افق نو و فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مجالی به وی نداده تا پشت‌میزنشینی را تجربه کند و هرجایی که گستره انقلاب اسلامی است طالب‌زاده را وسط میدان خواهیم دید. طالب‌زاده همواره سعی می‌کند مسائل ناگفته و حیاتی کشور، منطقه و جهان را از دریچه‌های مختلف رسانه‌ای بیان کند و به سختی می‌توان خودش را محور گفت‌وگو قرار داد. با این حال و به بهانه برنامه «راز» گفت‌وگویی تفصیلی با نادر طالب‌زاده داشتیم که در ادامه می‌خوانید.
***
  راز از کجا شروع شد؟
قبل از ماه مبارک رمضان سال 89 آقای یوسفی، تهیه‌کننده تلویزیون پیش ما آمدند و می‌خواستند درباره «دخان» در سینمای هالیوود، یک سری برنامه برویم. به آنها گفتم در این زمینه (مسائل ماورایی و مربوط به اجنه) تخصص ندارم و فکر هم نمی‌کنم ساعت 11 شب زمان مناسبی باشد تا برای مردم مباحثی را مطرح کنیم که خلاف اقتضای ماه مبارک است. آنها مدام اصرار می‌کردند و من هم زیر بار نمی‌رفتم. اما با اصرار دوستان گفتم پس برنامه‌ای می‌سازیم که  آنچه خودم می‌خواهم را در آن مطرح کنم. گفتند یعنی چه؟ گفتم یعنی هر چیزی که دلم می‌خواهد را در آن می‌گویم. صحبت‌ها انجام شد و اتفاقا مدیرگروه هم پذیرفت. برنامه راز از همان سال شروع شد و مبنایش بر معرفی بچه‌های متعهد و متعلق به انقلاب اسلامی هم از نسل قدیم و هم از نسل جدید بود که تا به حال در هیچ رسانه‌ای دیده نشده بودند. نقطه شروع ما آن 30 شب ماه رمضان بود که هر شب یک موضوع را مورد بررسی قرار می‌دادیم. این تنوع موضوعات اگرچه برای من طبیعی جلوه می‌کرد اما برای مخاطب جالب بود این همه بحث وجود دارد که درباره آن سخنی گفته نشده و الان هم که اینجا هستیم به نظرم 80 درصد کارها روی زمین است و مسائل بسیاری وجود دارد که باید آنها را بررسی و اصلاح کنیم.
  چند وقت پیش نقدی به برنامه راز در یکی از خبرگزاری‌ها منتشر شده بود که به نظر می‌رسید نقد چندان منصفانه‌ای نسبت به راز نباشد. آن را چطور تحلیل می‌کنید؟
به نظر من کسی که آن مطلب را نوشته بود، راز را ندیده بود. شاید سنش هم اقتضا نمی‌کرد که بداند اگر راز نبود، بحث انحلال جهاد سازندگی از اساس مطرح نمی‌شد. شما وقتی جهاد سازندگی را منحل کردی، یعنی سپاه پاسداران منحل شده است. او در جریان نبود که قبل از راز در هیچ جایی به بانکداری غیراسلامی اعتراض نمی‌شد. کارمزد 26 و 28 درصد استاندارد سود محسوب می‌شد که حتما باید مردم به بانک‌ها پرداخت می‌کردند. در راز آمار بانک‌های جهانی مطرح شد همچنین این موضوع که آقای مکارم فرمودند کارمزد بالای 4 درصد نامشروع است. آن وقت بود که این معضل رسانه‌ای شد. اینکه فیلمسازان و مستندسازان جوان روی آنتن تلویزیون دیده شوند، عمدتا جایی در رسانه نداشت و آن نویسنده هم چون این مسائل را ندیده بود و می‌خواست مطلبی بنویسد، لذا آن مسائل را مطرح کرد.
البته درباره اسم راز به نظر می‌رسید منتقد معنای «راز» را هم  بدرستی متوجه نشده و همین فهم اشتباه پایه نوشتن آن مطلب شده است. راز در چارچوب گفتمانی شهید آوینی که می‌فرماید «در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نشود»، به حقیقت و نوری اشاره دارد که باید کشف شود و پدیده‌ای مثبت و در عالم خیر است اما در آن مطلب «راز» به عنوان مشکلات جامعه در نظر گرفته شده بود که باید این مشکلات چندلایه را رازگشایی کنیم.  به نظر می‌رسد همین برداشت اشتباه و الزام به اینکه حتما چیزی باید بنویسیم موجب شده است تا این نقد نه‌چندان وارد مطرح شود.
بله! درست است، البته باید بگویم درباره پرده‌برداری از مشکلات چندلایه و نگاه عمیق،  آیا همین چند برنامه قبل که با موضوع کم‌آبی روی آنتن رفت، اینکه یک میلیون نخل 80-70 ساله  خشک شده‌اند و یک درخت هم به جای آنها کاشته نشده، امری سطحی است؟ آقایان سرداری و بهمنی و سایر دوستان مدام به این سمت و آن سمت می‌رفتند اما کسی به حرف‌شان گوش نمی‌داد. وقتی به دفتر وزیر بروید در نهایت از دغدغه شما تشکر می‌کنند اما زمانی که روی آنتن تلویزیون این مساله مطرح می‌شود و مستند 50 دقیقه‌ای تولید می‌شود که تدوین، تصویربرداری، کارگردانی، موسیقی، سوژه و.. آن درست در جای خود قرار دارد، بدون شک تاثیر چندبرابری دارد. بچه‌های ما 4  بار به منطقه سفر کردند و چندین فیلمساز در آنجا درگیر بودند تا این برنامه 50 دقیقه‌ای تولید شود.
  راز جزو معدود برنامه‌هایی است که به همه چیز می‌پردازد و از سیاست بین‌الملل تا اقتصاد و فرهنگ و محیط زیست را ذیل موضوعات خودش قرار می‌دهد. وجه مشترک اینها چیست که می‌توان همه را در راز دید؟
انقلاب اسلامی انفجاری در وادی حقیقت بود برای مهیا کردن آخرالزمان، یعنی تمام چیزی که خداوند بابت آن زمین را خلق کرده است. این اتفاق افتاده است و باید تبیین شود. وقتی امانتی با پرچمداری ایران به دست ما گذاشته شده است، باید تمام ابعاد آن تبیین شود. از جمله کم‌کاری و بی‌نظارتی در این ساختار. یکی از مضامین اصلی ما که شاید بیش از نیمی از برنامه‌های ما را پوشش دهد مساله «بی‌نظارتی» است. همین که در حوزه علمیه فردی مانند شهید صدر نداریم، یعنی بی‌نظارتی. فلسفتنا یا اقتصادنا برای 60 سال پیش است و بسیار هم راهگشا بوده است. این جمله مقام معظم رهبری است که بانکداری بدون سود ممکن است. پاکستان قبل از انقلاب اسلامی دنبال پیاده کردن آرای شهید صدر در بانکداری اسلامی بوده است. ماه هنوز شهید صدر را در مطالعات‌مان نیاورده‌ایم.  درباره موسیقی نیز همین طور؛ ما موسیقی را پخش می‌کنیم اما آیا از خودمان می‌پرسیم جایی هست که ما پخش کردیم و نامطلوب بوده باشد؟ می‌دانید که موسیقی اثر وضعی  در حقیقت‌جویی و دفاع از حقیقت انسان دارد. شما اگر موسیقی‌ای گوش کنید که مشکل داشته باشد، در دفاع از حقیقت سست می‌شوید. اثر وضعی موسیقی بسیار عجیب است. ما در آن برنامه می‌خواستیم موسیقی‌های با اثر منفی و مثبت را از یکدیگر تفکیک کنیم. در این برنامه هم جزو معدود دفعاتی بود که «ساز» را از تلویزیون نشان دادیم. البته من حکمت اینکه چرا نمایش ساز منفی است را متوجه می‌شوم. شما جلوی هر چیزی را رها کنید فاجعه می‌شود، چون آلات موسیقی سحر می‌کند. یک فردی اگر الان جلوی شما قطعه فلامینگو را بزند شما کاملا تاثیر عجیبش را بر بدن و روح خود حس می‌کنید. اسلام با این سحر شدن و تخدیر مخالف است. اسلام هوشیاری از انسان می‌خواهد. آن شب نیز من ریسک کردم که نمایش این ساز در حالات مخلوطی از درست و غلط تبدیل به رویه در تلویزیون شود و من اطمینانی نداشتم به این مساله اما با این حال ریسک آن را پذیرفتم و نمایش دادم. متاسفانه در میان بسیاری از مدیران دانشی درباره موسیقی وجود ندارد، من اگر 2 اثر موسیقی به آنها بدهم و از آنها بخواهم که بگویند کدام را می‌توان پخش کرد و کدام را نمی‌توان، بدون شک آنها توانایی تشخیص و فهم این مساله  را ندارند.
  البته ما باخبریم که شما علاوه بر علم موسیقی، فن نوازندگی نیز دارید.
من از بچگی علاقه بسیاری به موسیقی و نوازندگی داشتم و اگر والدینم اجازه می‌دادند به صورت حرفه‌ای به کلاس‌های نوازندگی موسیقی می‌رفتم اما خب! امکانپذیر نشد. البته کلاس سنتور و… هم شرکت کردم اما چون مدام بین ایران و آمریکا در رفت و آمد بودیم امکان ادامه آن را نداشتم و در حد فهم نت و کوک کردن و  4 مضراب فراتر نرفتم اما وقتی انقلاب شد دیدم چقدر موسیقی به صورت درست دارد پخش می‌شود و چقدر جذاب و تاثیرگذار است. اما بعد از رحلت امام ولنگاری‌های موسیقی را هم دیدم و هر چقدر هم که مقام معظم رهبری تذکر می‌دادند، این ولنگاری بسیار یافت می‌شد. آقای کلهر نکات بسیار خوبی را درباره موسیقی اسلامی و انقلابی داشتند که متاسفانه شخصیت سیاسی ایشان در نگاه عامه غلبه کرد و باعث شد نگاه ایشان در هنر مغفول بماند. ما نباید اینها را به عنصر سیاسی تبدیل کنیم. همین‌طور یوسفعلی میرشکاک. یک نسلی باید یوسفعلی را ببیند، ولو اینکه اختلافاتی هم باشد اما یوسف باید شناخته شود؛ یوسفی که مرتضی [آوینی] می‌گفت من چقدر از یوسف یاد گرفتم و من پیش  یوسف در بحث‌های مرگ آگاهی و حکمت هنر و حکمت شیعی تلمذ می‌کنم. من در جلساتی که بین یوسف و مرتضی برگزار می‌شد، حضور داشتم و تواضع مرتضی را نسبت به یوسف می‌دیدم. اینها هستند که باید آنتن در اختیارشان باشد. از اینگونه آدم‌ها در تلویزیون بهره بگیرید، آن وقت ببینید مردم جِم نگاه می‌کنند؟ مسؤولان می‌ترسند، بدسلیقگی می‌کنند و مانع حضور بسیاری در تلویزیون می‌شوند. آنتن را به افراد معدودی داده‌ایم که مدام هر روز از این شبکه به آن شبکه نقل مکان می‌کنند.
  اعضای گروه «راز» چند نفر هستند؟
4 نفر.
  چون ما وقتی می‌گوییم نادر طالب‌زاده، بسیاری تصور می‌کنند که کلی خدم و حشم با حجم انبوهی از سرمایه  دارند این برنامه را اجرا می‌کنند. آیا واقعا راز محدودیتی در سرمایه و امکانات ندارد؟
ما امسال ۲۰ برنامه می‌رویم تا بخشی از ناگفته‌ها را در این برنامه‌ها روی آنتن ببریم. از لحاظ کمک‌های مالی، بسیج تلویزیون کمک کرد و توانستیم این برنامه را روی آنتن ببریم. واقعا بودجه شبکه‌های تلویزیونی محدود است و در ایده‌پردازی در قالب همان گروه قبلی کار می‌کنیم‌ که آقایان محمدی نجات و نعمت‌اللهی نیز حضور دارند. در پلی‌بک‌ها و تیم تولید هم آقایان دالایی و انصاری هستند. ما گروه کوچکی را تشکیل داده‌ایم و با همین دوستان راز را روی آنتن می‌بریم. البته این منجر شده است تا برای هر برنامه زمان بسیاری جهت ایده‌پردازی، طراحی و اجرای آن صرف کنیم تا بهتر روی آنتن برود.
  هر روز که می‌گذرد، به عنوان شبکه‌های تلویزیونی پسوند سرگرمی اضافه می‌شود و سرمایه‌گذاری‌های اصلی روی برنامه‌هایی است که سرگرمی ارائه می‌دهند، موضوعی که آقای میرشکاک هم در نقد تلویزیون به آن اشاره کرد. به نظر شما این روند به کجا منتهی می‌شود؟
به نظرم تلویزیون باید تبدیل به رسانه‌ جدی‌تری شود. اینکه می‌گویم به آن معنا نیست که الان جدی نیست، شبکه‌های خبر و مستند، ‌افق و سایر شبکه‌ها تولیدات بسیار خوبی دارند، منتها ما چندین سال پیش پیشنهادی به تلویزیون دادیم که ماهانه جلساتی تحت عنوان «رسالت رسانه» بگذاریم که آن جلسات به «افق رسانه» تغییر نام داد. مفهوم و ایده‌ این جلسات آن بود که طراحان صداوسیما ماهانه طرح‌هایشان را ارائه دهند و گزارش کار خود را به نمایش بگذارند.‌کارگردان‌ها، تهیه‌کننده‌ها، مدیرگروه‌ها و مدیرشبکه‌ها به ایده‌های جوانان خلاق و مبتکر توجه کنند و طبق آن ایده‌ها برنامه‌سازی صورت بگیرد. اما در عمل دقیقا برعکس شد، هر کدام از ایده‌پردازان ملزم بودند که بیایند و مسؤولان برای آنها سخنرانی می‌کردند. مدیران عمدتا از این حوزه به آن حوزه می‌روند اما امثال ما هستیم که در این حوزه بوده‌ایم و خواهیم ماند. من ۴۰ سال است کارم همین است و از قبل انقلاب روی همین موضوع تمرکز کرده‌ام تا امروز. عمده‌ ایده‌ها در نهایت به یک میهمانی تبدیل می‌شود و هیچ وقت کسی از ما نپرسید افق رسانه از کجا آمد و هدفش چه بود. اما با آمدن راز الگویی به وجود آمد که در بخش‌های مختلف صداوسیما ایده‌های بکری شکل بگیرد.  الان اگر شهید آوینی زنده بود بدون شک یکی از میهمان‌های برنامه ما بود. آوینی اصلا دیده نشد، این نشان می‌دهد که تلویزیون چقدر عقب‌افتاده بوده و چه بسیار از حزب‌اللهی‌ها کراهت داشتند. مسؤولان ظاهرا حزب‌اللهی بودند ولی آیا هیچ کدام به ذهن‌شان نرسید که خوب است یک برنامه‌ای برویم درباره عوامل برنامه‌ای که پنجشنبه‌شب‌ها ما را پای تلویزیون می‌نشاند و  جنگ را برای ما روشن می‌کرد؟ اصلا به قول مقام معظم رهبری این صدا برای چه کسی است؟ فاصله بین تلویزیون الان تا آن موقع بسیار زیاد است.
  صداوسیما در تولید سرگرمی روندی را طی می‌کند که بسیار شبیه رسانه‌های مردم‌پسند آمریکایی خواهد شد. واکنش روشنفکران آمریکایی نسبت به تلویزیون  آن کشور چیست؟
آنها به هیچ وجه تلویزیون نگاه نمی‌کنند. زمانی که با دکتر کوین برت مصاحبه‌ای داشتم، ‌به او گفتم که شما فلان سریال را دیدید؟ گفت نه!‌ من خودم و بچه‌هایم را مسموم نمی‌کنم. یعنی آنها برنامه‌های تلویزیونی را سم می‌دانند. نه‌تنها روشنفکران بلکه بسیاری از خانواده‌های مسیحی نیز تلویزیون نگاه نمی‌کنند. بسیاری از نویسندگانی که در افق نو دعوت کردیم از نویسندگان مسیحی ضدصهیونیست موافق با ایران بودند. کتاب‌ها و مجلات اینترنتی بسیار مهمی را انتشار داده‌اند. هیچ‌کدام از آنها و خانواده‌های‌شان تلویزیون را نمی‌دیدند و برخی  اصلا در منزل‌شان تلویزیون قرار نمی‌دادند.
  چه شد  به «آتش به اختیار» رسیدیم؟
تجربه من در این ایام همین است. اگر ما اندیشمندان افق نو و کارشناسان غربی  را نمی‌آوردیم، آیا وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات و… آنها را می‌آوردند؟  ما از قدیم متوجه شدیم جز آتش به اختیار راهی نیست. جشنواره عمار و… هم به دلیل ناکارآمدی نهادهای دولتی بودند که ظهور پیدا کردند. اگر آتش به اختیار نبود بسیاری از این نهادهای کارآمد فرهنگی به وجود نمی‌آمد اما وقتی رهبر انقلاب این را رسما اعلام کردند یعنی بدانید جز این راهی نیست.  در هر کاری ما هر چه صبر کردیم که کسی بیاید و در مباحث مورد غفلت واقع شده صحبت کند، هیچ کس نبود. ما هرچه صبر کردیم کسی بیاید و درباره ربا صحبت کند، کسی نیامد. عمده مسائلی که راز به آنها پرداخته دلیلش این است که کسی به آنها نپرداخته و ما مجبور شدیم وارد شویم. درباره راز هم نشان به آن نشان که بعد از پخش سری اول برنامه در ماه مبارک، به قول آقای ضرغامی این سبک برنامه به الگویی تبدیل شد و بسیاری مشابه راز را روی آنتن بردند. اینگونه بود که باب نقد و تفسیر در تلویزیون به صورت جدی باز شد.  الان تاریخ تندتند دارد ورق می‌خورد و وقتی دشمن دارد غیرمتقارن کار می‌کند، فرمانده می‌گوید خودتان ابتکار عمل به خرج دهید و اقدام کنید.
  پیشنهاد شما برای بچه‌های حزب‌اللهی‌ها در جبهه فرهنگی چیست؟
هرکدام در هر جایی هستند که یک خلائی را می‌بینند، همان جا با ابتکار عمل و خلاقیت شروع به کار کنند. حفره‌ای را پر کنیم که کسی دیگر پر نکرده است. یادمان باشد که مجلس و نهاد‌های دولتی خیلی از کار‌ها را نمی‌توانند حل کنند و شما باید این معضلات را هم به مسؤولان نشان دهید و هم خودتان در حد توان برای اصلاح آن بکوشید.
  حرف آخر؛ حال خودتان چه طور است؟
الحمدلله. با دعای خیر مردم 7-6 ماه است حالم بهتر است و نفس دارم و بابت همین این سری برنامه را در ماه مبارک راه انداختیم. ما برنامه عصر را در روز ضبط می‌کردیم چون شب‌ها نفس‌تنگی می‌گرفتم و خیلی اوقات نیمه‌شب سوار ماشین می‌شدم و در اتوبان تهران-قم تازه امکان نفس کشیدن پیدا می‌کردم. پارسال همین موقع من در سی‌سی‌یو بودم، هر شب با اکسیژن می‌خوابیدم و به زور خودم را از بیمارستان مرخص کردم. من تا 3-2 سال اینگونه بودم و از چند ماه پیش نفسم شروع کرد به برگشتن به شرایط نسبتا عادی و عضله قلبم که بشدت ضعیف شده بود، قوت گرفت. الحمدلله شب‌ها می‌توانم آسوده بخوابم و نفس دارم. به شکرانه همین نعمت نیز بنا کردم راز را در این ماه مبارک راه بیندازیم و ناگفته‌هایی را که جا مانده برای مردم بگوییم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *