بانوی دمشق صف به صف می آییم فرمانده عشق ،جان به کف می آییم

ای سنگ صبور،طاقتم رفته به طاق مشتاق تو با شور و شعف می آییم

برماچه خطیر است دل آزردگی ات تن داده خطر، ز هر طرف می آییم

سر ها چه لیا ق خاک پا یت دارد؟
جانها به رهت شود تلف می آییم

آن چادر عفتت به ما ترسیم است معیار تویی ، سوی هد ف می آییم

سر بازی تو مدال زیبنده ی ماست
بالیده و با عزّ و شرف می آییم

ما زا ده ی کر بلا و عا شور اییم
بر جنگ سپا ه نا خلف می آییم

آزا ده ی کر بلا ، زبا نت شمشیر
می بُرّ د و گفته لا تخف، می آییم

دُردانه ی حیدری،به شامی مدفون اندر پی گو هر و صدف می آییم

ماجمله «حبیب»و در ره محبو بیم
فر ما ن ولا یت نجف می آ ییم

آمل،نیک نژاد نیاکی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *