کودکی امیر عباس هویدا
(اولين نفر سمت چپ) در كنار خانواده
امیرعباس و فریدون هویدا
میرزا رضا قناد و بهاء
هنگامی که علی محمد باب فتنه بابیت را در شیراز آغاز کرد از جمله افرادی که به حلقه ی مریدان او پیوست میرزا رضا قناد، پدر حبیب الله عین الملک (پدر بزرگ امیر عباس هویدا) بود .
سید علی محمد باب
علی محمد باب فتنه بابیت را در شیراز آغاز کرد
هم چنین پس از مرگ باب، میرزا رضا از جمله افرادی بود که«حسینعلی» بهاء ملقب به «بهاءالله» را تا عکا واقع در اسرائیل همراهی کرد.
حسینعلی بهاء معروف به بهاء الله
پس از مرگ بهاء و جانشینی «عباس افندی» وی همچنان از افراد نزدیک وی محسوب می شد و بارها از طرف وی مورد مدح قرار گرفت حتی برای مدتی هم فرزندانش نام خانوادگی «ممدوح» را انتخاب کرده بودند.
میرزا رضا از جمله افراد 9 نفری بود که هنگام قرائت وصیت نامه ی عباس افندی بالای سر او حاضر بودند.
حبیب الله خان عین الملک پدر هویدا و همسرش-
هویدای نوجوان پشت سرپدر و مادرش ایستاده است.
برادر کوچکترش فریدون هم در عکس دیده می شود.
سفر به دمشق
حبیب الله عین الملک هم راه پدر را در پیش گرفت و به سلک بهائیان پیوست و از طرفداران عباس افندی شد. امیر عباس دو ساله بود که پدرش به عنوان سر کنسول ایران در دمشق منصوب شد و خانوادگی به آن جا رفتند.
این در سالی است که هنوز میرزا رضا قناد زنده است و عباس افندی هم آخرین سال عمرش را سپری می کند و این مأموریت با توجه به حضور بهائیان در عکا از موارد قابل تأمل است.
عباس افندی ملقب به عبدالبهاء
حدود سه سال بعد پس از بازگشت به ایران و اقامت حدود هشت ماهه دوباره به همان پست مشغول شد بااین تفاوت که این بار سرزمین فلسطین و هم چنین دفتر کنسولی ایران در بیروت هم به حوزه ی کارش اضافه شد.
پیوستن به گروه تمپلرها
امیر عباس تحصیلات ابتدایی خود را در دمشق آغاز کرد و پس از این که پدرش تصمیم گرفت ادامه ی کار خود را در بیروت انجام دهد در مدسه ی فرانسوی آن جا به ادامه ی تحصیلات پرداخت.
او در این مدرسه به گروهی موسوم به تمپلرها(templar) پیوست. از لحاظ تاریخی تمپلر ها سلحشورانی بودند که در جنگ های صلیبی علیه مسلمین می جنگیدند. عده ای بر این عقیده اند که همین تمپلرها بودند که هسته ی اولیه ی فراماسونری را تشکیل دادند. این مدرسه شاخه ای بود از «آلیانس جهانی اسرائیل» که در جهت همدردی با یهودیان و رسیدگی به گرفتاری های آنان در سراسر جهان بر پا شده بود. هم چنین مدتی هم در مدرسه آمریکایی بیروت تحصیل کرد و تحت آموزش تعالیم امپریالیستی و صهیونیستی قرار گرفت.
هویدا در بیروت به دختری به نام «رنه دومان» علاقه ی خاصی پیدا کرده بود و تا پایان عمر هم رابطه اش را با وی حفظ کرد. رنه دومان می گفت:«برای من و امیر رفاقت مهم تر از عشق است.عشق زود گذر است و هرگز عمری نمی پاید.رفاقت همه عمر باقی است»
سفر به اروپا
هویدا پس از گذراندن مراحل اولیه تحصیلات، راهی اروپا شد. تنها کتابی که به همراه داشت «مائده های زمینی» نوشته آندره ژید بود که از کتاب های محبوب وی محسوب می شد.کتابی که نویسنده آن اعلام میکرد که «دیگر به گناه ایمانی ندارم».
آندره ژید: «دیگر به گناه ایمانی ندارم»
او آرزو داشت تا در دانشگاه فرانسه درس بخواند. ابتدا به انگلستان رفت و طی مدت یک سال زبان انگلیسی راتکمیل کرد و آماده بود تا برای دانشگاه به فرانسه برود که ناگهان در روابط بین ایران و فرانسه بحرانی حاصل شد و او نتوانست ویزا ی تحصیل در آن جا را بدست آورد و لاجرم به بروکسل رفت و در رشته ی علوم سیاسی به تحصیل پرداخت
جناس «شاه» با «شا»
داستان از این قرار بود که در یکی از نشریات فرانسه کلمه ی «شاه» در فارسی را با کلمه ی «شا» در فرانسه به معنی گربه جناس شده بود و همین امر باعث شد تا رضاشاه سفیر ایران را از فرانسه احضار کند.
هویدا پس از پایان تحصیلات در سال 1321 شمسی به ایران بازگشت و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و در سمت کارمند اداره دفتر وزارتی مشغول به کار شد.وی همچنین در همین سال برای گذراندن خدمت وظیفه به دانشکده افسری رفت و پس از اتمام دوره ی یکساله ی آن به وزارت خارجه بازگشت و در سمت کارمند اداره اطلاعات مشغول کار شد.پس از مدتی به بیروت رفت تا مقدمات بازگشت مادرش به ایران را فراهم کند و در پس از بازگشت به تهران به عنوان وابسته ی سفارت ایران در پاریس در مرداد1324 ش به فرانسه رفت. هنگامی که امیر عباس در فرانسه بود فریدون هویدا(تنها برادر امیرعباس که چهار سال از او کوچک تر بود) در رأس هیأتی وارد پاریس شد.
فریدون هویدا
هم چنین حسنعلی منصور نیز از طرف وزارت خارجه برای مأموریتی به پاریس آمد. در این جا بود به دوستی بین حسنعلی منصور و امیر عباس شکل گرفت.دوستی که تاپایان عمر ادامه داشت.
حسنعلی منصور امیرعباس هویدا
قاچاق مواد مخدر
در این زمان مسئله ی مهمی که رخ داد داستان قاچاق بود .هنگامی که فرانسه درگیر جنگ جهانی دوم بود گروهی از ثروتمندان آنجا توانسته بودند که دارایی خود را به بانک های کشور سوئیس منتقل کنند و حال که اوضاع آرام بود در پی این بودن که اموال خود را به فرانسه بازگردانند. به همین دلیل به سراغ افراد دیپلمات می رفتند چرا که آن ها عنوان «پیک سیاسی» داشتند.افراد زیادی در این دام افتادند که ازجمله ی آن ها امیر عباس هویدا بود.
رادیو پاریس اعلام کرد:«عده زیادی از ایرانیان مقیم پاریس بازداشت شده اند و جرم آن ها قاچاق مواد مخدر بوده است.در میان بازداشت شدگان نام عده ای از اعضای سفارت دیده می شود.» در گزارش ساواک اسم امیر عباس هویدا آورده شده است.
هویدا و منصور تکذیب کردند
این واقعه تنها با تکذیب نامه ی هویدا و حسنعلی منصور پایان یافت که از جمله علل آن می توان به منصوب شدن انوشیروان سپهبدی به وزیر خارجه و هم چنین اوضاع آشفته داخلی ایران که دائما شاهد تغییر دولت ها بود اشاره کرد.
اعزام به اشتوتگارت
در همین زمان عبدالله انتظام که هویدا را به عنوان پسرخوانده پذیرفته بود و هویدا هم او را «patron» یا ارباب خطاب می کرد به ریاست دفتر کنسولی ایران در اشتوتگارت منصوب شد. در نتیجه امیر عباس هویدا راهی اشتوتگارت گردید و حسنعلی منصور هم به آن جا آمد.
هویدا بین عبدالله انتظام و حسنعلی منصور در مأموریت آلمان
در سال 1328 شمسی با منصوب شدن عبدالله انتظام به عنوان وزیر مختار راهی لاهه شد و امیر عباس هم به ایران بازگشت.اوضاع کشور با توجه به فعالیت های مصدق و آیت الله کاشانی بحرانی بود.
امیرعباس به خاطر فعالیت های آیت الله کاشانی و مصدق تاب ماندن در کشور را نداشت
به همین سبب هویدا به فکر خارج شدن از کشور افتاد و توانست تا سمتی را در کمیسیون پناهندگان در ژنو برای خود بدست آورد و در سال 1330ش به آن جا رفت.«ارنست وان هک» که نقش اساسی در ایجاد لژ های فراماسیونی در ایران داشت حامی سر سخت او در این مأموریت بود.
پس از کودتای 28 مرداد عبدالله انتظام به عنوان وزیر امور خارجه تعیین شد و تصمیم به بازگرداندن هویدا به ایران گرفت اما بنا به درخواست وان هک هویدا تا سال 1335ش در تشکیلات سازمان ملل در ژنو باقی ماند.
گروهی هویدا را از اعضای «شورای آمریکایی صهیونیزم» (AZL) می دانند که فعالیت های او در سازمان ملل پوششی بر عضویت او در این شورا بوده است.
منصور:«نوبت ما به زودی خواهد رسید»
در این سال زمینه از هر لحاظ برای بازگشت هویدا به ایران فراهم بود.حسنعلی منصور رییس دفتر نخست وزیر بود، عبدالله انتظام هم به دلیل خدماتش به کنسرسیوم به عنوان وزیر مشاور مشغول به کار بود تا برای ریاست شرکت ملی نفت آماده شود. هم چنین منصور هم به او گفته بود که باید ایران بازگردد چراکه رابطینش در آمریکا وعده کرده اند که «نوبت ما به زودی خواهد رسید». با این حال با کمک رجبعلی منصور –پدر حسنعلی-که سفیر ایران در ترکیه بود امیر عباس به آن جا رفته و به عنوان نفر دوم سفارت مشغول کار شد.
اعلامیه ای تحت عنوان «هویدا کیست»
پس از مدت کوتاهی حسن ارفع به جای رجبعلی منصور گماشته شد و بین آن ها اختلافاتی رخ داد و سرانجام هویدا به ایران بازگردانده شد و در شرکت نفت مشغول به کار شد. پس از این که هویدا به عنوان وزیر دارایی کابینه ی منصور انتخاب شد اعلامیه ای تحت عنوان «هویدا کیست» منتشر شد که در قسمتی از آن آمده بود:
«…هویدا به آنکارا منتقل گردید.در زمان مأموریت ایشان تعداد زیادی از خانواده های بهایی ایران به ترکیه مهاجرت کردند و به اتکاء قدرت و نفوذ هویدا به فعالیت پرداختند و دولت ترکیه از این امر مطلع د و کشف کرد که خانواده های بهایی تحت هدایت و رهبری هویدا به چنین فعالیت های مضر و خلاف قانون ترکیه دست زده اند.از این رو جمعی از بهایی ها را بازداشت کردند و از دولت ایران خواستند که هرچه زودتر در تغییر وی اقدام کند.آقای سرلشکر ارفع، سفیر کبیر وقت در ترکیه، برای حفظ حیثیت کشور سعی وافی مبذول داشت و دولت ایران را متوجه عملیات زیان بخش هویدا کرد و درخواست تغییر وی را نمود…»
حسن ارفع هم در پیرامون این ماجرا گفت:«…چندبار در مورد علت تأخیر ورود و یا غیبت های مکررش تحقیق کردم و معلوم شد ایشان از طرف محفل جهانی بهاییان مقیم ترکیه را دارد، که ضمن اشتغال به کار در سفارت ایران و با استفاده از موقعیت دیپلماتیک و پاسپورت سیاسی، نهایت سعی خود در خدمت به بهاییان را معمول می دارد.
سازمان اطلاعاتی ترکیه که فعالیت سفارتخانه های خارجی را زیر نظر داشت متوجه رفتار خلاف شئون دیپلماتیک هویدا شده و چندبار به طور غیر مستقیم این مطلب را به ما گوشزد کردند.
من در مقام سفیر، چندبار سعی کردم هویدا را به تهران برگردانم اما او که توسط حامیان پر قدرت بهایی اش در تهران پشتیبانی می شد، بیدی نبود که با این بادها بلرزد.
برگشتن او به تهران و انتقال یافتن او از وزارت خارجه به شرکت نفت هم به صلاحدید همان حامیان پر قدرتش صورت گرفت و ربطی به سوء رفتار دوران خدمت او در آنکارا نداشت»
هویدا، عضو هیئت مدیره ی شرکت نفت
هویدا پس از ماجرای ترکیه ، برای یک مأموریت موقت به آمریکا رفت. در سال 1336ش عبدالله انتظام به عنوان مدیر کل شرکت ملی نفت ایران انتخاب شد. هویدا هم پس از بازگشت از امریکا به شرکت ملی نفت رفت و پس از مدتی هم با فرمان محمدرضاشاه به عضویت هیئت مدیره درآمد.متن فرمان به قرار زیر است:
«با تأییدات خداوند متعال
ما محمدرضا پهلوی شاهنشاه ایران
نظر به استدعای تیمسار سرلشکر علی اکبر ضرغام وزیر دارای که به وسیله جناب دکتر اقبال نخست وزیر معروض افتاده است به موجب این فرمان امیر عباس هویدا را برای مدت چهار سال به سمت عضو هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران منصوب نمودیم.»
امیرعباس به موجب این حکم یک مهمانی در منزلش واقع در دروس شمیران برگزار کرد.
(برای هویدا در شرکت نفت حقوق گزافی در نظر گرفته شده بود.)
اعضای هیأت مدیره شرکت ملی نفت، هویدا نفر چهارم از راست
گردآوری افراد بهائی مسلک
هویدا افرادی از هم مسلکان بهایی خود را گردآورد از جمله:
-«فؤاد روحانی» که از بهائیان تحصیل کرده در انگلستان بود که در زمان نخست وزیری هویدا مشاور عالی او بود و هم چنین هویدا قصد داشت او را دبیر کل سازمان همکاری منطقه ای ایران، ترکیه و پاکستان کند.
علی امینی ( وزیر دارایی ) به اتفاق فؤاد روحانی ( از مدیران شركت نفت ) هنگام امضاء قرارداد نفت
-«هوشنگ فرخان» تحصیل کرده در رشته مهندسی نفت در امریکا که از بهاییان بود و از اعضای لژ فراماسیون آفتاب و هم چنین مدیر عامل شرکت ملی گاز
-«یدالله شهبازی»، تحصیل کرده در رشته حقوق، که از بهاییان بود و از افراد مورد اعتماد افسران اسرائیلی که با دکتر المودی-فرماندار سابق تا آویو-رفت و آمد های نزدیک داشت.
-«وجیهه معرفت»؛ زنی که به علت ارتباطات خصوصی اش با مردان مختلف از نظر ساواک فردی منحرف بود و البته تا پایان عمر کاری هویدا همواره منشی مخصوص او بود.
-«پرویز راجی» که با اشرف پهلوی روابطی داشت و رییس دفتر هویدا در شرکت نفت و هم چنین نخست وزیری را برعهده داشت.
پرویز راجی با اشرف پهلوی روابطی داشت
او در 1338 با «ساواک» نیز مرتبط شد و به عضویت این سازمان درآمد. در 1340 ش. حسنعلی منصور به پیشنهاد امریکاییها تشکیلاتی به نام «کانون مترقی» به وجود آورد. این تشکیلات که بعدها به حزب «ایران نوین» تغییر نام داد، با پوشش کمک به اصلاحات ارضی و اصلاحات اقتصادی و سیاسی در کشور به وجود آمده بود و در آن جمعی از نخبگان و تحصیل کردگان دانشگاههای امریکا و اروپا شرکت داشتند. هویدا نیز به دلیل سابقه دوستی با حسنعلی منصور از ابتدا وارد این تشکیلات شد.
اسدالله علم، نخست وزیر
در آبان 1342ش به علت مخالفت انتظام با زیاده روی های اسدالله علم نخست وزیر ،منوچهر اقبال به جای او برگزیده شد. رابطه ی وی با هویدا خوب نبود.
دکتر منوچهر اقبال مدیر کل شرکت ملی نفت ایران
نخست وزیری حسنعلی منصور
پس از این که حسنعلی منصور در هفدهم اسفند همین سال به نخست وزیری رسید هویدا هم به وزارت دارایی منصوب شد. هویدا با این که علاقه داشت در رأس وزارت خارجه قرار گیرد اما به وزارت دارایی رفت تا در گزارش های نفتی جانب اربابان خود را نگه دارد چراکه مأمور اصلی تهیه ی بیلان و فعالیت های کنسرسیوم بود. علاوه بر این به دلیل اختلافی که بین منوچهر اقبال و منصور بوجود آمده بود منصور او را وزیر دارایی کرد تا از نظر اداری اقبال زیر نظر او قرار گیرد.
کابینه ی حسنعلی منصور هویدا وزیر دارایی شد تا در گزارش های نفتی جانب اربابان خود را نگه دارد
حدود 42 روز قبل از صدور فرمان نخست وزیری منصور خبرگزاری آلمان خبر نخست وزیری او را مخابره کرد!
اوضاع نفت
با افزایش درآمد نفت جشن های 2500 ساله اجرا شد.
محمدرضا شاه پهلوی در حال ادای احترام به آرامگاه کورش بزرگ در جریان برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران
در سال 1341 ش روزنامه دنیا نوشت که 2000 و به نقلی5000 بهایی و به لندن اعزام شدندو به هر یک از آن ها 5000 دلار ارز به همراه نفری 1250 تومان تخفیف بلیط هواپیما داده شد.
امام خمینی(ره) :«… این وضع نفت ما… »
امام خمینی(ره) برآشفت و در دهم فروردین 41 ضمن مقایسه این سفر با سفر سرشار از مشکلات حجاج در باره ی معاملات شرکت نفت فرمود:
«یک شخصی به من گفت که یک معامله ای کرده است شرکت نفت با ثابت پاسال و در این معامله تخفیفی داده است که بیست و پنج میلیون تومان در این تخفیف نفع برده است، برای نفع این جمعیتی که فرستادند به لندن بر ضد اسلام.این وضع نفت ما… »
وزارت دارایی
از جمله اقدامات هویدا در زمان وزارت دارایی تصویب لایحه ی دریافت200 میلیون دلار وام و هم چنین خرید 25 هزار تن ذرت از امریکا و خرید 60 هزار تن گندم از شوروی بود.
همچنین وی نظام کامپیوتری مدرنی در وزارت دارایی به راه انداخت.از جمله مواردی که در دوران وزارت دارایی هویدا باعث ایجاد تنش در جامعه شد مسئله ی گران کردن بنزین و نفت بود که می خواست با این کار مقدمات شکست منوچهر اقبال را در مذاکرات نفت فراهم کندتا بعدا خود در رأس شرکت نفت قرار گیرد.
چگونگی به صدرات رسیدن هویدا
ترور منصور توسط محمد بخارایی
محمد بخارایی
عمر آشنایی منصور و هویدا حدود بیست سال بود. در ساعت 10 صبح 1/11/1243 ش حسنعلی منصور توسط محمد بخارایی جلوی مجلس شورای ملی ترور شد و او را به بیمارستان پارس که رئیس آن دکتر منوچهر شاهقلی،پزشک بهایی و عضو مؤسس کانون مترقی بود بردند.این که چرا او را به نزدیک ترین مرکز درمانی نبردند از نکاتی است که باید بررسی شود.
«Your majesty, he is dead »:هویدا
هنگامی که تیم پزشکی خبر مرگ منصور را به هویدا دادند در حالی که هنوز دکتر ها در اتاق پیش هویدا بودند او با شاه تماس گرفت و این خبر را به زبان انگلیسی به این نحو به شاه رساند: «Your majesty, he is dead »
کابینه محلل
پس از مرگ منصور، هویدا مسئول تشکیل کابینه شد. بسیاری افراد کابینه ی وی را موقت می شمردند و به طنز می گفتند که کابینه ی هویدا محللی بیش نیست. این در حالی است که وی مدت 13 سال سکان نخست وزیری کشور را در دست داشت و تنها نخست وزیر مشروطه ای بود دوران صدارتش به این درازا انجامید.
کابینه ی هویدا محللی بیش نیست!
فریده امامی، همسر منصور، شاه را عامل قتل شوهرش می دانست. همچنین نگاهی منفی به هویدا هم پیدا کرده بود چرا که او به نخست وزیری رسیده بودو به همین دلیل به آن ها اهانت می کرد.
با تلاش امیر عباس هویدا لایحه ای در مجلس به تصویب رسید که به موجب آن فریده تا پایان عمرش، تمام حقوق و مزایای یک نخست وزیر را دریافت می کرد.این لایحه در حالی به تصویب رسید که صحبت از موجودی ده میلیون و پانصد هزار دلاری منصور در بانک های مختلف امریکا در میان بود و از طرف دیگر بین فریده امامی(همسر منصور) و منصور الملک (پدر حسنعلی) بر سر تقسیم دارایی های او در سوئیس اختلاف شدیدی در گرفته بود.
از نکاتی که در پیش فرمان نخست وزیری هویدا قابل توجه است(و ممکن است اشتباه اداری یا کاتب باشد) این است که تاریخ امضای آن 7/10/1343 ثبت شده است!
وثوق الدوله عاقد قرارداد ننگین1919
اشتراکات منصور و هویدا
امیر عباس هویدا و حسنعلی منصور علاوه بر اشتراکات روحی و اخلاقی از نظر سوابق و موقعیت خانوادگی هم اشتراکاتی داشتند:
-پدر هر دو از کارگزاران رژیم رضاخان بودند.
رجبعلی منصور
-پدر هر دو در سال 1314ش مورد بی مهری رضاخان واقع شدند.
-پدربزرگ هردو موقعیت اجتماعی ویژه نداشتند.پدربزرگ هویدا قناد و پدربزرگ منصور خشت مال بود.
-از طرف مادری هردو وضعیت خاصی داشتند.
-هویدا در میسیون لائیک های مدرسه ی فرانسوی بیروت درس خواند و منصور در دبیرستان فیروز بهرام که وابسته به انجمن زرتشتیان بود.
بی پروا در روابط جنسی
هویدا اولین ارتباط خود را با «رنه دومان » شروع کرد که تا آخر عمر ادامه داشت. هم چنین هنگامی که در سال 1321ش به ایران بازگشت با زنی به نام «پروین» رابطه داشت که البته گویا با اولین مأموریت او به فرانسه رابطه اش با این زن قطع شد.هنگام اقامت در اشتوتگارت هم زنان زیادی با او در ارتباط بودند؛ اما اولین و آخرین همسر رسمی وی «لیلا امامی» نوه دختری وثوق الدوله، عاقد قرارداد 1919، بود که به طور رسمی 5 سال با یکدیگر زندگی کردند اما تا آخر عمر با یکدیگر رابطه داشتند.
هویدا در کنار همسرش لیلا امامی
خواستگاری از لیلا امامی
لیلا امامی در سال 1311ش در آبادان متولد شد و از سن 12 سالگی برای ادامه ی تحصیلات به انگلستان رفت.وی زنی غیر قابل تحمل بود چون علاوه بر این که ظاهری زیبا نداشت، خصلت های مستبدانه و بی رحمی نیز داشت؛اما هویدا به دلیل نزدیک شدن به منصور و ترقی کردن تصمیم گرفت خود را عاشق لیلا نشان دهد(لیلا امامی،خواهر زن حسنعلی منصور بود) و حتی یک بار هم زمانی که در شرکت نفت بود از او خواستگاری کرد اما وی با بیان این که او عاشق پسری است که در امریکا در همسایگی او زندگی می کند جواب منفی به او داد.اما هویدا دست بردار نبود.
فاطمه پهلوی در کنار فرزندانش، کامبیز خاتمی (راست) و رامتین خاتمی (چپ)
در مرداد ماه 1343، پنجمین ماه نخست وزیری منصور، هویدا به همراه لیلا امامی و منصور و همسرش فریده با ماشین اپل لیلا برای مسافرت به کاخ فاطمه پهلوی(چهارمین دختر رضاخان از آخرین همسرش عصمت الملوک) رفتند.هنگام بازگشت که لیلا رانندگی می کرد به دلیل مصرف بیش از حد مشروبات الکلی تصادف کردند و لگن پای هویدا آسیب دید. از این به بعد بود که هویدا عصا به دست شد و دیگر تا پایان عمرش آن را کنار نگذاشت.
پس از ترور منصور و نخست وزیری هویدا لیلا امامی به همراه خواهرش به اروپا رفت و پس از دو سال به ایران بازگشت وبدون مقدمه به هویدا گفت «بیا عروسی کنیم» و او هم پذیرفت.
محمدرضا پهلوی واپسین پادشاه ایران به همراه امیرعباس هویدا و کابینه اش در سال ۱۳۵۳ خورشیدی
نامه ی امام خمینی(ره) به هویدا
امام خميني در27 فروردين 1346 طي نامهاي به اميرعباس هويدا نخستوزير وقت، خيانتها، خطاها، وابستگيها و جنايات رژيم شاه را بر شمرد و فجايع حكومت نسبت به دين و دنياي مردم را محكوم كرد.
بسم اللهالرحمن الرحيم
و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم
5 محرم الحرام 1387
«جناب آقاي هويدا! لازم است نصايحي به شماها بكنم و بعضي از گفتنيها را تذكر دهم چه مختاردر پذيرش آن باشيد يا نه. اين مدت طولاني كه به جرم مخالفت بامصونيت امريكاييها كه اساس استقلال كشور را در هم شكست، از وطن دور هستم و برخلاف قانون شرع و قانون اساسي در تبعيد به سر ميبرم مراقب مصيبتهايي كه به ملت مظلوم و بيپناه ايران وارد ميشود بودهام و ازآنچه به اين ملت اصيل از ظلم دستگاه جبار ميگذرد كم و بيش مطلع شده و رنج بردهام.
موجب كمال تأسف است كه نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقريباً از حدود تبليغات راديو و روزنامههاي غير آزاد و بعضي نوشتههاي مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بيچارگي ملت افزوده ميشود ورشكستگي بازار و بازرگانان محترم روز افزون است. نتيجه اين همه هياهو و تبليغات سرتا پا گزاف بازار سياه براي اجانب است و ملت را به حالت فقر و عقبافتادگي به اسم ملت مترقي نگهداشته است. حكومت پليسي غير قانوني شما و اسلاف شما به خواست آنان كه ميخواهند ملل شرق به حال عقبافتادگي باقي باشند حكومت قرون وسطائي، حكومت سرنيزه و زجر و حبس، حكومت اختناق و سلب آزادي، حكومت وحشت و قلدري است.
به اسم مشروطيت بدترين شكل حكومت استبداد و خودسري و با نام اسلام بزرگترين ضربه به پيكر قرآن كريم و احكام آسماني است، با اسم تعاليم عالية اسلام يك يك احكام اسلام را زير پاي گذاشته و اگر خداي نخواسته فرصت يابيد خواهيد گذاشت و با گزافه دعوي تعالي وترقي، كشور را به حال عقبافتادگي نگهداشتهايد. اينها حقايق تلخي است كه بايد دنيا را مطلع كنم و انگشت روي بعضي بگذارم تا آنها كه غافل هستند يا تغافل ميكنند احساس وظيفه كنند و از رياكاريها و سالوسبازيهاي شماها گول نخورند.
جشنهاي غير ملي كه به نفع شخصي در هر سال چندين مرتبه تشكيل ميشود و در هرمرتبه مصيبتهاي جان گداز براي اسلام و مسلمين و ملت فقير پا برهنة ايران ببار ميآورد، يكي از آنها است. با سر نيزه پليس از مردم بيچاره بيپناه خرجهاي گزاف آنها گرفته ميشود، يكي از جشنها كه من نميتوانم اسمي روي آن بگذارم جز هوس و شهوت و بازي با احساسات ملت، گفته ميشود چهار هزار ميليون ريال خرج شده است كه نصف آن از خزانه ملت و نصف ديگر بيواسطه از بازار و غيره با زورو ارعاب اخاذي شده، خون دل فقرا خرج نامجويي و خودكامگي است و تا اين ملت در اين حال است و به وظيفه خود و حقوق خود آشنا نشده است هر روز براي شماها عيد و شادي و براي ملت بدبختي و نكبت است.
توأم با اين جشنهاي ناميمون آن قدر هتك نواميس مسلمين و اسلام بوده است كه قلم را عاراست از ذكر آن. شماها در كاخهاي مجللي كه در هر چند سال تغيير مكان داده و با ميليونها تومان خرجهاي گزاف كه تصورش براي ملت ممكن نيست نشستهايد و مخارج آن را از كيسه اين ملت بدبخت اخاذي نمودهايد و ناظر فقر و گرسنگي ملت و ورشكستگي بازار و بيكاري جوانان فارغالتحصيل هستيد، ناظر وضع اختلال فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار و تسلط اسرائيل بر شئون اقتصادي كشور بلكه به طوري كه گزارش دادهاند دخالت اسرائيل در فرهنگ ميباشيد.ناظر فقدان ضروريات اولية زندگي در غالب دهات نزديك به مركز چه رسد به دهكدههاي دور افتاده از قبيل آب آشاميدني سالم، حمام و وسائل بهداشت هستيد.
ناظر ترويج فساد اخلاق، سلب امانت و ديانت در اعماق دهكدهها هستيد. ناظر تشكيل صندوق به اسم تعاون و اخاذي و غارتگري مأمورين از دهقان گول خورده و پشيمان هستيد. بالاخره ناظر حبسها و ارعابها و تهديدهاي غير قانوني هستيد و در خوشي و عياشي و بازيهاي خجلتآور غوطه خورده و به قبرستاني كه نامش ايران است فاتحه ميخوانيد. چه طور وجدان خود را راضي ميكنيد براي حكومت زودگذر اين قدر چاپلوسي از اجانب كرده ذخاير ملت را به رايگان يا به مقداري ناچيز تسليم آنها نموده و ظلم وستم به زير دستان يعني ملت بدبخت ميكنيد؟ چرا راضي ميشويد حكومت خود و ملت خود و مملكت اسلام را عقب افتاده به دنيا معرفي كنيد؟ نقض قانون اساسي سند عقبافتادگي است.
رفراندم غير قانوني و در عين حال قلابي سند عقب افتادگي است. آزاد نگذاشتن ملت براي انتخاب وكيل و نصب اشخاص معلومالحال به دستور ديگران بيدخالت ملت دليل ضعف و عقبافتادگي است. شماها ميدانيد اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگيرد وضع شماها اين نحو نيست و بايد تا آخر كنار برويد.
و اگر ده روز آزادي به گويندگان و نويسندگان بدهيد جرائم شما بر ملاء خواهد شد… تسليم به خواستهاي دولت پوشالي اسرائيل و به خطرانداختن اقتصاد مملكت، سند ضعف و نوكري است و سند خيانت به اسلام و مسلمين است.اعطاي مصونيت به اجانب سند بزرگ عقبافتادگي و بيحيثيتي و تسليم بيقيد و شرط است… كوبيدن حوزههاي علميه و حمله مسلحانه به مدرسه فيضيه و صحن مطهر قم و كشتار دسته جمعي پانزده خرداد جز خدمت كوركورانه به صاحبان دلار چه اسمي دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علماي اعلام و محصلين حوزههاي علميه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتيجه داشت؟ آنها نميخواهند قرآن كريم و احكام آن حاكم بر ملل اسلام باشد تا ذخائر آنها را به يغما ببرند و كسي حرفي نزند و در عوض آنها را مصونيت دهد. آنها نميخواهند ما در بين ملت آزاد باشيم و گويندگان ما آزاد باشند و شماها معالاسف مأمور اجرا هستيد. مأمور چشم و گوش بسته. مأمور بيچون و چرا. .. چرا محصلين علوم دينيه را يك روز راحت نميگذاريد؟ چرا با دانشجويان در خارج و داخل اين نحوه معامله ميكنيد؟ آقاي هويدا من وظيفه دارم شماها را نصيحت كنم. شماها از اين ملت و در اين آب و خاك پرورش
پيدا كرده و صاحب عناوين شدهايد. اينقدر با حيثيت اين ملت بازي نكنيد. به جاي اين همه گزافه و جنجال، خدمتي به اين سر و پا برهنهها كنيد يا لااقل اينقدر با بهانههاي مختلف آنها را رنج ندهيد…. از قهر خدا بترسيد. از قهر ملت بهراسيد، با احكام خداي تعالي به نام مترقي بازي نكنيد؛ با اسم قرآن به احكام اسلام لطمه نزنيد، با حوزه دينيه به اسم سرباز وظيفه پوچ بيفايده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت اين نحو سلوك وحشيانه نكنيد و بالاخره علماي امت را وادار نكنيد كه با شما به طور ديگر سلوك كنند. اينها شمهاي از فجايع شماها است نسبت به دين و دنياي ملت و گفتني زياد است، ميگويم شايد شماها متنبه شويد و به خود آييد.
شايد مراجع اسلام و علماي اعلام و خطبا گرام احساس وظيفه كنند، شايد طبقه جوان و روشنفكر و اصناف مختلف بيدار شده احساس وظيفه كنند، شايد جوامع بشري و مدعيان بشردوستي احساس وظيفه كنند، شايد سازمان ملل و غير آن بيش از اين به نفع كشورهاي بزرگ راضي نشوند ملل ضعيف پايمال شوند. شايد هيئت حاكمه و دستگاه جبارتا دير نشده به خود آيند.
(ان ربك لباالمرصادـ والله من ورائهم محيط والسلام علي من اتبع الهدي)
روحالله الموسوي الخميني
نامه روحانیون مبارز به نخست وزیر شاه
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای نخستوزیر، متاسفانه در سالهای اخیر اقداماتی برخلاف قوانین اسلام و قانون اساسی در این کشور مذهبی انجام یافته که موجبات ناراحتی عموم طبقات را فراهم آورده و فاصلۀ عمیقی بین ملت و هیات حاکمه ایجاد کرده است، ملت و هیات حاکمه که باید متفقا در پیشرفت و عظمت دین و تعالی کشور بکوشند و با اعتماد و حسن اطمینان به یکدیگر در زمینۀ واحدی فعالیت کنند، با کمال تاسف هر دولتی که روی کار آمده، بجای اینکه به این اختلاف خاتمه دهد، آن را شدیدتر و احساسات ملت را علیه هیات حاکمه برافروختهتر نموده است.
ما نمیدانیم متصدیان امور چه میکنند و در نظر دارند این مملکت را به کجا بکشانند، آیا در این مملکت (باصطلاح دینی و مشروطه) مردم حق هیچگونه اظهارنظر در سرنوشت خود باید نداشته باشند؟ خفقان، محدودیت، سانسور، تفتیش عقاید از یک طرف، شکست اقتصادیات و تصاعد هزینه کمرشکن زندگی از طرف دیگر، ملت را از پای درآورده و اگر کسی از وضع موجود اظهار نارضایتی کند، سیاهچال زندان و سپس حکم دادستانی ارتش زندگی تیرۀ او را تیرهتر مینماید.
آخر در کدام گوشه جهان تا این حد فشار، اختناق، حبس، زجر، شکنجه و ترور افکار بر مردم حکومت میکند؟! در کدام کشور مراجع و زعمای دینی، سخنگویان مذهبی، روشنفکران، اساتید دانشگاه، تجار و اصناف، بالاخره طبقات متفکر و فعال کشور حق اظهار نظر در شئون اجتماعی خود ندارند، در جهان امروز کجا معمول است عدهای مطلقالعنان حاکم مطلق بر جان و مال و ناموس مردم باشند و کسی حق فریاد و تظلم نداشته باشد؟ در کدام گوشه دنیا سابقه دارد که یک مرجع دینی و زعیم فداکار ملی با داشتن مصونیت و صلاحیت قانونی که از کشور خود دفاع میکند و میگوید نباید بیگانگان با اتکاء به مصونیت مطلق بر مال و جان و ناموس مردم تسلط داشته باشند، او را به اتهام ناجوانمردانه «قیام علیه مصالح کشور و تمامیت ارضی» تبعید و در مملکت دیگری زندانی و ممنوعالملاقات نمایند؟ آیا این قسم حکومت در بین ملل نیمهوحشی آن هم در دوران حکومت فردی از پستترین حکومتها شمرده نمیشده است؟
آقای هویدا شما سری به زندانها بزنید و بپرسید این اصناف مختلف زندانی: علماء، وعاظ، اساتید دانشگاه و دانشجویان، تجار و اصناف به چه جرمی مدتها در زندان بسر میبرند؟ آیا جز دفاع از حریم قرآن و عظمت کشور و تظلم از خفقان و دیکتاتوری جرمی داشتهاند؟ آیا اگر کسی گفت نباید اسلام و قرآن مورد تهاجم واقع شود، کشور در چنگ بیگانگان افتد، ثروتهای سرشار مملکت به یغما رود، اختناق و فشار بر مردم حکومت کند، دولتها در تامین خواستههای مردم باید کوشش نمایند و بالاخره اگر کسی خواست با استفاده از حق قانونی خود در شئون کشورش اظهار نظر نماید، باید در سیهچال زندان زندگی کند و با محرومیتهای همه جانبه دست به گریبان باشد؟ ما برای حفظ مصالح عالیه اسلام و کشور عزیز جداً میخواهیم به منظور پایان دادن به وضع خطرناک موجود و رفع اختناق و رفاه حال عامۀ مردم فکری کنید و به خواستههای مردم ترتیب اثر دهید.
طبقات مختلف کشور بالخصوص علماء اعلام و بالاخص حوزۀ علمیه قم که مرکز هدایت و پرورش کشور است منتظرند که هر چه زودتر به وضع موجود خاتمه داده شود و مخصوصا در اسرع اوقات رهبر شیعیان مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی مدظله علی روسالمسلمین را به قم عودت داده و سایر علما و دانشمندان، اساتید محترم دانشگاه و دانشجویان و اصناف، تجار و متدینین را از زندان آزاد نموده و پیش از این نسبت به احساسات پاک و گرم مردم بیاعتنایی نشود.
جداشدن بحرین
ازجمله اقداماتی که در دوران صدارت هویدا رخ داد بحث استقلال بحرین و جدا شدنش از ایران بود.
شاه در سال 1347 ش با مسافرت به عربستان سعودی و کویت قانع شده بود که در ازاء چشم پوشی از این جزیره نفت خیز می تواند توجه این دو کشور را به خود جلب کند . سر انجام شاه در چهارم ژانویه 1969 در کنفرانسی در دهلی نو به طور ناگهانی گفت:«اگر اهالی بحرین نمی خواهند به کشور من ملحق شوند ایران ادعاهای ارضی خود را در مورد این مجمع الجزایر پس می گیرد و خواسته اهالی بحرین را اگر از نظر بین المللی مورد قبول قرار بگیرد، می پذیرد.»
شاه بحرین را واگذار کرد
توجیهات دولتمردان برای افکار عمومی
در پی این اقدام برخی دولتمردان برای متقاعد کردن افکار عمومی دلایل غیر منطقی ذکر کردند از جمله به دستور هویدا معاون وزیر امور خارجه اینگونه بیان داشت:«درست است که ما تا به حال در بحرین حاکمیت داشته ایم، ولی مسائل و دلایل سیاسی گاه تغییر وضع می دهند و از جمله در مسئله حاکمیت ها» «معادن نفتی بحرین تمام شده و در واقع از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست که ما بحرین را داشته باشیم.سوم این که اگر ما بخواهیم آن جا برویم مردم آن جا با ما مقابله می کنند. چهارم این که این تمهیدی است برای این که بر همه خلیج فارس مسلط شویم. »
معادن نفتی بحرین تمام شده و در واقع از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست که ما بحرین را داشته باشیم
هویدا هم چنین اعلام کرد:«مصالح عالیه ملت ایران بیش از هر چیز و سرنوشت ما و برادران مسلمان ما در آن سوی خلیج فارس ایجاب می کرد که از هیچ اقدامی برای دفاع در برابر استعمار فروگذاری نشود،تجزیه بحرین مظهر بارزی از سیاست مستقل ماست…»
اردشیر زاهدی
اختلاف زاهدی با هویدا
مسئله ی بحرین باعث برخوردی بین اردشیر زاهدی و هویدا شد چراکه می بایست این لایحه به تصویب مجلس می رسیدو بنا بر گفته ی علم هیچ کدام از آن ها حاضر نبودند تا برای دفاع از لایحه در مجلس حاضر شوند.البته زاهدی می گفت دعوای آن ها بر سر مواضع دولت بود؛چرا که دوطرح آماده شده بود یکی در نخست وزیری و دیگری در وزارت خارجه و شاه می بایست یکی را انتخاب می کرد.در هر حال هردو در جلسه حاضر شدند و بعد از آن تا حدود یکسال با یک دیگر قهر بودند.
از جمله موارد دیگری که باعث درگیری بین این دو شده بود انتصاب اشرف پهلوی به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران در اجلاس عمومی سازمان ملل بود که زاهدی مخالف بود و گناهکار اصلی را هویدا می دانست که نه تنها سفر را مهیا کرده،بلکه سیصد و پنجاه هزار دلار هم برای مخارج شخصی به او داده است.
میرزا رضا قناد،پدر بزرگ هویدا دو پسر داشت؛ عین الملک و میرزا جلیل.پسران میرزا جلیل هویدا هم به وسیله ی همان دست هایی که امیر عباس را به قدرت رساندند به دیوان سالاری پهلوی راه یافتند. امیر عباس هم در سال 1321 ش پس از بازگشت به ایران شهرت خود را از «ممدوح» به «هویدا» تغییر داد و نام خانوادگی عموزاده های خود را دارا شد.
در سال 1341 ش که قرار می شود هویدا دارای سلاح کمری باشد ستاد ارتش برگه ای را تنظیم می کند که در آن آمده است:«طبق دستور شماره 41301/59679-3/9/21[13] اداره کل آمار،نام خانوادگی نامبرده از کلمه(ممدوح) به (هویدا) تغییر یافته است.»
در این زمان بهائیان مأمور به تقیه بودند و مأمور بودند تا خود را ظاهرا مسلمان نشان دهند.به همین دلیل در فرم های استخدام دین خود را اسلام می نوشتند. هم چنین بزرگ بهائیان هم به تقیه در نماز جماعت اهل سنت شرکت می کرد.
فرخ رو پارسای ، وزیر آموزش و پرورش
هویدا بسیاری از بهائیان را به سمت های مهم گماشت
هویدا یک اسرائیلی تمام عیار بود.
فعالیت های او در کمیسری عالی سازمان پناهندگان در ژنو را هم باید در راستای ایجاد دولت مورد علاقه اش، دولتی که تنها پادزهر سامی ستیزی باشد، دانست.
دريكي از گزارش هاي ساواك اشاره شده است:
«. . . آقاي امير عباس هويدا به پشتيباني بيت العدل اعظم مدت سيزده سال بر ايران حكومت كرد و جامعه بهائيت به پيشرفت هاي قابل توجهي رسيد و افراد متنفذ بهايي پست هاي مهمي را در ايران اشغال كردند و پولهاي مملكت را به خارج فرستادند. »
بيت العدل اعظم
هویدا تا زمانی که در خارج از کشور بود خدماتش به بهائیان زیاد در داخل کشور بازتابی نداشت اما با ورودش به ایران و ادامه ی اقداماتش چشم های متعددی او را زیر نظر گرفتند.
مثلا حسین کی استوان دخالت مستقیم هویدا در جلوگیری از مالیات دو میلیون تومانی صاحب پپسی کولا که حبیب ثابت پاسال از بزرگان فرقه بهائیت بود افشا کرد.
حبیب ثابت(ثابت پاسال) و ریچارد نیکسون
و یا این که پس از تصادفی که در بازگشت از شمال با رانندگی لیلا امامی رخ داد فردی به نام قاسم اشراقی نامه ای به دکتر فرهنگ مهر ارسال کرد که در آن صراحتا به بهائیت هویدا اشاره شده است:«جناب آقاي دكتر فرهنگ مهر معاون محترم دارايي به مناسبت پيشامدي كه براي جناب آقاي هويدا وزير محترم دارايي رخ داده، خواهشمند است مراتب تأثر وتأسف اينجانب و برادرانم را به عموم هم مسلكان، بخصوص جناب آقاي ثابت پاسال مدير محترم تلويزيون ايران كه بزرگترين خدمتگزار فرقه ما هستند، ابلاغ فرماييد. احترامات فائقه را تقديم مي دارم. قاسم اشراقي»
اظهارات فرح پهلوی در مورد بهایی بودن هویدا
فرح پهلوي در يك مصاحبه راديويي كه چند سال پيش با حسين مهري انجام داد و از راديو 24ساعته لوس آنجلس پخش شد، به پايبندي و دلبستگي هويدا به فرقه ضاله بهائيت اشاره كرد و گفت:
«هويدا مرتباً به شاه القاء مي كرد كه اسلام دين اعراب است و شايسته نيست كه ما از آن پيروي كنيم و از او مي خواست تا بند مربوط به رسمي بودن دين اسلام را در قانون اساسي لغو نمايد. هويدا به شاه مي گفت كه بهائيت يك دين ايراني است و خاستگاه آن ايران است و از شاه مي خواست تا اين فرقه را تحت حمايت بگيرد وموجبات رشد آن را فراهم سازد».
شوقی افندی، جانشین عباس افندی
نام گذاری هویدا توسط بهائیان
هم چنین نام امیر عباس را هم بهائیان برای او انتخاب کردند.هنگامی که هویدا دو ساله بود که همراه پدرش به شامات رفت سال آخر عمر عباس افندی بود.عباس افندی هم چون پسر نداشت نام خود را بر نوه ی میرزا رضا قناد گذاشت.البته بهرام شاهرخ،مدیر کل تبلیغات دولت حسنعلی منصور گفته است که شوقی افندی، جانشین عباس افندی ، نام عباس را بر او گذاشت و امیر را هم برای احترام عباس افندی بر اول آن آورد.
در ضمن در رابطه با بهایی بودن هویدا، افراد مختلفی بر بهایی بودن وی اذعان کرده اند.همین که هیچ گاه تحقیقی درباره ی بهایی بودن امیر عباس صورت نگرفت و همواره ساواک به فکر طرح هایی بود تا او را مسلمان نشان دهد دلیلی است بر بهایی بودن وی؛با توجه به این که قبر عین الملک،پدر هویدا، در کنار بیت العدل بهائیت قرار دارد.
هم چنین هنگامی که منصور درگذشت هنگام دفن کردن وی، هویدا یک قران را هم کنار جسد منصور قرار داد و دفن کرد در حالی که این کار در اسلام از گناهان کبیره است؛این موضوع هم تشدید کننده ی بهائیت هویدا شد.
عوام فریبی هویدا
امیرعباس برای این که خود را مسلمان نشان دهد در نوروز 1344ش راهی قم و مشهد شدو مطبوعات هم این سفر را به صورت گسترده پوشش دادند.همچنین مادرش را به مکه فرستاد.اما با شروع بحث تعطیلات رسمی کشور و کاهش آن به 10 روز و حذف تعطیلی های دینی دوباره موضوع وابستگی هویدا به بهائیت مطرح شد.هویدا هم برای عوام فریبی به بدرقه ی حجاج عازم مکه رفت.
همیشه یک گل ارکیده تازه به یقهاش میزد، معمولا پیپ میکشید و دارای عصا بود.
گل ارکیده،پیپ و عصا؛اجزاء جدا نشدنی هویدا
به هر مسافرتی که میرفت، معمولا به او عصا هدیه میکردند بدین سان در اکثر عکسهای به جا مانده ،عصا و پیپ به عنوان دو جزء جداییناپذیر وجودش مشاهده میشود
امیرعباس هویدا در حال خروج از یک هلیکوپتر نظامی. شخص دیگری پیپ و عصای او را میآورد
برای هویدا ویژگی های متعددی می توان برشمرد از جمله شخصیت غیر ایرانی ؛او شخصیتی فرانسوی داشت،حدود دو سوم عمر خود را در خارج از کشور سپری کرد، حتی تسلط کامل به زبان فارسی نداشت.هنگامی که وی به وزارت دربار منصوب شد خانمی به نام Hazel-Agnes-M-Cully در اقامتگاه او فعالیت داشت که ساواک هرگز او را نشناخت.
وی فردی تجمل گرا بود. مثلا مخارج روزانه ی خانه ی او در سال47 ش مبلغ15000 ريال بود در حالی که درآمد یک کارمند یا کارگر روزانه 50 ريال بود. و یا این که وی یک ویلای شخصی در شمال و کاخ اختصاصی در نخست وزیری و آپارتمانی در ASP (که ظاهرا توسط اسرائیلی ها ساخته شد) و یک کاخ اختصاصی هم در کیش داشت.یک پیکان داشت و می گفت که آرزو دارد روزگاری هر ایرانی یک پیکان داشته باشد.
هم چنین او فردی تملق گو، رفیق باز، فامیل باز، زیرک، عوام فریب ،محافظه کار ، شوخ مسلک افراطی و عیاش بود و همین صفات از جمله دلایلی است که سبب شد تا او 13 سال در مصدر صدارت باقی بماند.
در مراسم بزمی در سال 1348 در سالن سینما ونک که هویدا با فاطمه پهلوی و لیلا امامی با منوچهر شاهقلی می رقصیدند دو نفر از بازیگران کاباره شکوفه نو هم بودند و شعری می خواندند که بسیار مورد توجه هویدا قرار گرفت
فساد اخلاقی هویدا
يكي از دولتمردان رژيم پهلوي دوم كه به فساد اخلاقي شهره بود ، اميرعباس هويدا بود . وي به عنوان يك « همجنسباز » نه تنها در ميان خواص دربار پهلوي بلكه در سطح عموم مردم شهرت داشت و محمدرضا پهلوي نيز از اين موضوع اطلاع كامل داشت . گزارشهاي متعدد ساواك در سالهاي 1350 الي 1355 حاكي از اوج فساد اخلاقي هويدا بوده است .
ساواک در گزارشی به تاریخ 30/8/50 می نویسد:«در هفته گذشته حاج کریم بخش سعیدی (عضو فراکسیون پارلمانی حزب مردم در یک صحبت خصوصی درباره علت جدایی آقای نخست وزیر و همسرش اظهار داشت در مسافرتی که نخست وزیر به اتفاق همسرش به شاهرود رفته بود در آنجا با زنی با نفوذ به نام لقاء الدوله (از بهائیان متمول و با نفوذ منطقه شاهرود ـ سمنان و دامغان) که از خانواده هویدا نیز هست ملاقات و به انجام امور مملكتی نیز می پردازد… پس از ورود و اتمام تشریفات دولتی هویدا به خانم لیلا امامی می گوید: تو در منزل لقاء الدوله بمان چون من باید با مقامات محلی ملاقات کنم و شام را نزد آنها باشم. موقع خوابیدن نزد شما خواهم آمد.
پاسی از شب گذشت ولی از آمدن آقای هویدا خبری نمی شود. خانم هویدا به بهانه گردشی در شهر از خانه لقاء الدوله خارج و به خانه فرماندار شاهرود می رود. چون ماموران نگاهبانی او را می شناخته اند لذا مانع نمی شوند و خانم هویدا سر زده وارد اتاقی که نخست وزیر در آنجا استراحت می کرد می شود. با کمال تعجب مشاهده می کند که هویدا با یک پسربچه که از قرار معلوم به وسیله فرماندار برای او آورده شده مشغول … می باشد. مشاهده این منظر باعث ناراحتی شدید خانم هویدا می شود و بلافاصله منزل را ترک و در تهران از هویدا تقاضای طلاق می کند.»
سندي ديگر از حاكي است: «… خانم ليلا امامي چون دفعتاً وارد منزل ميشود، ملاحظه ميكند كه آقاي برهمن، فرماندار كل سابق سمنان، با آقاي نخستوزير، مشغول عمليات بوده است، روي اين اصل، ايشان تقاضاي طلاق نموده است.»
اميرعباس هويدا چند سال قبل از ازدواج رسمي، با ليلا امامي حشر و نشر داشت و پس از طلاق هم، تا پايان عمر، با او بود و حتي در تعطيلات تابستاني او را به سفرهاي خارجي ميبرد. از آن جمله است: سفر به يكي از جزاير يونان در اولين هفته مرداد 1356، كه عباسعلي خلعتبري و همسرش نيز، همراه او بودند.
ماجرای خودکار 5 ریالی چه بود؟
نقل است از امیر عباس هویدا که پس از انقلاب گفته که در دوران نخست وزیری من، قيمت خودکار بیک 5 ريال بود و تا پايان آن که 13 سال طول کشيد 5 ريال باقي ماند؛
طبق نظر کارشناسان تاریخی از جمله عبدالله شهبازی، خسرو معتضد و مسعود رضایی این حرف تنها شایعه ای است که نه مستند تاریخی دارد و نه با واقعیت تطبیق دارد،چرا که پس از انقلاب در جامعه گرانی مطرح نبود بلکه به دلایلی ارزانی آمد از جمله در مورد مسکن ، بنابراین دلیلی نداشت که وی چنین حرفی بزند.
هم چنین این حرف که یک کالا در 13 سال افزایش قیمت نداشته باشد اصلا موضوعیت ندارد، هویدا باید پاسخگوی این مسئله باشد که پول نفت را در چه راهی خرج کرده است. دادن یارانه یا وارد کردن کالا و در نتیجه ثابت نگه داشتن قیمت ها که هنری نیست.
علاوه براین در ایام نخست وزیری هویدا تورم از جمله در مورد مسکن وجود داشت. در سال 55 بحران افزایش قیمت ها به بحرانی تبدیل شده بود که برای مقابله با آن «ستاد مبارزه با گرانی» ایجاد شد. برای بررسی کارنامه اقتصادی زمان هویدا باید به این موضوع توجه داشت که در زمان وی تا چه حد به زیرساخت های اقتصادی کشور توجه شده است، پول نفت در چه راهی خرج شده است، وضعیت بندرگاه ها چگونه بوده است، چه میزان راه آهن و جاده در کشور ساخته شده است. این ها مسائلی است که باید هویدا در برابر تاریخ به مردم ایران پاسخگو باشد.
«…در دوران نخست وزيري من، قيمت اين خودکار 5 ريال باقي ماند …»
هویدا چنین سخنی نگفته و کارشناسان تاریخ آن را بی مبنا و سند می دانند
هویدا و فراماسونری
هویدا پس از آمدن به ایران در لژهای فراماسونری چون لژ تهران و لژ مولوی عضو شد.
پس از تأسیس «لژ بزرگ ایران» مراسم تقدیس آن در اسفند ماه 1347ش برگزار شد که در این مراسم امیرعباس هویدا به سمت بزرگ استاد پیشین لژ بزرگ ایران انتخاب شد.
امیرعباس هویدا ،استاد بزرگ لژ بزرگ ایران
وی هم عضو لژهای انگلیس بود، هم عضو لژهای فرانسوی و هم تحت تربیت استاد اعظم لژهای آلمانی،عبدالله انتظام.
فراموشخانه و فراماسونری
همزمان با برپایی این مراسم بود که اسماعیل رائین کتابی تحت عنوان«فراموشخانه و فراماسونری» در سه جلد تدوین شد و به بازار آمد.رائین در این کتاب اسامی تعدادی از فراماسون ها از جمله هویدا را آورده بود..گویا اسدالله علم از انتشار آن حمایت کرده بود تا از بالا کشیدن ماسون های جاه طلب در دیوان سالاری رژیم پهلوی جلوگیری کند.
اسماعیل رائین نویسنده کتاب«فراموشخانه و فراماسونری»
هنگامی که جلد سوم این کتاب منتشر شد هویدا به ساواک دستور داد تا آن ها را جمع آوری کند.درباره ی کتاب رائین کار به جایی رسید که دوره ی سه جلدی آن به قیمت دو هزار تومان خرید و فروش می شد.
اسماعیل رائین توسط ساواک بازداشت شد. هنگامی که شاه از آمریکا که برای شرکت در مراسم تشییع جنازه ی آیزنهاور در فروردین 1348 ش بازگشت رائین هم از زندان آزاد شد.
گروهی از نمایندگان مجلس عقیده داشتند که رائین را در زندان انداختند تا جانش سالم بماند و هم چنین جمع آوری کتاب توسط ساواک هم به خاطر جلب کردن بیش تر توجه مردم و راغب شدن برای درک مطالب آن بوده است.
رائین اظهار داشت:«هویدا از آن می ترسد که من جلد چهارم را منتشر سازم که در آن صورتجلسه پلیس فدرال،درباره کار قاچاق او چاپ[شده است]».وی هم چنین گفت که :«اعلیحضرت جلد چهارم را ملاحظه و فرموده اند که مبادا این کتاب را چاپ کنم،زیرا با چاپ آن،آبروی رجال کاملا خواهد ریخت.»پس از انتشار این کتاب تعداد فراماسونرهای شناخته شده کابینه به 9 نفر رسید.
هم چنین زمینی از اوقاف به تشکیلات فراماسونر واگذار شد که برای احداث ساختمان 4 میلیون تومان توسط شاه و 2 میلیون تومان توسط هویدا و 3میلیون تومان را هم مابقی اعضا پرداختند
جمشید آموزگار، نخست وزیر
هویدا در سال 1356 پس از سیزده سال نخست وزیری استعفا داد و به جای علم به وزارت دربار منصوب شد جمشید آموزگار نخست وزیر شد.
هویدا: «دربار یک لانه افعی واقعی است.»
هویدا در همان زمان به یکی از دوستانش گفته بود:«دستگاه دولت فقط فاسد بود، حال آن که دربار یک لانه ی افعی واقعی است.»
ایران و استعمار سرخ و سیاه
در سال 1356 پس از شهادت آقا مصطفی خمینی، امام (ره) در اعلامیه ای فرمودند که غم و درد مرگ فرزند، در مقابل غمی که به خاطر جنایات رژیم پهلوی در ایران احساس می کند یکسره رنگ می بازد.
شاه بلافاصله هم به ساواک هم هویدا دستور داد تا مقاله ای در جواب آن منتشر کنند و در آن امام خمینی(ره) را از روی کینه به عنوان هندی زاده ای که جاسوس بیگانه بود به باد حمله بگیرد.این مقاله تحت عنوان«ایران و استعمار سرخ و سیاه» در هفدهم دی ماه منتشر شد.در نتیجه تظاهرات سنگینی برپا شد که از جمله علل آن فساد مالی در میان قدرتمندان بود.
دستگیری صوری هویدا
رژیم تصمیم گرفت تا به شکل صوری گروهی از چهره های منفور را دستگیر کند تا عصبانیت مردم کاهش یابد.از جمله ی این افراد امیرعباس هویدا بود که در تاریخ 17/8/57 دستگیر شد.
امام: :«توقیف هویدا هم اثری ندارد»
در تاریخ18/8/57 در نوفل لوشاتو امام در جواب خبرنگاران در باره ی توقیف هویدا فرمودند:«توقیف هویدا هم اثری ندارد، این هم یک مانوری است که خیال می کنند برای اسکات مردم این گونه امور تأثیر دارد»
هم چنین فردای آن روز دوباره در جواب خبرنگاران دیگری فرمودند:«تمام این ها تشبثاتی است که هیچ کدام ارزش و واقعیت ندارد. هویدا از شرکاء شاه و یک شریک ضعیفی بود که در خیانت ها با شاه شرکت داشت و شاه ظاهرا هویدا را برای نجات خودش دستگیر کرده است. غرض این است ملت را فریب دهد که می خواهد اصلاحات کند.»
و نیز در مصاحبه با روزنامه ی لبنانی النهار فرمودند:«گرفتن هویدا و امثال او که در دزدی و فساد شریک شاه بوده اند برای فریب مردم است، این ها هم تأثیری ندارد.»
هنگامی که نیروهای ارتش اعلام بی طرفی کردن و نگهبانان هویدا که ساواکی بودند فرار کردند هویدا فرار نکرد و خودش را تحویل نیروهای انقلاب داد. وی به ظاهر می گفت که من که کاری نکرده ام که نگران باشم اما در واقع وی به این فکر بود که در کودتایی که شکل خواهد گرفت نیروهای انقلابی شکست خواهند خورد و او قدرت را در دست خواهد گرفت اما این نقشه ی او غلط از آب در آمد و این کودتا در 21 بهمن ماه با درایت و تدبیر امام(ره) خنثی گردید .
هویدا پس از تشکیل دو دادگاه به ریاست آقای خلخالی در 18فروردین 58 به اعدام محکوم شد.
محاکمه هویدا
امام خمینی(ره) در حالی که دشمنان داخلی و خارجی انقلاب از این اعدام اظهار تأسف کردند فرمودند:«پانزده سال این هویدا یا سیزده سال تقریبا این هویدا نخست وزیر بود و تمام جنایات گردن نخست وزیر است.ما هر نخست وزیری که در آن عصر پیدا شد ، اگر پیدا کنیم، مثل شریف امامی، مثل بختیار، محکوم به قتلند این ها، این ها مفسدند.»
امام(ره):«…شریف امامی… بختیار، محکوم به قتلند این ها…»
***************************************************
منابع و ماخذ:
معمای هویدا؛ دکتر عباس میلانی
قصه هویدا؛ ابراهیم ذوالفقاری
نقش امیرعباس هویدا در تحولات سیاسی اجتماعی ایران؛ محمداختریان
زندگی و خاطرات امیرعباس هویدا، اسکندر دلدم
http://politic-bahaee.blogfa.com/post-33.aspx
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/02/090204_ir_hoviyda.shtml
http://www.citytomb.com/wiki/view/Amir-Abbas%20Hoveyda
http://www.9ktenews.com/c40-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE/9806-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%9F-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7-%D9%82
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7
http://www.radiofarda.com/content/f4_Hoveyda_execution/442428.html
http://asraar.ir/37
http://www.bahman18.blogfa.com/post-47.aspx
http://www.baharoom.ir/fa/bahairesearch/news/348/%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%DA%A9-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%AF%D9%85%D8%AA-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D8%AA/
http://tarikhirani.ir/fa/files/47/bodyView/477/%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA.%D9%85%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C.%DA%A9%D9%87.%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D8%B1.%D8%B4%D8%AF.%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%9B.%D8%A7%D8%B2.%D8%B3%D8%B1%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C.%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA.%D8%AA%D8%A7.%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1%DB%8C.html
http://www.tebyan.net/weblog/aminkkk/post.aspx?PostID=46058
http://www.newnegah.org/articles/252
http://politic-bahaee.blogfa.com/post-27.aspx
http://www.sabatabligh.com/article_7150/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87%20%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A%20%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D8%A7%D9%85%D9%8A%D8%B1%20%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%20%D9%87%D9%88%D9%8A%D8%AF%D8%A7.html
http://www.parsine.com/fa/news/56844/%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A7-%D8%B3%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%B2%D9%86%DB%8C%D8%AF
http://pahlaviha.com/show.php?page=12&id=442
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8603010024
?????