هراز نیوز :تحصیلات دانشگاهی از مهمترین شاخصه های پیشرفت جوامع امروزی است و در مقابل، دلیل عدم پیشرفت و خودکفایی کشورهای غنی اما فقیر در بی سوادی مردم آن جامعه است، کشورهایی که غنی از معادن و منابع خدادای هستند، اما علم و دانش بهره برداری از آن را ندارند و به ناچار به سمت خام فروشی می روند.
مثلا نفتی که باید به مواد با ارزش و گران قیمت تبدیل شود، به صورت خام فروخته می شود و یا الماسی که باید تراش خورده شود و به قیمت گزاف به فروش برسدو اشتغالزایی کند، به صورت کامیونی به کشورهای دارای علم فروخته می شود. این است راز گرسنه ماندن بسیاری از کشورهای غنی اما فقیر آفریقا…..
و اما باید توجه داشت، کشوری که تحصیل کرده و باسواد بسیاری دارد، بتواند از این قشر تحصیل کرده کار بکشد و بی دلیل نیروی کار خلاق را معطل نکند و جلوی انرژی سرشار او را نگیرد. اینجاست که می گوییم، فقط جامعه باسواد داشتن دردی را دوا نمی کند. این مقدمه سازی را کردم تا مطلب مهم تر را عنوان کنم… مطلبی که اگر فکری به حال این موضوع نشود، در سال های نه چندان دور، وضعیت اجتماعی کشور را دچار اختلال و مشکل می کند و ازینروست که باید هوشیار بود و علاج واقعه را قبل از وقوع حادثه کرد. منظورم مشکل بالا رفتن میانگین سن ازدواج در کشور است و آثار و عواقب سو که به همراه دارد… شاید بگویید مشکل بالا رفتن سن ازدواج چه ربطی دارد به مقدمه چینی بالا!!! ولی اگر واکاوی کنیم و دلایل بالا رفتن سن ازدواج را خارج از گرانی و افزایش سطح توقعات خانم ها در چیز دیگری هم جستجو کنیم، به چیزی که با مقدمه بالا هماهنگی داشته باشد، می رسیم. اصلا در این نوشته نمی خواهم کاری با افزایش سن ازدواج و آثار و پیامدهای آن داشته باشم و بیشتر به مهترین دلیل این مسئله مهم یعنی فرسایشی کردن و طولانی کردن راه رسیدن به کار می پردازم. می خواهم بگویم متاسفانه در کشور ما یک دانشجو و یا به عبارت دیگر یک نیروی کار خلاق تا زمانی که کارت پایان خدمت در دست ندارد نمی تواند طبق قانون و برخوردار از مزایای قانون کار مشغول به حرفه و کار خاصی شود و حداقل حقوق ماهیانه اندکی داشته باشد. که البته این مسئله فقط در مورد پسرها صدق می کند و خانم ها از این مسئله ممستثنا هستند و همانطور که می دانید، جامعه از پسرها انتظار دیگری دارد، چراکه باید بار مسئولیت یک خانواده را به دوش بکشند. بیایید اینگونه به قضیه بنگریم، یک پسر که در سن 18 و یا 19 سالگی وارد دانشگاه شد و اگر دانشجوی متوسطی بود در سن 24 سالگی موفق به اخذ مدرک کارشناسی می شود و اگرهم بخواد دو سالی را معطل کارشناسی ارشد بشود و یک سالی هم در این بین، جمعا می شود تا سن 27 سالگی. به اضافه دو سال خدمت سربازی می شود 29 و یک سال دنبال کار بودن، حدودا 30 سال برای پسری که می خواهد با مدرک کارشناسی ارشد مشغول به کار شود. البته بعد از 30 سال اگر برای کار به یک جایی مراجعه کرد همه از او سابقه کار می خواهند، می رود تا در جایی استخدام شود تا سابقه کار تهیه کند، آنجا هم از او سابقه کار می خواهند، ماندیم این سابقه کار باید از کجا پیدا شود!!! از طرفی کارشناسان امر فرموده اند(بنده نگفتم): سنین بین 20 الی 30 اوج خلاقیت و نبوغ یک انسان هست و اصولا یک فرد، حین تحصیل خلاقیت های بیشتری دارد و اگر توجه کرده باشید بیشترین ایده ها و خلاقیت های نو در این سنین به فکر یک فرد می رسد. حالا خودتان حساب کنید که چطور این نیروی کار خلاق به هدر می رود. از طرفی مسئولین امر به دنبال دلایل افزایش سن ازدواج هستند و در اقدامی غیر کارشناسانه می آیند طول دوره لیسانس یا همان کارشناسی را کم می کنند!!! با این کار همان چهار نفری هم که جرات ازدواج دانشجویی داشتند، بی خیال ازدواج می شوند چراکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها و بعد از آن یکی دو ترم مشروطی… همانطور که محاسبه شد، مشاهده کردید که به راحتی میانگین سن ازدواج به 30 سال رسید و شاخص فساد اخلاقی در جامعه رو به افزایش. (البته اگر دو سال برای جمع آوری سرمایه لازم برای ازدواج به آن 30 سال اضافه نکنیم) و اما چاره کار در چیست؟؟ چاره کار در آموزه های گذشتگان است و اینکه کار بازدارنده از فساد و معتاد شدن جوانان است. مثلا در مورد دانشجویان اگر قانون کار تغییر می کرد و معافیت تحصیلی در مورد کار هم صادق بود، خیلی از مشکلات حل می شد و آن دانشجو از سن 22 – 23 سالگی مشغول کار و جمع آوری سرمایه لازم میشد. یعنی اینکه پسرها تا زمانی که اشتغال به تحصیل دارند و از معافیت تحصیلی استفاده می کنند، بتوانند مشغول به کار شوند و تمامی قانون کار هم در مورد آن ها صدق کند. به طوری می شود گفت کارآموزی با حقوق، به این ترتیب بعد از فارغ التحصیلی هم حداقل چند سالی سابقه کار برای خود دست و پا می کند. باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که بیشترین پیشنهادات کار هم در دوره دانشجویی به افراد داده می شود. مزیت دیگر این مورد، این است که آن پسر که حالا در سن 30 سالگی برای خود مردی شده!!، پیش خودش نمی گه ” اگه به جای این همه درس خوندن می رفتم تو بازار الآن فلان قدر سرمایه داشتم ” و بعد از 30 سال سرمایه اندکی برای خود دست و پا می کرد و یا اینکه حداقل در همان سن 23 – 24 سالگی جرات قبول مسئولیت یک خانواده را به خود می داد.
فرشاد راعی
درود به روان پاک نویسنده این مطلب و وو به ذات ناپاک مسئولی که بار مسئولیت را در نیافته. وقت حساب و کتاب هم می رسه