* علی ابوالعلی اقدسی
استعمار فرانو و سلطه‏ گرى نوين، مبتنى بر ايجاد تغيير در جهان‏بينى، فرهنگ، باورها، بينش‏ها، رفتار نگرش‏هاى سياسى با هدف تغيير نامرئى و نامحسوس هويت ملت‏ها، پايه ‏ريزى گرديده است. سست كردن پايه‏ هاى وحدت ملى، تشديد اختلافات داخلى، بى‏تفاوت ساختن مردم، از مهم‏ترين محورهاى القايى استعمار فرانو است. استراتژيست‏هاى نظام سلطه و طراحان سياست‏هاى استعمارى، با بهره ‏گيرى از تكنولوژى‏هاى پيشرفته و فناورى‏هاى مدرن اطلاعاتى و ارتباطى، در پى تأثيرگذارى بر مبانى اعتقادى و رفتار مذهبى و ملى مردم هستند.
در دوران استعمار كهن و استعمار نو، امكان تأثيرگذارى مستقيم بر افكار عمومى كمتر بود. اين امكان اكنون با رشد و توسعه فناورى بيشتر پديد آمده است.(1)
مشخصات استعمار فرانو
رشد و توسعه تكنولوژى در آغاز قرن 21 و هزاره سوم ميلادى، فضايى نوين را بر جهان حاكم ساخته است كه ويژگى‏هاى آن عبارتند از:
1. كاهش كنترل حكومت‏ها بر ملت‏ها
در طول تاريخ، تمامى حكومت‏ها و نظام‏هاى سياسى مى‏توانستند جوامع تحت حاكميت خود را متناسب با سليقه و مصالح خود اداره كنند؛ و براساس خواست حكومت‏ كنندگان حركت كنند؛ موضوعاتى را در جامعه اشاعه دهند يا مانع از ترويج موضوعات ديگر شوند. دولت‏ها از اختيارات لازم برخوردار بودند و مى‏توانستند تصميم بگيرند كه چه اخبار و اطلاعاتى بايد در اختيار مردم قرار گيرد و چه اخبار و اطلاعاتى پخش نشود.
از سوى ديگر، بيگانگان نيز امكان تأثيرگذارى مستقيم بر افكار عمومى ملت‏ها را نداشتند؛ مگر اينكه كشورى را به اشغال خود درآورده و با در اختيار گرفتن زمام امور، جوامع تحت اشغال خود را متناسب با خواست خود اداره كنند و برخى از اخبار و اطلاعات را در جامعه پخش كنند يا مانع پخش برخى اخبار شوند يا براساس سياست نئوكلانيستى، مزدوران خود را بر مقدرات ملتى حاكم كنند و آنان در راستاى اهداف نظام‏هاى سلطه ‏گر، به افكار عمومى شكل دهند.
در اواخر دوران استعمار كهن و نو مهم‏ترين ابزار تأثيرگذارى راديو بود. راديو نيز نتوانست قرنطينه ‏هاى اطلاعاتى فرهنگى سياسى حكومت‏ها را بشكند؛ زيرا با ارسال پارازيت، قابل كنترل گرديد؛ ليكن در دوران نوين، با اختراع ماهواره، اينترنت، كامپيوتر و تكنولوژى‏هاى جديد مخابراتى و توسعه ICTو IT و شبكه‏ هاى راديو تلويزيونى، كشورهاى توسعه يافته غرب و صاحبان تكنولوژى اين توانايى را به دست آورند كه بدون هيچ مانعى، به طور مستقيم، با دورترين نقاط جهان، ارتباط برقرار كنند؛ قرنطينه ‏هاى سياسى و تبليغاتى حكومت‏ها را بشكنند و خارج از كنترل دولت‏ها، بر افكار عمومى ملت‏ها، تأثير مستقيم بگذارند. اين امر تحولاتى ژرف در مناسبات سياسى، فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى جهان پديد آورده است.(2)
2. تبديل دانش و فناورى به مزيت اصلى‏
تا سال 1900 و در دوران استعمار كهن، مزيت اصلى، دستيابى به قدرت نيروى انسانى بود. هر كشورى كه از سربازان فراوان‏تر، نيروى انسانى قوى‏تر و توان كار بيشتر برخوردار بود، بر ديگر كشورها برترى داشت. در دوران استعمار نو، مزيت اصلى قدرت را سرمايه و دستيابى به مواد خام و بازار فروش، به رقابت شديد ميان قدرت‏هاى استعمارگر و ظهور جنگ جهانى اول و دوم انجاميد و سپس جنگ سرد را پايه ‏ريزى كرد؛ ولى در دوران استعمار فرانو، دست‏يابى به اطلاعات، دانايى، دانش فنى، تكنولوژى و صنعت، مزيت اصلى دست‏يابى به قدرت است. هر ملتى كه از علم، دانش فنى، تكنولوژى و صنعت، بهره بيشترى داشته باشد از ديگران قوى‏تر مى‏گردد و مى‏تواند برترى خود را بر ديگران ديكته كند.(3)
3. افكارسازى و حكومت بر اذهان‏
با افزايش سرعت انتقال اطلاعات و گسترش فناورى ارتباطات و اطلاعات و با ظهور ماهواره، اينترنت و كامپيوتر و امكان ارسال مستقيم پيام و ارتباط با مخاطبان كه به شكسته شدن قرنطينه‏ هاى سياسى، تبليغاتى، فرهنگى و اطلاعاتى حكومت‏هاى بومى انجاميد، ذهنيت ‏سازى و تأثيرگذارى بر افكار عمومى و جنگ روانى، تبليغاتى و فرهنگى، اهميت بسيار يافته است كه به هيچ روى، قابل قياس با گذشته نيست.
جنگ روانى، تبليغاتى و فرهنگى در مقايسه با جنگ نظامى و اقتصادى، از هزينه كمتر و تأثير بيشترى برخوردار است. توسعه تكنولوژى و رشد فناورى شرايطى را بر جهان حاكم ساخته كه جهانى‏سازى اقتصاد، استحاله سياسى، فرهنگى، همراه با جنگ روانى و تبليغاتى، محور اصلى استراتژى استعمارگران فرانو است.
جنگ روانى – تبليغاتى به معناى تلاش هدفمند و برنامه ‏ريزى شده براى تخريب يا تضعيف روحيه و قدرت مقاومت يك ملت است و هدف آن تحميل اراده وتأثيرگذارى بر افكار، عقايد، عواطف، مواضع و رفتار ملت‏هاست.
جذب افراد يا تبديل آنان به ستون پنجم، از طريق ايجاد روحيه يأس و نوميدى، مخدوش ساختن اعتماد، ايجاد اختلاف و انشقاق، سست كردن انسجام درونى، از بين بردن وحدت فرماندهى در نيروها ايجاد گسست ميان نظام حكومتى و مردم، ترور شخصيت رهبران با دروغ ‏پراكنى، شايعه ‏سازى، اشاعه اطلاعات نادرست و.. تأثيرگذارى مستقيم بر ملت‏ها را به اجرا درمى‏آورد.(4)
4. جهانى‏سازى قوانين و مقررات‏
ويژگى ديگر دوران نوين در استعمار فرانو عبارت است از تعيين قوانين و مقررات بين‏ المللى و تدوين خط مشى‏هاى اجرايى و سياست‏هاى كلان حاكم بر مناسبات جهانى و روابط بين ‏المللى، از سوى كشورهاى توسعه يافته غرب و اجراى آن سياست‏ها از طريق سازمان‏هاى بين ‏المللى و مجامع جهانى، ايجاد كنوانسيون‏هاى مختلف و رسميت بخشيدن به آنها و ملزم ساختن كشورهاى ضعيف به اجراى مفاد كنوانسيون‏ها و پروتكل‏هاى الحاقى، از يك سوى و نفوذ در سازمان‏هاى بين‏ المللى و دراختيار گرفتن رهبرى آنها، از سوى ديگر، از محورهاى مهم استراتژى استعمار فرانو است كه در دوران جديد، به اجرا درمى‏آيد.(5)
5. جهانى‏سازى اقتصاد
در استعمار فرانو، همگرايى جهانى در مناسبات اقتصادى و جهانى‏سازى اقتصاد و تجارت، محور اصلى تحركات و اقدامات اقتصادى در شرايط كنونى جهان است؛ زيرا جهانى‏سازى اقتصاد و ايجاد همگرايى اقتصادى در مناسبات بين ‏المللى، بر توزيع جهانى قدرت به نفع كشورهاى پيشرفته و تحكيم رهبرى آنها بر اقتصاد جهانى، تأثير اساسى خواهد داشت.
از آنجا كه سررشته بازهاى پولى و مالى و رهبرى سازمان‏هاى بازرگانى و تشكل‏هاى تسهيل كننده دانش و فناورى و اقتصاد، همراه با اختيار قانون‏ سازى در نظام اقتصاد جهانى، در اختيار كشورهاى ثروتمند غربى است، منبع درآمد و معيشت ملت‏هاى جهان سوم، با بين ‏المللى شدن اقتصاد و يكپارچگى تجارى و صنعتى، در دست كشورهاى سلطه ‏گر قرار خواهد گرفت. اين فرآيند به تضعيف اقتصادهاى ملى و افزايش وابستگى خواهد انجاميد.(6)
6. يكسان‏سازى فرهنگى‏
تضعيف و تخريب فرهنگ ملت‏ها و حاكميت بخشيدن به فرهنگ غربى و وارداتى، امرى زيربنايى و حياتى براى غرب است؛ زيرا:
الف. يكسان ‏سازى فرهنگى سبب سست شدن قدرت مقاومت ملت‏ها خواهد شد؛
ب. يكسان‏ سازى فرهنگى بقا و دوام جهانى‏سازى را به همراه دارد؛
ج. با يكسان‏ سازى فرهنگى تبديل كشورها به بازار فروش محصولات غربى تسريع مى‏شود؛
د. با يكسان‏ سازى فرهنگى جهت دادن به افكار عمومى جهانيان، تسهيل مى‏گردد؛
ه . يكسان‏ سازى فرهنگى زمينه ‏ساز تسلط سياسى، امنيتى است؛
و. با يكسان‏ سازى فرهنگى، موانع حاكميت نظام تك ‏قطبى از ميان مى‏رود؛
ز. با يكسان ‏سازى فرهنگى قوانين نظام سلطه حالت فرا مرزى مى‏يابد.
ح. يكسان‏ سازى فرهنگى بقاى سلطه‏ گرى و سلطه ‏پذيرى را تضمين مى‏كند.
غرب كه طراح اصلى دوره سوم استعمار و مبتكر نظم نوين جهانى است، براى دستيابى به اهداف خويش، بيشترين سرمايه‏ گذارى را در بخش تهاجم فرهنگى و جنگ نرم براى جهانى جهانى‏سازى فرهنگى و هويتى انجام مى‏دهد. نوك پيكان نيز در مرحله نخست، به سوى جهان اسلام و سپس چين، روسيه و هندوستان است.
كاهش و حذف تدريجى قدرت تأثيرگذارى رسانه‏هاى ملى، با هدف ارتقاى توان تأثيرگذارى و جايگزين شدن رسانه ‏هاى ماهواره‏اى، از طريق دگرگون‏ سازى سليقه مخاطبان در سراسر جهان، منزوى كردن فرهنگ‏هاى بومى و خرده ‏فرهنگ‏ها، تخريب و حذف انديشه ‏هاى استقلال ‏طلبانه و فرهنگ‏هاى غنى و متعالى، گسترش مبانى فرهنگ غربى، محاصره اطلاعاتى و سياسى مخاطب و بمباران‏هاى مستمر خبرى در فرد، خانواده و اجتماع، با به‏ كارگيرى انواع شيوه‏ هاى روان‏شناسى فردى و اجتماعى، در دستور كار نظام تبليغاتى و رسانه ‏اى استعمار فرانو قرار دارد.(7)
7. حاكميت بر سازمان‏ها و قوانين بين ‏المللى‏
سازمان‏هاى بين‏ المللى و قوانين جهانى در پيشبرد اهداف استعمارگران فرانو از اهميت بسيار برخوردار است. جهانى شدن و جهانى‏سازى نيازمند نظم، ثبات و امنيت است. نهادهاى بين‏ المللى به ابزارهاى مهم براى ايجاد نظم جهانى، در خدمت منافع رهبران هشت كشور صنعتى قرار دارند.
به عبارت ديگر، در نظام‏هاى طراحى شده از سوى سياست‏گذاران استعمار فرانو، سازمان‏هاى بين‏ المللى مجرى خطمشى‏هاى قدرت‏هاى مسلط جهانى هستند تا از اين طريق، استراتژى جهانى‏سازى اقتصادى، فرهنگى و هويتى تحقق يابد و حكومت‏هاى حاكم بر كشورهاى توسعه نيافته يا در حال توسعه، در چهارچوب قوانين بين‏ المللى و نهادهاى جهانى قرار گيرند. در استعمار فرانو، به تدريج، از قدرت و توان حكومت‏ها و دولت‏ها كاسته مى‏شود و بر حوزه اختيارات سازمان‏هاى جهانى افزوده مى‏گردد. تصميم ‏گيرى حكومت‏ها، محدود مى‏شود و نظارت مجامع جهانى بر عملكرد دولت‏ها افزايش مى‏يابد.(8)
منابع
1) استعمار فرانو: 80-79.
2) استعمار فرانو: 80- 82.
3) استعمار فرانو: 82.
4) استعمار فرانو: 83-82.
5) استعمار فرانو: 84.
6) استعمار فرانو: 86-85.
7) استعمار فرانو: 86- 88.
8 ) استعمار فرانو: 89-88.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *