شب عید آمد آن عیدی که باشد عید سلطانی

گروهی در سرورند و گروهی در پریشانی

گروهی فارغ از هر دو، نه این دارند و نی آن را

به دل دارند با سلطانشان صد عید سلطانی

به چشم پاک بینشان ، به غیر از آشنای دل

هر آنچه در نظر آید نبینندش مگر فانی

به قربان دل این فرقه قدیس قدوسی

که از صد خور بود روشنتر آن دلهای نورانی

مدان عید آن زمانی را که بر تن نو کنی جامه

بود عید آن که دور از خود نمایی خوی حیوانی

مرا امشب دلی شاد است اندر گوشه غربت

که می خواهد نماید هر زمان نوعی غزلخوانی

چرا خوشدل نباشد آن کسی کردند تقدیرش

کتاب و درس و دانش را ز لطف حی سبحانی

چه غم ما را که اندر بر نباشد شربت و شکر

که کام ما بود شیرین همی زآیات قرآنی

چه غم ما را که اندر حجره نبود نان و حلوایی

بود تا ” نان و حلوای ” جناب شیخ ربانی

چه غم ما را ز بی گلدانی و گلهای رنگارنگ

بود “زهر الربیع ” سید و “انوار نعمانی”

چه غم ما را که دوریم از دیار و دوستان خود

“الهی ” اوستادی باشد و آقای ” شعرانی”

چه غم ما را ز سر بردن به تنهایی که هم صحبت

بود “کشکول ” شیخ و “مجمع الامثال” میدانی

چه غم ما را که مهجوریم و اندر حجره محجوریم

بود تا “مثنوی ” و “منطق الطیر ” دو عرفانی

پریشان نیستم از بی گلستانی چه در پیش است

“گلستانی” ز سعدی و ” پریشانی” ز قاآنی

حسن خواهد ز لطف بیشمار ایزد بیچون

دل پاکی منزه باشد از اوهام شیطانی .

 

( حضرت علامه حسن حسن زاده آملی )

4 thoughts on “شعری از علامه حسن زاده آملی/ شب عید آمد”
  1. به قربان دل این فرقه قدیس قدوسی+که ازصد خور بود روشنتر آن دلهای نورانی /و گردانندگان خوب هراز نیوز که با اشعار نغز علاّمه و نصایح همیشگی حضرتشان که:مدان عید آن زمانی را که برتن نوکنی جامه+بود عید آن که دوراز خود نمایی خوی حیوانی//به استقبال بهار رفته اید و سایت خویش را با چنان اشعار نغز آذین بسته اید و طلعیه خوبی به نمایش گذاشته ایدامید آنکه ملال نبینی و در اعتلای انسانی بکوشی که در دیده عرفان انسان یک موجود خاکی نیست طبیعت و واکنش های شمیایی انزل وجود او باشند و انسان امتدادی است از ماده تا به عالم الله که دلق و لباس و جسم وتن او همه ابزارند که سعدی نورالله قبره گوید:دلقت به جه کا آید و مسحی و مرقع+خود را زعمل های نکو هیده بری دان ویا گوید :تو کز سرای صبیعت نمی روی بیرون +کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد *عزیز من عشق دنیا دامیست استوار و نعمت دنیا جیفه ایست روشن و شیرین و ابلیس صیادیست استاد*عاشق دنیا مرغیست کور و غافل جوانمرداعروس ایمان داری و لیکن حلیت معاملت نداری درخت توحید داری و لیکن ثمره اطاعت نداری خاتم اقرار داری لیکن نگین خدمت نداری جوانمردادر نماز تقصر مکن که بی نماز را در دو جهان قیمت نیست و با هیچ ظالم در هیچ کار موافقت مکن که یاری ظالمان جز عقوبت نیست به هر طریق هراز نیوز در طلوع بهار خوش درخشد امید آنکه در حضیض نیافتد و به محاق نرود.

  2. حاجی حسن شعبانزاده دوستت داریم ما مقلد توئیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *