اکبر آویــش ، رزمـــت بـرقــــــــرار
از همــه در پیش ،عــزمت استــــوار

شیرجنگل، پیر دشــت و مـرد کوه قصه ات شــد جـاودانه با شکـــوه

می کِشــد گردان مـالــک انتظــــــار
تـا کــه فرمـانت بَـــرد در کــــــارزار

بُوالعجب فرمانـدهی عالی نســب رخت سربازان بشـوید نیمــه شب

کفش نیروهــا جــلا می داد و بـرق
آری اخلاصش بُود درسی به خلـق

نیک نژاد نیاکی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *