هـراز نـو: سلمان هراتی در سال 1338 هجری شمسی در روستای “مرزدشت” تنکابن، در خانواده ای مذهبی پا به عرصه وجود نهاد.
دوران ابتدایی را در روستا گذراند و از سنین نوجوانی با قلم و دفتر و کتاب، انس و الفت گرفت.
از همان ابتدای جوانی به دلیل فقر مادی، برای گذراندن معاش به شاگردی می پرداخت و با چوپانان محلی (گالشها) به چوپانی می رفت و از همین رهگذر با ترانه های محلی آشنایی پیدا کرد.
از سال 1352 به نوشتن روی آورد و سرودن شعر را تجربه کرد.
فوق دیپلمش را در سال 1362 در رشته هنر گرفت و بلافاصله به کار تدریس هنر در روستاهای تنکابن مشغول شد.
سلمان با شعر متعهد پیوندی ناگسستنی داشت و از همین روست که صمیمیت و خلوص و بی پیرایگی در اشعارش موج می زند و شعر او را از شعر دیگر معاصران متمایز می سازد.
از سلمان هراتی سه مجموعه با نامهای “از این ستاره تا آن ستاره” ، “از آسمان سبز” و “دری به خانه خورشید” به چاپ رسیده است.
زنده یاد سلمان هراتی یقیناً یکی از مصادیق شعر انقلاب است.
از او اگر چه بر پیشانی زمانه جز سه دفتر شعر باقی نیست اما همین سه دفتر کافی است تا بتوان در همه قالب های شعری نمونه های کاملی از شعر انقلاب را یافت.
سلمان هراتی در آبانماه 1365 هـ.ش در راه رفتن به مدرسه، بر اثر تصادف جان باخت.
ای کاش درختی باشم
تا همه تنهایان
از من پنجره ای کنند
و تماشا کنند در من
کاهش دلتنگی شان را
اگر اینگونه بود
پس دلم را
به سمت دست نخورده ترین قسمت آسمان می بردم
تا معبر
بکر ترین عطرها باشم
که تاکنون
هیچ مشامی
نبوییده باشد
و قاب تصویر های متحرک
ازخیال سبز
در باغ آسمان
که قوی ترین چشم ها آن را
رصد نمی توان کرد
ای کاش درختی باشم
تا از من در یچه ای بسازند
و از آن خورشید را بنگرند
که حرارت و بزرگی را
ازپیشانی مردی وام گرفت
که خانه ای داشت
کوچک تر از دو گام که برداری
ای کاش مرا تا خداوسعت دهند
تا نشان دهم
انسان یعنی
چهل سال آیینه وار زیستن
من تصویر هایی دارم
از سکوت
که در بیابانش
واژه ها لالند
و کلمه ها کوچک
بروز سکوت
در جنگل کلمه
چگونه آیا ؟
ای کاش پنجره ای باشم !