هرازنو: کتابی که در این پست هرازنو معرفی میکنم، کتابی است که سبک و ژانرش تا حد زیادی تازگی دارد. ما غالبا انتظار داریم که کتابهایی در ژانرهای خالص داستانی کلاسیک، پلیسی، تاریخی، طنز و … بخوانیم و معمولا کمتر پیش میآید که کتابی بخوانیم که چند تا از این سبکها را با هم ترکیب کرده باشد.
نویسنده کتاب «پیرمرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» –یوناس یوناسون– در سوئد متولد شد و بعد از امتحان کردن مهارتها و شغلهایی مثل روزنامهنگاری، شانس در خانهاش را زد و یک شرکت بزرگ تهیه برنامههای تلویزیونی را تأسیس کرد. اما او که دوست داشت فراغت خودش را داشته باشد، شرکت را فروخت و با پول هنگفتی که به دست آورد، به سوئیس رفت.
خب، اصلا نباید انتظار داشته باشید که با یک کتاب ادبی کلاسیک روبرو هستید.
کتاب «پیرمرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد»، آمیزهای از یک داستان پلیسی، داستان طنز و داستان سیاسی است.
قهرمان داستان پیرمرد صد سالهای است که از سیستم و نظام یک خانه سالمندان به تنگ میآید و روز تولدش از پنجره فرار میکند.
در ایستگاه قطار، از روی تصادف یک چمدان پر از پول را ناخواسته صاحب میشود، چمدانی که از آن یک باند خلافکار و گانگستری بوده است و …
اما چیز جالب این کتاب این است که در طول خواندن کتاب، ما داستان زندگی پیرمرد قهرمان داستان را هم مرور میکنیم و از ورای آن تاریخ قرن بیستم را البته به صورت طنز مرور میکنیم. در حقیقت نویسنده کتاب هر بار به بهانهای قهرمان داستان را در یک رشته اتفاقات تصادفی درگیر میکند تا او با تعدادی از مهمترین شخصیتهای سیاسی قرن بیستم دمخور شود: استالین، فرانکو، ترومن، چرچیل، مائو، کیم ایل سونگ و …
از این طریق و با مرور خاطرات پیرمرد، ما البته به صورت طنز در بطن حوادثی مثل ساخت بمب اتم، جنگهای داخلی اسپانیا و انقلاب چین قرار میگیریم. نویسنده حتی، قهرمان داستان را در سالهای دهه ۱۳۲۰ به ایران هم آورده است و باعث شده او توسط سازمان امنیت وقت دستگیر هم بشود! لاپلاس