علی ذبیحی
آمل از شهرهای پرسابقه و جاذبۀ استان مازندران و دروازة ورودی آن به پایتخت ایران است. این شهر با مساحت 3074.4 کیلومتر مربع از نظر مختصات جغرافیایی بین َ43 ْ51 تا َ33 ْ52 طول شرقی و َ47 ْ35 تا َ35 ْ36 عرض شمالی قرار دارد. آمل از شمال با محمودآباد (20کیلومتر)، شمال شرق با فریدون کنار (30 کیلومتر)، شرق با بابل (29کیلومتر)، جنوب با استان تهران (175کیلومتر) و غرب با نور (45کیلومتر) سامانی مشترک دارد و با شهرستان ساری به عنوان مرکز استان مازندران 69 کیلومتر فاصله دارد. دهستان چلاو در آمل به دلیل قرار گرفتن در مسیر جاده هراز و واقع شدن در محیطی جنگلی و کوهپایهای و نزدیکی بودن آن به شهر پذیرای مسافرینی فراوانی در تمامی اوقات سال میباشد لذا جا دارد شناختی اجمالی از این دهستان حاصل گردد.
دهستان چلاو:
دهستان چِلاو جزء بخش مرکزی شهرستان آمل در منطقه میانکوهی مرطوب و جنگلی قرار دارد و از ابتدای ورودی دهستان( پُل مَنگُل) تا شهر آمل 25 کیلومتر فاصله دارد. این دهستان از نظر روایتﻫـای مردمی دارای هفت آبادی به نامهای: پارَیمِه، پاشاکُلا، نَجّارکُلا، تیار، گَنگَرَج کُلا، چَم بُن و زَرخونی است. روستاهای فیلبَند، سَنگِچال، گَت کُلا، دایو، کُردِنِشین، لِهاش و اَلیمِستان، اگر چه در جوار روستاهای یاد شده قرار دارند اما جزء منطقه بالا چلاو محسوب میگردند.
کل محدوده دهستان چلاو از سمت شمال به دهستان دشت سر، از جنوب به دهستان بهرستاق، از شرق به روستای فیلبند و بخش بندپی غربی شهرستان بابل و از غرب به رودخانه هراز و دهستان لیتکوه محدود می گردد. اما موقعیت جغرافیایی هفت محل یاد شدۀ نخست- که منطقه اصلی و مدنظر ماست- با برآورد تخمینی از روی نقشه توپوگرافی( 50000/1شاه زید) حدوداً بین عرض شمالی 9/36 الی 14/36 و طول شمالی 22/52 الی 29/52 بوده و نزدیک به 95 کیلومتر مربع وسعت دارد. از نظر حوزه آبریز، کل مساحت چلاو 13303 هکتار است که از این میزان 85 هکتار محدودۀ روستایی، 8264 هکتار جنگل، 3898 هکتار مرتع و 1056 هکتار اراضی زراعی ﻣﻰباشند.
جمعیت ثابت (هفت آبادی) چلاو در سال 1375 برابر 477 نفر در 110 خانوار و هفت آبادی سرشماری شد که این تعداد در فصل تابستان به واسطۀ کوچ از شهر و روستاها به ییلاق افزایش چشمگیری ﻣﻰیابد. چلاو در تقسیمات جدیدکشوری با مرکزیت روستای«رزکه» مساحتی بالغ بر7/721 کیلومتر مربع دارد که در سال 1375جمعیتش 3765 نفر سرشماری شده است.
نحوه اداره روستاهای چلاو در گذشته براساس شیوه سنتی کدخدا منشی بود که پس از برافتادن آن، به صورت هیئت امنایی اداره می شد. اما امروزه پس از اجرای قانون شوراهای اسلامی شهر و روستا، کارهای روستا برای مدت معلوم- با حضور اهالی محل در انتخابات شوراها- در اختیار افراد منتخب و مورد وثوق قرار می گیرد.
از نظر تقسیمات جغرافیایی دهستان چلاو در زمانهای مختلف دارای آبادیهای گوناگونی بود. در کتاب «مازندران و استراباد» نوشتۀ رابینو، چلاو یکی از هشت بلوک آمل و شامل 19 آبادی کوچک و بزرگ بوده است. از این تعداد تنها نام روستاهای: «پارادیمه، تیاف، پاشاکلا، چمه بن و گنگرج محله» با موقعیت پنج آبادی از هفت آبادی کنونی چلاو قابل تطبیق است و روستاهای «میلِه و شَهنِه کُلا» به خاطر کوچ قشلاقی چلاویان مدنظر رابینو قرار گرفته است. دارسی تاد کلنل ارتش ایران در سال1251 قمری در روزنامة مازندران پس از برشمردن شهرهای آباد استان مازندران چلاو را جزو یازده منطقة استان مازندران در کنار لاریجان، تنکابن، فیروزکوه، سوادکوه، هزار جریب و… یاد می کند. در کتاب «فرهنگ جغرافیایی آبادیهای ایران» و به نقل از آن در «لغت نامۀ دهخدا» برای چلاو 19 آبادی ذکر شده که «گنگرج کلا، تیار و پاشاکلا» قراء مهم آن هستند.
به دلیل حکومت چلاویان در نواحی سوادکوه و فیروزکوه و مناطقی از سمنان و گستردگی بیشتر و احتمالی محدوده جغرافیایی آن در گذشته، میرظهیرالدین مرعشی در کتاب «طبرستان و رویان و مازندران» چلاو را به صورت «شلاب» در محدودۀ سوادکوه و ملاشیخ علی گیلانی در کتاب «تاریخ مازندران» آن را قریب سمنان ﻣﻰدانستند. اعتماد السلطنه وزیر دوره ناصری در «مرآت البلدان» چلاو را جزء بلوک طبرستان و مازندران ﻣﻰداند که تیول منشی الممالک است و دارای قلعهﺍﻯ بسیار قدیمی است. همو در کتاب «التدوین فی احوال جبال شروین» چلاو را به گونه «تیلاب» در محدوده سوادکوه متذکر ﻣﻰگردد. ناصرالدین شاه قاجار در کتاب «روزنامۀ سفر مازندران 1292قمری» محدوده جغرافیایی چلاو را بین بندپی و لیتکوه ذکر ﻣﻰکند. او بر اساس پرس و جو از بزرگان منطقه چلاو، رودخانۀ هراز را سر حد چلاو و لیتکوه، به انضمام مرتع آسا و سیاه بیشه برای چلاو، و پل لهاش را برای لیتکوه نوشته است. ستوده در کتاب «آستارا تا استارباد» آبادیهای چلاو را این گونه معرفی ﻣﻰنماید.«پریمه، پاشاکلا، نجارکلا، تیار، گنگرج کلا، چم بن، زرخونی و سنگ چال. مورد اخیر در تقسیمات جزء بالا چلاو و باقی دهکدﻩﻫـا جزء پایین چلاوند. دهکدﻩهای لهاش و الیمستان…نیز جزء چلاب به حساب ﻣﻰآیند.»
منطقه چلاو از جمله مناطق کهن و قدیمی مازندران است که بسیاری از اتفاقات تاریخی و مهم مازندران بنابر شواهد کتب مهم تاریخی در آن به وقوع پیوست. وجود قلعهﻫـای «دارا و سامان(سام) و قلاپشت و قلاوش و قلاگردن و تیمورقلعه» که امروزه جز نامی از آنها باقی نمانده است و کشف بسیاری از آثار قدیمی از جمله مفرغها و سفالهای دوره تاریخی از زیر خاک و روایتﻫـای مکتوب و مردمی و وجود جاینام های کهن ایرانی در این گستره، گواه کهن بوم و بر بودن آن است.
چلاو مرکز کیا افراسیاب و اسکندر شیخی چلاوی بود که در مازندران حکومت ﻣﻰکردند و سلسلۀ باوندیه سوم- کینخواریه – را منقرض کردند. از اعقاب آنها کیاحسن چلاوی در فیروزکوه و حوالی سمنان، لهراسب چلاوی در طالقان و سهراب بیک چلاوی در ساوجبلاغ به حکومت پرداختند. میرمراد پاشای چلاوی نیز از سرداران سپاه شاه عباس صفوی بود.
از این منطقه عالمان و بزرگان و شاعرانی همچون «ملاصالح و ملاهادی مازندرانی، علیقلی اقبال مازندرانی، میرزا علی محمد چلاوی، میرزا محمد بیدل چلاوی(کرمانشاهی)، حیدرعلی و محمدعلی خاکی، شیخ حسن، شیخ اسماعیل، ملا آقاجان و آخوند ملامحمدحسن چلاوی» و… برخواستند و برههﺍی از زمان و تاریخ منطقه را با نام خود در آن ثبت کردند که شرح تذکرۀ آنها تلاش و کوششی جدا و جدی ﻣﻰطلبد.
در ذکر وجه تسمیۀ دهستان چلاو میان مردمان این ناحیه روایتﻫـای مختلفی رواج دارد. از آن جمله وجود «چهل آبادی» و «چهل چشمه و آب» در گذشته است که اشتقاقی مردمی ﻣﻰباشد. ظاهراً قدیمیﺗﺮین سند موجود که از چلاو صحبت به میان ﻣﻰآورد، تاریخ طبرستان نوشتۀ ابن اسفندیار به سال 613 هـ.ق است که آن را به صورت «شلاب» ثبت کرده است. حد نهایی این تلفظ را برای منطقه تا یک قرن پس از این تاریخ- یعنی دوران حکومت ایلخانان مغول در ایران- ﻣﻰﺗوان مد نظر داشت چرا که در کتب تاریخی پس از آن «شلاب» به صورت «چلاب و چلاو» تغییر ﻣﻰیابد. لذا چنانچه «شلاب» را به عنوان گونۀ کهنﺗﺮ «چلاو» در نظر بگیریم این کلمه- به معنی باران تند- باشرایط جوی این سرزمین تطابق کامل دارد.
هفت آبادی چلاو متشکل از تیرهﻫـا و خاندانﻫـایی است که برای همان روستا حکم شاخص و مبنا را دارند. در روستای پاریمه: لَطیف ؛ روستای پاشاکلا: بَغدادی و پاشا ؛ روستای نجارکلا: پیچ ؛ روستای تیار: بُندار(بنّار) و کَنِِّج ؛ روستای گنگرج کلا: خانَکدار(خنینگار) ؛ روستای چَم بُن: رَوارَج و سالار (سِلار) و روستای زَرخونی: باتِلفه به همراه دیگر تیرهﻫـا و خاندانﻫـا زندگی ﻣﻰکنند. (تیره های معروف دو روستای مجاور یعنی سَنگِچال و فیلبند، عُمران و مَلِکشاه نامیده می شوند.)
به دلیل شرایط جوی مناسب و وفور نعمتهای خدادادی و میهمان نواز بودن مردمان آن، مهاجرتﻫـایی در قالب نام بندار، نوایی، عامی(آمی)، پاشا، پیچ، جمعی از سادات و… از دیگر نقاط به ویژه لاریجان آمل به چلاو صورت گرفته که اکنون به عنوان بومیان منطقه محسوب ﻣﻰگردند. در حال حاضر نیز این عمل کاملاً با دلایلی متفاوت از گذشته، که آن به خاطر معیشت و اجبار پادشاهان وقت در مهاجرت قبیلهﻫـا و این به دلیل تفریح و تفرج انجام ﻣﻰشود که مورد اخیر در صورت ادامۀ افراطی به محیط اصلی منطقه صدمۀ جبران ناپذیری وارد ﻣﻰسازد.
زندگی مردمان این منطقه در گذشته بر پایۀ دامداری، چارواداری، باج و خراج از مراتع و گاوهای نر (وَرزا) و پرورش اسب، صنایع دستی، زغالگیری، کشاورزی، لبنیات، زنبور عسل استوار بود. در این خصوص ابن اسفندیار (تاریخ طبرستان، ص57) چنین ﻣﻰنویسد:«…چون فریدون از مشیه کن فیکون بیرون آمد بحکم آنکه جبال غیرذی زرع و ضرع بود با حدود شلاب [ چلاب = چلاو] نقل کردند که در آن صقع چراخورها باشد و مقیمان او را تعیش از منافع نتاج و باج گاوان بود.» اما در حال حاضر به دلیل اجبار دولت در خروج دام از مراتع و صیانت از جنگلﻫـا و منابع طبیعی و در نهایت زندگی نوین این حالت به هم خورده و مشاغل بر اساس نیازهای روز و تحصیلات، تعریف شدهاند و عموم نیازمندیها از شهر برآورده ﻣﻰگردد، ولی هنوز ﻣﻰتوان بافت و زندگی گذشته را در آن مشاهده نمود.
امکانات و شرایطی که امروزه در آبادی های مختلف منطقه وجود دارد می توان به برق، تلفن، راه ارتباطی آسفالته، آب لوله کشی بهداشتی، حمام عمومی، نانوایی، شرکت پخش فراورده های نفتی، خانه بهداشت و مدرسه شبانه روزی اشاره کرد. در این میان بخش خصوصی نیز به فعالیت هایی همچون ایجاد مراکز صنعتی با توانمندی منطقه مانند تولید جوجه یک روزه و مرغ مادر، دامداری پرواری و شیری، پرورش ماهی سردآبی و بهره برداری از معادن شن و ماسه دست زده است.
اهالی چلاو در فصل گرما و سرما ییلاق و قشلاق ﻣﻰکنند اما به واسطۀ آب و هوای مساعد، خانوارهایی نیز به طور ثابت در این منطقه ساکن هستند. ییلاق چلاویها آبادیهای مختلف دهستان چلاو و قشلاقشان روستاهای «بلیران، شهنه کلا، میله، خَرمون کلا، تش بندان» در آمل است. محل سکونت چلاویان در شهر آمل حوالی سالهای 1300شمسی و قبل از آن بین شاهاندشتی محله و پایین بازار به نام «چلاوی محله» بود که در گذشتهﻫـا «چلابه سر» نام داشت. از حدود سال 1325شمسی چلاویان به خصوص در قسمت جنوب شرقی آمل که در آن زمان بیرون شهر بود مقیم گشتند که امروزه «چلاوی راسته» نامیده ﻣﻰشود و جمعیتشان بدلیل مهاجرت از آبادﻯهایشان بنا به ضرورت زندگی جدید چندین برابر شده است. همچنین گروهی از چلاویان از گذشته در شمال غربی آمل به نام « رحمت آباد » ساکن شدند که امروزه جزئی از شهر آمل محسوب ﻣﻰگردد. از این طایفه گروهی نیز منشعب گشته و جزء طایفه آملی محسوب شدهﺍند به طوری که یکی از تیرهﻫـای طایفۀ آملی« چلاوی » نامیده ﻣﻰشوند.ضمن اینکه خانوادهﻫـایی از طایفه چلاو از گذشته در شهرستان سوادکوه هم زندگی ﻣﻰکنند که احتمالا ریشه تاریخی دارد.
روستاهای مختلف چلاو با راه ارتباطی آسفالته که در محل مدرسه شبانه روزی فعلی به دو شاخه تقسیم ﻣﻰشود با شهر آمل ارتباط دارند. علاوه بر راه مذکور، راه مال رویی از بلیران به چلاو در گذشته دایر بود که کماکان مورد استفاده دامداران قرار ﻣﻰگیرد. بعضی از راهﻫـای گذشته این سرزمین هم به تاریخ پیوستند. برای نمونه راه روستای المیستان به شیرگاه از این منازل ﻣﻰگذشت: الیمستان، چلاو، سنگچال، آب کل منار، شیاده ، پادشامیر، لفور، شیرگاه؛ یا راه سیاه بیشه در جادۀ هراز آمل به فیروزکوه این گونه طی ﻣﻰشد: سیاه بیشه، لهاش، الیمستان، امام زاده قاسم، مراتع کَنگِلو، اِسپرِز، سیوجی، ترکلی (ساختمان قدیمی دارد که روسها در جنگ جهانی دوم تعمیر کردند)، سیاه کوه، رُنان، چرات، فیروزکوه.
به دلیل نبود ایستگاه خاص هواشناسی در منطقه، آماری از وضعیت جوّی چلاو وجود ندارد. اما بر اساس موارد ثبتی ایستگاهﻫـای مناطق مجاور، متوسط بارندگی سالیانه آن حدود 595 میلی متر و میانگین درجه حرارت سالانه آن 6/8 درجه سانتی گراد گزارش شده است که این ارقام به واسطه رطوبت و مه آلود بودن منطقه قابل تغییر هستند.
آب شرب چلاو با استفاده از منبع آب و لوله کشی بهداشتی روستایی از چشمه سارها تأمین ﻣﻰگردد که در چندین سال اخیر به واسطۀ افزایش جمعیت و خشکسالی و کم آب شدن چشمهﻫـا با مشکلات عدیدهﺍی به خصوص در فصل تابستان و زمان افزایش جمعیت مواجه است. هر چند در سالهای اخیر تلاش مجدّانهﺍﻯ جهت رفع این مشکل در روستاهای مختلف صورت گرفت، اما کماکان این مشکل به قوت خود باقی است.
رودخانۀ مهم این گستره «چلورود» نام دارد و شاخهﻫـای اصلی آن « رودبار تیار و گنگرج کلا » نامیده ﻣﻰشوند که کاملا در محیطی جنگلی و از نظر زمین شناسی در منطقه بیکربناته کلسیک و بیکربناته سولفاته جریان دارند. این دو رودبار در ارتفاع 860 متری در منطقه دوآب(دِئو) به هم پیوسته و با طی مسیر 11 کیلومتری به عنوان آخرین شاخه شرقی رودخانه هراز در «مَنگل» به آن ﻣﻰرسند. در کتب و نقشهﻫـای جغرافیایی امروزی«چلورود»از سرچشمۀ رودبار تیار در ارتفاع 2800 متری «نَرو» آغاز ﻣﻰگردد و در ارتفاع 1400 متری شاخهﺍﻯ دیگر با نام «کاشم رود» به طول 6 کیلومتر از ارتفاع 2600متری «حِصین بَن» را دریافت ﻣﻰدارد. این دو رود پس از اتصال با طی مسیر 19 کیلومتری و شیب متوسط 12درصد به رودخانۀ هراز ﻣﻰپیوندد.
تشکیلات زمین شناسی این منطقه به دورانهای اول تا سوم زمین شناسی تعلق دارد که گسل مهم و معروف شمال البرز از قسمت شمالی آن عبور ﻣﻰکند. سازندهای موجود در منطقه از دوره پرمین تا کواترنری رسوب گذاری شدهﺍند اما تنها مورد استثناء رسوبات پالئوژن در البرز شمالی نیز در آن دیده ﻣﻰشود.
چلاو از نظر منابع گیاهی و جانوری تابع مناطق میانکوهی مازندران است. جنگلهای این منطقه در محدودۀ آبادی هایش در گسترۀ ارتفاعی 850 تا 1900 متر از سطح دریا قرار دارند و دارای دو جهت عمومی شمالی و جنوبی هستند. جنگلهای شیب شمالی از ارتفاع 850 متری آغاز و تا ارتفاع 1900 متری ادامه ﻣﻰیابند و ارتفاع بالاتر از آن را مراتع تشکیل ﻣﻰدهند. PH خاک در این قسمت اسیدی با درجه نفوذپذیری متوسط تا خوب برای آب و ریشه دوانی است. شیب جنوبی ابتدا چمنزار بوده و از ارتفاع 1050 متری تا 1440 متری در محدودۀ جنگلی قرار ﻣﻰگیرد. PH خاک نیز در این محدوده خنثی و قلیایی بوده و دارای درجه نفوذپذیری متوسط تا ضعیف برای آب و متوسط برای ریشه دوانی گیاهان ﻣﻰباشد.
از 130 گونه گیاهی (فلور) گزارش شدۀ آن ﻣﻰتوان به: افرا، راش، سرو، توسکا، آزاد، ملج، بید، اوجا، ممرز، چلرگ، گل صدتومانی، بارانک، انجیلی، شمشاد، بلوط، گردو، اَل، لیلکی، کچف، ون، گیلاس وحشی، سرخدار، نمدار، زرشک، ازملک، جگن، ولیک، کندس، سیب و گلابی و آلوی جنگلی، کهلو، خاس، شن، همیشک، بارهنگ، آقطی، گزنه، ترتیزک، استاک، پنیرک، شبدر، گلپر، تمشک، سیسنبر، پونه، قارچ خوراکی و سَمّی، نعناع، ماش، ترشک، پامچال، آلاله، گون، بنفشه، سرخس، پیاز وحشی و… اشاره کرد. از نظر جانوری هم ﻣﻰتوان نمونهﻫـای زیر را نام برد: گرگ، شغال، روباه، گربه وحشی، کفتار، خرس، گراز، پلنگ، شوکا، گوزن، مرال، کل، مش، سمور، سنجاب، قرقاول، توکا، دارتلا، کبک، گنجشک، ابیا، باشه، جغد، خرگوش، فاخته، دمجنبانک، دارکوب، خفاش، مار، کریب، مارمولک، سینه سرخ، خرچنگ، رطیل، عقرب و…
زبان مردم چلاو با گویش خاص و کهن منطقه، زبان مازندرانی از دستۀ شمال غربی زبان های ایرانی، زیر گروه زبانهای کرانۀ جنوبی دریای مازندران است. وجود شمار فراوان واژهﻫـای برابر و همانند با فارسی میانه و تفاوتﻫـا و تشابهات دستوری با زبانهای مرکزی و شرقی ایرانی نشان از دیرینگی و پایداری و پویایی زبان مردمان این منطقه دارد.
دین مردمان این قلمرو پیش از پذیرش اسلام به طور کلی و عام همانند دیگر نقاط ایران (اما با تعصبات و اعتقادات فراتر) بوده است که وجود واژهﻫـا و مناطقی مانند مِهر، گورستان گبرها، امام زاده قاسم، رستم زِنی مال، بیستون و آئین های نو شدن ماه و سال (مارمه)، بیست و ششم نورزِماه طبری، تیرماه سیزده شو(تیرگان)، نخل گردانی، سوواشن، علامت چلیپا بر روی قبور درگذشتگان و… گواه این مطلب است. وجود پارهﺍﻯ اعتقادها و احترامها به درختان و گیاهان، نشان از پرستش مظاهر طبیعت و جان پنداری و اعتقاد به نوعی معاد و زندگی بعد از مرگ در گذشتۀ آنها دارد، اما اکنون مذهبشان شیعه دوازده امامی است و ابراز علاقه به اسلام و آئین های اسلامی و اهل بیت و شوق زیارت مسجد الحرام و بارگاه امام حسین(ع) و امام رضا(ع) و دیگر عتبات عالیات و برگزاری مراسم عزاداری تاسوعا و عاشورا و اربعین حسینی، بیست هشتم صفر، شهادت امام علی(ع) و شب های قدر و… نشانۀ پایبندی آنها به دین اسلام و مذهب تشیع ﻣﻰباشد.
آیینها و جشنهای رایج در منطقه به صورت ملی، مذهبی و بومی شناخته میشوند هر چند در اجرای آیینهای ملی و مذهبی همچون نوروز، شب چله، چهارشنبهسوری، تاسوعا و عاشورا حسینی، عید قربان و فطر، سنتهای بومی به وضوح در آنها رسوخ کردهاند. اما آیینهای بومی که بخشی از آن را با دیگر نقاط مازندران شریک میباشند عبارتند از: جشن بیست و ششم نوروزماه طبری (پیروزی فریدون بر ضحاک)، جشن تیرماه سیزدهشو (تیرگان)، آیین مارمه (تحویل سال نو باستانی)،آش آخر چهارشنبه، نوروزخوانی، نخلگردانی در ایام محرم و جشنهای سنتی عروسی، ختنهسوران و تولد نوزاد و … .
سرزمینی با این قدمت و سنت جدا از موسیقی نیست نوای نی بومیان محل در سرزمین ابری چلاو به گوش جان شنیده میشود. نی یا به گویش محل « لَله » رایجترین ساز چلاو میباشد و اساتید مبرزی همچون خلیل طهماسبی راویان و نوازندگان سنتی و بیچون و چرای این ساز هستند که هنوز تحت تاثیر هیچ مکتب نوازندگی نوبینادی قرار نگرفته و الحان را به صورت اصیل روایت میکنند. همچنین نگاهی به رواج همگانی منظومههای طالب و زهره، رعنا و نجما و منظومۀ عاشقانۀ بومی « صفیهخاتون » و خوانش اشعار امیرپازواری با نام « طَبْری » نشان از دیرینگی خنیاگری در منطقه میدهد.
صنایع دستی در منطقه بخشی از شغل و رفع نیاز مایحتاج روزانۀ زندگی افراد میباشد ولی از مجموعۀ آنها میتوان به صنایع چوبی مانند: کَچه، کَترا؛ جوله، کَلِز، لاک، کَرشَن، عصا و دستبافتها و دستمالهایی همانند جاجیم، چادرشب، جوراب پشمی، چوقا، کلک، کردی، نمد و کلاهنمدی اشاره کرد. جدا از این موارد وجود مراتع پرشمار در منطقه و حضور موثر دام و دامدار به صورت کاملاً سنتی با کوچ بهاره و پائیزه -که یکی از پتانسیلهای مهم در جذب گردشگر میباشد- نیاز مردم منطقه از محصولات لبنی و گوشتی مانند شیر، ماست، کره، پنیر، دوغ، کشک، لور، قرهقوروت، آرشه و گوشت، پوست، پشم و روغن را برطرف کرده سوغاتی محلی برای مسافران خواهد بود.
طول درۀ چلاو محل حضور و تفرجگاه مسافرین است اما مهمترین نقاط آن محل مدرسه شبانهروزی، درههای پاشاکلا، تیار، گنگرجکلا ، محدودۀ بجون روهار و فینیکلا و آبشار بورجیکلا میباشند. چلاو علاوه بر منابع طبیعی و خدادادی دارای اماکن زیارتی و مذهبی مختلفی در آبادیهای خود است که میتوانند مسافرین را برای شبمانی در خود جای دهند. در تیار، تکیه و سقاخانه، در گنگرج کلا، امام زاده سیف الدین و امام زاده یحیی که مکان اخیر دارای چندین حجره جهت اسکان مسافران است. در پاریمه، امام زادگان صالح و شجاع الدین و در نجارکلا، امام زاده جعفر و در در پاشاکلا بنای وقفی آیتالهمقتدایی امکان اسکان مسافران در شب را فراهم میکنند. در روستاهای سنگچال و فیلبند و گتکلا هم شرایطی مشابه پذیرای مسافران میباشند. جدا از موارد یاد شده قرار گرفتن چلاو در محیطی جنگلی و همسامان بودن با دامنۀ قلل مرتفع البرز امکان جنگلپیمایی و کوهپیمایی و کوهنوردی را برای علاقهمندان به این رشته فراهم کرده است.
کاش چند عکس هم در متن گنجانده می شد.
اطلاعات شما به روز نیست….
شنیدن کی بود مانند دیدن
در موزه آستان قدس رضوي در جوار حرم مطهر امام رضا (ع) يک عود سوز برنجي وجود داره که در توضيحات اون چنين نوشته شده: “عود سوز برنجي، قدمت اواخر دوره صفويه، واقف حاجي محمد حسين چلاوي به سال 1112 هجري قمري”. يعني سال 1700 ميلادي. اگه يک آدم بخواد حدود 313 سال پيش بره مکه بايد از چه مقام و مکنتي برخوردار باشه. طايفه چلاوي را بايد با افتخارات و جلال و شکوه اونا شناخت. تشکر ميکنم از مطالب بسيار جذاب و فاخر شما…
اين توضيح را عرض کنم که “حاجي” محمدحسين چلاوي قبل از اينکه بره مشهد، حاجي بود. رفته حج. سه قرن پيش رفتن به مشهد و زيارت قبر امام ثامن کار هر کسي نبود چه برسه به مکه رفتن.
درود بر هرچی مارنی آملی چلاوی
پرتاس کوه نوونه!
از مطلب زیبای شما تشکر و به آملی بودن و چلاوی بودن خود افتخار می کنم . اگر در این مطلب زیبای شما ذکری از فرهیختگان این منطقه هم می شد بد نبود عزیزانی همچون دکتر محمدپور عمران (مدیر کل صنعت و تجارت استان و عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت ) دکتر فرزین محمودی (عضو هیات علمی دانشگاه مازندران و عضو شورای شهر آمل) دکتر ابراهیم صالحی عمران ( غضو هیات علمی دانشگاه مازندران ) دکتر زمانی ( رئیس بیمارستان فیروزگر تهران ) و بسیاری دیگر از نخبگان قدیم و جدید این خطه از آمل سرفراز
عمو درد تو
درمون تو با هم
دمت جیلیز ویلیز
اول ازت تشکر میکنم ولی ایکاش عکس بیشتری میزاشتی همه باید این بهشت گمشده رو بشناسند
در تقسیمات جدید این دهستان جزو بخش مرکزی نبوده بلکه در محدوده ی بخش امام زاده عبدالله (ع)قرار داره.
از مطلب زیبای شما تشکر و به آملی بودن و چلاوی بودن خود افتخار می کنم من سالهاست که در ساری زندگی می کنم با اینکه درعمر خودم به چلاو نیامدم فقط پسوند را یدک می کشم برایم بسیار خوشایند واصالت پذیر می باشد ازاینکه چلاوی هستم با تشکر از زحمات شما .
بابلی هستم و داماد چلاویها . ازآنجاییکه چلاو منطقه بسیار زیبا و قشنگی هست بلطف خدا یک خونه نقلی و کوچکی به عشق دختر چلاوی خریدم.و در آینده برنامه هایی برای آنجا دارم .
از شوراهای این منطقه درخواست میکنم به فکر دفع زباله و امنیت محلها (آمار بالای سرقت) باشند. حیف و صد حیف که منطقه بسیار قشنگی مثل چلاو آلوده به زباله شود و روز به روز (خصوص در فصل زمستان) به آمار دزدیها افزوده گردد.
درود بر هر چی داماد چلاوی
دم هر چی چلاویه گرم
من سامره ساکن رشت عاشششششق چلاو هستم.