شب گذشته در پی درگیری دو جوان خلافکار با یک جوان آمر به معروف بر سر ایجاد مزاحمت به نوامیس، دو خلافکار با آن جوان درگیر و وی را با باتوم و چاقو مجروح کردند.
مرد، پاسدار حرمت و کرامت زن است و زمینهساز این پاسداری و حراست از نوامیس، ویژگیها و مسئولیتهایی است که خداوند در مردان قرار داده است. هرچه مرد بر کمالات انسانی خود بیفزاید، بر معرفت و غیرت او نیز افزوده میشود؛ غیرتی که از جلوههای مردی و مردانگی است.
نقل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، فرد مشرکی را به خاطر غیرتورزیاش، از کشته شدن نجات میدهد و او را میستاید. امام صادق علیه السلام در این باره روایت میکند:
اسیرانی را به محضر پیامبر آوردند، پیامبر فرمود: «جز یک نفر، بقیه را گردن زنند». آن مرد (نجات یافته) گفت: چرا مرا از قتل رها کردی؟ پیامبر فرمود: «خداوند با پیک وحیاش به من خبر داد که در تو پنج ویژگی وجود دارد که آنها را خداوند و رسولش دوست میدارند؛ یکی از آنها غیرت و نگهبانی از ناموس است».
شهید مطهری در این باره مینویسد:
مرد برخلاف آنچه در ابتدا به نظر میرسد، در عمق روح خود از ابتذال زن و تسلیم و بیارادگی او متنفر است و همیشه عزت و بینیازی و بیاعتنایی زن را نسبت به خود ستوده است.
غیرت، آفتهایی نیز دارد که یا آن را از میان میبرد یا آن را بسیار کمرنگ میسازد. «اگر مرد در شهوتهای نفسانی غوطهور گردد و کمالات انسانی خود را کمکم از دست دهد، غیرت نیز همانند دیگر کمالات اخلاقی، نورانیت خود را از دست میدهد و خاموش خواهد شد.
بهرام .ن جوان 32 ساله متاهل از اهالی کوی امیریه و مدیر کیوسک ساخت تجهیزات صنعتی از کسانی است که با دیدن صحنهای از مزاحمت نوامیس در خیابان با مزاحمان درگیر و در این حادثه مجروح میشود.
وی از آمران به معروف و از جمله بسیجیانی است که با دیدن این مزاحمت، نه تنها با بیخیالی از کنار آن نگذشته که با شجاعت دفاع از یک دختر جوان در مقابل زورگیری دو جوان خلافکار را سرلوحه خود میکند و جان خود را به خاطر ناموس دیگری به خطر میاندازد، تا وظیفه شرعی و انسانی خود را ادا کند.
خبرگزاری فارس در پی این واقعه گفتوگویی با این جوان انجام داده است که جزئیات حادثه را از زبان این فرد در زیر میخوانیم.
شامگاه جمعه پنجم مهرماه سال جاری در ساعت 9 و 45 دقیقه در حالی که رفتم از عابربانکی در شهرک امیریه پول بگیرم در راه برگشت، متوجه شدم که سرنشینان یک خودروی 206 که دو پسر جوان داخل آن بودند، قصد پیچیدن جلوی یک پرایدی با سرنشین خانم را دارند که در ابتدای امر خیلی اعتنایی نکردم اما بعدا متوجه شدم که این خودرو قصد و نیتی دارد و واقعا ایجاد خطر میکند.
خانم پشت فرمان ظاهری معمولی داشت و ظاهری زننده و تحریککننده و حتی رفتاری نامعقول نداشت که این دو پسر را دنبال خود بکشاند، از طرفی ظاهر دو پسر سوار خودروی 206 شبیه افراد خلافکاری بود که به نظر میرسید که حالت عادی ندارند.
به دنبال این تعقیب و گریز و تکرار شدن این قضیه برای سومین بار، خودروی پراید را متوقف کردم و از آن خانم قضیه را جویا شدم که وی در حالی که بسیار ترسیده بود، گفت که این دو نفر قصد دارند من را بگیرند و با خود ببرند که درخواست کردم کمک کند تا وی را از دست این دو مزاحم دور کنم.
در همین هنگام بود که دو نفر فرد مزاحم به ما رسیدند و وقتی از آنها پرسیدم که با این خانم چه کار دارند، شروع به فحش دادن و کتککاری کردند که یکی از آنها رفت و یک باتومی از داخل خودرو آورد و با این باتوم در حین درگیری فیزیکی، محکم به انگشتان دستم زد به نحوی که ناخن انگشتم پرید و دچار شکستگی شد و خون زیادی از آن رفت.
دو دستم از ضربههای باتوم حسابی بیحس شده بود و از حرکت افتاده بود، اما همچنان در حال درگیری فیزیکی با فرد باتوم به دست بودم که یک دفعه یکی از آن نفر دوم چاقویی درآورد و دقیقا در زیر گلوی من گذاشت که منجر به بریدگی پوست گردنم شد، در همین هنگام بود که آن دختر سریع سوار خودرو شده و فرار کرد و از این مهلکه جان سالم به در برد.
دقیقا بعد از این درگیریها بود که مردم یواشیواش از سمت پارک به سمت ما آمدند اما جرات نزدیک شدن را نداشتند چراکه این دو نفر باتوم و چاقو داشتند و هر لحظه امکان حمله به نفر دیگری بود. البته وجود مردم بیتاثیر نبود و سبب فرار کردن آن خانم از این ماجرا شد.
پس از حضور مردم بود که من با وجود جراحاتی که داشتم و دستم کاملا بیحس بود، سوار خودروی خود شدم و با بدن پرخون رانندگی کردم.
از آنجایی که این افراد همچنان در تعقیب من برای انتقامجویی بودند، تا مسیری دنبالم کردند که من چون از اهالی همان منطقه بودم با چراغ خاموش از کوچهها و فرعیهای امیریه فرار کردم و خود را به کلانتری رساندم.
در حال تعریف ماجرا بودم که به درخواست ماموران کلانتری و ترس از بیهوشی در پی خونریزی زیاد اورژانس را مطلع و آنها به بالای سرم آمدند و سپس به دلیل ضربات باتوم که به نظرم به پنج جای بدنم زده بودند به بیمارستان منتقل شدم.
هر چند این ماجرا، به پایان رسید و این دختر جوان با کمک یک فرد ازخودگذشته جان سالم به در برد، اما اگر غیرت و مردانگی این جوان نبود که جان خود را برای حفظ عفت و ناموس دیگری به خطر بیاندازد، آن دو خلافکار به مقصود خود میرسیدند.
اما نکته مهم اینجاست که کسی که این چنین از نوامیس مردم دفاع میکند، از سوی کدام ارگان حمایت میشود، در حالی که وی همچنان در بیمارستان بستری است و هزینه درمان آن بر عهده خود وی است.