هراز نیوز- علی ابوالعلی اقدسی: دانشجوی دکترای علوم سیاسی گرایش مسایل ایران دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز

تحقیق حاضر تلاش می کند تا با بررسی تبلیغات یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران به تحلیل گفتمان این انتخابات بپردازد. در این تحقیق از نظریه ی گفتمان لاکلا و موفه در کنار نظریه ی گفتمان فرکلاف و از تحلیل گفتمان به عنوان روش تحقیق استفاده شد.

در ابتدا تحلیلی از زمینه های گفتمانی برگزاری این انتخابات ارائه و پس از آن تبلیغات انتخاباتی و هر نامزد به طور جداگانه بررسی می شود. تحلیل گفتمان نشان داد که در گفتمان اصول گرایی نوعی تحول شکل گرفته است و در گفتمان اصلاح طلبی نیز گروه های مختلف بر حسب دیدگاه های سیاسی – اجتماعی خویش از یکدیگر جدا شده اند.

در دور اول ” ائتلاف برای پیشرفت ” دال مرکزی گفتمان قالیباف و ” برنامه ریزی اقتصادی با عقل و منطق “، ” طبیب سیاست آمد “، دقایق این گفتمان را تشکیل می دهند. در گفتمان محسن رضایی ” پیروزی صداقت بر ثروت و قدرت ” دال مرکزی و “یارانه سبز″ ، ” جلوگیری از سقوط ارزش پول “، ” بازگشت آرامش و نشاط به خانواده ها” و ” آبادی ایران ” و” بازگشت اخلاق در سیاست” ” کنار زدن تحریم اقتصادی” دقایق آن بودند.

به همین ترتیب در گفتمان انتخاباتی حسن روحانی ” میزان رای ملت است” دال مرکزی . و گفتمان انتخاباتی محمد رضا عارف ” معیشت منزلت عقلانیت ” به عنوان دال مرکزی و ” کنترل نرخ بیکاری”، ” مهار تورم “، ” ایجاد اشتغال برای جوانان ” و ” توجه به گردشگری و توسعه مناطق غیر برخوردار ” به عنوان دقایق آن تشکیل می شود.

در مورد سعید جلیلی گفتمان ” انقلاب اسلامی عامل پیشرفت و تعالی” بعنوان دال مرکزی و ” آزاد سازی ظرفیت های نرم افزاری” و ” شکوفایی ظرفیت آحاد جامعه” و ” آزاد سازی ظرفیت های سخت افزاری” دقایق این گفتمان را تشکیل می دهند .همچنین ” مهار تورم ” دال مرکزی گفتمان غرضی و ” ۵۵+۱ ” تعادل سیاسی داخلی” دقایق گفتمان غرضی را تشکیل می دهد.
کلید واژه ها: انتخابات، گفتمان، تحلیل گفتمان، مفصل بندی، هژمونی.
۱٫ طرح مسئله:
یازدهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری ایران در ۲۴ خرداد۱۳۹۲رخدادی است که توجه بسیاری از تحلیل گران و محققان حوزه های مختلف علوم انسانی را به خود جلب خواهد کرد. در حالی که حرکت جامعه ی ایران به سوی ارزش های مدرن قطعی و برگشت ناپذیر تصور می شود و گفتمان ” دموکراسی خواهی” و ” اصلاح طلبی” گفتمان غالب جامعه ی ما به نظر می رسید، در میان شگفتی تحلیل گران اجتماعی – سیاسی کاندیدایی فاتح نهایی این کارزار لقب خواهد گرفت که خود را به گفتمان ظاهراً غالب نزدیک نشان دهد.
آن چه در این انتخابات به شدت جلب توجه می کند، رقابت گفتمان های مختلف درون حاکمیت جمهوری اسلامی است. تقریباً تمامی گروه های درون حاکمیت از داوطلبی نزدیک به خود، در فشرده ترین رقابت انتخاباتی تاریخ جمهوری اسلامی برخوردار هستند. بنابر این دست کم از جنبه ی حساسیت، فشردگی و نزدیکی آرای نامزدها، با یک انتخابات بی سابقه رو به رو هستیم. این دوره ، دوره ای از انتخابات ریاست جمهوری است که نتیجه آن ممکن است به دور دوم کشیده شود.

۲٫ رویکرد نظری:
واژه گفتمان توسط یکی از مترجمان ایرانی، به عنوان معادلی برای واژه ی انگلیسی دیسکورس پیشنهاد و در اندک زمانی استفاده از آن رایج شد؛ به گونه ای که حتی به سریال های تلویزیونی و محاورات روزمره مردم نیز راه یافت. در واژه نامه ها در مقابل دیسکورس علاوه بر گفتمان که کاربرد فنی تر آن در حوزه ی فلسفه و علوم اجتماعی است، به واژه های خطابه، گفتار و کلام نیز برمی خوریم که کاربردهای معمولی تر و البته پرسابقه تر این واژه را بیان می کنند. (آشوری، ۱۳۸۴: ۱۱۲).
اصطلاح تحلیل گفتمان، نخستین بار در زبان شناسی و توسط زلیک هریس به کار رفت (شفرین، ۱۹۹۴: ۲۴). هریس زبان شناسان را به دلیل آن که می خواهند در محدوده ی جمله به یک دستور زبان مؤثر دست یابند، مورد انتقاد قرار داد. او تحلیل گفتمان را برای تحلیل متن بالاتر از سطح جمله به کار برد. مطالعه واحدهای کوچک تر از جمله، وظیفه ی دستور زبان و مطالعه واحدهای بزرگ تر از جمله، موضوع تحلیل گفتمان است. در مجموع، زبان شناسان در بحث از تحلیل گفتمان دو دیدگاه را مطرح می کنند:
نخست دیدگاهی که تحلیل گفتمان را بررسی و آن را تحلیل واحدهای بزرگ تر از جمله تعریف می کند و دوم دیدگاهی که تحلیل گفتمان را تمرکز خاص بر چرایی و چگونگی استفاده از زبان می داند. سارا میلز در کتاب مشهور خود گفتمان این رویکردهای زبان شناسانه به گفتمان را به شکل روشن تری چنین بیان می کند که در یک رویکرد در زبان شناسی ” گفتمان, جز یا قطعه گسترش یافته متن است که واجد شکلی از سازمان درونی، یکپارچگی یا انسجام است” ( میلز, ۱۳۸۲: ۱۷) و در رویکرد دیگر ” بافتی که پاره گفتارهای خاص در بستر آن به وقوع می پیوندد، گفتمان را تعریف می کند ( گفتمان مذهبی، تبلیغات). این بافت ها یا زمنیه های تولید متون، شاکله های درونی متون خاص تولید شده را تعیین خواهد کرد.”
چنان که می دانیم تحلیل گفتمان در زمانی نه چندان طولانی از عرصه زبان شناسی به حوزه مطالعات اجتماعی – سیاسی کشیده شد. در این میان آرا و آثار فوکو به شدت فضای فکری غرب را تحت تأثیر قرار داد. گروه های جامعه شناسی و علوم سیاسی نیز رفته رفته، درهای خود را به روی افکار فوکو گشودند. به این ترتیب، افکار فوکو وارد جهان رسمی آکادمی شد و به ایجاد و تثبیت حوزه های تحقیقاتی جدید یاری رساند.
مفسران فوکو، اغلب دو دوره ی فکری برای او در نظر می گیرند. دوره ی اول که تا اواخر دهه ی ۶۰ میلادی را شامل می شود، دوره دیرینه شناسی و دوره ی بعدی را تبارشناسی دانسته اند. هر چند برخی اعتقاد دارند که او ابزارهای تحلیلی دیرینه شناسانه اش را هم چنان در آثار بعدی خود حفظ کرده است. (یورگنسن و فیلیپس، ۲۰۰۲:۱۲).
موضوع مبحث دیرینه شناسی حقیقت است؛ یعنی بررسی قواعدی که تعیین می کند در یک دوره ی تاریخی خاص چه احکام و گزاره هایی به عنوان احکام درست و معنادار پذیرفته شوند. هدف دیرینه شناسی تحقیق در شرایطی است که در آن سوژه ای (مثلاً دیوانه یا بیمار) به عنوان موضوع ممکن شناخت ایجاد و ظاهر می گردد. به سخن دیگر دیرینه شناسی تحلیل شرایط امکان علوم اجتماعی است (بشیریه، ۱۳۷۶:۱۶). فوکو در مرحله تبارشناسی که به شدت تحت تأثیر نیچه است (گاتینگ، ۲۰۰۵: ۴۳)، بر رابطه ی قدرت و دانش تأکید می کند. در این دوره، فوکو برداشت خود را از گفتمان به مثابه ی نظامی خود بنیاد رها می کند و با قرار دادن قدرت در حوزه کردارهای غیرگفتمانی رابطه ای دیالکتیک میان گفتمان و قدرت برقرار می کند. (سلطانی، ۱۳۸۴:۴۳).
از آن جا که برداشت فوکو از قدرت تا اندازه ی زیادی بدیع بوده و بر نظریه های گفتمان از جمله رویکردهای مورد استفاده ما تأثیر زیادی گذاشته است، بهتر است دیدگاه او را قدری دقیق تر مورد بررسی قرار دهیم.
قدرت نزد فوکو شکلی از کنش یا رابطه بین مردم است که در هر کنش و واکنشی دست به دست می شود و هرگز تثبیت شده و پایدار نیست (میلز، ۱۳۸۲: ۵۳). فوکو به این ترتیب از برداشت رایج از قدرت فاصله می گیرد. به نظر او هر رابطه اجتماعی رابطه قدرت است و بنابر این قدرت محدود به مکان و زمانی خاص نیست (رابینو و دریفوس، ۳۰:۱۳۷۶). پرسش هایی که فوکو در باره قدرت پیش کشیده است، در وهله نخست، این است که ” قدرت چگونه و با چه وسایلی اعمال می شود؟” و در مرحله ی دوم ” قدرت چیست و از کجا می آید؟” به بیان مختصر، قدرت نه در حکم خاصیت یا دارایی طبقه ی متوسط، دولت یا پادشاه، بلکه در حکم یک راهبرد نگریسته می شود، آثار و عواقب سلطه که ملازم قدرت است، نه از تصاحب و کاربست قدرت به دست یک سوژه، بلکه از مانورها، تاکتیک ها و عملکردها نشات می گیرد. خلاصه کلام، فوکو قدرت را به عنوان یک نهاد یا یک ساختار مفهوم پردازی نمی کند، بلکه قدرت را به صورت وضعیت پیچیده استراتژیک و چندگانه ی روابط نیروهای ابژکتیو مفهوم پردازی می کند (اسمارت، ۱۰۱:۱۳۸۵). یکی از نکات مهم در نظریه قدرت فوکو تأکید اوست بر این که جایی که قدرت هست، مقاومت هم هست و این که قدرت برای موجودیت خویش وابسته به حضور چندین و چند نقطه مقاومت است.
فوکو دیدگاه کلاسیک در باره ی قدرت و سلطه را به چالش می کشد؛ به نظر او قدرت به نهادهای سیاسی محدود نیست و صرفاً در نهادهایی هم چون دولت متمرکز نمی شود، بلکه قدرت چند جهته است. هم از بالا به پایین و هم از پایین به بالا عمل می کند و چنان که قبلاً گفته شد، در هر کنش و واکنشی مبادله می شود و اصلاً تثبیت شده و پایدار نیست. دیگر نکته مهم، نقش مولد و مثبت قدرت در نظریه فوکو است. به نظر فوکو قدرت را نباید لزوماً معطوف به سرکوب و اجبار دانست. در کتاب های مراقبت و تنبیه و تاریخ جنسیت کاستی های نظریه ی قدرت مبتنی بر سرکوب را به اثبات می رساند و مدعی می شود که اگر ساز و کارها و پیامدهای قدرت را به سلطه تقلیل دهیم، از نقش مولد قدرت در عصر حاضر غفلت خواهد شد. (ضمیران، ۱۵۷:۱۳۸۷). کتاب اراده به دانستن (جلد اول تاریخ جنسیت) به وضوح تحلیل فوکو از قدرت مولد و سازنده را نشان می دهد. (فوکو، ۱۳۸۳).
یکی از رایج ترین انتقادات از نظریه قدرت فوکو، در این استدلال خلاصه می شود که اگر همه ی روابط و هویت های اجتماعی محصول قدرت هستند، نگرش انتقادی فوکو عملاً بی فایده است. به نظر کیت نش این ایراد به آثار اولیه فوکو وارد است، اما فوکو در آثار بعدی اش، عقایدی در مورد قدرت ابراز می کند که پاسخ گوی این انتقادات است. مهم ترین تحولات فکری فوکو در سخنرانی های قبل از مرگش، عقایدش در خصوص سلطه، قدرت و مقاومت و در مورد ” حکومت بودگی ” بود (نش، ۴۳:۱۳۸۴). این متن با عنوان حکومت مندی به فارسی ترجمه شده است .(فوکو، ۱۳۸۵). فوکو با استفاده از مفاهیم سلطه و حکومت در آثار متأخر خود، تحلیل اش از قدرت را اصلاح نمود. به نظر بادی هیندس، فوکو به گونه ای فزاینده از اصطلاح سلطه برای تحلیل آن چه عموماً قدرت پنداشته می شود استفاده و حکومت را جایگزین قدرت می کند. براساس برداشت فوق، فوکو برای تمایز قایل شدن بین قدرت به عنوان یکی از وجوه همه ی تمایلات بشری و سلطه به عنوان یک ساختار خاص قدرت که در آن ستیزه ها در روابط سلسله مراتبی و ثابت تحکیم می شوند، از اصطلاحات دقیق تری استفاده نموده است. (هیندس، ۱۳۸۰: ۱۳۰-۱۲۱ و نش، ۱۳۸۴: ۴۴).

۱٫۲٫ تحلیل انتقادی گفتمان:
یکی از رویکردهای گفتمانی که به تحلیل رخدادهای اجتماعی – سیاسی می پردازد، تحلیل انتقادی گفتمان است. بنیاد تحلیل انتقادی گفتمان را می توان در زبان شناسی انتقادی یافت. نگرش های جدید افرادی هم چون فوکو به گفتمان و زبان بر افراد فوق تأثیر گذاشت و آن ها پایه های نگرش انتقادی به زبان را بنا نهادند. این افراد نقطه ی اشتراک، خود را با دیگر تحلیل گران گفتمان را تأکید هر دو گروه بر متون و بافت های آن می دانند، با این تفاوت مهم که تحلیل انتقادی گفتمان ” از طریق غیرطبیعی سازی کنش های گفتمانی و متون یک جامعه، یعنی با شفاف و قابل رؤیت ساختن آن چه در گذشته ممکن بود نامرئی و به ظاهر طبیعی جلوه کند” عمل می کند و تحلیل گران انتقادی گفتمان” سعی دارند تا در هم تنیدگی کنش های گفتمانی – زبانی را با ساخت های سیاسی – اجتماعی در سطح گسترده تر قدرت و حاکمیت به تصویر بکشند” (آقا گل زاده، ۱۳۸۵: ۱۴۷).
یورگنسن و فیلیپس پنج اصل اساسی تحلیل انتقادی گفتمان را به صورت زیر بیان می کنند (یورگنسن و فیلیپس، ۲۰۰۲: ۶۴- ۶۱):
۱٫ فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی تا حدی ویژگی زبانی – گفتمانی دارند: کردارهای گفتمانی که از طریق آن ها متون تولید و مصرف می شوند، شکل مهمی از کردار اجتماعی در نظر گرفته می شوند که در ساختن جهان اجتماعی از جمله هویت ها و روابط اجتماعی نقش دارند.
۲٫ گفتمان سازنده و در عین حال ساخته شده است: گفتمان شکلی از کردار اجتماعی است و هم خود از طریق کردارهای اجتماعی دیگر ساخته می شود.
۳٫ کاربرد زبان باید در زمینه ی اجتماعی آن به صورت تجربی مورد تحلیل قرار بگیرد. در قیاس با برخی نظریات گفتمان که بیشتر مستعد بررسی های تئوریک هستند، تجربی بودن از ویژگی های تحلیل انتقادی گفتمان است.
۴٫ گفتمان به نحو ایدئولوژیک عمل می کند: کردارهای گفتمانی در خلق و بازتولید روابط نابرابر قدرت میان گروه های اجتماعی – مثلاً میان طبقات اجتماعی، زنان و مردان، اقلیت ها و اکثریت قومی – نقش ایفا می کنند.
۵٫ تحلیل انتقادی گفتمان به لحاظ سیاسی خود را بی طرف نمی داند، بلکه به عنوان یک رویکرد انتقادی خود را به لحاظ سیاسی متعهد به ایجاد تغییرات اجتماعی می داند. امروزه سه گرایش مهم در تحلیل انتقادی گفتمان وجود دارد که به سه چهره ی اصلی این رویکرد مربوط می شوند:
۱٫۱٫۲٫ تئوون دایک
پیش تر گفته شد که تحلیل انتقادی گفتمان، رویکردی بین رشته ای است که امکان مطالعه ی زبان را درون بافت های اجتماعی – فرهنگی فراهم می سازد. ون دایک بر نقش شناخت در تحلیل انتقادی گفتمان، ارتباطات و تعاملات اجتماعی متمرکز شد. او موفق شد با برقراری پیوند میان سه مفهوم گفتمان، شناخت و اجتماع، مثلثی را شکل دهد که مبنای رویکرد متمایزش به تحلیل انتقادی گفتمان، یعنی رویکرد اجتماعی – شناختی شد. او گفتمان را در معنای عام، یک رویداد ارتباطی در نظر می گیرد مانند تعامل محاوره ای ، متن نوشتاری، تصاویر و جنبه های نشانه شناختی و چند رسانه ای دیگر مرتبط با دلالت معنایی. شناخت مرتبط است با شناخت فردی و اجتماعی، باورها و اهداف و همچنین ارزیابی و احساسات. اجتماعی هم شامل خرده ساختارهای محلی تعاملات رودرروی موقعیت مند می شود و هم شامل ساختارهای همگانی تر سیاسی و جمعی که به صور مختلف در قالب گروه ها، روابط گروهی (مانند سلطه و نابرابری)، جنبش ها، نهادها، سازمان ها، فرآیندهای اجتماعی، نظام های سیاسی و خصوصیات انتزاعی تر جوامع و فرهنگی ها تعریف می شوند (سلطانی، ۱۳۸۴: ۵۸). ون دایک، ایدئولوژی را بحثی بنیادی در رابطه ی بین گفتمان و جامعه می داند و برخلاف برداشت غالب مارکسیستی از ایدئولوژی، آن را به گروه های حاکم در جامعه محدود نمی داند و گروه های تحت سلطه را صرفاً فریب خوردگان ایدئولوژی تلقی نمی کند و امکان طراحی ایدئولوژی مقاومت در میان آنان را نادیده نمی گیرد. (ون دایک، ۱۳۸۲: ۱۲۶). ون دایک تحلیل انتقادی گفتمان را نوعی پژوهش میان رشته ای می داند که رشته هایی هم چون جامعه شناسی، علوم سیاسی، ارتباطات و … را در بر می گیرد.
جامعه زبان شناسی گفتمانی، رویکردی گفتمانی است که توسط روث وداک و همکارانش دنبال می شود. این رویکرد مبتنی است بر سنت برنشتاین در جامعه شناسی زبان و دیدگاه های مکتب فرانکفورت، به ویژه یورگن هابرماس٫ وداک در این چهارچوب به مطالعه ی موضوعات متفاوتی از بررسی شرایط سازمانی در محیط بیمارستان، دادگاه و مدارس گرفته تا جنسیت گرایی، نژادپرستی و یهودستیزی در اروپا پرداخته است. تمرکز بر تمامی بافت های تاریخی گفتمان در فرآیند و تعبیر، ویژگی ای است که این رویکرد را از رویکردهای دیگر تحلیل انتقادی گفتمان متمایز می کند. برداشت وداک از مفاهیم گفتمان، قدرت و ایدئولوژی، همسو با برداشت های رایج از این مفاهیم در تحلیل انتقادی گفتمان است، ولی در عین حال وی در رویکرد
گفتمانی – تاریخی اش با به کارگیری همه اطلاعات قابل دسترسی برای تحلیل و هم چنین با به کارگیری روش هرمنوتیک برای تعبیر، از دیگر رویکردها متمایز می شود. (سلطانی، ۱۳۸۴: ۵۷).
۲٫۱٫۲٫ نورمن فرکلاف
فرکلاف برجسته ترین چهره ی تحلیل انتقادی گفتمان و یکی از پژوهش گران تأثیر گذار در حوزه تحقیقات اجتماعی محسوب می شود. وی در کتاب مشهور خود زبان و قدرت، هدف پژوهش های خود را چنین تعریف می کند: ” کمک به افزایش آگاهی نسبت به زبان و بخصوص این موضوع که چگونه زبان در سلطه برخی مردم بر برخی دیگر نقش دارد” (فرکلاف، ۱۹۸۹: ۴). او در رویکرد خود بر ایدئولوژی و قدرت تأکید می کند و رابطه ی زبان – ایدئولوژی را در چارچوب پژوهشی در باره ی دگرگونه گفتمانی و اجتماعی – فرهنگی درک می کند. ایدئولوژی از دید او هم در ساختارها ( قراردادهای مربوط به گفتمان) جای دارد و هم در رخدادها. از یک سو، قراردادهایی که در رخدادهای گفتمانی واقعی به کار می روند و درون نظم های گفتمانی نهادها ساختاری مشترک یافته اند، از جنبه ی ایدئولوژیک و به روش های خاصی مورد استفاده قرار می گیرند و از سوی دیگر، ایدئولوژی ها در جریان رخدادهای گفتمانی واقعی به وجود می آیند و تغییر شکل می یابند. (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۲۳).
فرکلاف از تحلیل گرانی که صرفاً بر متن متمرکز می شوند انتقاد می کند. به نظر او تحلیل متن به تنهایی برای تحلیل گفتمان کافی نیست، زیرا این رویکرد پیوند میان متون و ساختارهای فرهنگی – اجتماعی را نادیده می گیرد. رویکرد میان رشته ای فرکلاف سعی دارد تا تحلیل متن و تحلیل اجتماعی هر دو را در بر گیرد. گفتمان در ساختن هویت های اجتماعی، روابط اجتماعی و نظام دانش و معرفت، مشارکت می کند و بنابر این سه کارکرد دارد: کارکرد هویتی، کارکرد رابطه ای و کارکرد معرفتی (یورگنسن و فیلیپس، ۲۰۰۲: ۶۷).
در این میان، برای هر گونه تحلیل، دو جنبه از گفتمان یا دو بعد آن را باید مورد توجه قرار داد:
اول، رخداد ارتباطی که نوعی از کاربرد زبان است مانند مقاله ای در یک روزنامه، یک گزارش ویدیویی، یک مصاحبه یا سخنرانی سیاسی.
دوم، نظم گفتمان که صورت بندی گونه های گفتمانی در یک نهاد اجتماعی یا یک حوزه ی اجتماعی است. درون یک نظم گفتمانی، کردارهای گفتمانی ویژه ای وجود دارند که متن و گفتگو (گفتار) از طریق آن ها تولید، مصرف و تفسیر می شوند. برای مثال، نظم گفتمان بیمارستان، مشورت های پزشک، بیمار، زبان فنی کادر علمی و زبان تبلیغاتی مسئول روابط عمومی و … را در بر می گیرد.
فرکلاف الگوی سه لایه ای برای تحلیل انتقادی گفتمان پیشنهاد می کند که مطابق آن هر نمونه کاربرد زبان یک رخداد ارتباطی است که سه بعد را شامل می شود:
۱٫ متن (سخنرانی، نوشتار، اشکال بصری یا ترکیبی از این موارد).
۲٫ کردار گفتمانی که تولید و مصرف متون را در بر می گیرد.
۳٫ کردار اجتماعی (یورگنسن و فیلیپس، ۲۰۰۲: ۶۸).
رابطه ی میان متن و کردار اجتماعی از طریق کردار گفتمانی انجام می شود. با استفاده از کردار گفتمانی مردم از زبان برای تولید و مصرف متن بهره می گیرند و بدین گونه متن به کردار اجتماعی شکل می دهد و خود نیز توسط آن شکل داده می شود. (همان، ۶۹). در این چهارچوب، سطح کردارهای گفتمانی، مرتبط با تولید، مصرف و توزیع متون است. توزیع متون مربوط به گردش متون در نظم های گفتمانی مختلف است که به صورت زنجیره ای صورت می گیرد. مثلاً به دلیل بنیان دینی حکومت جمهوری اسلامی، بعد از انقلاب نظم گفتمانی سیاسی با نظم گفتمانی دینی درآمیخت و به شیوه ی گفتاری خاص تبدیل شد. مثلاً جمله ی ” شرکت در انتخابات یک تکلیف شرعی است”، از نمودهای گردش متن در نظم های گفتمانی مختلف است که در آن تکلیف – که یک واژه دینی است- در کنار انتخابات – که یک واژه ی سیاسی است – نشسته است که از آن با تعبیر ” حضور هر چه بیشتر الگوی دینی در سامان انتظام بخشنده در نظم سیاسی ” یاد شده است. (غلامرضا کاشی، ۱۳۷۹: ۳۲۵). یکی از مفاهیم مهم در حوزه کردار گفتمانی مفهوم بینامتنیت است. در الگوی تحلیلی فرکلاف، تحلیل زبانی هم در سطح متن و هم در سطح کردار گفتمانی انجام می شود که تحلیل زبانی در سطح کردار گفتمانی همان تحلیل بینامتنی است. در ادبیات پست مدرن بینامتنیت به معنای شیوه ی ارجاع یک متن به دیگر متن ها به کار می رود در واقع هیچ متنی مستقل از شبکه متن هایی که آن را احاطه کرده و بر آن تقدم دارند نیست. (وارد، ۱۳۸۴: ۷۸- ۲۷۷). فرکلاف اصطلاح بینامتنیت را در چند معنای نسبتاً مشابه به کار می برد که به تعریف فوق بسیار نزدیک است.
در الگوی فرکلاف از تحلیل انتقادی گفتمان، تحلیل کردار اجتماعی در قالب تحلیل جنبه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن صورت می گیرد. مثلاً برای تحلیل بیانیه ی سیاسی، یک تشکل خاص، همراه با تحلیل متن و کردار گفتمانی، می توان به نهادها و گروه های اجتماعی حامی آن تشکل، روابط و منافع اقتصادی آن تشکل و حامیانش و … پرداخت.
مفهوم هژمونی از دیگر مفاهیم مهم در رویکرد فرکلاف است. هر چند ریشه ی مفهوم هژمونی در آثار مارکس و بخصوص ایدئولوژی آلمانی قابل جستجو است، اما این گرامشی بود که این مفهوم را به نظریه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی معاصر وارد کرد. او سلطه در جوامع سرمایه داری را از دو طریق تحلیل می کرد. اول همان اعمال زور از طریق پلیس که حکومت ها یا دولت ها به آن متوسل می شوند. دوم سلطه ی فرهنگی که طبقه حاکم با مشروع و طبیعی جلوه دادن ارزش های خود در جامعه، آن را اعمال می کند. نهادهایی هم چون آموزش و پرورش، احزاب، اتحادیه های کارگری و رسانه ها هژمونی طبقه ی حاکم را شکل می دهند.
مفهوم هژمونی به اشکال مختلف بسط یافته و بر بسیاری از نظریه های معاصر در حوزه ی جامعه شناسی، علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی تأثیر زیادی گذاشته است. آن دسته از نظریه های گفتمان که معطوف به حوزه های اجتماعی – سیاسی هستند نیز از گرامشی تأثیر پذیرفته اند که نظریه ی فرکلاف و بخصوص نظریه ی گفتمان لاکلا و موفه از آن جمله اند.
از نظر فرکلاف هژمونی کانونی است از مبارزه دائمی در اطراف نقاط دارای بیشترین ناپایداری بین طبقات و گروه ها و جبهه ها، تا از این رهگذر رابطه ی سلطه / فرودستی که اشکال اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک به خود می گیرد ایجاد شود و تداوم یابد و یا در آن شکاف به وجود آید (فرکلاف، ۱۳۷۹: ۱۰۱). به طور خلاصه از آن جا که تحلیل انتقادی گفتمان، مسایل اجتماعی و سیاسی را کانون توجه خود قرار داده است، برای تحقیق ما قابل استفاده است و در این میان رویکرد فرکلاف از کارآیی بیشتری برخوردار است.
نظریه گفتمان لاکلا و موفه
اگر چه ارنستو لاکلا و شانتال موفه با نگارش کتاب هژمونی و استراتژی سوسیالیستی (۱۹۸۵) تحولی در سنت چپ ایجاد کردند، اما در واقع نظریات آن ها بسیار فراتر از سنت چپ مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفت. فصل اول کتاب هژمونی و استراتژی سوسیالیستی با عنوان ” هژمونی: تبارشناسی یک مفهوم” به نقد مارکسیسم اختصاص یافته است. نویسندگان سپس به تحولات مفهوم هژمونی در مارکسیسم می پردازند. تاریخچه ی این مفهوم در واقع گسترش حوزه سیاست در مارکسیسم را نشان می دهد. ناکارآمدی تلقی مارکسیسم ارتدوکس از تمایز زیربنا- روبنا و جبرگرایی تاریخی و هم چنین مفهوم طبقه، راه را برای گسترش مفهوم هژمونی گشود. از گرامشی به بعد، مفهوم هژمونی به عنوان یک فرآیند سیاسی که عناصر مختلف را مفصل بندی می کند و هویت ها را شکل می دهد وارد اندیشه مارکسیستی شد.
علاوه بر این لاکلا و موفه نظریه ی معنایی خود را از سنت زبان شناسی ساخت گرای فردینان دوسوسور اخذ می کنند. از نظر سوسور نشانه ها و کلمات معنای خود را نه به واسطه ی ارجاع به جهان بیرون، بلکه از طریق رابطه ای که بین یکدیگر در درون نظام زبانی برقرار می کنند به دست می آورند. سوسور مهره های شطرنج را مثال می زند. ارزش هر مهره یا نشانه درون نظام نشانه شناختی شطرنج ارتباطی با شکل یا جنس مهره ندارند، بلکه هر مهره ارزش و معنای خود را به واسطه ی ارتباطی که با مهر های دیگر دارد کسب می کند. از نظر لاکلا و موفه نیز هر مجموعه ای از اعمال و اشیا و … وقتی معنا پیدا می کنند که درون یک گفتمان در کنار یکدیگر به هویتی خاص دست یابند که این هویت را در برابر مجموعه ای از دیگری ها به دست می آورند.
اکنون به برداشت خاص لاکلا و موفه از مفهوم گفتمان می رسیم. آن ها در فصل سوم کتاب هژمونی و استراتژی سوسیالیستی نظریه ی گفتمان خود را طرح می کنند:
” در این جا ما هر عملی را که به برقراری رابطه بین عناصر منجر شود، به گونه ای که هویت این عناصر در نتیجه ی این عمل تعدیل شود، مفصل بندی می نامیم. کلیت ساختاردهی شده ی حاصل از عمل مفصل بندی، گفتمان نام دارد. جایگاه های تمایز را زمانی که درون یک گفتمان مفصل بندی شده باشد وقته می نامیم و در مقابل، هر تفاوتی را که از نظر گفتمانی مفصل بندی شده نیست، عنصر می نامیم” (لاکلا و موفه، ۱۹۸۵: ۱۰۵).
مفاهیم اصلی نظریه ی گفتمان لاکلا و موفه را می توان به صورت زیر مشخص کرد:
مفصل بندی: هر عملی که میان عناصر مجزا و پراکنده ارتباط برقرار کند، به نحوی که معنا و هویت این عناصر در نتیجه ی عمل فوق تعدیل شود. (همان، ۱۰۵).
گفتمان: کلیت ساختاردهی شده ی حاصل از عمل مفصل بندی است. گفتمان ها مجموعه ای از نشانه ها هستند که به شیوه ای معنادار با هم مرتبط شده اند. در واقع گفتمان ها صورت بندی مجموعه ای از کدها، اشیا، افراد و … هستند که پیرامون یک نقطه ی کانونی تثبیت شده و هویت خویش را در برابر مجموعه ای از دیگری ها به دست می آورند. گفتمان ها، تصور و فهم ما از واقعیت و جهان را شکل می دهند. بنابر این معنا ومفهوم انسان از واقعیت همواره گفتمانی است. (حسینی زاده، ۱۳۸۳: ۱۸۹).

وقته ها: دال ها و عناصری که درون یک گفتمان مفصل بندی شده اند و موقتاً به هویت و معنایی دست یافته اند. این معانی و هویت ها کاملاً تثبیت شده نیستند و امکان تغییر آن ها از طریق مفصل بندی های تازه وجود دارد.

عناصر: دال ها و نشانه هایی که معنای آن ها تثبیت شده نیست و گفتمان های مختلف سعی در معنادهی به آن ها دارند. عناصر دال های شناوری هستند که هنوز در قالب یک گفتمان قرار نگرفته اند.

نقطه ی کانونی یا دال مرکزی: نشانه ای که سایر نشانه ها در اطراف آن نظم می گیرند که البته تثبیت معنای نشانه ها حول دال مرکزی به صورت موقتی صورت می گیرد (لاکلا و موفه، ۱۹۸۵: ۱۱۲).

زنجیره هم ارزی و تفاوت: درعمل مفصل بندی دال های اصلی با یکدیگر در زنجیره ی هم ارزی ترکیب می شوند. این دال ها نشانه هایی بی محتوایند؛ یعنی به خودی خود بی معنایند تا اینک ه از طریق زنجیره هم ارزی با سایر نشانه هایی که آن ها از معنا پر می کنند ترکیب شوند ودر مقابل هویت های منفی دیگری قرار گیرند که به نظر می رسد تهدید کننده ی آن ها باشند. گفتمان ها از طریق زنجیره ی هم ارزی، تفاوت ها را می پوشانند و نظم و ا نسجام می بخشند. در هم ارزی، عناصر خصلت های متفاوت و معناهای رقیب را از دست می دهند و در معنایی که گفتمان ایجاد می کند، فعال می شوند. مثلاً در واکنش به نژادپرستی سفیدپوستان، تمام افراد غیرسفید چه هندی تبار و چه آسیایی و آفریقایی و یا زن و مرد در زنجیره هم ارزی گفتمان سیاه قرار می گیرند و تفاو ت های اصلی آن ها با یکدیگر فراموش می شود. (حسین زاده، ۱۳۸۳: ۱۹۲).

منازعه: در نظریه لاکلا و موفه هویت همواره گفتمانی و در نتیجه تثبیت نشده است. انتاگونیسم یا تنازع به هویت شکل می دهد. طبعاً هر هویت در واکنش و در تقابل با یک دیگری شکل می گیرد. بنابر این تنازعات یا خصومت ها هر چند روابط عینی نیستند، اما مرزهای هویتی را مشخص می کنند، مرزهایی که جامعه پیرامون آن ها شکل می گیرد. توانایی گفتمان های سیاسی در شکل دهی به هویت ها از طریق نقش انتاگونیستی آن ها، هم در نظریه گفتمان و هم در تحقیقات تجربی از جمله در افریقای جنوبی مورد تأکید قرار گرفته است (استاهلی، ۲۰۰۴: ۲۲۶).
مفهوم گفتمان در این نظریه کل جامعه و همه قلمرو زندگی اجتماعی را در بر می گیرد و طبعاً تحلیل گفتمانی آن ها نیز کل حوزه ی اجتماعی را شامل می شود، زیرا آن ها تمایز حوزه گفتمانی و غیرگفتمانی را نمی پذیرند. البته آن ها امر واقع را انکار نمی کنند. توضیحات خود آن ها در این زمینه گویاست:
” این موضوع که هر ابژه ای به عنوان ابژه گفتمان ساخته شده است ربط به جهان موجود در بیرون از اندیشه (ذهن) یا تقابل رئالیسم / ایده آلیسم ندارد. زلزله یا افتادن یک آجر رخدادی است که مطمئناً وجود دارد، به این معنا که این رخداد این جا و اکنون، مستقل از اراده ی من اتفاق می افتد. اما این که آیا ویژگی آن ها به مثابه ابژه بر حسب ” پدیده های طبیعی ” فهمیده می شود یا بر حسب ” آیات خشم خداوند”، به ساختار یافتن یک حوزه گفتمانی وابسته است. این که چنین ابژه هایی در بیرون از اندیشه وجود دارند قابل قبول است، اما این که آن ها می توانند خود را هم چون ابژه هایی بیرون از شرایط گفتمانی ظهورشان شکل دهند، پذیرفتنی نیست” (لاکلا و موفه، ۱۹۸۵: ۱۰۸)

گفتمان های مختلف برای سازمان دهی جامعه به شیوه خاص خودشان با هم به کشمکش برمی خیزند. گفتمان ها وقتی عینیت یافته به نظر می رسند که امکان تصور جایگزین برای خود را غیرممکن جلوه دهد و در نتیجه فضای حاکم بر رفتارهای ما بسیار طبیعی به نظر می رسد. مفهوم هژمونی در این جا نقش پیدا می کند. ممکن است دیدگاه هایی که طبیعی به نظر می رسند. عینیت خود را از دست بدهند و مورد چالش و نزاع قرار بگیرند و در مقابل گذر از نزاع سیاسی به عینیت نیز در شرایط مداخله ی هژمونیک ممکن می شود که طی آن یک دیدگاه خاص، طبیعی به نظر می سد و غالب می شود (یوگنسن و فیلیپس، ۲۰۰۲: ۳۷).

۲٫۲٫ مبانی نظری
در بخش قبلی علاوه بر ارائه چهارچوب کلی نظریه گفتمان به آن دسته از نظریه های گفتمان پرداختیم که مرتبط با قدرت، سیاست و تحلیل رخدادهای اجتماعی – سیاسی بودند. هدف ما بررسی یک رویداد خاص اجتماعی – سیاسی یعنی انتخابات بود. در این انتخابات افکار عمومی تا حدی براساس هویت های لحظه ای و مقطعی شکل می گیرند و همین هویت سازی، دیگری سازی و … در شکل گیری نتایج این انتخابات نقش ایفا می کند.
نظریه گفتمان لاکلا و موفه، نظریه ای منسجم است که ابزارهای تحلیلی مناسبی برای تحلیل پدیده های اجتماعی – سیاسی در سطح کلان در اختیار ما قرار می دهد. این نظریه به دلیل تأکید بر مسائلی هم چون هویت به عنوان یک مدل مطلوب سیاست فرهنگی برای جامعه شناسی سیاسی جدید شناخته شده است (نش، ۱۳۸۴: ۴۷). با استفاده از این نظریه می توان رقابت گفتمان های متنازع و متخاصم را در جریان رخدادی هم چون انتخابات یازدهم توضیح داد.
اما با توجه به کلان بودن نظریه ی لاکلا و موفه، برای تحلیل گفتمان انتخابات، نیاز به نظریه ای داریم که ابزار تحلیلی خردتری هم در اختیار ما بگذارد تا در کنار نظریه لاکلا و موفه امکان تحلیل گفتمان انتخابات ریاست جمهوری فراهم شود. نظریه فرکلاف ابزارهای تحلیلی کارآمدی در سطح خرد در اختیار ما قرار می دهد که با آن می توان نشان داد چگونه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سعی کرده اند تا به فضای اجتماعی – سیاسی بر اساس گفتمان خود معنا ببخشند. این رویکرد امکان تحلیل متون مورد بررسی از زاویه چگونگی شکل گیری ذهنیت و هویت سوژه ها را فراهم می کند.
تلفیق نظریه لاکلا و موفه با برخی از عناصر نظریه فرکلاف به صورت دلبخواهی انجام نشده است، بلکه بنا به ضرورت و بر اساس رویه برخی از صاحب نظران این حوزه، تلفیق صورت گرفته است. برای نمونه بورگنسن و فیلیپس (۲۰۰۲: ۱۷۴- ۱۵۳) و تاجیک (۱۳۸۵) جداگانه به این نتیجه رسیده اند که به رای تحلیل گفتمان رخدادهای سیاسی – اجتماعی، نظریه لاکلا و موفه و عناصر و مفاهیمی از نظریه ی تحلیلی انتقادی گفتمان فرکلاف در کنار هم کارآیی زیادی دارند.
جالب توجه آن که خود فرکلاف هم در یکی از آخرین آثار خود پیشنهاد کرده است که عناصری از نظریه لاکلا و موفه برای تحلیل متنی مورد استفاده قرار گیرند (فرکلاف، ۲۰۰۳: ۲۲۸).
در نظریه لاکلا و موفه میان دو مفهوم قابلیت ” دسترسی” و ” مقبولیت” تمایز وجود دارد. موفقیت یک گفتمان لزوماً به مقبولیت آن بستگی ندارد و یک گفتمان ممکن است با تکیه بر قابلیت دسترسی بالاتر و قابلیت استفاده بیشتر به موفقیت دست پیدا کند.
لاکلا و موفه برای ارائه نظریه ی گفتمان خود از رویکردهای نظری فراوانی بهره برده اند که برخی نظریه های پساساختار گرا هم در این مجموعه جای دارند. حال این سؤال مطرح می شود که آیا از چنین نظریه ای می توان برای تحلیل رخدادهای اجتماعی – سیاسی در ایران استفاده کرد؟ چنین ابهامی را شاید بتوان برای بسیاری از نظریه های دیگر هم مطرح کرد. اما اگر شرایط خاص این انتخابات را در نظر آوریم، استفاده از این نظریه قابل قبول است. در این انتخابات پدیده هایی هم چون تثبیت موقت هویت ها و سوژه ها بسیار تأثیرگذار است.
۴٫ روش تحقیق
در این پژوهش مراحلی برای تحلیل گفتمان مورد توجه قرار گرفته است که در این جا به اختصار معرفی می شوند.
۱٫۳٫ بررسی زمینه گفتمانی
گرچه هدف این تحقیق ارائه تحلیلی از یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است، اما طبعاً بررسی زمینه های گفتمانی حضور کاندیداها اصلاحات و اصولگرا در این انتخابات نیز ضروری است. بنابر این ابتدا باید تحلیلی هر چند مختصر از گفتمان انقلاب اسلامی، رخداد دوم خرداد و به همین ترتیب از تحولات گفتمانی در اصله ی میان انتخابات دوم خرداد و انتخابات دوره ی یازدهم ارائه شود. طبعاً چون هر کدام از این موارد، خود یک موضوع پژوهشی جداگانه هستند، در این موارد به تحقیقات انجام شده یا نظریات ارائه شده ارجاع می شود.
۳٫۳٫ متون مورد بررسی
تبلیغات مربوط به هر کاندیدا در این دوره مورد بررسی قرار گرفت. متون مورد بررسی علاوه بر متون نوشتاری، متن های دیگر بخصوص تبلیغات تلویزیونی را نیز در بر می گرفت. فیلم های تبلیغاتی در این دوره اهمیت فراوانی دارند، تا جایی که نامزدهای انتخاباتی یازدهم به سراغ کارگردانان مشهور سینما رفته و از آن ها برای ساختن فیلم های انتخاباتی خود استفاده می کنند.
۴٫۳٫ چگونگی تحلیل متون
برای تحلیل متون مذکور با در نظر گرفتن پژوهش ها و تحقیقات مشابه و با توجه به شرایط خاص این تحقیق، به بررسی مضمونی و محتوایی روی آوردیم. زیرا این متون به لحاظ معانی و مضامین به کار رفته در آن ها اهمیت دارند. در برخی موارد و بنا به ضرورت، الگوهای زبان شناختی به کار رفته در متون نیز مورد تحلیل قرار گرفت.
در بررسی متون از روش مقایسه نیز استفاده کردیم. یک راه مفید برای درک ماهیت یک متن مقایسه آن با متون دیگر است. زیرا بخصوص در یک فضای تبلیغاتی و یک رقابت انتخاباتی، یک گفته یا نوشته معنایش را از طریق متفاوت بودن با گفته یا نوشته ی دیگر کسب می کند. (یورگنسن و فیلیپس، ۲۰۰۲: ۱۴۹).
مضامین و محورهای اصلی تبلیغاتی هر کاندیدا را بر اساس میزان تکرار آن ها، تأکید صریح نامزدها و طرفداران شان وئ شعارهای اصلی هر نامزد (دولت اسلامی، اعتدال و … ) استخراج کردیم. برای تشخیص دال اصلی چندمعیار در نظر گرفته شد. در این مورد تکرار مسئله مهمی است. دال یا نشانه ای که بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است.، طبعاً نقش مهم تری دارد. ممکن است تأکید نامزدها و طرفداران شان روی یک دال یا نشانه، اصلی و مرکزی بودن آن را نشان دهد و حتی ممکن است نامزدهای انتخابات، دال اصلی یا مرکزی خودر ا صریح و آشکار بیان و گفتمان انتخاباتی خود را بر اساس آن مفصل بندی کرده باشند. اما نکته ی مهم این است که در تشخیص دال ا صلی، معیار ما گفتمانی است. در این معنا باید میان دال مرکزی و وقته ها، انسجام و هماهنگی وجودداشته باشد. به آن نشانه ای دال مرکزی اطلاق می کنیم دال های دیگربر اساس آن تعریف شده باشند و میان آن ها رابطه ای شکل گرفته باشد.
۴٫بررسی زمینه گفتمانی انتخابات یازدهم
بشیریه احزاب و نیروه های سیاسی در سال های ابتدایی پس از انقلاب را به چهار گروه تقسیم می کند: ۱٫ احزاب و گروه های راست گرای مذهبی ۲٫ احزاب و گروه های رادیکال مذهبی ۳٫ احزاب لیبرال دموکراتیک ۴٫ احزاب و گروه های هوادار سوسیالیسم (بشیریه، ۱۳۸۴: ۲۷). به این ترتیب درون گفتمان انقلاب اسلامی هر دو گفتمان سنت گرا و تجدید خواه، در ابتدای انقلاب حضور داشتند. گفتمان انقلاب اسلامی که به شکل نظام سیاسی جمهوری اسلامی تبلور یافت، حاصل مفصل بندی دو دال مهم جمهوریت و اسلامیت بود. به نظر سلطانی (۱۳۸۴) اسلام دال مرکزی گروه های اسلامی سنت گرا بود که نشانه های روحانیت، فقه و ولایت فقیه را با هم در یک گفتمان گردآوری کرد. از سوی دیگر نشانه های مردم، قانون و آزادی در گفتمان تجددگرای سکولار – لیبرالیست حول دال مرکزی جمهوری مفصلبندی شده بودند. سلطانی از اصطلاح ” فضای استعاری ” لاکلا استفاده می کند و مفصل بندی دو گفتمان سنت و تجدد را در سایه فضای استعاری گفتمان انقلاب اسلامی حول شخصیت کاریزماتیک ” امام خمینی ” تحلیل می کند. این نیروهای سیاسی متفاوت، با اهداف و علایق بسیارمتنوع و متضاد به دو علت عمده در زیر یک چتر گرد می آیند. اولین دلیل آرمانی بودن فضای استعاری است و دومین و اصلی ترین دلیل، شخصیت کاریزمایی امام خمینی است. (سلطانی، ۱۳۸۴: ۳۹- ۱۴).
از آن جا که همه ی گروه های فوق یعنی پهلویسم از میان رفته بود، شکاف ها و تقابل ها درون گفتمان انقلاب اسلامی فعال شدند و رقابت میان خرده گفتمان های فعال درون گفتمان انقلاب برای دست یافتن به هژمونی آغاز شد. به این ترتیب گفتمان های اسلامی سنت گرا، گفتمان سکولار و تجدد خواه را از صحنه به بیرون راندند. تاجیک علت موفقیت گفتمان اسلام انقلابی را در عواملی هم چون در دسترس بودن، مقبولیت و نیز مبتنی بودن آن بر ” نظام صدقی” حاکم بر جامعه می داند (تاجیک، ۱۳۷۸: ۲۹).
پس از به حاشیه رانده شدن گفتمان سکولار، زمان آن بود که شکاف ها و تناقض های درون گفتمان غالب فعال شود. بنابر این شکاف دوم در بین نیروهای سیاسی پس از انقلاب درون طبقات سنتی پدیدار شد. به طور کلی می توان از دو گرایش اصلی در درون ساختار قدرت در طی سال های دهه ۱۳۶۰ سخن گفت که به راست سنتی و چپ سنتی مشهور شده اند. در ذیل گرایش اول باید از مواضع جامعه ی روحانیت مبارز، جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه قم و جامعه ی تجار و اصناف نام برد. درذیل گرایش دوم مواضع اکثریت مجلس شورای اسلامی در آن سال ها (مجلس سوم) و مواضع دولت و نگرش گروه هایی مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع روحانیون مبارز، دفتر تحکیم وحدت، خانه کارگر و قابل ذکر است. گرایش اول به طور کلی هوادار مالکیت خصوصی، عدم دخالت گسترده ی دولت در اقتصاد و عدم کنترل تجارت داخلی و خارجی بود. در مقابل گرایش دوم از نوعی اقتصاد اسلامی، اصلاحات ارضی، قسط و عدالت، مداخله دولت در اقتصاد و … حمایت می کرد. (بشیریه، ۱۳۸۴: ۸۲).
اگر چه این اختلافات جدی بود، اما تا زمان زنده بودن امام خمینی، به تقابل چندان جدی نینجامید، زیرا ” اقتدار کاریزمایی امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی… در بین بخش های عمده ای از نیروهای سیاسی واکثریت مردم وحدت و یک یکپارچگی ایجاد می کرد” (همان، ۴۷). البته باید عوامل دیگری مانند جنگ و نقش بسیار تأثیرگذار ” دشمن خارجی” را نیز در نظر گرفت.
با پایان گرفتن جنگ و درگذشت رهبری نظام و قانونمند شدن کاریزما در قالب نهاد ولایت فقیه، زمینه ی بروز و گسترش تناقضات مهیا شد. بعد از پایان جنگ، عصر سازندگی آغاز می شود. گفتمان سازندگی با تکیه بر آرمان ترقی و پیشرفت، فصلی تازه در ساختار گفتمان رسمی می گشاید و با ارزش هایی نظیر کار و تولید و تلاش، الگویی اخلاقی – عقلایی ارائه می کند. (کاشی، ۱۳۷۹: ۳۶۸).
اما به دلایلی از جمله ناکامی دولت هاشمی، گفتمان سازندگی جذابیت خود را از دست می دهد و به این ترتیب هر دو جناح در زمان انتخابات دوم خرداد سعی در ارائه گفتارهای جایگزین آن داشتند. به نظر سلطانی گفتمان اصلاح طلبی (که البته بعداً به این عنوان خوانده شد) از دال مرکزی مردم، در کنار دال های جامعه ی مدنی، قانون، توسعه ی سیاسی و آزادی تشکیل می شد و در مقابل در گفتمان اصول گرایی دال های عدالت، توسعه ی اقتصادی، روحانیت، ارزش ها و تهاجم فرهنگی حول دال مرکزی ولایت مفصل بندی شده بودند. (سلطانی، ۱۳۸۳: ۱۵۵).
پس از پیروزی در انتخابات دوم خرداد، گفتمان اصلاحات نتوانست جامعیت خود را حفظ کند و به نیازها و تقاضاهای متعدد زمانه پاسخ دهد و به این ترتیب انشقاق و ریزش در آن آغاز شد. از سوی دیگر گفتمان اصول گرا برای ساختارشکنی گفتمان اصلاح طلبی تلاش زیادی به خرج داد. مثلاً اگر دال مرکزی گفتمان اصلاحات را مردم بدانیم، آن ها سعی داشتند نشان دهند که توسعه ی سیاسی، آزادی مطبوعات و … مشکلات واقعی مردم نیستند، بلکه اشتغال و معیشت مردم مسئله اساسی است و به این ترتیب از دال مردم در گفتمان اصلاح طلبی، ساختارشکنی کنند.
انتخابات شورای اسلامی شهر تهران در ۹ اسفند ۱۳۸۱ اولین حلقه از سلسله ناکامی های انتخاباتی اصلاح طلبان بود که مثلاً در تهران نتیجه انتخابات را به نامزدهای آبادگران واگذار کردند. پس از آن در انتخابات مجلس هفتم نیز این روند ادامه پیدا کرد. علی اصغر سلطانی که در باره ی این انتخابات تحقیق کرده است اعتقاد دارد که اصول گرایان در این انتخابات روند قبلی را ادامه داده و با انتخاب شعارهای نو و چهره های جدید و ارائه یک گفتمان تازه و با انسجام بسیار، پای به صحنه ی رقابت گذاشتند. هر چند اتفاقاتی هم چون رد صلاحیت نمایندگان مجلس ششم و تحصن آن ها از جمله حوادث مهم این انتخابات است، اما سلطانی اعتقاد دارد که در این انتخابات هژمونی نظام معنایی اصلاح طلبان بر افکار عمومی در مقابل اعمال سخت افزاری و نرم افزاری اصول گرایان، فرو پاشیده بود. (سلطانی، ۱۳۸۳: ۲۲۴).
محورها و مضامین عمده تبلیغاتی قالیباف:
دال مرکزی: ائتلاف برای پیشرفت
دقایق: ، برنامه ریزی اقتصادی با عقل و منطق
زنجیره هم ارزی:اصولگرایان، پیروان گفتمان امام انقلاب و رهبری

محورها و مضامین عمده تبلیغاتی محسن رضایی:
دال مرکزی: پیروزی صداقت بر ثروت و قدرت
دقایق: یارانه سبز ، آبادی ایران
زنجیره هم ارزی: طیفی اقلیت از اصولگرایان نخبه و چهره های دانشگاهی

محورها و مضامین عمده تبلیغاتی حسن روحانی:
دال مرکزی: میزان رای ملت است
روحانی دو موضوع را محور تبلیغات خود نشان می دهد. اول کارآمد نشان دادن خود و دوم تبلیغاتی مدرن و جذاب. اما مفصل بندی خاصی از دال ها و نشانه ها در تبلیغات وی مشاهده نشده است.
زنجیره هم ارزی: تکنوکراتها، جریان تندرو اصلاح طلب، طرفدارن هاشمی، طبقه متوسط ، جریان سرمایه داری، جریان معتقد به رابطه با غرب بویژه آمریکا
محورها و مضامین تبلیغاتی محمد رضا عارف:
دال مرکزی: معیشت، منزلت، عقلانیت
دقایق: کنترل نرخ بیکاری، مهار تورم، توجه به گردشگری و توسعه ی مناطق غیر برخوردار، ایجاد اشتغال برای جوانان
زنجیره ی هم ارزی: جریان اصلاحات، طیف معتدل جریان اصلاحات، چهره های دانشگاهی

محورها و مضامین عمده تبلیغاتی سعید جلیلی:
دال مرکزی: گفتمان انقلاب اسلامی عامل پیشرفت و تعالی
دقایق: آزاد سازی ظرفیت های نرم افزاری، شکوفایی ظرفیت آحاد جامعه،آزاد سازی ظرفیت های سخت افزاری
زنجیره ی هم ارزی: جبهه ی پایداری، اصولگرایان پیرو خط امام انقلاب رهبری، روستاییان، و طبقات کشاورز و دهک های پایین جامعه

محورها و مضامین عمده تبلیغاتی غرضی:
دال مرکزی: مهار تورم
دقایق: اشتغال برای جوانان
زنجیره ی هم ارزی: نامشخص

محورها و مضامین عمده تبلیغاتی ولایتی:
دال مرکزی: طبیب سیاست آمد
دقایق: اشتغال جوانان ، اصلاح سیاست خارجی
زنجیره هم ارزی: اصولگرایان ، دانشگاهیان، نیروهای معتدل از اصولگرایان

نتیجه گیری:
در این مقاله با استفاده از نظریه ی گفتمان لاکلا و موفه و فرکلاف به بررسی یازدهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری پرداختیم و سپس تبلیغات انتخاباتی دو طیف اصولگرا و اصلاح طلب را در این انتخابات مورد بررسی قرار دادیم. در مقایسه با رویکردهای دیگر ، تحلیل گفتمان برای بررسی این انتخابات از مزایایی برخوردار است . رویکردهای ساختاری یا طبقاتی تحلیل های مفید و پر اهمیتی ارائه می کنند، اما صرفا نمی توان به چنین رویکرد هایی بسنده کرد. تحلیل گفتمان تا حدی برای روشن کردن برخی زوایای مبهم انتخابات کاربرد دارد. از جمله دستاوردهای این تحقیق نشان دادن تحول و تنوع در گفتمان های اصلاح طلبی و اصول گرایی است. همچنین گفتمانی می تواند در انتخابات پیروز میدان باشد که
۱)- از مقبولیت و قابلیت دسترس برخوردار باشد
۲)- طیف وسیعی از زنجیره های هم ارزی سایر کاندیداهای دیگر را به خود جلب نماید و تصویری متفاوت در اذهان مردم بوجود بیاورد.
۳)- مطبوعات و رسانه های جمعی را حول محور دال مرکزی گفتمان خود سازماندهی نماید.
۴)- دقایق گفتمان هایش ساده باشد بطوریکه همه ی اقشار جامعه آن را درک نمایند

منابع:
آشوری ، داریوش (۱۳۸۴)، فرهنگ علوم انسانی، تهران،: مرکز
آقا گل زاده ، فردوس(۱۳۸۵) تحلیل انتقادی گفتمان، تهران: علمی و فرهنگی
اسمارت، بری (۱۳۸۵) میشل فوکو، ترجمه لیلا جو افشانی و حسن چاوشیان، تهران: اختران.
بشیریه، حسین(۱۳۸۴) دیب

4 thoughts on “بررسی یازدهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری ایران از منظر تحلیل گفتمان”
  1. مقاله ای بسیار عالی و کاربردی با مضامین ملموس و روشن…درود بر نویسنده محترم

  2. متاسفانه سرقت علمی در همه سطوح رخنه کرده است. نوسینده محترم که دانشجو دکترا علوم سیاسی است مقاله خویش را با اندک تغییر از روی مقاله بررسی نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران به قلم دکتر محمدرضا تاجیک و محمد روزخوش که در شماره 61 تابستان 1387 مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی به چاپ رسیده کپی و پست کرده.
    واقعا جای تاسف داره

  3. خدایی خیلی دانشجوی جذاب بودن ایشون حداقل به خودشون زحمت ندادن که یه تامل رو متن داشته باشن بعد کپی پیستشون کنن

  4. ببخشید اون وقت نطریه فرکلاف در کدوم قسمت استفاده کردین؟؟؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *