امام خمینی

در وصف و رثایِ معمار کبیر انقلاب اسلامی سخن ها گفته شد، مع الوصف جمله ای که بیش از همه ذهن ها را به خود معطوف می دارد این جمله است که “امام خمینی ره یک حقیقت همیشه زنده است، نام او پرچمدار انقلاب، راه او راه انقلاب و اهداف او اهداف این انقلاب است”.

 

در این که در سالهای پس از رحلت آن یار سفرکرده، با توکل بر خدای رحمان توانستیم راه و هدف آن بزرگ مرد را دنبال کنیم، شکی نیست. در حقیقت این وظیفه ی همه ی ماست که با توکل بر خدا و تقویت روح اخلاص و همبستگی، حرکت عظیمی را که امام بزرگوار آغاز کرده اند ادامه دهیم چرا که انقلاب اسلامی ایران پس از انقلاب پیامبر(ص)، تنها انقلابی است که با همه فراز و نشیب ها و انحرافاتی که دشمنان ایجاد کردند، هنوز با صلابت در مسیر خود پیش می رود، ولی 14خرداد هرسال فرصتی است برای تجدید خاطرات شیرین ملت با امام راحل و مصمم شدن در پایبندی به اهداف و ارزش های انقلاب.

 

14خرداد حدیث عشق ملتی است برپا دارنده ی پرچم اسلام ناب محمدی، همان پرچمی که امروز جوانان مسلمان منطقه از دست فرزندان خمینی کبیر گرفته و بساط ظلم حاکمان را برمی چینند. امروز این هدف ها و آرمانهای روح خداست که دو دهه پس از ودیعه سپاری پیکر مطهرش در حرم عشق، در عزم و رزم پویندگان “بیداری اسلامی” جلوه گر است و مگر نه اینکه “مردان بزرگ را با حصار زمان و مکان نسبتی نیست، آنان محصور دیروز نیستند بلکه در امروز و فردا هایمان حاضر و ناظرند”.

 

امروز در عصر بیداری اسلامی، فریاد پرخروش «الله اکبر» جوانان انقلابی در سراسر سرزمین های اسلامی منطقه، به ذهن هر انسان عاشقی این پیام را متبادر می سازد که امام در صحیفه نورانی خود فرمودند: ” شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمان جهان بپا خیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عُمال سرسپرده ی آنان نترسید و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می کنند از کشور خود برانید و خود و طبقات خدمتگزار و متعهد زمام امور را به دست گیرید.”

 

اگرچه عده ای بس قلیل و البته ناتوان از درک اندیشه های امام خمینی ره، حقیقت تاثیر گذاری انقلاب اسلامی ایران بر جنبش های اسلامی منطقه را با عناوینی چون “بهار عربی” یا “بیداری انسانی” تحریف کرده اند، ولی گواه مدعای این حقیقت فاخر، آن سخن امام راحل است که فرمودند: ” امید است این انقلاب اصیل مردمی، موجب بیداری و انقلاب سایر مسلمانان در بند و تحت سلطه جهانخواران شرق و غرب شده و با اتکاء به توفیق الهی، خود را از گرفتاری نجات بخشند.”

 

باید گفت که حقیقتا امام بزرگوار ما در چشم مردم منطقه و البته مردم جهان، مظهر آزادگی، مبارزه با استبداد، استعمار و نماد همیشه جاوید دینداری و مبارزه با ظلم و بیداد است.

 

این ویژگی ها پس از آن یار سفرکرده، در وجود خلف صالح امام امت، حضرت امام خامنه ای “مدظله العالی” تجلی پیدا کرده است، تا جایی که پس از دیدار جوانان انقلابی منطقه با رهبر معظم انقلاب، زیبایی ابراز احساسات آنها به عنوان تیتر اول روزنامه ها و مطبوعات کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در آمد.

 

14خرداد روز آزمون بزرگ میراث داران بنای انقلابی است که معمار کبیرش وقت وداع، آن را با چنین توصیه ای به امانت گذاشت: “اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق می بینم و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلا بعد نسل بر آن افزوده گردد با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم.”

 

در حقیقت 14خرداد افزون بر اینکه داغ فراق امام خمینی را برای ملت ایران تازه می کند ولی باید گفت که این یک آزمون است. آزمونی در جهت پای بندی به وصیت آن پیر فرزانه، به تاکید آن بزرگ مرد بر وحدت کلمه. همین که در روز بزرگداشت آن پیرِ سفر کرده، همه عاشقان از پیر و جوان، فارغ از هرگونه مرزبندی قومی، سیاسی و جناحی در سوگ آن بزرگ مرد گرد هم می آیند، خود جلوه ای است از وحدت کلمه.

 

با تاکیدی که امام راحل و هم چنین حضرت امام خامنه ای بر جایگاه والای مردم در نظام اسلامی داشته و دارند، این وحدت بایستی خود را در “وحدت مردم و مسئولین” و مهم تر از آن در انتخابات پیش رو در قالب تحقق “حماسه سیاسی” نشان دهد. با توجه به هجمه هایی که دشمنان قسم خورده انقلاب و ملت ایران در جهت دخالت در مسائل کشور بویژه انتخابات پیش رو را دارند، لازم می نماید تا هم نامزدهای انتخابات و هم مردم سرافراز ایران با تاسی از فرمایشات امام راحل بویژه تدبر و مطالعه­ی وصیت نامه الهی- سیاسی ایشان با بصیرت افزون تر در جهت پیشبرد اهداف امام و انقلاب بویژه منویات مقام معظم رهبری حرکت کنند.

 

در پایان، با تاکید باید گفت که امام زنده است، او زنده است تا اسلام ناب محمدی زنده است و او زنده است تا پرچم عظمت و وحدت مسلمین و نفرت از ظالمین برافراشته است. امام راحل نه به جسم اما با فکر، با راه و با وصیت همیشه زنده خود در کنار ماست و زنده است و به فضل و قدرت الهی، هیچ قدرتی نخواهد توانست این حضور و این حیات را سلب کند و جمهوری اسلامی را از پدر و بنیان گذار و معلم خود جدا سازد.

 

شهرام اسفندیار

 

کارشناس ارشد علوم سیاسی

 

One thought on “امام خمینی « ره » یک حقیقت همیشه زنده است”
  1. باز این چه شورش است
    باز این چه شورش است که در خلق عالم است

    باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

    باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

    بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

    این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

    کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

    گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

    کاشوب در تمامی ذرات عالم است

    گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

    این رستخیز عام که نامش محرم است

    در بارگاه قدس که جای ملال نیست

    سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

    جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

    گویا عزای اشرف اولاد آدم است

    خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

    پروردهٔ کنار رسول خدا حسین

    کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا

    در خاک و خون طپیده میدان کربلا

    گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست

    خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا

    نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک

    زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

    از آب هم مضایقه کردند کوفیان

    خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

    بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید

    خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

    زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد

    فریاد العطش ز بیابان کربلا

    آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم

    کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا

    آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد

    کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

    کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی

    وین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدی

    کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه

    سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی

    کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت

    یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی

    کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان

    سیماب‌وار گوی زمین بی‌سکون شدی

    کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک

    جان جهانیان همه از تن برون شدی

    کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست

    عالم تمام غرقه دریای خون شدی

    گر انتقام آن نفتادی بروز حشر

    با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی

    آل نبی چو دست تظلم برآورند

    ارکان عرش را به تلاطم درآورند

    برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند

    اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند

    نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید

    زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند

    آن در که جبرئیل امین بود خادمش

    اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند

    بس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌ها

    افروختند و در حسن مجتبی زدند

    وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود

    کندند از مدینه و در کربلا زدند

    وز تیشهٔ ستیزه در آن دشت کوفیان

    بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند

    پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید

    بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند

    اهل حرم دریده گریبان گشوده مو

    فریاد بر در حرم کبریا زدند

    روح‌الامین نهاده به زانو سر حجاب

    تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب

    چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید

    جوش از زمین بذروه عرش برین رسید

    نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب

    از بس شکستها که به ارکان دین رسید

    نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند

    طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید

    باد آن غبار چون به مزار نبی رساند

    گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید

    یکباره جامه در خم گردون به نیل زد

    چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید

    پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش

    از انبیا به حضرت روح‌الامین رسید

    کرد این خیال وهم غلط کار کان غبار

    تا دامن جلال جهان آفرین رسید

    هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال

    او در دلست و هیچ دلی نیست بی‌ملال

    ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند

    یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند

    ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر

    دارند شرم کز گنه خلق دم زنند

    دست عتاب حق به در آید ز آستین

    چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند

    آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک

    آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند

    فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت

    گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند

    جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا

    در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند

    از صاحب حرم چه توقع کنند باز

    آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند

    پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل

    شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل

    روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار

    خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار

    موجی به جنبش آمد و برخاست کوه

    ابری به بارش آمد و بگریست زار زار

    گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن

    گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار

    عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر

    افتاد در گمان که قیامت شد آشکار

    آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود

    شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار

    جمعی که پاس محملشان داشت جبرئیل

    گشتند بی‌عماری محمل شتر سوار

    با آن که سر زد آن عمل از امت نبی

    روح‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار

    وانگه ز کوفه خیل الم رو به شام کرد

    نوعی که عقل گفت قیامت قیام کرد

    بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد

    شور و نشور واهمه را در گمان فتاد

    هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند

    هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد

    هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید

    هرجا که بود طایری از آشیان فتاد

    شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت

    چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد

    هر چند بر تن شهدا چشم کار کرد

    بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد

    ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان

    بر پیکر شریف امام زمان فتاد

    بی‌اختیار نعرهٔ هذا حسین او

    سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد

    پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول

    رو در مدینه کرد که یا ایهاالرسول

    این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست

    وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

    این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی

    دود از زمین رسانده به گردون حسین توست

    این ماهی فتاده به دریای خون که هست

    زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست

    این غرقه محیط شهادت که روی دشت

    از موج خون او شده گلگون حسین توست

    این خشک لب فتاده دور از لب فرات

    کز خون او زمین شده جیحون حسین توست

    این شاه کم سپاه که با خیل اشگ و آه

    خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست

    این قالب طپان که چنین مانده بر زمین

    شاه شهید ناشده مدفون حسین توست

    چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد

    وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد

    کای مونس شکسته دلان حال ما ببین

    ما را غریب و بی‌کس و بی‌آشنا ببین

    اولاد خویش را که شفیعان محشرند

    در ورطهٔ عقوبت اهل جفا ببین

    در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان

    واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین

    نی نی ورا چو ابر خروشان به کربلا

    طغیان سیل فتنه و موج بلا ببین

    تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر

    سرهای سروران همه بر نیزه‌ها ببین

    آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام

    یک نیزه‌اش ز دوش مخالف جدا ببین

    آن تن که بود پرورشش در کنار تو

    غلطان به خاک معرکهٔ کربلا ببین

    یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد

    کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد

    خاموش محتشم که دل سنگ آب شد

    بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد

    خاموش محتشم که ازین حرف سوزناک

    مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد

    خاموش محتشم که ازین شعر خونچکان

    در دیدهٔ اشگ مستمعان خون ناب شد

    خاموش محتشم که ازین نظم گریه‌خیز

    روی زمین به اشگ جگرگون کباب شد

    خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست

    دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد

    خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب

    از آه سرد ماتمیان ماهتاب شد

    خاموش محتشم که ز ذکر غم حسین

    جبریل را ز روی پیامبر حجاب شد

    تا چرخ سفله بود خطائی چنین نکرد

    بر هیچ آفریده جفائی چنین نکرد

    ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای

    وز کین چها درین ستم آباد کرده‌ای

    بر طعنت این بس است که با عترت رسول

    بیداد کرده خصم و تو امداد کرده‌ای

    ای زاده زیاد نکرد است هیچ گه

    نمرود این عمل که تو شداد کرده‌ای

    کام یزید داده‌ای از کشتن حسین

    بنگر که را به قتل که دلشاد کرده‌ای

    بهر خسی که بار درخت شقاوتست

    در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای

    با دشمنان دین نتوان کرد آن چه تو

    با مصطفی و حیدر و اولاد کرده‌ای

    حلقی که سوده لعل لب خود نبی بر آن

    آزرده‌اش به خنجر بیداد کرده‌ای

    ترسم تو را دمی که به محشر برآورند

    از آتش تو دود به محشر درآورند

    محتشم کاشانی
    ———–
    ———- بر خیزید و رای دهید

    که :

    — خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار

    موجی به جنبش آمد و برخاست کوه

    ————
    http://mkhakpour9.persianblog.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *