ویراژ نمی‌دهم/ یک زن بیشتر از شغلش باید عاشق خانه‌اش باشد

نخستین بانوی راننده برون شهری مازندران اگرچه در کار خود سنت‌شکنی کرده است اما هیچ گاه زن بودنش را مانعی برای شغلش نمی‌داند.

زنان نیمی از جمعیت هر جامعه‌ای را تشکیل می‌دهند اما هنوز نیمی از فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی جامعه در اختیار زنان نیست.

حضور زنان در مشاغل مردانه اگرچه تازگی ندارد و امری چندان دور نیست اما جامعه سنتی ما اگرچه زن حجابی کامل و برخوردی موجه داشته باشد نیز نسبت به آن حساسیت نشان می‌دهد.

پس از انقلاب اسلامی حضور زنان در جامعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور افزایش یافت و دیگر حضور زن در جامعه یک هنجارشکنی نبود.

اما هنوز هستند مشاغلی که بسیاری آن را مردانه می‌دانند و تقریبا جایی برای حضور بانوان در آنها وجود ندارد.

این ماجرای روی سکه دیگری نیز دارد. زنانی که با جرات و جسارت وارد مشاغلی مردانه می‌شوند احترامی خاص را برای خود در گروه‌های مقابل خلق می‌کنند.

“سیده عالمه هاشمی” همان زنی است که به اصطلاح خودمان پایش را در کفش مردها کرده است.

شاید برای نخستین بار که نامش را شنیدم و از مسافرانش شنیدم که چه دست فرمانی دارد، فکر کردم شاید زمانی زیادی نیست که راننده شده است اما تعجب می‌کنم وقتی می‌شنوم عالمه هاشمی بیش از هشت است که دفترچه رانندگی در خطوط مسافربری برون شهری مازندران را دارد.

تمام رفتارها و زندگی این زن نمونه بارز یک زن شمالی است. با همان لهجه شیرین و قلب پاک و دل کوچکش. او یک زن شمالی به معنای واقعی است و تنها دلیلش برای رانندگی را در مصاحبه‌ای با او می‌خوانید:

*خودتان را معرفی کنید و بفرمایید از چه سالی رانندگی می‌کنید؟

-سیدعالمه هاشمی هستم. متولد 1357 . هشت سال است راننده‌ام، سه سال مسیر آمل ساری و پنج سال هم بابل آمل کار کرده‌ام. از سال 83 گواهینامه گرفتم و 24/2/84 هم  دفترچه سواری‌رانی را گرفتم. از سن 25 سالگی دفترچه خط گرفتم و الان 32 سال سن دارم. دو فرزند دارم یک دختر و یک پسر. پسرم 22 سالش است و دخترم 16 ساله.

*همیشه روی ماشین کار می‌کنید؟

– وقتی در مسیر آمل بابل بودیم اوایل رانندگی نمی‌کردم بیشتر کارهای ماشین را می‌رسیدم، گاز می‌زدم، نوبت می‌ایستادم بعد ماشین را تحویل شوهرم می‌دادم و او صبح می‌رفت سرکار. ولی گاهی مسیر آمل بابل کار هم می‌کردم و هر وقت که شوهرم خسته می‌شد کمکش می‌کردم. در مسیر آمل ساری چون شوهرم مربی رزمی است و باشگاه دارد و مسابقات شرکت می‌کند بیشتر رانندگی می‌کنم.

*چه شد که به رانندگی علاقه‌مند شدید؟

-من و همسرم با هم روی ماشین کار می‌کنیم چون خسته می‌شود و نمی‌خواهم بیشتر خسته شود به او کمک می‌کنم چون ماشین یکی است باید جابه‌جا شویم و یکی رانندگی کند.

همسرم مربی کنگ‌فو هم است و برای همین بدون استثنا روزی یکی دو سرویس را من با ماشین انجام می‌دهم تا بتواند استراحت کند و به کارهایش هم برسد.

یکی از دلایلی که من به این سمت آمدم این بود که من پدرم و همه خانواده‌ام در مسیر تهران تصادف کردند و از دنیا رفتند. پدرم عاشق رانندگی بود چون نتوانست گواهینامه بگیرد من خیلی دلم می‌خواست گواهینامه داشته باشم و بیش از اندازه رانندگی را دوست داشتم و هیچ وقت فکرش را هم نمی‌کردم که شوهرم اجازه بدهد که من رانندگی کنم. یک روز ناخودآگاه آمد گفت برای گواهینامه تو را ثبت‌نام کرده‌ام از فردا برو گواهینامه‌ات را بگیر. چون پدرم عاشق رانندگی بود به شوهرم که پسرعمویم بود می‌گفت که به من رانندگی یاد بدهد. فوت پدرم باعث شد که شوهرم هیچ وقت نتواند به او رانندگی یاد بدهد به همین خاطر جای پدرم به من رانندگی یاد داد.

وقتی راننده شدم چون ماشین‌مان خطی بود بدون دفترچه نمی‌توانستم پشت ماشین بنشینم گفت پس دفترچه را هم بگیر، دفترچه را که گرفتم چون رانندگی را دوست دارم و هم دوست دارم به شوهرم کمک کنم رانندگی می‌کنم.

*هیچ وقت در جاده‌ها نترسیدید؟

– از اول هم از رانندگی نمی‌ترسیدم فقط روز اول که گواهینامه گرفتم و پشت ماشین نشستم کمی دلهره داشتم ولی بعد از آن دیگر هیچ وقت نترسیدم. شوهرم هم مدام می‌گفت که اگر بخواهی بترسی هیچ وقت راننده نمی‌شوی و این باعث شد هیچ وقت ترس را به خودم راه ندهم. یک بار وقتی زمانی که تازه گواهینامه گرفته بودم تصادف کردم ولی مسافر نداشتم و خداروشکر هیچ وقت هم با مسافر تصادف نکردم. دلیل این امر هم این است که همیشه قوانین را رعایت می‌کنم و حواسم به حق تقدم و حق عابر هست؛ هیچ وقت ویراژ نمی‌دهم و دوست ندارم هم با سرعت زیاد بروم.

*بالاترین سرعتی که تابحال رفته‌اید چند بود؟

-بالاترین سرعتی که تا باحال رفته‌ام در جاده رشت 140 کیلومتر سرعت داشتم. از رشت در یک سفر خانوادگی به سمت آمل بودیم که همه داخل ماشین خوابیده بودند و من تا 140 کیلومتر سرعت داشتم ولی وقتی مسافر دارم تمام قوانین را رعایت می‌کنم.

*چطور شوهرتان با این مساله کنار آمده که همسرش مثل مردها رانندگی کند؟

– شوهرم با اینکه من در جاده رانندگی می‌کنم مشکلی ندارد، در پایانه هم همکاران خیلی خوبی دارم و همکاران من وقتی می‌بینند من علاقه دارم و کار می‌کنم خیلی هوایم را دارند و همکاری می‌کنند. اگر وقتی در ساری باشم و به شب برخورد کنم نوبتشان را به من می‌دهند تا به موقع برسم.

*مسافرها هیچ وقت به اینکه راننده‌شان یک زن باشد اعتراض نکرده‌اند؟

– تفاوتی میان من و همکاران مرد در مسافربری نیست ولی برای مسافران مهم است که چه کسی راننده است. مسافران اوایل که می‌دیدند راننده زن است سوار نمی‌شدند.

مسافرها اوایل سوار نمی‌شدند می‌گفتند که چون خانم است. خانم‌ها هم کمتر سوار می‌شدند اما بعضی مواقع آقایان بدون هیچ ترسی سوار ماشین می‌شدند. من تعجب می‌کردم که آقایانی که حضور خانم‌ها را در جامعه کمتر قبول دارند به راحتی سوار ماشین من می‌شدند و مرا هم تشویق می‌کردند. دانشجوهای دختر مسیر آمل ساری خیلی خوشحال بودند و مرا تشویق می‌کردند که رانندگی می‌کنم. خانم‌ها در ماشین من احساس راحتی می‌کنند چون بعضی اوقات هیچ مرد غریبه‌ای نیست و همه خانم هستند خیلی احساس راحتی می‌کنند.

این خانم‌ها شماره تماس مرا داشتند هر وقت می‌خواستند بروند به من زنگ می‌زدند من جابه‌جایشان می‌کردم خیلی خوشحال بودند که می‌توانند در ماشین راحت باشند می‌گفتند که دوست دارند راننده‌شان یک زن باشد تا با خیالت مسافرت کنند و جابه‌جا شوند. فکر می‌کنم اگر تعداد زنان راننده خطی بیشتر می‌شد خیلی بهتر بود و خانم‌ها هم احساس راحتی می‌کردند و من هم راحت‌تر کار می‌کردم. یک بار یک آقایی وقتی فهمید راننده سواری زن است حاضر نشد سوار شود. من هم گفتم شما را نمی‌برم چون می‌ترسی و این ترس را ممکن است به من هم انتقال بدهی. آن موقع به او گفتم که مرگ دست خداست و راننده زن و مرد فرقی ندارد.

*چطور به راحتی دفترچه سواری‌رانی گرفتی؟ هیچ وقت کسی مانع نشد؟

– وقتی برای گذراندن دوره‌های امدادی به هلال‌ احمر رفتم همه راننده‌ها مرد بودند، حدود 200 نفر می‌شدند، وقتی من داخل شدم همه تعجب کردند. دکتری که آموزش می‌داد وقتی من را دید گفت خانم شما چرا آمدید توی کلاس. وقتی گفتم می‌خواهم دفترچه بگیرم خیلی تعجب کرد چند بار پرسید مطمئنی می‌خواهی دفترچه بگیری من هم گفتم بله..

بعد که برای آموزش رانندگی رفتم ساری، وقتی داخل شدم افسر راهنمایی و رانندگی مات و مبهوت نگاهم کرد و گفت: خانم شما برای چی آمدی گفتم می‌خواهم دفترچه بگیرم گفت کی به شما اجازه داد دفترچه بگیری. توضیح دادم که من تمام مراحل را قانونی و کامل انجام دادم، گفت شما سختت نیست در کنار این مرد کار کنی گفتم نه. همسرم همیشه در کنار من است و با همدیگر کار می‌کنیم.

وقتی کلاس‌ها تمام شد مرا صدا کرد و گفت مشکل مالی داری که می‌خواهی رانندگی کنی گفتم نه، وقتی گفتم عاشق رانندگی هستم و علاقه دارم یک آفرین بلندبالایی به من گفت. آن سالی که من گواهینامه گرفتم مشکلی برای دفترچه گرفتن خانم‌ها نبود ولی فکر کنم این روزها بیشتر سخت‌گیری می‌کنند. همان موقع که رفتم دفترچه بگیرم افسر راهنمایی رانندگی گفت اولین خانمی هستی که آمدی دفترچه بگیری. با این دفترچه تمام خطوط بین شهری کشور می‌توانم رانندگی کنم در تمام سفرهای خارج استان هم همسرم کنارم هست هیچ وقت تنهایی جایی نرفتم.

وقتی در جاده رشت داشتم می‌رفتم پلیس راه می‌خواست مهر بزند خیلی تعجب کرد چند بار سوال کرد که دفترچه مال شماست گفتم بله. عکس را که نگاه کرد به من آفرین گفت که رانندگی خارج شهری می‌کنم. موقع دفترچه گرفتن هیچ وقت کسی مانع نشد و خیلی راحت دفترچه گرفتم.

*رانندگی با زندگی و خانه‌داری شما تداخلی ندارد؟

– در همه دوره‌ها و کلاس‌هایی که می‌رفتم همسرم همراهم بود و تنها نبودم. فرزندانم خیلی رانندگی را دوست دارند به ویژه پسرم که خیلی تشویقم می‌کند که نترسم و همیشه به من امیدواری می‌دهند.

وقتی می‌دانم باید بروم سرویس به کارهای خانه‌ام می‌رسم. اینجوری نیست که فقط به رانندگی علاقه داشتم اول برای خانواده‌ام ارزش قائل هستم. رانندگی را به خاطر خانواده‌ام انجام می‌دهم تا هم کمک خرج شود و هم به علاقه‌ام برسم.

من جزء شوهرم و بچه‌هایم هیچ کس را در زندگی‌ام ندارم. خانواده‌ای ندارم. از پنج سالگی مادرم، پدرم و برادرم را از دست دادم، مادرم مریض بود وقتی او را برای مداوا به تهران می‌بردند در حادثه تصادف همه فوت کردند.

در سن کم با شوهرم ازدواج کردم و تمام حامی من شوهرم شد. هر چیزی که در زندگی یاد گرفتم همه از شوهرم بود. از آموزش زندگی و خانواده تا رانندگی و حضور در جامعه همه را از شوهرم دارم. بعد از از دست دادن خانواده‌ام پیش پدربزرگ و مادربزرگ پدری‌ام زندگی کردم اما آنها هم از این غصه فوت کردند.

*مشکل نیست که تنها راننده زن در این جاده‌ها هستید؟

– خانه‌مان کنار پایانه آمل است و راحت هستم اما در ساری چون جایگاه استراحت راننده زن ندارند مجبورم در گرما در ماشین بمانم در حالی که اگر چند راننده زن باشیم برای ماهم جایگاه استراحت درست می‌کنند.

تا به حال کسی مرا به خاطر رانندگی خط مسخره نکرد و یا اینکه تحقیر کنند که یک زن هستم نمی‌توانم بلکه همه تشویقم می‌کردند و از اینکه این جرات را داشتم خوششان می‌آمد.

جامعه خیلی به حضور زن‌ها نیاز دارد به ویژه در شغل‌هایی که مردها هستند و زنان برای اینکه راحت باشند نیاز دارند تا یک زن هم حضور داشته باشد. اگر خانم‌ها در رانندگی بیشتر باشند همه چیز پاک‌تر خواهد بود به شرطی که زن‌ها خود را بشناسند بعد وارد جامعه شوند تا بتوانند هم یک زن و هم یک مرد باشد. باید بدانند کاری که قبول می‌کنند چه مشقاتی دارد. دخترم رانندگی را دوست دارد و اما دوست دارد تربیت‌ بدنی تحصیل کند. به واسطه شوهرم همه خانواده من ورزشکار هستند و من هم به زودی باشگاه ورزشی خود را راه‌اندازی می‌کنم.

*اوضاع کاروکاسبی چطور است؟

– برای خرید ماشین خیلی دردسر کشیدم الان هم اگر ساعت 10 شب بیاییم و نوبت بزنیم سه سرویس در روز کار می‌کنیم. تابستان بازارمان کساد است چون دانشجوها تعطیل می‌شوند و بیشتر مسافران ما هم دانشجوها هستند و این است که کاروکاسبی‌مان کساد می‌شود.

در تابستان و ماه رمضان حتما باید به همسرم کمک کنم. سعی می‌کنم حداقل روزی یک سرویس به او کمک کنم اما در ماه رمضان دو سرویس بیشتر کار نمی‌کنیم. برای مسافر گرفتن باید از 10 شب بیاییم در ترمینال با ماشین تا صبح بمانیم و گرنه اسممان از لیست خط می‌خورد چون تعداد خودروهای مسافربری افزایش یافته است و مسافرها هم که در تابستان کمتر می‌شوند.

*دوست نداری برای خودت یک ماشین داشته باشی؟ بیشتر به مدل ماشینی علاقه داری؟

– می‌خواهم برای خودم یک ماشین داشته باشیم و مستقل کار کنم ولی می‌دانم نمی‌شود و از بین ماشین‌ها هم از اول پژو 405 را دوست داشتم.

*اینکه مسافرها فکر می‌کنند راننده‌ها عامل گرانی کرایه‌ها هستند حقیقت دارد؟

-راننده‌ها هیچ وقت سرخود کرایه‌ها را افزایش نمی‌دهند چون نظارت زیاد است تا پایانه اجازه ندهد نمی‌توانیم. بازرگانی و تعزیرات خیلی نظارت می‌کنند. اینکه همه مسافران افزایش کرایه‌ها را به گردن راننده‌ها می‌اندازند انصاف نیست چون اگر فقط یک روز به جای بنشینند می‌فهمند چه مشقاتی دارد در ضمن هزینه نگهداری این ماشین‌ها زیاد است.

*هیچ وقت شده با دیدن یک صحنه تصادف بترسید و نتوانید عکس‌العملی نشان دهید؟

– چون من خانواده‌ام را در تصادف از دست دادم و موقع تصادف نیز کسی به کمک آنها نرفت و می‌ترسیدند آنها را شناسایی کنند اگر تصادفی دیدم حتما پیاده می‌شوم و هیچ وقت هم از اینکه بروم سر صحنه تصادف نمی‌ترسم. دوره‌های هلال احمر و امدادی در این مواقع کمک خوبی برای ما است. آن روز هم که خودم تصادف کردم من مقصر بودم و راننده پراید هم ناشی بود، موقع دور زدن بالاخره زدم به پراید. به توصیه همسرم موقع تصادف خیلی خونسرد بودم و سعی نکردم ترسم را نشان دهم تا اینکه همسرم آمد و ماجرا را فیصله داد.

* اگر یک روز همسرت بگوید رانندگی نکن قبول می‌کنی؟

– اگر یک روزی همسرم بگوید رانندگی نکن قبول می‌کنم چون خودش به من یاد داد و حالا می‌تواند بگوید که دیگر انجامش ندهم. با رانندگی زندگی می‌کنم و از آن خاطره‌های زیادی دارم ولی رانندگی زیاد خسته‌ام نمی‌کند. خانه‌داری و رانندگی هیچکدام ناراحتم نمی‌کند ولی یک زن بیشتر از شغلش باید عاشق خانه‌اش باشد.هر دو را با هم دوست دارم و به این هم فکر نکرده‌ام که روزی رانندگی را کنار بگذارم.

*چقدر فکر می‌کنید دختران امروز بتوانند با مشاغل سخت کنار بیایند؟

– دختران امروز به لحاظ جرات خیلی شجاع‌تر هستند و اگر وارد جامعه شوند و یک رفتار مناسب داشته باشند جامعه به وجود آنها نیاز دارد. فکر می‌کنم اگر زنی مثل من زندگی می‌کرد هیچ وقت دوام نمی‌آورد اگر چه پدربزرگ و مادربزرگ و عمو و زن عموی خیلی خوبی داشتم ولی هیچ چیز جای خانواده خود آدم را نمی‌گیرد ولی دختران امروز نمی‌توانند به راحتی با شرایط سخت کنار بیایند. دختران امروزی بدون خانواده‌هایشان خیلی ضعیف و آسیب‌پذیر هستند.

*فکر می‌کنید چقدر جامعه به حضور زنانی مثل شما نیاز دارد؟

– در محیط روستایی یک زن هیچ وقت برای رانندگی تشویق نمی‌شود فقط با تعجب نگاه می‌کنند اما دید منفی نیز وجود ندارد.هنوز هم بسیاری از مردم از اینکه یک زن بخواهد راننده مسافربری باشد تعجب می‌کنند و باورشان نمی‌شود که من دفترچه داشته باشم. الان بانوان در جامعه ما محدود نیستند و خیلی راحت در اجتماع حضور دارند خیلی پیشرفت زن‌های ایرانی زیاد شده است و همراه با مردها در اجتماع حضور دارند و فکر می‌کنم رانندگی به زن و مرد بودن نیست.

*زندگی‌ات را مدیون چه کسی هستید؟

-زندگی‌ام را ابتدا مدیون خدا بعد هم به معنای واقعی خانواده عمویم که همیشه برایم زحمت کشیدند و از همه مهم‌تر همسرم می‌دانم که وقتی هیچ کس را نداشتم که چیزی به من یاد بدهد تنها معلم من بود.

==============

گفت‌وگو از الناز پاک‌نیا /فارس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *