هراز نیوز :استاد کیوس گوران با ارسال نامه‌ای خطاب به گروه کوهنوردی و طبیعت نوردی چَکو اشرف البلاد شرح دردنامه خود را از شنیدن خبر فاجعه بار احداث پالایشگاه نفت بهشهر این گونه بیان نمود.
پس از خسته سال‌های نوشتن – که همه‌اش شرح درد بود و روایتم از صبر و سکوت و سازگاری دردمندان – مطبعه‌ای که دل در گرو رشحات قلم‌ام داشت و چشم نیازش به دست من – امروز به تواضعی کاسبکارانه از درج سوگنامه‌ام سر باز می‌زند و شفیع از دفتر و دیوان (شاملو) می‌آورد که: غم نان اگر بگذارد !.

من البته از پیش و پیرار می‌دانستم که چون قلم از وصف گیسوی نگار و خمار چشم دلدار بیرون بردم عرض خود می‌برم و طبعا زحمتی هست دیگران را اما چه می‌کردم با شوریدگی‌هایم؟
پس به مأمن عزلتم شدم و غزل غزل اشک ریختم که بی گناه ایشان را نیز سر به سنگ دوصد عذر
خورد و به بایسته به صاحبش نرسید….. .

و حالا به امروز و اینجا رسیدم که به گاه دادخواهی اصلا نمی‌دانم به که بنویسم و با که بگویم از حادثه در شرف تکوین؟

خبر کوتاه است: تمهید و تدارکی می‌بینند که در میانکاله پالایشگاه احداث کنند!.

میانکاله؟

همین چاشتگاه میهمانان دور پرواز؟

همین آلاچیق آبی جوار خزر؟

همین خلوت نجوای دُرناهای سیبری؟

و همین آفتاب نشین مستمع صبور زمزمه‌های آن دو قوی دلربا….؟

دلم به صحت خبر گواهی نمی‌دهد اما اگر چنین کنند چه پاسخی دارم برای آسمان آبی ایران که
طائران میهمانش را اذن فرود به این گوشه دلفریب نمی‌دهند؟

آه……. بر آبخانه خزر چه که نرفته است!؟

کشورهائی که محصول فروپاشی و تکه پاره شدن اتحاد جماهیر شوروی سابق هستند در رقابتی سخت و ستمگرانه این بزرگ دریاچه جهان را به زیر سم ستور حکومت‌های جدید بردند و صرفنظر از سهم خواهی‌های گزافه عرصه‌ای از آن ساختند که جولانگاه ارابه‌های جنگی نیز گشت و می‌رود تا به پای صحاری بی آب و علف برسد!.
اینک مرا به سوگ خزر کاری نیست – در این مجال و مقال کاری نیست!- اما بدین هنگامه شمشیرداران زنگی و مست که فرودش به زیستگاه گونه‌های گوناگون آبی می‌آورند چرا چشم حتی بر قراردادها و تعهدات خود در کنوانسیونها بسته‌ایم و تالابی بدین آوازه را زیر و رو می‌کنیم؟

سوگ آنچنان عظیم است که عاجز از باورش هستم! ما جهان را به پایبندی (اصول) فرا می‌خوانیم و به سخره می‌گیریم هرکه را سر از تعهدات قانونی و بین المللی‌اش باز زند، پناهجوئی آهو به امام شیعیان حکایت جاری همین دیار است آیا درست گفته‌اند که در همین جا – و بدست همان راویان حکایت آهوی پناهجو – پناهگاه پرندگان سرزمین‌های دور را تخریب می‌کنند؟

ایران امروز پذیرای هزاران مهاجری است که شرایط زیست و زندگی سرزمین خود را تاب نیاوردند و دریغا که از همینان مهاجر و میهمان زخمهائی به سرقت و غارت و قتل و توطئه به ما می‌رسد اما همچنان به تامین سیورسات پذیرایشان هستیم…! حال این خیل پرنگار را چه داده‌ایم جز تکه‌ای جا به آبی و تالابی؟

حسرت نخواهید خورد اگر پرواز دل انگیزشان از آسمان ما دریغ شود…؟

نمی‌دانم چه می‌گویم…. به که می‌گویم…. و چرا می‌گویم؟ چه حاصل‌ام بود به آن همه گفتن؟
پس دعا می‌کنم که این خبر – خبر احداث پالایشگاه در میانکاله – قرین صحت نباشد

و می‌خوانم

یک جهان آواز دارم همرهی ساز نیست

بربطی کاینجا شود با نای من همساز نیست

 

کیوس گوران 31 اردی بهشت 91

One thought on “استاد کیوس گوران؛ شاعر بلند آوازه شعر مازنی در سوگ میانکاله گریست”
  1. سلام-واقعاً جای تاسف داره-درود بر جناب گوران که شه دل حرف بزوئه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *