تعریف دقیق غیبت و استثنائات آن را ذکر کنید؟
تعریف دقیق غیبت چیست؟ و استثناپات آن را به طور کامل توضیح دهید. آیا اگر پشت سر استادی که شاگرد آن هستیم بگوییم بد درس می دهد غیبت است؟
پاسخ اجمالی

غیبت عبارت است از: سخن گفتن پشت سر دیگران به گونه ای که غیبت شونده راضی و خشنود نباشد.

 

شرایط تحقق غیبت: 1. فردی که از او غیبت می شود در جمع حاضر نباشد.2. آن سخن عیب و نقص محسوب شود.3. این عیب از عیوب پنهان باشد.4. فرد از شنیدن آنچه در موردش گفته می شود کراهت داشته باشد

 

در پاسخ به بخش دوم سؤال باید گفت: گرچه غیبت از گناهان بزرگ اخلاقی و اجتماعی است، اما بر اساس احادیث ائمه (ع)، در موارد ویژه ای که پای مصلحت و خیر انسان ها در میان است و هدفی مشروع و عقلایی دارد که مفاسد آن را جبران می کند، یا این که مفسده ای ندارد، به لحاظ شرعی جایز شمرده شده است.

 

برخی از مصادیق استثنائات و موارد غیبت های مجاز عبارتند از:

 

1.دادخواهی از ظالم 2. نهی از منکر 3. پرسش و استفتا 4. دانشمند نمایان 5. متجاهر به فسق.

 

البته طبق دیدگاه فقهای شیعه درباره متجاهر به فسق باید گفت: غیبتشان جایز است در همان گناهی که به آن تجاهر می کنند، نه گناه های مستور و پوشیده.

 

در پاسخ به بخش سوم سؤالتان باید گفت: در بسیاری موارد از اعلام عیب فرد (غیبت) قصد مذمت و تنقیص نیست، بلکه این عمل برای کسب یک اجماع کلی برای هدایت فرد به مسیر خیر و صلاح است؛ با این تفصیل، بیان عیب استادی که ضعیف درس می دهد اگر به منظور رسیدن به اجماع کلی برای انتخاب استاد اصلح و مجرب باشد، به شرط رعایت احترام و عدم تنقیص و تخریب و مذمت بلااشکال است.

پاسخ تفصیلی

شیخ انصاری (ره) در تعریف غیبت می گوید: از مجموع اخبار و کلمات فقها در تعریف غیبت به دست می آید که غیبت عبارت است از: سخن گفتن پشت سر مردم، به کلامی که غیبت شونده از کلام بدش می آید. [1] غیبت از گناهان کبیره است و در آیات و روایات شدیداً از آن نهی شده است. [2]

 

بر اساس روایات رسیده از پیشوایان دین، حقیقت غیبت آن است که کسی درباره دیگری چیزی بگوید که اگر بشنود، خوش نمی دارد. خواه در باره نقص و عیب باشد که در خود او، یا در بدن او، و یا در دین یا دنیای او است، و یا در چیزی است که وابسته به او است.

 

در قرآن از غیبت کردن همانند خوردن گوشت برادر مؤمن در صورتی که مردار است یاد شده است. [3] و در روایات از غیبت کننده بعنوان منفورترین مخلوقات [4] ، بدترین مردم [5] ، شریک شیطان [6] و منافق [7] یاد شده، و برای غیبت تعبیراتی از قبیل خورشت سگان اهل جهنم [8] و عملی زشت تر از زنا بکار رفته است.

 

در این که چه کسانی غیبتشان حرام است؛ آیا همه مؤمنان و مسلمانانی که خدا و رستاخیر را باور دارند و به اسلام پای بندند، یا …؟، بسیاری از علما و فقها، در پاسخ به این پرسش با استناد به آیات و روایاتی که درباره غیبت آمده است، می گویند: اساس و مناط در حرام بودن غیبت و بدگویی پشت سر دیگران، احترامی است که انسان ها از جانب دین، به دست آورده اند. از این رو کسانی که مؤمن نیستند، از آن جا که خود به خواست خویش وارد حریم ایمان نشده اند، احترامی ندارند. بنابراین، غیبت اینان روا دانسته شده است. [9]

 

لازم به ذکر است که در امر غیبت شرایطی معتبر دانسته شده است که با حصول مجموع آنها عنوان غیبت تحقق پیدا می کند؛ مثلا:

 

1. فردی که از او غیبت می شود در جمع حاضر نباشد.

 

2. آن سخن عیب و نقص محسوب شود.

 

3. این عیب از عیوب پنهان باشد.

 

4. فرد از شنیدن آنچه در موردش گفته می شود کراهت داشته باشد. [10]

 

نکته قابل ذکر در پاسخ به بخش دوم سؤالتان آن است که گرچه غیبت از گناهان بزرگ اخلاقی و اجتماعی بوده و مفاسد و بی سامانی های خطرناکی بر آن مترتب است، اما بر اساس احادیث ائمه (ع)، در موارد ویژه ای که پای مصلحت و خیر انسان ها در میان است و هدفی مشروع و عقلایی دارد که مفاسد آن را جبران می کند، یا این که مفسده ای ندارد، به لحاظ شرعی جایز شمره شده است.

 

از پیامبر اکرم (ص) آمده است: “من القی جلباب الحیاء عن وجهه فلاغیبة له”؛ کسی که پرده حیا و شرم را از روی خود کنار زند غیبتش حرام نیست. [11] از مفهوم این روایت می توان بهره برد که اگر فردی به زشتی ها افتخار می کند و هیچ حیایی قایل نمی شود، و با این عمل خویش نوعی فساد و بی بندوباری را در جامعه ترویج می کند، حرمت و شخصیت خود را از بین برده و این رفتار اوست که موجب تجویز بدگویی (غیبت) شده است.

 

در روایتی نیز از امام باقر علیه السلام آمده است: “سه گروه دارای حرمت و احترام نیستند (غیبت شان مباح) است: 1. هوسباز بدعتگذار 2. پیشوا و حاکم ستمگر 3. فاسقی که گناهش را علنی کند. [12]

 

در هر صورت برخی از موارد غیبت های مجاز عبارت اند از:

 

1.دادخواهی از ظالم 2. نهی از منکر 3. پرسش و استفتا 4. غیبت دانشمند نمایان 5. غیبت متجاهر به فسق.

 

البته طبق دیدگاه فقهای شیعه درباره متجاهر به فسق باید گفت: غیبتشان جایز است در همان گناهی که به آن تجاهر می کنند، نه گناه های مستور و پوشیده. [13] و گر نه همه مردم از آن جهت که معصوم نیستند گناهانی انجام می دهند و اگر قرار باشد غیبت کسی که گناهی مرتکب شد جایز باشد، در جامعه آبرویی برای کسی باقی نمی ماند.

 

در پاسخ به بخش سوم سؤالتان باید گفت: در بسیاری موارد از اعلام عیب فرد (غیبت) این عمل برای کسب یک اجماع کلی برای هدایت فرد به مسیر خیر و صلاح است؛ مانند شورای پزشکی که در مورد بیماری یا عیوب مخفی یک فرد گفت و گو می کنند، [14] تا بتوانند راهی جهت بهبود وضعیت جسمانی بیمار بیابند، در نتیجه مجوز برای غیبت در احکام شرعی داریم. لکن آنچه مهم است، این است که در این حالت حتماً شرایط امر به معروف و نهی از منکر لحاظ شده و طبق آن عمل شود. [15]

 

با این تفصیل، بیان عیب استادی که ضعیف درس می دهد اگر به منظور رسیدن به اجماع کلی برای انتخاب استاد اصلح و مجرب باشد، در صورتی که اولاً با رعایت احترام و نگهداشت حرمت استاد باشد و ثانیاً قصد مذمت، تنقیص و تخریب او نباشد با رعایت شرایط یاد شده بلا اشکال است.

 

برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به:

 

مکاسب محرمه، امام خمینی، ص 370- 480.

 

مکاسب محرمه،شیخ انصاری، ج 1، ص267- 319

 

غیبت،خلجی، محمد تقی.

 

غیبت از نگاه شیخ انصاری، میرزا خانی، حسین.

 

[1] شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج 1، ص 276.

[2] حجرات،12؛ همزه،1.

[3] حجرات، 12

[4] غررالحکم، ج 2، ص 824، ح 3128.

[5] همان منبع، ص 381، ح 2911.

[6] بحارالانوار، ج 75، ص 25، ح21.

[7] غررالحکم، ج 1، ص 13، ح 484.

[8]  همان منبع، ص 298، ح 1144.

[9] خلجی، محمد تقی، غیبت، ص 128.

[10] نک: نراقی ، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 293 ؛ شهید ثانی، جامع المقاصد، چاپ آل البیت، ج 4، ص 27. شیخ انصاری در کتاب مکاسب می گوید: از مجموع آنچه در بحث غیبت (در تحقق عنوان غیبت) مطرح است، اعم از روایات و اقوال فقها، این جمع بندی را می شود کرد؛ الف: اگر چیزی که پشت سر دیگری گفته می شود نقص نباشد، در این صورت غیبت نیست، اگر چه غیبت شونده به خیال خود معتقد باشد غیبت است. ب: و اگر _ چیزی که پشت سر غیبت شونده گفته می شود _ به حسب حال او شرعا یا عرفا نقص باشد، در صورتی که برای شنونده مخفی باشد ، به طوری که غیبت شونده از برملا شدن پیش دیگران استنکاف داشته باشد، و به علاوه غیبت کننده هم اراده کند که او را ناقص نشان دهد، این گونه سخن گفتن قدر متیقن در زمره ی غیبت به شمار می آید. ج: و اگر غیبت کننده – در مورد مذکور – تنقیص طرف را اراده نکرده باشد، در این جا هم ظاهرا حرام است؛ زیرا در واقع کاشف عیب مؤمن است. علی ای حال از حیث عقل و نقل، در این که آشکار نمودن آنچه موجب خواری و مهانت مؤمن می شود، اجمالاً حرام است، اشکالی وجود ندارد. د: اگر سخنی که پشت سر دیگری گفته می شود، نقصی باشد که برای شنونده روشن باشد، در این صورت چنانچه غیبت کننده قصد مذمت نکند، و ضمناً آن وصف هم از اوصافی که اشعار به نکوهش دارند نباشد، ظاهراً غیبت به حساب نمی آید؛ زیرا غیبت شونده نه از جهت اظهار، و نه از حیث مذمت متکلم، و نه از حیث اشعار، اکراهی ندارد. و اگر از اوصافی باشد که اشعار به مذمت دارند، یا متکلم قصد سرزنش طرف را داشته باشد، در این صورت بی شک حرام است. و حتی صورت قبلی اش هم به خاطر حرمت اذیت و شماتت و …مؤمن حرام است. (شیخ انصاری، مکاسب محرمه، ج 1،ص 278- 286).

[11] جامع السعادات، ج 2، ص 322.

[12] وسائل الشیعه، ج 8، ص 605، ح 5.

[13] نک: بهجت، محمدتقی، جامع المسائل، ج ‏2، ص 404.

[14] جامع السعادات، ج 2، ص 321.

[15]   اقتباس از سؤال 714 (سایت: 756)، نمایه غیبت افراد بی نماز.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *