هراز نیوز :با توجه به تحقيقات انجامشده، استاندارد يورو 5 مربوط به گاز خروجي آلايندههاي موتورهاي داخلي است و بيشتر براي ماشينآلات سبك است البته در قديم براي ماشينآلات سنگين هم بوده است و هيچ ربطي به پالايشگاه ندارد.
پروژههايي مثل ساخت كشتي نفتكش و سازه دريايي كه با هوا و آب كشورهاي ديگر سرو كار دارد چون قرار است وارد آبهاي ديگر كشورها شوند بايد موسسه ديگري به آنها كلاس و استاندارد بدهد.
شركتهايي مثل DNVيا لويد بايد نظارت كيفي پروژه را داشته باشند و با توجه به فاكتورهاي سلامت، امنيت و محيط زيست منطقه استاندارد ميدهند.
بيشتر بحث بر سر اين است كه اين لوله نفتي كه از دريا خارج ميشود دچار تركيدگي و باعث آلودگي آبهاي آزاد نشود اما درباره پالايشگاه اين الزام نيست چون به صورت داخلي است و از آنجايي كه ما نه در اتحاديه اروپا و نه در كشورهايي كه از لحاظ توسعه در سطح بالايي باشند جزو هيچ پيماني نيستيم، كارخانجاتي كه در كشور مشغول به كار ميشوند الزامي به رعايت اين استانداردها و قوانين ندارند. اولويت اول ما ساخته نشدن پالايشگاه است، اما پيشنهاد كارشناسانه ما اين است كه اگر قرار بر ساخت شد، شركتهايي كه از درجه اعتبار خوبي برخوردارند، كلاس و گواهينامهيي قبل از طراحي اوليه به اين پالايشگاه بدهند.
مديريت پسماند اين نيروگاه و زبالههايي كه از پسماند آن و آلودگي هوا به دست ميآيد بر اساس استانداردهاي اين موسسات پيش ميرود. اين شركتهاي معتبر نمايندگي دارند.
هر چند ممكن است هزينه پروژه بيشتر شود اما ارزشش را دارد اما درباره شركتهاي اعطاكننده ايزو كه با دادن هزينهيي ناچيز ميتوان به استانداردهاي آنان دست يافت، بايد گفت ارزشي آنچناني ندارند. استاندارد واقعي آن است كه مستقيما زير نظر شركتهاي معتبر و بزرگ برويم. بزرگترين پالايشگاههايي كه در امريكا، كانادا و سوئد ساخته شده، الزامات زيست محيطيشان را منتشر كردهاند، چون اين اطلاعات سري نيست و بايد در اختيار عموم قرار گيرد.
بيشتر اين شركتها، به منطقهيي مثل ميانكاله براي احداث پالايشگاه و گواهي دادن وارد نميشوند چون رزومه خودشان خراب ميشود و اعتبارشان از بين ميرود. گونههاي گياهي و جانوري اين منطقه در معرض خطرند و اين شركتها هرگز خود را وارد اين جريان نميكنند. منطقهيي مثل عسلويه چيزي براي از دست دادن ندارد و احداث پالايشگاه مشكل زيست محيطي و آلايندگي در آن ايجاد نميكند. استاندارد يورو يك تا چهار ممكن است به اين موارد مربوط شود اما خاص استاندارد يورو 5 براي ماشينآلات است، خصوصا ماشينآلات سبك. يورو يك، دو و سه هم كه باشد به اين معني نيست كه هيچ آلايندگياي به همراه خود ندارد. سازمان محيط زيست به عنوان كارفرما بايد در كنار پيمانكار كه شركت نفت خزر است با شركتهايي معتبر كه همه دنيا قبولشان دارند براي گرفتن استاندارد وارد شود.
اينكه بحث اشتغال در منطقه مطرح شده است بهانهيي بيش نيست چون در شركتهاي ديگري چون نفت خزر كه كارفرماي اصلي نفت و گاز منطقه است، حفاري شمال كه بهرهبردار نفت است، پايانههاي نفتي صدرا و نيروگاه كل نيروهاي منطقه را كه چند درصدشان بهشهري هستند حتي رانندهها و حراستشان را هم از جاهاي ديگر و جنوب ميآورند.
اگر آمار بگيريد درصد بسيار پاييني از كارگران و مهندسان شركتهاي نفتي بومي آنجا هستند و بقيه را از مناظق ديگر كشور وارد ميكنند و هركسي هم به اين منطقه ميآيد به خاطر خوش آب و هوايياش ماندگار ميشود. نيروهاي شمالي معدودي در اين پروژهها همكاري ميكردند. صنايع ديگري هم هستند كه به واسطه آنها بتوان اشتغالزايي كرد؛ مثل دامپروري، كشاورزي، باغداري، نساجي. ميادين نفتي زيادي هم داريم كه نيرو ندارند و بلا استفاده ماندهاند. پروژههاي زيادي در ايران وجود دارد كه به دليل كمبود بودجه و عدم مديريت درست نيمهكاره و معلق رها شده است.
تپه نيمه شناور نيمه مدرن البرز بايد سال 83 تمام ميشد. تا آن موقع 97 درصدش برنامه گرفت اما در عرض3 سال 3 درصدش جلو رفت. بحث تحريمها هم در اين زمينه بهشدت تاثيرگذار است.
پالايشگاه گرگان و بابل زده شد اما نيمهكاره رها شد و معلق است. بهشهر شهري است كه ميتوانيم با نگاه توريستي و گردشگري آن را به درستي توسعه دهيم. اگر به عباسآباد نگاه كنيم ميبينيم ميزان ورود توريستهاي داخلي در اين منطقه ركورددار است.
حتي در منطقه اميرآباد جاده درستي هم وجود ندارد وقتي كارشناسي وجود ندارد باعث ميشود كه منطقه به درستي معرفي نشود و ساخت و احداث پالايشگاه در اين منطقه آن را از وجهه واقعي آن كه بايد نگاهي گردشگري به آن شود دور نگه داشت و اين نه تنها به ضرر مردم منطقه است بلكه ظلمي است در حق بقيه مردم كه از شناسانده شدن اين منطقه و زيباييهاي بكر و طبيعت آن محروم بمانند.
علیرضا صاحبی
كارشناس ارشد مكانيك و تبديل انرژي، عضو هیأت علمی دانشگاه