تفکر ایدئولوژیک از یک طرف و خدمت در یک نهاد نظامی از طرفی دیگر این انتظار را ایجاد می کند که شخص دارای تفکر قالبی و خشک باشد اما از خوشفکرترین و هنری ترین و شاعرانه ترین انسان هایی بود که من در طول زندگی ام دیدم. نیاز نیست شما با کسی حشر و نشر زیاد داشته باشید تا پی به اندیشه اش ببرید خصوصا فاصله سرباز تا سردار و لباس خاکی ها و لباس سبزها بزعم دژبانان از خاک تا افلاک بود. از دیدگاه جامعه شناسی هر اثر حاوی یک گفتمان است شما از تحلیل گفتمان یک ساختمان و بنا می توانید اندیشه طراح آنرا تحلیل نمایید و گفتگویی با آن اثر نمایید. چندین بنا در دوره وی و با نظارت و طراحی های مستقیم وی در مقر سابق لشکر که در همان دوران سرباز بودم ساخته شد. حسنیه عاشقان هم نماز خانه بود هم سینما، هم آمفی تاتر، هم محل آموزش و هم محل نمایش و…..نه یک بنا فقط برای ده دقیقه مثل مسجدی بسیار پر خرج در یک دانشگاه! که فقط برای نماز ظهر و عصر!
و چه شاعرانه هم حرف می زد:
«به پزشکی قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند»،
«انگشت های مرا به رایگان در اختیار مرکز انگشت نگاری بگذارید تا برای همیشه بی گناهی من به اثبات برسد»،
«کارت شناسایی ام را درون کفنم بگذارید شاید لازم شود»،
«روی تابوتم بنویسید عاقبت کسی که صادقانه زیست»
شاید بقول مولوی بگویید چقدر خبرها دیر بدست شما می رسد:
گفت آری لیک کو دور یزید/ کی بُدست این غم چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت را بدید/گوش کران آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا کنون شما/ که کنون جامه دریدیت از عزا
وبلاگ گرد شهر با چراع