چهارشنبه سوری

سوری همان سرخی است،سرخی نیزنشانی ازآتش است ، که درآخرین چهارشنبه سال می افروزند.درایران باستان برای پیش بازنوروز، وفرارسیدن سال نوجشنی برپا می کردند،که به راستی جشنپیشبازازفروهردرگذشتگان است، درتاریخ بخاراآمده است،نخستین روزی که امیرمنصورپسرنوح دربخارا برتخت نشست،چندروزی به پایان سال مانده بود،که به سنت باستان ، درشب سوری آتشی بزرگ و با شکوه افروختند. این آتش را درشب سیصد وشصتمین روزسال که همزمان به روزمقدس بهیزک یا پنجه دزدیده است، برای پیشبازازفروهردرگذشتگان وگرما ورهایی از سرما،بربام خانه ها می افروختند، وچراغ هاراتا بامداد روشن می گذاشتند،تا فروهردرگذشتگان درتاریکی شب،خانه پیشین خود،که خانه کنونی بازماندگان وی است،به سادگی پیداکنند، وچند شبانه روزپیرامون آن خانه می گردند، تا به روش زندگی فرزندان خود پی ببرند، که  آیا درآرامش ورفاه بسر می برند،یا نه. تا باخاطری آسوده عروج کنند.فرزندان نیز به تمیزکردن،آرایش ورنگ آمیزی خانه ،پوشیدن لباس نو، شادی،مهرودوستی روان درگذشتگان را تاسال دیگرشادوآرام داشته ونگران نباشند.ایرانیان باستان برای هرروزازسی روزماه نامی که برگرفته ازنام فرشتگان مورد ستایش بود می گذاشتند، ازاین روروزنخست هرماه نام یزدان یا هرمزد وروزشانزدهم هرماه نام خدای باستانی مهربوده است. درتورات آمده است،که خداوندجهان رادرشش روزآفرید،ودرروزهفتم به استراحت پرداخت.ازاین روروزهفتم را شنید یا شنبه  که به معنی استراحت است، نامیدند، بدین رویهویان روزشنبه را به پیروی ازخدای خود(یهوه) استراخت می کنند.اما دراسلام چون روزهفتم برای نمازجماعت دستچمعی به مسجد می رفتند،آنراجمعه نامیدند.ایرانیان به شنبه تورات اعدادرانیزافزودند،که شنبه،یک شنبه،دوشنبه،سه شنبه،چهارشنیه، پنج شنبه وپس ازاسلام روزنمازجماعت را جمعه گذاشته اند.عرب ها برای روزهای هفته باورهایی داشتند.چون آنان چهارشنبه را روزنحس می پنداشتند.ایرانیان نیزبه پیروی ازآنان این روزرابرای رهایی ازنحسی جشن گرفتند،وبه افروختن آتش پرداختند،که مانندروزهای دیگرپیش ازنوروزفرخنده وشادی بخش باشد.

خواجه پیروز:

خواجه پیروزکه به بیان عامیانه حاجی فیروزنام دارد،نمادپیروزی بهاربرزمستان،ویا پیروزی گرمای بهاربرسرمای زمستان است. سیمای سیاه خواجه پیروزنماد سیاهی وبلندی شب زمستان وسرخی لباس وی نمادگرآتش ویا رنگ گل های سرخ بهاری است. شادی وپایکوبی مردمان درروزهای پیش ازنوروز نیز برای نشان دادن شادی وفرخندگی فرزندان به فروهرگذشتگان است. فروهرهای گذشتگان نیزبه خوشنودی از بازماندگان خود، ازاهورامزدا برایشان شادی، تندرستی وروزی آرزومی کردند.

میرنووزی :

درپنج روزه پایان سال، که یادمان دوران آشوب وآشفتگی گیتی بوده، که سیزده نوروزنماد آن است، روزهایی است ،که امورکشورازهم می پاشید. شاه وفرمانروا نیزبرکنار می شد، دراین پنج روز فردی بنام میرنوروزی جای شاه وامیررا می گرفت.نمایش میرنوروزی که دراستوره دوران مادرسالاری پیشین ازآن یادشده است، و دوران بی سروسامانی گیتی است ،شاه یا امیران ازفرمانروایی برکنارمی شدند،ومردم یک فرد بزهکاراعدامی را بلاگردان شاه می کردند.و کشوررا  به اومی سپردند. وی درجای شاه فرمان برکناری گردانندگان کشورودست اندازی به دارایی مردم،شکنجه ودربند کردن وگرفتن جان مردم فرمان می داد.وی سواربرچهارپابا بادبزنی دردست  که نماد رسیدن گرما ست، درحالی که نگهبانان شاه درکنارراست وچپ وی بودند ، برای شادی وخنداندن مردم به دورشهر،فرمان های شگفت وخنده آورمی داد. اما درروزپنجم می گریخت، که اگربه چنگ مردم می افتاد، هرگونه آزار تا مرگ را بروی روا می داشتند.

کلمان هوارخاورشناس فرانسوی که ازدوستداران تمدن وفرهنگ ایران است.درکتاب «ایران وتمدن ایرانی» ازجشن نوروزومیرنوروزی یادکرده ونوشته است «ایرانیان درجشن بهاری، آیین میرنوروزی رابرپامی داشتند، که بهانه ای برای شادی وخنداندن مردم بوده است.دراین آیین مردی کوسه براستری می نشست،وبا بادبزنی خودرا بادمی زد،تا وانمود کند، که ازسرآمدن سرماوفرارسیدن گرما شادمان است. مرددم کوچه وبازاربسوی وی روان می شدند، وبه اوآب می پاشیدند،واورا می آزردند،اما وی شادوخندان بود».

از حافظ:

سخن درپرده می گویم،چوگل ازغنچه بیرون آی       که بیش ازپنج روزی نیست حکم میرنوروزی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *