نماینده مردم نوشهر و چالوس با شعر شاعر آملی از رییس جمهور انتقاد کرد +متن شعر
هراز نیوز : قاسم احمدی لاشکی با قرائت شعری از یک شاعر آملی در صحن علنی مجلس از سیاست های دولت روحانی درباره عدم توجه به معلمان انتقاد کرد.
نماینده نوشهر،چالوس وکلاردشت با اشاره به اظهارات دکتر روحانی در آغاز سال تحصیلی جدید مدارس، اظهار داشت: از حضور شما در آغازین روز سال تحصیلی جدید در یکی از مدارس تهران برای نواختن زنگ مدرسه قدردانی کرده و از مباحث مطروحه نیز بسیار ممنونم، حق با شما است، و شاید خوب فرمودید کتاب هایمان فقط جلد و فونت و عکس و تغییر بعضی عبارت ها را به همراه دارد و با تحصیل دوران شما تغییر جندانی نکرده است.
احمدی لاشکی بر همین اساس در ادامه خطاب خود به رئیس جمهور تصریح کرد: به درستی گفتید نحوه تدریس و اداره کلاس ها با همه تلاش معلمان نیاز به تحول جدید دارد و چه عالی موضوعات را رصد کردید اما نکات مهم تر را در حوزه آموزش و پرورش نگفتید که سقوط آموزش و پرورش سقوط یک ملت است، نادیده گرفتن معلم، معلم به عنوان رکن اصلی تعلیم و تربیت سقوط یک کشور است.
نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس دهم در ادامه با تأکید بر اینکه باید معلمان را دریافت و معوقات آنها را پرداخت، عنوان کرد: دولت باید به بودجه آموزش و پرورش توجه جدی تر کرده و به نیروهای اداری و ستادی و مأموریت هایش توجه ویژه شود همچنین باید برای تعیین تکلیف نیروهای حق التدریس وقت گذاشته و معلمان را چند گروه ببینیم، اگر، خواهان تربیت و آموزش بهترین فرزندان برای اداه آینده کشوریم.
شعر شاعر آملی که هراز نیوز توفیق انتشار اشعار اورا در ماه های اخیر دارد بدین شرح است
« آهنگ فرهنگ »
السّلام ای ریاست جمهور
ای که باشی امید ما را نور
هیچ باشی ضمیر من آگاه؟
هیچ پرسی تو حالتم گهگاه؟
قصه ی غُصه های من خواندی؟
فهم کردی و یا که فهماندی؟
سه دَهه را معلّمی کردم
نه قصور و تظلّمی کردم
سه دَهه خورده ام گچِ تخته
خویش دانی چه مشکل وسخته
سه دَهه با حقوق بی مقدار
جان و دل ، عاشقانه کردم کار
سه دَهه با ریال تنزیلی
چهره را سرخ کردم از سیلی
سه دَهه زندگی حرامم شد
نوش دنیا چو مَر به کامم شد
با چنین روزگار و این احوال
باز نشسته شدم پیِ سی سال
حال گویم به حالتی نومید
کاش عُمرم تمام می گردید
حال و روزم ز قبل بدتر شد
آن حقوقم هماره کمتر شد
خرج وبرج ومخارج افزون گشت
سفره خالی،خوراک ما نون گشت
به کنارم عروس و داماد اند
نوه ها شوق جیب من شاد اند
گَرد پیری نشسته بر رویم
قامتم خم ، خمیده پهلویم
درد و رنج و مَرض نصیبم شد
عایده قسمت طبیبم شد
می دَوم مَطب سرا سیمه
به امید ی که بوده ام بیمه
بیمه کشک است وحرفش باد
خرج درمان همه بُود آزاد
ز چه باید فسرده دل باشم؟
همه ی عمر مُنفعل باشم؟
از چه باشی به ذلّتم راضی؟
نزد خود کن کلاه خود قاضی
گفته ای از امید و از تدبیر
پس دِرایت چرا شده تاخیر؟
قفل نگشوده ای ، کلیدت کو؟
وعده های پُر از اُمیدت کو؟
ما بصیریم و اَهل فرهنگیم
در صبوری مثابه ی سنگیم
انقلاب و حماسه های جنگ
عُمده اش بوده گُرده ی فرهنگ
تیر و ترکش نصیب ما بوده
گاه پیکار، دَمی نیاسوده
زخم میدان تنم بُود باقی
بوده واجب، لحاظ اخلاقی
حالیا ای ریاست جمهور
امر فرما، به دولتت دستور
زخم کهنه کنون نَما ترمیم
به عدالت ، خزانه کن تقسیم
نه نجومی ز تو طلب داریم
نه فزونتر ز حق خود خواهیم
آنچه گفتم همه حقیقت بود
نه که از ضعف، بَل ز قدرت بود
قدرتم هست فکر و اندیشه
می توان زد به ریشه با تیشه
داده پندت معلم و استاد
با معلم نمی توان اُفتاد
وای روزی که طاقتش شد طاق
حقِ خود را ستانده ، بی اِغراق
گرنجیب و«حبیب»ویکرنگ است
تیغ تیزش سِلاح فرهنگ است
آمل، نیک نژادنیاکی۱۳۹۵/۹/۹