آملی های عاشق امام رضا
نزدیک به 750 کیلومتر پیاده روی در هوای سرد خراساندر مسیر امام رضا پیادهروی میکنیم؛
پیادهروی حرم امام رضا شاید مثل اربعین معروف نباشد؛ اما همان صفا و حالوهوا را دارد
قدمبهقدم جا پای «مولا» میگذارند و عاشقانه دل به جاده ای می زنند که هزار سال پیش سلطان از آن مسیر قصد خراسان میکند. جاده عشقی که علی ابن موسی (ع) آن را شهر به شهر طی میکند.
برای مردمش نماز باران میخواند و از هر کوچه و برزنی که رد میشود، همه را شیفته خود میکند و وقتی به مرو می رسد، تاریخ شهر را از آن روز تغییر می دهد؛ حتی نامش را و حالا سالها و قرنهاست که ما خراسان را به «مشهدالرضا» میشناسیم.
حالا بعدازاین همهسال عدهای دوباره میخواهند این مسیر را به یاد امام شهیدشان پیاده طی کنند. پیادهروی مشهدالرضا شاید مثل اربعین معروف نباشد؛ اما همان حال و هوای عاشقانه را دارد.
«ابراهیم فضل اله نیا» یکی از همکاران فرهنگی آملی به همراه سعید کریمی ،ابراهیم سلمان نژاد و سیروس سلمان نژاد زائرین امام رضا در قدمگاه نیشابور در اسفند 1395 بودند .
24 اسفند ماه کاروان منتظران امام زمان پیاده روی حرکت خود را از هزار سنگر آمل آغاز کردند و بعد از هفده روز پیاده روی در شب لیل الرغائب به حرم مطهر این امام رئوف رسیدند. ازاین همکار فرهنگی آملی میخواهیم تا برای ما از شرح این عاشقی و چگونه آماده شدن برای آن بگوید.
22 اسفند بود که یکی از بچه های هیئت منتظران با بنده تماس گرفتن برای پیاده روی به سمت حرم امام رضا علیه السلام،به نیت ظهور و سلامتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه.
با این هدف که ان شاالله تزکیه نفس و احیا سیره ائمه اطهار علیه السلام توشه این سفر باشد.
صبحها با دعای عهد، روح و دلمان از هوای عشق جان میگرفت،و یک سلام بر در ارباب،زیارت نامه دلتنگی و دوری.
پای دل در مسیر جانان، وصفش به زبان و نگاه و عقل نمیگنجد،پای عشق که در میان باشد میکشد تا هرجا که بخواهد،نه سرما حریف گامها بود و نه بعد مسافت،دل خودش راهوار این مسیر شده بود و پیش روی قدمها میرفت.
شهر ها و روستاها از مسیر نگاهمان گذر میکردندو تبدیل به خاطره میشدند،التماس دعاهای دلهای شکسته ای که پر میکشید با ما روحشان، و کوله بارمان پر میشد از حسرت نگاهشان، از التماس دعایشان و از سلامهایی که باید میرسید به دست حضرت غریب، مریضی که جوابش کردند و دلش راهی این مسیر شد،مسافر مدافعی که عازم سوریه بود و التماس شهادت داشت.
شب هایمان، امن وپر از نور،چون در محضر امام زادگان بودیم،امام زاده عباس ساری،قلعه پایان بهشهر امام زاده قاسم،امام زاده هارون علی آباد،امام زاده جلیل.
شور و تشویق هم ناکام نماند از این سفر، و استقبال در هر مکان و هر جا که بویی از حرم غریب می آمد.
رامیان مینو دشت که رسیدیم مهمان شورای شهر شدیم،
گلستان سال کهنه را به سرما و برف دادیم تا با خودش ببرد،برد و با ساده ترین های ممکن بر سر هفت سینمان نشستیم و دل دادیم به بهار،بهاری که امسال رنگش فرق داشت و سالی که بهارش امام رضایی باشد،چه نیکو سالی باشد.
امام زاده جلیل چشممان به جمال هم کیش ها روشن شد،کاروانی که هم دل ما بودند هر دو میرفتیم، ما کجا و آنها کجا،
ما مشهد و زیارت حضرت غریب،آنها کربلا و زیارت حضرت عشق،
رئیس آموزش و پرورش فاروج هم بی نصیبمان نگذاشت از استقبال و دلگرمی برای ادامه راه.
گلبهار که رسیدیم مهمان مسئول ستاداسکان شدیم.
پانزده روز میگذشت و دلمان بی تاب بیتاب ،این تنها سرمایی بود که عطش بر دل می انداخت،
دو روز مانده بود تا این وصل دل و دلدار نگین عمرمان شود.
۶۰_۷۰ کیلومتری مشهد،در مسجد شیشه ای،همان مسجد رسول الله صلی الله علیه وآله هم کمی جانمان آرام گرفت،چیزی نمانده بود و باید این واسطه ها میبودند تا بشود رفت و بشود رسید.
و حالا شاید باید خسته و بی رمق میبود پای جان،و کند میشد این حرکت، اما نمیگذاشت سلام صبحگاهی مان، نمیگذاشت عهد هر روزه با غریب غایبمان، حالا پر انرژی تر، اما دل غمین تر میرفتیم تا برسیم.
چشممان تر شد،پایمان ایستاد و نفسهایمان حبس شد، گرمای بارانی که گونه هایمان را صیقل میداد….
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی.