هراز نیوز : یک بار برای پلاسکو، باری دیگر برای معدنچیان و این بار به خاطر آتنا ..

این ملت همواره در جای جای تاریخ، به مفاهیم مشترکی می رسند که اسمش داغ است اما رسمش همدلی و یکپارچگی برای ابراز همدردی که بنی آدم اعضای یک پیکرند را تجلی ببخشد.

اما چرا این حادثه ی تلخ و دردناک که تا سال های سال، هر کودک 6، 7 یا 10 ساله ای را نظاره کنی، به یاد لبخند زیبای آتنا افتاده و انگار می خواهی کوه را از جا بکنی تا داغ آن از دلت کنده شود،..!

شاید خصلت ماست که تا به نقطه ی پایان نرسیم، هشدارها را جدی نگرفته و با بی حوصلگی و بعضا تمسخر دلسوزی های آگاهانه، از کنارش با نثار تکه کلامی گذر می کنیم.

آتنای عزیز ما باید مورد آزار و اذیت قرار بگیرد، روح و جسمش از هم گسسته شود، بعد ما با رگ گردنی کلفت شده فریاد برآوریم که ای بی شرف ناچیز، چرا این کار را کردی و اگر هم دلیلی داشت، غلط کردی.

او تربیت خانوادگی درستی نداشت؟ بیمار بود؟ فهم و درک دینی و انسانی نداشت؟ که هرچه در مورد او بگوییم و بدترین فحش ها و ناسزاها را نیز نثارش کنیم، برایش ناکافی است در مقابل این اقدام وحشیانه و ددمنشانه اما اگر کسی فهم نداشته باشد، تربیت نشده باشد و در بدبینانه ترین موردش، بیمار باشد، باید چگونه با او برخورد کرد؟

آیا کسی که دچار سرماخوردگی می باشد را به بستنی نسکافه ای دعوت می کنیم با مخلوط شکلات؟ یا با سخت ترین اقدامات، سعی در علاج بیماری اش کرده که اگر هم بهبود نیافت، کنترل شود تا ویروسش دامن دیگران را نگیرد؟

اگر کسی تربیت نشده، می توان به او گفت که تو نگاه نکن؟ آیا اگر کسی تقید دینی و شعور انسانی نداشت را می توانی پند و نصیحت کنی و او را به تفکرات روشنفکرانه که تو آدمی، انسانی، فهم جنسی و فیزیولوژیک داشته باش، دعوت کنی؟

سهم ما از کشته شدن آتنای عزیز چیست؟

ما چه کاری باید می کردیم که نکردیم، پشت گوش انداخته و از کنارش به نرمی و آسودگی گذر کردیم؟ منی که جرات حتی تذکر زبانی هم ندارم، تویی که اندام های زنانه ات را بی محابا در پس پوشش های نیمه پوشیده و بعضا عریان، به نمایش می گذاری، او که با نگاه و عدم کنترل خود، به این وادی بی سرو ته دامن می زند و نظام و دولتی که گاهی آنقدر سخت می گیرد که با دیدن هر نیروی نظامی ساده ای مو بر تن شهروندانش سیخ می شود و گاهی نیز درست در نقطه ی مقابلش، آنقدر آسان می گیرد که حتی اگر دزد و یا جلاد هم باشی، سرت را بالا می گیری و به سرهنگ مملکت خیره می شوی و با لبخندی ژوکوندگونه از کنارش رد می شوی!

آری، ما یا در خلاءهای رفتاری و عملی خود غرق شده ایم یا آنگونه افراط و تفریط می کنیم، که حالمان از همه چیزو همه کس، آگاهانه یا جاهلانه، به هم می خورد.

در این میان چه کسی ضربه می خورد و چه کسی سود می برد؟

کسی که دنیای خود را به همراه عاقبتش مانند قاتل آتنا و امثال او از دست می دهد، یا آنکه دنیایش را از دست داده و در سایه ی رحمت بی کران الهی، غرق در نعماتش می شود به مانند آتنای عزیز و امثال او ها؟

یا شخص ثالثی که در این آب گل آلود، مدل های خوراک و پوشاک برند خود را عرضه کرده و فیلم ها و بازی ها و کارتون ها و عروسک های دنیایی که تبدیل به دهکده جهانی مورد علاقه اش کرده را به فروش می رساند؟

ذهن نوجوان و جوان امروزی ما درگیر چیست؟ در اینستا و تلگرام، چه عکس ها و فیلم هایی را می بیند و در خیابان با چه صحنه هایی که او را یاد آن مناظر می اندازد روبرو می شود و در کدامین نقطه تمامی امیال و احساساتش را تخلیه می کند؟ الله اعلم ..

آری برادر و خواهر عزیزم؛ همدردی خوب است اما آنجایی که خودت و خودم، مستقیم و غیرمستقیم یکی از عاملان و مسببان آن نبوده و نباشیم.

نکته ای که در پس سخنان روشنفکرنماهای امروزی که از روشنفکران آنور آبی هم پیامبرتر شده اند که چقدر سست عنصرید که با یک خال مو یا یک توک اندام و امثال اینها وسوسه می شوید، گم نشده و نخواهد شد چرا که باک بنزینی اگر 50 لیتر ظرفیت داشته و 50 لیتر در آن بنزین ریخته باشی، تنها با چند میلی لیتر ناقابل هم سرریز شده و تاثیرش دیده می شود، چه رسد به تکرار مکررات تصاویر و محرکات جنسی از تلویزیونش گرفته تا بیلبورد و مانکن های متحرک کف خیابان که هدر رفتن بنزین و امثال آن سرمایه ملی است و در طرفی دیگر، بیهوده تلف شدن روح، جسم، جان، فکر و ماهیت یک انسان، از قاتلش گرفته تا مقتولش، هدر رفتن سرمایه انسانی، بشری، ملی و دینی که به این سادگی ها جبران نشده و نمی شود.

مجتبی فرزانه
فعال فرهنگی

One thought on “این بار به خاطر آتنا”
  1. بسیااااااار عاااااالی.احسنت بر تو ای جوان ایرانی.آه حسرت و غم از نهادمان بلند شد.خدا همه مان را عاقبت بخیرکند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *