گفتگو روزبه نصیری ، مریم اکبرپور
- هراز نیوز : در مورد دکتر محمود غفاری از ابعاد مختلف می شود صحبت کرد همشهریان آملی او را پزشک حاذق ، یک مورخ با سابقه ، یک کنشگر سیاسی و اجتماعی و فرهیخته ای از جنس مردم می شناسند ، او 8 دهه از عمرش گذشته است فرزندانش و همسرش در آمریکا زندگی می کنند اما عشق به وطن و دیارش مازندران سبب شده تا آمل را ترک نکند ؛ گفتگوی ما برای بیان بخش های مختلف زندگی اوست و اینکه تجربه این پیرمرد دنیا دیده چگونه راه توسعه دیارمان را به ما نشان می دهد .
- لطفا از کودکیتان برایمان بگویید اینکه از کدام طایفه هستید کجا به دنیا آمدید و در کل یک بیوگرافی از خودتان به ما بگویید.
- بله، چشم، من متولد 1315 هستم . زادگاه من ییلاق کپین خوشواش می باشد از طایفه آملی هستم .
- یعنی شما تابستان به دنیا آمدید؟
- بله . چون آنجا پاییز و زمستان ندارد، من چهاردهم تیرماه 1315 به دنیا آمدم .خدمتتان عرض کنم که در منطقه پایین بازار بزرگ شده ام .
- طایفه آملی هستید؟
- بله . آملی اصیل.
- شغل پدر تان ؟
- پدر من بازرگان یعنی بزاز بوده .پدر بنده دم پل در خیابان امام رضا بود که وقتی دبستان می رفتم گاهی اوقات برای پدر ناهار می بردم و به همین دلیل با خیلی از ایرائی ها روابط داریم چون پدرم با آنها آشنا بود و از آنجا که خانم بنده نیز اسکی می باشد با اسکی ها نیز خیلی روابط صمیمانه داریم.
- کودکی شما کجا گذشت ؟ همبازی های شما چه افرادی بودند؟
- من خیلی بچه آرومی بودم . اهل ماجرا نبودم به خاطر ندارم که دعوا کرده باشم یا اصلا مشاجره ای کرده باشم
- منزل شما پایین بازار بود؟
- بله
- معلم کلاس اول شما چقدر در شما تاثیر داشت؟
- معلم کلاس اول من آقای اسلامی و روحانی بود و خیلی نتوانست در من تاثیر بگذارد. تنها معلمی که در من تاثیر گذاشت آقای دانشمند بود که معلم ادبیاتم بود و فردی بسیار مسلط و من آنچه از ادبیات آموختم از همان شش سال ابتدایی است.
- خب از دوران متوسطه و باقی دوران بگویید.
- من ششم طبیعی رفتم تهران چون آمل ششم نداشت و رفتم تهران مدرسه مروی که اتفاقا کنار مدرسه مروی مسجد مروی قرار داشت که در این مسجد همزمان آقای حسن زاده آملی ، آقای جوادی آملی ، آقای فقیه و آقای مقتدایی طلبه بودند و گاهگاهی مرحوم مطهری به این مسجد می آمدند و با آقای جوادی بحثهای فلسفی داشتند.
- چرا برای ادامه تحصیل فقط شما در آن زمان توانستید به تهران بروید ؟ آیا خانواده های دیگر هم این امکان را داشتند ؟
- خانواده ها خیلی معتقد نبودند که فرزندانشون به تحصیلات ادامه بدهند و چون درس من هم خوب بود و به نسبت بچه آرامی بودم پدرم علاقمند شد که ادامه بدهم و موفق هم شدم و شاگرد دوم طبیعی ایران بودم.
- چه سالی دانشگاه قبول شدید؟
- من در سال1335 در کنکور پزشکی قبول شدم و این را بگویم در سال چهار پزشکی در بیمارستان سینا که مرکز جراحی کوچک بود من جراحی های کوچک انجام می دادم که در ایران بی سابقه بود ولی حادثه تصادفی برای من رخ داد که باعث شد دست راستم آسیب شدید ببیند و با عملهای جراحی مختلفی که روی دستم صورت گرفت الان می توانم بنویسم و رانندگی کنم ولی متاسفانه دیگر قادر به جراحی نیستم و سال 1342 طبابت را در آمل شروع کردم .
- آملی ها دکترمحمود غفاری را تنها یک پزشک نمی دانند شما فعالیت های سیاسی، اجتماعی، داشته اید ، می خواهم بدانم که در واقع این شکل گیری شخصیت شما در ابعاد مختلف چگونه شکل گرفت؟
- در سال 1329 من وقتی در آمل بودم آن زمانی بود که ما با شرکت نفت انگلیس مسئله داشتیم به رهبری دکتر مصدق نفت ملی شد و من هم طرفدار مصدق بودم.
- آیا اینکه طرفدار شاه نبودید و طرفدار مصدق بودید مانع ورود شما به دانشگاه نشدند؟
- نه خیر اصلا.. همه می رفتند دانشگاه و هیچکس جلوی شخصی را نمی گرفت.
- از چه سالی شما به مصدق روی آوردید و چه شخصی باعث شد شما به مصدق گرایش پیدا کنید؟
- از سال دوم دبیرستان، شخص خاصی نبود و خودم به آن سمت رفتم چون نظر من این بود ایشان محق و وطن پرست بود . من در مسیر انقلاب اسلامی تلاش فراوانی کردم و زمانی که مدیرعامل شیروخورشید (هلال احمر) آمل بودم و کل درمان شهر تحت نظارت من بود و بیمارستان ها را اداره می کردم و تمام جلسات و سخنرانی ها و اعلامیه ها در اتاق من بررسی می شد و ما شورایی تشکیل دادیم به نام شورای انقلاب که اولین شورای انقلاب بود .
- چه افرادی در شورا حضور داشتند؟
- اینهایی که من یادمه از روحانیون آقای احمدی راد ، آقای حجت اندواری، آقای شیخ کاوه ، آقای ثانی بود که اینها گاهی سر می زدند و همیشه نبودند، از پزشکان آقای دکتر عظیمی، دکتر اخوان، دکتر سیف و از بازاری ها هم آقای اسلامی، آقای رودگریان، آقای امینی .. اینها رو من یادمه باز هم بودند که خیلی یادم نیست.
- شما اعلامیه ی امام را داشتید؟
- نه اعلامیه خودمان و روز راهپیمایی را مشخص می کردیم.
- شما از جایی تغذیه نمی شدید؟
- ما از طریق انجام درمان پول فراهم می کردیم برای نیازمندان در آن زمان. برای دارو گاهی خودمان بودجه می گذاشتیم.
- دکتر شما چه سالی به آمل آمدید؟
- 1342
- در آن سال آمل چند پزشک داشت؟
- آن زمان یکی دکتر اعتضادی بود و آقای دکتر رودگریان بود و آقای دکتر دانش پژوه رفته بود و دکتر شاهمیرانی بود و الان فقط من و دکتر شاهمیرانی ماندیم.
- زمانی که آمدید آمل پزشک شدید چه حسی داشتید؟
- از جهتی که به مردم خدمت می کردم خیلی راضی بودم و از جهتی که نرفتم سراغ جراحی ذهنم تیره است ولی از اینکه به همشهریهای خودم خدمت می کردم یک امتیازی برای من بود که یک مقدار من را آرام می کرد.
- شما سال 1342 به آمل آمدید ، 15 خرداد سال 1342 چه تاثیری روی شما گذاشت؟
- من یکی از افرادی بودم که به فرمان امام تظاهرات کردم چون با شاه مخالف بودیم . من برای روحانیت خیلی احترام قائل هستم و اغلب روحانیون به مطب من مراجعه می کنند و هنوز یادم نمی آید از روحانی من ویزیت گرفته باشم، آنها را خیلی دوست دارم.
- شما کی ازدواج کردید؟
- سال 1347 ازدواج کردم.
- ملاک شما برای ازدواج چه بود؟
- مسئله انتخاب من عفت و اصالت خانواده بود یعنی شخصیت خانوادگی برایم مطرح بود و تحصیلات و درآمد و .. اصلا برایم مهم نبود.
- در حال حاضر چند فرزند دارید؟
- 3 فرزند
- اسامی فرزنداتان ؟
- بله، دختر اول من مرضیه که نام مادرم را دارد و با حدود 40 تا 44 سال سن آرشیتکت است ، از یکی از دانشگاه های معروف کانادا فارغ التحصیل شدند و در حال حاضر آمل ساکن هستند. و دومین فرزند من عبدالله که نام پدرم را دارد و پی اچ دی سرطان شناسی (بیوتکنولوژی) و در حال حاضر روی سرطان پستان کار می کند و ایشان در همان کانادا ازدواج کردند البته خانمش پزشک است و اهل تبریز از آذربایجان شرقی است. و سومین فرزندم مازیار که در کانادا مدتی روی سرطان پروستات کار می کرد و در حال حاضر در استرالیا قرار است پزشک شود و ایشان هم ازدواج کرده و 32 سال سن دارد خانم این پسرم اهل اصفهان است و خانم ایشون هم پی اچ دی دارد و ایشان هم مانند پسرهام در تحقیقات مشارکت دارد. و خدا رو شکر از فرزندانم راضی هستم و خدا روشکر الان وضع خوبی دارند.
- ظاهرا یکی از فرزندانتان در کار خیر است؟
- بله مازیار یک موسسه نیکوکاری دارد به نام موسسه ابن سینا در کانادا ،با دوستانش حتی یکی را مسئول کردند در تبت و در آنجا به افراد بی بضاعت کمک می کنند.
- تعریف شما از سیاست چیست؟
- من سیاست را دوست دارم ولی از راه درستش. سیاست ضرورت جامعه است، و به نظرم هر انسانی باید سیاسی باشد و در سرنوشت همنوعان و در سرنوشت خودش و مملکت خودش و محیطی که هست باید موثر باشد و باید سیاسی باشد.
- جناب دکتر شما کتاب هم نوشتید؟
- بله یک کتاب با عنوان « بزرگان و اندیشمندان آمل » و کتاب بعدی « تاریخ » و الان هم دارم کتاب « تاریخ طبرستان و آمل » را می نویسم.
- چه اتفاقی افتاد که فعالیت سیاسی شما کمرنگ شد؟
- من وقتی بعضی موارد را دیدم باعث شد از سیاست کنار کشیدم و بیشتر رفتم به سمت تاریخ و طبابت خودم را نیز دارم .
- طبابت چه ویژگی هایی می خواهد ؟
- طبابت رشته ی خوبی است. به نظر من یک طبیب باید انسان دوست باشد و در فکر مال اندوزی نباشد . در یونان باستان و شاید هم در ایران باستان به این گونه بود که زمانی از یک طبیب امتحان می گرفتند و در امتحان قبول می شد دستور می دادند وضعیت خانوادگی او را رسیدگی کنند و اگر شخصیت خانوادگی این شخص ایجاب می کند وارد این حرفه شوند. البته این مورد برای شغلهای معلمی، طبابت، قضاوت و .. بود .طبیب باید اخلاق داشته باشد، انسان دوست باشد، متشخص باشد، فداکار باشد، مال اندوز نباشد.
- به نظر شما امکان دارد فردی پزشک باشد ولی طبیب نباشد؟
- بله. ممکن است پزشک باشد ولی اخلاق پزشکی را رعایت نکند ، داریم و داشتیم.
- چند درصد از طبیب های ما در حال حاضر خصوصیات یک طبیب را دارند؟
- شما خوب می دانید که متاسفانه جامعه امروز ما به مادی گرایی و مال اندوزی بیشتر توجه می کند تا جامعه گذشته.
- چه شد شما به تاریخ علاقمند شدید؟
- استعداد من به مقداری بود که فکر می کردم اندوخته های پزشکی من برای آمل کافی است و تصمیم گرفتم یک کار جمعی را نیز انجام دهم و از آنجا که مطالعات فلسفی و تاریخی و عرفانی زیاد داشتم و بعد به دلیل عشق به وطن و زادگاهم کتابهای مازندران را زیاد جمع کردم و با توجه به مطالعاتی که داشتم دوست داشتم کار دیگری نیز غیر از پزشکی برای شهر آمل انجام دهم و یادگار دیگری نیز برای این شهر به جا بگذارم پس تصمیم گرفتم یک کار فرهنگی از خودم به جای بگذارم که ماندگار شود و از یادها خارج نشود بنابراین شروع به نوشتن تاریخچه پزشکی نمودم بعد دیدم این کار کوچکی است پس عمومیت دادم « بزرگان و اندیشمندان آمل » را نیز نگاشتم و همینجور که گفتم الان هم دارم کتاب « مازندارن، طبرستان » را می نویسم و اثر ماندگاری است و در استان هیچ فردی چنین کاری انجام نداده است.
- جناب دکتر با توجه به این همه مطالعات تاریخی که داشتید به نظر شما دلیل عدم توسعه ما چیست؟ اگر بخواهیم درس تاریخی بگیریم چه چیزی مانع توسعه ما شد؟ اصلا معتقدید ما توسعه یافته هستیم یا خیر؟
- باید عرض کنم که ما از جهت استعداد خیلی خوب هستیم اصولا ما ایرانی ها و به ویژه بچه های مازندران خیلی بااستعداد هستیم و هر جایی در جهان که ایرانی ها رفتند صاحب نام هستند و اینکه چرا توسعه پیدا نکردیم باید بگویم که فرهنگ و مبانی اخلاقی در کشور ما مقداری افت پیدا کرده است .من ریشه عدم توسعه یافتگی را در فرهنگ و مبانی اخلاقی می بینم .
- یعنی معتقد هستید که مساله فرهنگ یا جامعه پذیری یا مولفه هایی که روی فرهنگ تاثیر داشته نتوانسته به ما بیاموزد سمت توسعه برویم؟ و یا مدلهای توسعه ما درست نبود؟
- من اعتقاد دارم که بر مبنای حدیث « الناس علی دین ملوکهم » در این سالها بعضی مدیران ما و بعضی مسئولین ما خوب عمل نکردند. این را من به بزرگان هم عرض کردم.
- آقای دکتر نظرتان را در مورد طایفه خودتان طایفه آملی بگویید.
- خب من شهرم را دوست دارم، وطنم را دوست دارم و طایفه خودم را هم خیلی دوست دارم ، من از طایفه آملی خیلی دفاع می کنم و باید بگویم آن گوش شنوایی که در گذشته برای ریش سفیدهای طایفه بود دیگر نیست و بسیار وضع نامطلوبی پیدا کرده، البته شاید من یک مقدار دیدگاه منفی داشته باشم و شاید افرادی که دیدگاه مثبتی دارند بهتر به قضیه نگاه کنند ولی حقیقت این است که آن روابط ، رفاقت ، صمیمیت و عواطف در جامعه کم شده است.
- آقای دکتر بهترین دوست شما کیست؟
- آقای دکتر عظیمی که البته در ایران نیستند و به ایران خیلی هم خدمت کرده و یا آقای دکتر شریف که در حال خدمت است و مرد بسیار خوبی است ، آقای دکتر اخوان، دکتر هاشمی از دوستان بسیار خوب من هستند.
- هنوز با هم جلساتی دارید؟
- جلسه به اون صورت نداریم، هر وقت پیش بیاید. به طور مثال سمینار پزشکی داشتیم و همدیگر را دیدیم.
- پس دوستان صمیمی شما بیشتر پزشک هستند؟
- غیرپزشک هم هستند ولی بیشتر پزشک هستند.
- چرا شما تا مدتها تلفن همراه نداشتید؟
- من زیاد با زرق و برق موافق نیستم، یعنی خیلی ساده زندگی می کنم و حوصله تجملات ندارم.
- جناب دکتر در آمل در حال حاضر چه چیزی موجب می شود شما دلگیر شوید؟
- من دلم می خواهد انسان هاهمدیگر را بهتر درک کنند و با هم تعامل کنند ولی اینجوری نیستند، طوری است که جامعه به دو یا سه جبهه تقسیم شده و همدیگر را درک نمی کنند و مردم با هم راحت نیستند یک جور دیوار بین انسانها کشیده شده..شما در کشور بیگانه بروید چیزی به اسم پزشک و دکتر ندارند و به جای واژه دکتر اسم کوچک او را صدا می زنند و همه انسانها در یک سطح هستند ولی اینجا متاسفانه مردم ما فقط به فکر لباس شیک، شهرت و چشم و هم چشمی هستند. من نمی گویم کشورهای دیگر اینگونه نیست ولی من در کشورم این را بیشتر حس کردم. امیدوارم کشورم روز به روز پیشرفت کند و مشکلی در آن وجود نداشته باشد.