زندان به خاطر یک مانتو

هراز نیوز :  هر چه می پرسیدم با جسارت خاصی به چشمانم نگاه می کرد و جوابم را نمی داد. مادر و خواهرش هم دورو برش می چرخیدند و به نوبت حرفهای کنایه آمیزی و تهدید کننده ای می زدند. خاک برسرت، آبرویمان را بردی

دخترک را از بازداشتگاه آوردند، سن و سالش 16-17 ساله به نظر می رسید. قدی بلند داشت و مانتوی سفید جلو باز و شلوار تنگی پوشیده بود،همکارم کیسه وسایل شخصی دخترک را روی میز خالی کرد تا تحویلش دهد،چند انگشتر بدل به شکلهای مختلف و عجیب و غریب، چند دستبند که شکلهای نامانوسی داشتند، مقداری پول و چند قلم وسایل آرایش بدلیجات را برداشت و تند تند به دست و بالش بست و در همین حین نیز التماس می کرد که به دستانش دستیبند نزنند.” تو رو خدا اولین بارمه فرار نمی کنم”

هر چه می پرسیدم با جسارت خاصی به چشمانم نگاه می کرد و جوابم را نمی داد، مادر و خواهرش هم دورو برش می چرخیدند و به نوبت حرف های کنایه آمیز و تهدید کننده ای می زدند؛ خاک برسرت، آبرویمان را بردی،دیگر خانه راهت نمی دهیم، آخه یه مانتو چه ارزشی داره، این شد دومین پرونده ات، آخه ما با تو چیکار کنیم.

پرسیدم شما که گفتی اولین بارمه،گفت:”اون یه مساله دیگه بود”. خنده ام گرفته بود و از طرفی عصبانی بودم، متوجه شدم که به قدری سرسخت است که باید راهکارهای بیشتری برای شکست مقاومتش به کار گیرم، نهایتا موفق شدم.

متولد 78 هستم و درس میخوانم، با مادرم و نا پدری ام زندگی می کنم، پدر و مادرم وقتی من 9 ساله بودم از یکدیگر طلاق گرفتند.

در فاصله ای خیلی کم مادرم دوباره ازدواج کرد، آن موقع خواهرم 14 ساله بود بعد از چند سال خواهرم نیز ازذواج کرد، من بودم و برادر ناتنی ام، تابستان در خانه حوصله ام سر می رفت، به واسطه شوهر خواهرم در یک مانتو فروشی مشغول به کار شدم، خیلی زود با سارا دوست شدم، ظهر که می شد با هم در خیابان ها چرخی می زدیم.

چند بار از چند مغازه وسایل کوچکی مثل این انگشترها و دستبند ها را که می دیدم وسوسه می شدم و بر می داشتم، چند روز پیش هم این مانتو را که تنم است از مغازه ای دزدیدم.

دیروز که مجددا در حال پرسه زدن در خیابان بودیم فروشنده ی مانتو فروشی مرا با این مانتو دیده و تعقیب کرد و چون در دوربین مغازه شان تصویر مرا دیده بود به 110 زنگ زد و مرا دستگیر کردند، پرونده قبلی ام که خواهرم سرکوفتش را می زد، در مورد دوست پسرم بود که ما را در جنگل دستگیر کردند.

طعنه ها، کنایه ها و تهدیدهای پی در پی مادر و خواهرش هیچ تغییری در رفتار و لحن کلامش ایجاد نمی کرد، همچنان حق به جانب از خانواده اش تقاضای ضمانتش را می کرد، ولی هیچ کدام زیر بار نرفته و دخترک راهی زندان شد.

نظریه کارشناس

از مهمترین وظایف خانواده تربیت و پرورش فرزندانی سالم، با نشاط،خلاق و پایبند به ارزشهای اجتماعی است.

برای این منظور پدر و مادر همواره تلاش می کنند باآموختن ارزش های پسندیده به فرزندان، آنها را در مقابل انحرافات و آسیب های اجتماعی مصون سازند.

دو جنبه مهم از محیط خانوادگی در بزهکاری فرزندان مطرح می باشد: وضعیت خانوادگی و تیپ خانوادگی که در خصوص این مراجع می توان گفت طلاق و ازدواج مجدد مادر، وی را بیشتر در معرض آسیب قرار داده است از سوی دیگر عدم نظارت کافی والدین و غفلت نوعی ناهمسانی به وجود آورده است که مقوله سرکشی در مراجع را مطرح می نماید.

در وهله ی بعد هویت سهل انگارانه و بی قیدی دینی با برخی ویژگی های خانواده نیز پیش بینی کننده بروز آسیب در این مراجع می باشد.

در خصوص راههای پیشگیری از بروز چنین جرایمی میتوان به نکاتی همچون، نظارت بیشتر خانواده ها بر اموری همچون دوستان، رفت و آمد، دخل و خرج، گذراتدن اوقات فراغت، آموزش مهارتهای زندگی و برنامه های گوناگون به نوجوانان و جوانان ، آموزش خانواده و ارائه الگوهای تربیتی مناسب از طریق رسانه ها، برنامه ریزی برای پر کردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان و برنامه ریزی شغلی و تحصیلی برای نو جوانان و جوانان در سطح آموزش و پرورش اشاره کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *