گروه حوادث- مرجان همایونی/ مرد نقره ساز که دل به یک زن سپرده بود، برای رسیدن به عشق شیطانی، نقشه قتل شوهر نگون بخت زن مورد علاقه‌اش را طراحی کرد. او با همدستی پسر خاله‌اش، قربانی را به کارگاه نقره سازی‌اش کشاند و پس از جنایت، جسد را سوزاند. آنها سپس پیکرسوخته را در بیابان‌های حوالی مشهد رها کردند تا اینکه با اعلام خبرقتل در رسانه‌ها راز جنایت فاش شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ۱۹ اسفند سال گذشته، جسد سوخته مرد جوان ناشناس درحاشیه جاده محمدآباد مشهد کشف شد. پس از اعلام این خبر، بازپرس احمدی‌نژاد و تیم تحقیق به محل حادثه رفتند. در بررسی‌ها نیز مشخص شد مرد جوان در محل دیگری به قتل رسیده و سپس جسدش در بیابان رها شده است. بنابراین پیکر قربانی برای شناسایی هویت و تعیین علت و زمان دقیق مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.

شناسایی قربانی
سپس کارآگاهان به سراغ پرونده گمشده‌ها رفتند اما در این شاخه از تحقیقات با بن‌بست روبه‌رو شدند. ازسوی دیگرهمزمان با انتشارکشف جسد سوخته درصفحه حوادث روزنامه ایران و چند رسانه دیگر، تیم جنایی به سرنخ‌های مهمی دست یافتند. خبرنگار حوادث روزنامه ایران گزارش داده بود: «جسد مرد جوانی در حالی که کفش‌های چرم قهوه‌ای و شلوار آبی رنگ به پا داشت و قسمتی از کاپشن چرم قهوه‌ای‌اش سالم مانده بود، در جاده محمد آباد پیدا شد». پس از انتشار این خبر بود که آشنایان مرد جوان با مطالعه خبر، احتمال دادند جسد متعلق به بصیر است که از چندروز قبل به طور مرموزی ناپدید شده بود. بدین ترتیب آنها به پلیس مراجعه کرده و جسد در پزشکی قانونی شناسایی شد.
در ادامه تحقیقات مشخص شد بصیر، تبعه افغان است که چند سال قبل با دختر خاله‌اش ازدواج کرده بود. نکته‌ای که ذهن بازپرس جنایی را در جریان تحقیقات به خود جلب کرد این بود که چرا زن جوان، ناپدید شدن همسرش را به پلیس اطلاع نداده است. در همین حال کارآگاهان درتحقیقات نامحسوس پی بردند عفت، رفت و آمدهای مشکوکی دارد و با مردی به نام بابک مخفیانه در ارتباط است. همین ارتباط پنهانی نیز راز جنایت را فاش کرد.

قراری برای دستگیری
با مشخص شدن این موضوع بابک نیز شناسایی شد و کارآگاهان جنایی مشهد، زن جوان را پیش از خروج از کشور بازداشت کردند.عفت ابتدا منکر اطلاع از جنایت شد اما پس از مشاهده مدارک پلیس به ناچار لب به اعتراف گشود و به قتل شوهرش اعتراف کرد. «من و بصیر پسر خاله و دختر خاله بودیم. حاصل زندگی‌مان هم کودکی ۴ ساله است. بصیر بد اخلاق بود و دائم کتکم می‌زد. با این حال به خاطر بچه‌ام با او زندگی می‌کردم. تا اینکه سال گذشته شوهرم برای پناهندگی راهی آلمان شد و حدود یکسال ما را تنها گذاشت. درحالی که از او خبری نداشتیم، زندگی سختی را می‌گذراندیم. تااینکه در نبود او با مردی به نام بابک آشنا شدم؛ بابک کارگاه نقره‌سازی داشت و زمانی که ماجرای زندگی‌ام را فهمید به من برای حل مشکلاتم خیلی کمک کرد. درحالی که فکر می‌کردم شوهرم دیگر برنمی گردد، ناگهان سر و کله‌اش پیدا شد و اذیت و آزارهایش را شروع کرد. بابک زمانی که از این موضوع باخبر شد نقشه‌ای کشید تا شوهرم را برای همیشه از سر راه برداریم. بعد هم قرار شد با سیانور برای همیشه به زندگی بصیر پایان بدهیم اما درنقشه اول، به خاطراینکه میزان سیانور کم بود شوهرم فقط کمی حالت تهوع پیدا کرد بعد هم حالش خوب شد و هرگز متوجه نشد که چه نقشه‌ای در سر داشته‌ایم.»

نقشه‌ای دیگر برای کشتن شوهر
عفت ادامه داد: «زمانی که بابک از ماجرا باخبر شد، تصمیم گرفت خودش همسرم را بکشد. بصیر آشپز بود به همین خاطر او را به بهانه پخت غذا به کارگاه کشاند و با همدستی پسر خاله‌اش، او را کشتند.»
با اعتراف زن جوان، بابک و همدستش هم بازداشت شده و به قتل اعتراف کردند. بابک گفت: زمانی که بصیر را به کارگاه کشاندیم با همدستی پسر خاله‌ام ابتدا با شوکر او را زدیم و به زور به او سیانور خوراندیم. او می‌خواست فرار کند اما اجازه ندادیم و بعد از اینکه بیهوش شد، خفه‌اش کردیم. بعد از قتل، برای آنکه هویت‌اش فاش نشود، جسد را در کارگاه آتش زدیم. نیمه شب هم جسد را به جاده محمدآباد انتقال دادیم. جنازه سوخته بود به همین خاطر مطمئن بودیم شناسایی‌اش مشکل خواهد بود. از طرفی خانواده بصیر در افغانستان بودند و کسی نبود که ناپدید شدن او را گزارش کند و مطمئن بودیم که راز این قتل هرگز برملا نخواهد شد.
به دنبال اعتراف های متهمان، ساعت ۸ صبح پنجشنبه ۱۷ فروردین امسال دو پسر خاله برای بازسازی صحنه قتل به کارگاه نقره‌سازی منتقل شدند. آنها در حضور بازپرس احمدی‌نژاد وکارآگاهان به بازسازی صحنه قتل پرداختند. بدین ترتیب این دو مرد جوان و عفت به اتهام همکاری در قتل مرد آشپز روانه بازداشتگاه شدند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *