میزبانی نیویورک از دو نمایشگاه هنرمندان ایرانی
مسعود نادر که نزدیک به ۳۰ سال است در زمینه مجموعهداری و نمایشگاهگردانی (curator) آثار تجسمی در آمریکا فعالیت دارد، قرار است آثار سه هنرمند مجسمهساز ایرانی را در اوایل سال آینده میلادی (2017) در نیویورک به نمایش در بیاورد. او همچنین یک گروپشو هم برای چند عکاس ایرانی از جمله نغمه قاسملو، امیر موسوی، آرش حنایی، وحید بحری و…، برپا خواهد کرد تا آنها بتوانند آثارشان را در آن نمایشگاه عرضه کنند.
معرفی هنر معاصر ایران بخشی از فعالیتهای عمده مسعود نادر است و ارتباطش با موزهها و مراکز معتبر هنری جهان موجب شده تا در این سالها آثار تعدادی از هنرمندان ایرانی نیز به این موزهها راه پیدا کند. نادر که در آمریکا سکونت دارد رفت و آمدهای متناوبی هم به ایران دارد و از نزدیک آثار هنرمندان ایرانی را رصد و دنبال میکند. در تازهترین سفر او به ایران فرصتی برای گفتوگو با او فراهم شد که متن آن را در ادامه میخوانید.
در ابتدا لطفاً از پروژههای نمایشگاهی تازهتان در نیویورک بگویید.
در ادامه فعالیتها در مسیر معرفی هنر معاصر ایران پروژههایی برای عرضه آثار هنرمندان جوان ایرانی در نیویورک تدارك دیدهام. یکی از این پروژهها، عکاسی است چون بنابر تجربهای که در نیویورک پیدا کردهام، متوجه شدم که صرفنظر از خریداران ایرانی، مشتریهای آمریکایی هم خیلی علاقهمند به هنر عکاسی هستند. عکاسهای ایرانی با دید متفاوتی عکاسی میکنند که این دید و واکنش برای غربیها خیلی جالب است. میتوانم بگویم حدود 80 درصد مشتریهای خارجی من، عکس و 20 درصد دیگر نقاشی میخرند. آثار حدود 10 عکاس ایرانی همچون مرحوم صادق تیرافکن، آرش حنایی، امیر موسوی، نغمه قاسملو و… را هم به موزه لکما لسآنجلس و موزههای متروپولیتن و بروکلین نیویورک فروختهام. همچنین چند ماه پیش از یکسری مهمان خارجی در گالری نارنج شیراز پذیرایی کردم که در آن مهمانی، عکسهایی از یک هنرمند جوان شیرازی به نام مهشید محبوبیفر را به خارجیها نشان دادم و آنها 18 عکس از این دختر ایرانی خریداری کردند و حتی بعضی از مشتریان خارجی، ادیشنهای دیگری از عکسهای او را خریدند. در مجموع میشود گفت خارجیها با عکس بیشتر از نقاشی ارتباط برقرار میکنند و عکسها را بیشتر میخرند.
در مورد آثار ایرانی اینگونه است و یا به طور کلی تمایلشان به عکس است؟
به طور کلی تمایل بیشتری به عکس دارند اما چون من فقط با هنرمندان ایرانی کار میکنم و 40 آرتیست زیر چتر خودم دارم که آنها را حمایت کرده و آثارشان را در خارج از کشور به نمایش میگذارم، به این نتیجه رسیدهام که خارجیها بیشتر از نقاشی، تمایل به خرید عکس از عکاسهای ایرانی دارند.
در سطح موزهها و کلکسیونهای بزرگ هم چنین استقبالی را میبینید؟
در دو –سه دهه گذشته عکاسی رونق یافته و برای خودش یک جایگاه هنری ویژه پیدا کرده است و حالا قسمت مهمی از عرضه هنر در تمام دنیا را به خودش اختصاص میدهد. الآن کارهای برخی از عکاسهای معروف در سطح دنیا به قیمتها یک تا سه ملیون دلار به فروش میرسد. ما هنوز به آنجا نرسیدهایم ولی برای مثال موزه لکما در لسآنجلس، کالکشن زیرزمین سیامک فیلیزاده را خریداری کرده و برنامه دارد که نمایشگاهی به دو سری از آثار خریداری شده از این هنرمند اختصاص دهد. از آنجا که در این موزه، برنامهها به صورت 5 ساله اعلام میشود، هنوز تاریخ دقیقی برای این نمایشگاه به ما اعلام نکردهاند.
برگردیم به نمایشگاههایی که در تدارکشان هستید. این نمایشها همچنان در ادامه معرفی هنرمندان ایرانی خواهد بود؟
صرفنظر از فعالیتهای همیشگی و بعد از سه نمایشگاهی که در نیویورک پرپا کردم و از نظر بازدید و فروش با استقبال بینظیری مواجه شد، در حال برنامهریزی روی یک نمایشگاه عکاسی هستم. همچنین به دنبال طرحریزی و رزرو مکان برای برگزاری یک نمایشگاه دیگر هستم که متعلق به آثار یک گروه مجسمهساز است. در ایران خیلی از هنرمندانی که وارد حرفه مجسمهسازی شدهاند، دنبالهرو هنرمندان قبلی نظیر آقای تناولی هستند. البته علتش هم این است که اکثر آنها از شاگردان آقای تناولی بوده و نزد او تحصیل کردهاند. آثار این هنرمندان بد نیست ولی در آنها، روح آقای تناولی دیده میشود چون این گروه هنرمندان از تفکر او پیروی کردهاند و شاید فقط یکی دو نفر از آنها توانستهاند که از موضع آقای تناولی خارج شوند.
من سه هنرمند را برای نمایشگاه انتخاب کردهام که کارشان متفاوت است. چیزی که همیشه در همکاریها با هنرمندان نقاش، عکاس و مجسمهساز برای من مهم بوده، این است که در آثار تجسمی آنها عمقی هم وجود داشته باشد که با بیننده گفتوگو کند. من به دنبال فکر پشت اثر آرتیست هستم؛ اینکه او چه میخواهد بگوید.
اگر مکان نمایشگاه مجسمهسازی من در زمانی که مدنظرم است، رزرو شود، اوایل 2017 و قبل از اتمام سال جاری شمسی برپا خواهم کرد. همچنین یک گروپشو هم برای چند عکاس ایرانی از جمله نغمه قاسملو، امیر موسوی، آرش حنایی، وحید بحری و… ، برپا خواهم کرد تا آنها بتوانند آثارشان را در آن نمایشگاه عرضه کنند. برای من جالب است که در چند نمایشگاهی که برگزار کردم، از مؤسسههای خبری مهم دنیا نظیر بیبیسی آمدند و گزارش تهیه کردند.
و این روزها در ایران چه فعالیتهایی دارید؟
حدود دو ماه است که در تهران حضور دارم و دیگر در روزهای پایانی سفرم هستم. طبیعی است که به واسطه علاقه و فعالیتهایم، به گالریهای مختلف در تهران سر زدم که البته تا اندازهای ناامیدکننده بود. ما هنرمند خوب زیاد داریم اما من کیفیت گالریها را خیلی پایین میبینم. طبق آماری که به من دادهاند، در یک سال گذشته تعداد زیادی گالری جدید در تهران باز شده است. از این میان حدود 10 گالری را بازدید کردم که بعضیهایشان از نقطهنظر محیط و ارائه اثر فاجعه بودند.
واقعیت این است که در اغلب گالریهای تهران، آنقدر که جنبه مالی کار در نظر گرفته میشود، جنبه هنری و حرفهای مطرح نیست. همانگونه که در کوچه پس کوچههای تهران کافههای زیادی باز شده که بعضیهای آنها با کیفیت و تعدادی هم بیسلیقه و بیکیفیتاند، شرایط افتتاح گالریها هم ظاهرا به همین شکل است. متوجه هستم که در کشورمان با محدودیتهای اقتصادی مواجه هستیم و کار راه انداختن مشکل است و هزینههایی دارد، اما به نظر میآید یکی از کارهایی که هزینه کمتری دارد، باز کردن گالری است. من مطمئنم که عدهای از این گالریدارها با تردید بر سر باز کردن رستوران، کافه و یا گالری، بالاخره یک گالری باز کردهاند. من خیلی خوشحال میشوم که تعداد گالریها در ایران بالا برود، ولی کاش به کیفیت هم توجه شود. 90 درصد گالریدارهای ایران، اصلاً نمیدانند که هنر چیست و آن را به چشم یک بیزینس نگاه میکنند؛ من نمیگویم که این نگاه تجاری بد است، خود من هم بیزینسمن هستم و زندگیام را از مسیر فروش تابلو میگذارنم ولی ارائه کیفیت و فکر و اندیشه به مخاطبان را هم مدنظر دارم. واقعیت این است که در کار هنر، کیفیت مهمتر از کمیت است.
اغلب گالریدارهای معروف جهان میگویند از پیش درباره ارائه آثارشان تفکر داشته و بر اساس آن ارائه آثار هنرمندان را پیش بردهاند.
بله، همینطور است. هنر به مانند پزشکی، خیلی تخصصی است. شما زمانی که چشمتان آسیبی دیده باشد، به متخصص ارتوپد مراجعه نمیکنید و بلکه به دنبال یک چشمپزشک میروید. هنر هم امروز چنین شرایطی دارد و بخشهای مختلفی را ارائه میدهد. یک نمونه خوب از گالریها در تهران، گالری اِی.جی در خیابان پسیان است که فقط عکاسی و ویدئو آرت نشان میدهد و خیلی هم خوب است زیرا نقطه مورد علاقهاش را پیدا کرده و بر اساس آن کارهای جالبی را ارائه میدهد.
آرتیستها بعضی وقتها از من راهنمایی و کمک میخواهند تا مسیر حرکت را به آنها نشان دهم، من به آنها نمیگویم که گل، درخت یا حیوان بکشند چون اینکه چه چیزی باید بکشند، بستگی به خلاقیت خودشان دارد ولی بارها اتفاق افتاده که در هنرمندان نقاط مثبتی را میبینم و راهنمایی میکنم که روی آن نقاط متمرکز شوند. چندی پیش یک آرتیست به من مراجعه کرد و من آثار او را دیدم و نقاط قوت و ضعفش را به وی متذکر شدم، او در پایان به من گفت که 8 سال است با فلان گالری کار میکند و در این مدت، صاحب گالری حتی 5 دقیقه از زمانش را برای صحبت حرفهای با وی نگذاشته است.
متأسفانه گالریدارها چنین بده بستانهایی را وظیفه خود نمیدانند و فقدان اینگونه همکلامیها، تأثیر منفیاش را روی عدم موفقیت آثار میگذارد. امروزه همانگونه که ما فرهنگ رانندگی و آپارتماننشینی نداریم، فرهنگ گالریداری هم در کشورمان ثبت نشده و رسیدن به آن مقداری زمانبر است.
یکی از نکات برجسته گالریهای خارج از کشور در این است که آنها از حالا برنامه 3-4 سال آینده خود را تنظیم کردهاند، ولی گالریهای ایرانی اصلاً چنین برنامهای را ندارند؛ یک نمونه بارزش گالری خود من یعنی گالری نارنج در شیراز است و من در این مورد به خودم هم ایراد میگیرم.
یکی از موارد دیگری که گالریهای خارجی را نسبت به گالریهای ایرانی متمایز میکند، کادری است که گالریها را اداره میکند. محرز است که ما در این زمینه ضعیف هستیم. کادر یک گالری باید هنر را بشناسد و اگر پیشزمینهای نداشته باشد، وظیفه من است که آموزههای هنری را به او تعلیم دهم.
همچنین در خارج از کشور، اکثر گالریها با هنرمندان محدودی کار میکنند چون با آنها قرارداد دارند. الآن با چند نفر از هنرمندانم، قرارداد دارم به طوریکه اگر شما از آن هنرمندان تابلویی بخواهید، آنها به شما خواهند گفت که باید با مسعود نادر تماس بگیرید. هر بار که به تهران میآیم، تماسهای بسیاری از آرتیستهای مختلف دریافت میکنم که اصلاً نمیدانم چگونه تلفن من را پیدا میکنند. دلیلش این است که من با دقت خاصی با آرتیستها رفتار میکنم و آنها مایلند که با من همکاری کنند.
در حال حاضر معرفی هنر معاصر ایران در آمریکا از طریق اشخاص و مراکز دیگری هم دنبال میشود؟
بله، من تنها شخصی نیستم که در خارج از کشور نمایشگاه آثار ایرانی برپا میکنم چون بالأخره چند میلیون ایرانی در سطح دنیا پراکندهاند. الآن در لسآنجلس و نیویورک چند گالری افتتاح شده که آثار آرتیستهای ایرانی را به نمایش میگذارد. من در یکی از این دو نمایشگاه اخیرم، آرتیستهای ایرانی مقیم آمریکا هم داشتهام و حتی یک آرتیست عراقی که کارش خیلی هم خوب است و برای همکاری با من تماس گرفت اما من قصد ندارم فعالیتم را بیش از این گسترده کنم چون اگر بخواهم کارم را با عراق شروع کنم، باید مصر، لبنان و سایر کشورها را هم پوشش بدهم. من تمرکز کاریام را روی هنرمندان ایرانی گذاشتهام و به این تصمیم خیلی هم افتخار میکنم.
پس تعداد نمایشگاههایی که در خارج از کشور و مخصوصاً در آمریکا، آثار هنرمندان ایرانی را به نمایش میگذارند، رو به فزونی است؟
بله تعداد آنها در حال افزایش است. یک گالریدار آلمانی در شهر نیویورک دو سه نمایشگاه در مورد آثار هنرمندان ایرانی برپا کرده است. هر چه ما آثار هنرمندان ایرانی را بیشتر در موزههای مختلف به نمایش بگذاریم، گالریدارهای آنجا هم برای ورود به هنر ایرانی، علاقه بیشتری پیدا میکنند. یکی از معروفترین هنرمندان نقاش ایرانی آقای کامی یوسفزاده، آرتیست “لری گاگوسیان” سرشناسترین گالریدار دنیا است و آثارش با قیمتهای بالایی به فروش میرسد. افتخار میکنم که یک ایرانی تا این اندازه موفق است.
اخیراً یک گالری در لندن تمایل به نمایش آثار ایرانی نشان داده و من به زودی برای رایزنیهای لازم به لندن سفر خواهم کرد. همچنین یک سری از آرتیستهای من در شیراز از من درخواست کردهاند که در تهران برای آنها نمایشگاه بگذارم که در برنامههای پنج سال آیندهام، برپایی این نمایشگاهها را گنجاندهام. در حال حاضر که امکان راهاندازی گالری در تهران را ندارم، با دو گالری دیگر صحبت کردهام و قرار است همکاریهای مشترک را پیش ببریم. همه این کارها به زمان احتیاج دارد که امیدوارم زنده باشم و فعالیتهایم را به نتیجه مطلوبی برسانم. من تا زمانی که سلامت هستم، کارم را ادامه خواهم داد.
جایگاه هنرهای ایرانی در میان موزههای خارجی نسبت به کشورهای همسایه و به طور کلی ساکنان خاورمیانه چگونه است؟
در موزه لکما لسآنجلس، قسمتی مختص هنرهای اسلامی وجود دارد و آنها به دنبال خریداری کردن کالکشنی از هنرهای معاصر هستند. مسؤلین آن موزه اکنون اثر هنرمندان عراقی، مصری و سوری را دارند ولی خوشبختانه بیشتر آثار متعلق به هنرمندان ایرانی بوده است. هماکنون موزه متروپولیتن نیویورک نیز به دنبال راه انداختن چنین جریانی است و از من آثار آقایان مرتضی پورحسینی، احمد مرشدلو، سهراب سپهری و فرامرز پیلارام را خریداری کرده است. آنها برای این آثار یک برنامهریزی ده ساله انجام دادهاند تا پس از جمعآوری، همه آثار را به علاقهمندان ارائه کنند. موزه تیت مدرن لندن هم آثار مارکو گریگوریان و پرویز تناولی را خریده است. همچنین موزه بریتانیا نیز آثار هنرمندان خاورمیانه که ایرانیها هم جزئی از آن هستند را تهیه کرده است.
من فکر میکنم که در ده سال آینده، موزههای مهم دنیا نظیر آلمان، فرانسه و… آثار هنرمندان ایرانی را به وفور به نمایش بگذارند، کما اینکه اکنون در فرانسه دو نمایشگاه برای عرضه آثار ایرانی برپا شده است. در این بین، دوباره مسئله کیفیت مطرح میشود و اگر میخواهیم به چنین توسعهای برسیم، باید کیفیت آثارمان از کمیت آنها مهمتر باشد. هنرمند تا اندازهای به راهنمایی از طرف گالریدار احتیاج دارد که این ارتباط از دید من در کشور ما عملاً صفر است. راهنمایی گالریدار باعث افزایش کیفیت آثار خواهد شد اما چون اکثریت گالریدارهای ما هنر این کار را ندارند، چنین راهنماییهایی به ندرت دیده میشود.
این ضعف تاثیری در اقبال موزههای جهانی نسبت به هنر ایران خواهد داشت؟
به شدت باید مراقب کیفیت بود. من این دقت را دارم و از دید خودم تعدادی هنرمند را انتخاب کرده و کارهایشان را عرضه می کنم ولی من فقط یک نفر هستم و نمیتوانم پاسخگوی همه هنرمندانی باشم که علاقه دارند با من همکاری کنند. اگر آن گفتوگوی لازم بین گالریداران و هنرمندان ایجاد نشود، عرضه آثار هنری با کیفیت بد آغاز شده و بالطبع موقعیت آثار هنری ایران به خطر خواهد افتاد.
واقعیت این است؛ زمانی که هنرمندان تحت فشارهای سیاسی، اجتماعی و مالی قرار دارند و به هر دلیلی منقلب هستند، کارهای جالبتری را ارائه خواهند داد. در جامعه ما محدودیتهای اقتصادی، فرهنگی، و… وجود دارد که این مشکلات در درون آرتیستها به جدال تبدیل شده و نتیجه این جدالها به خلق آثار هنری تبدیل میشود. امیدوارم کیفیت آثار هنری در جامعه ما بالاتر برود چون امروزه با وجود اینترنت و ارتباطات دیگر جهانی شدهایم و میتوانیم با ارائه آثار بسیار حرفهای، موقعیتمان را در میان موزههای جهانی مستحکمتر کنیم. ای کاش گالریدارهای ما مفهوم گالری را بهتر میفهمیدند و درک میکردند که فقط یک اتاق و چهار چراغ در آن به یک گالری تبدیل نمیشود.
سفر بعدیتان به ایران چه زمانی خواهد بود؟
آبانماه همراه با یک هیئت مجددا به تهران باز میگردم. دو نمایشگاه هم در دیماه سال جاری دارم. من برای برپایی نمایشگاههای داخلی، عمیقاً و با ذوق و اشتیاق، سختیهای سفر را به جان میخرم و به ایران میآیم و اصلاً به منافع اقتصادی فکر نمیکنم چون عقیده دارم که اگر آدم موفق باشد، پول به مقدار کافی به او خواهد رسید.
منبع:هنرآنلاین