شش نکته طلایی برای نوشتن

هرازنو: کم نیستند افرادی که دوست دارند بنویسند اما نمی‌دانند از کجا شروع کنند و از که راهنمایی بگیرند. چه کسی بهتر از نویسنده‌های مشهور می‌تواند راه‌هایی پیش پای نوقلم‌ها بگذارد؟

 هریک از نویسنده‌ها راه و روش مختص خودشان را برای نوشتن دارند، اما در همین وادی هم یک‌سری اصول ثابت وجود دارد که می‌تواند به پیش‌روی بهتر تازه‌کارها کمک کند.

“هافینگتون پست” در این گزارش‌ شش راهنمایی کوتاه به علاقه‌مندان به نویسندگی را این‌گونه توضیح داده است:

رد شدن از سد صفحه خالی

چارلز بوکوفسکی می‌گوید: من می‌نویسم چون خودش می‌آید. بعد باید بابت آن به من پول بدهند؟

برخلاف بوکوفسکی، نوشتن برای بسیاری این‌قدر هم ساده نیست. نوشتن انرژی ذهنی و فعالیت زیادی از حافظه آدم می‌طلبد و اگر سعی کنید در نوشتارتان صادق و باز باشید، احساس آسیب‌دیدگی هم می‌کنید. نوشتن به تنهایی، فعالیت دشواری است. اگر درد نشان دادن اثر به دنیا و تحمل بار قضاوت دیگران را هم به آن اضافه کنیم، به راحتی به سمت ترک این وادی پیش می‌روید. راه حلی که برای این مشکل توصیه می‌شود چندان ساده نیست، اما به شدت تأثیرگذار است: به خودتان اجازه بد نوشتن بدهید و فقط دست به کار شوید.

آنه لموت نویسنده، مقاله جالبی درباره این‌که چرا چرک‌نویس نویسنده‌ها این‌قدر افتضاح است، نوشته و در آن آورده است: من نویسندگان بسیار بزرگی را می‌شناسم، نویسندگانی که دوست‌شان دارید، زیبا می‌نویسند و پول خوبی درمی‌آورند و حتی یکی از آن‌ها به صورت روتین با احساس اشتیاق و اعتماد به نفس فراوان نمی‌نویسد.

مطمئن باشید حتی یکی از آن‌ها هم در چرک‌نویس اولش باشکوه نمی‌نویسد. خیلی خب، یکی از آن‌ها این‌طوری است، اما ما آن را خیلی دوست نداریم.

مقاله “آنه” احساس خوبی درباره نوشتن در تازه‌کارها پدید می‌آورد. او به وضوح توضیح می‌دهد که تمام نویسندگان بزرگ با اولین دست‌نوشته‌های خود درگیر هستند. بنابراین از بزرگ‌ترین سد که همان صفحه‌های سفید است عبور کنید و فقط بنویسید.

اصلا نترسید که چرک‌نویس‌تان ممکن است بد از کار دربیاید. ممکن است این اتفاق بیفتد اما اشکالی ندارد. تقریبا تمام نوشته‌های خوب با نسخه‌های اولیه بد شروع می‌شوند. شما باید از جایی شروع کنید.

با نوشتن، نوشتن هر چیزی روی کاغذ شروع کنید.

کلیشه‌ها را به باد بسپارید

کلیشه‌ها را فراموش کنید! البته اگر عملی کردن آن هم به راحتی گفتنش باشد. کلیشه‌ها ما را در برگرفته‌اند و به طرز تعجب‌آوری اجتناب از آن‌ها کار سختی است. کلیشه‌ها عبارت‌های بی‌مزه و تکراری هستند که خوانندگان شما را به هیجان نمی‌آورند و موجب تشویق و تأثیرگذاری روی آن‌ها نمی‌شوند.

کلیشه‌ها زبان ما را در هر دو بُعد کلامی و نوشتاری تحت تسلط خود درآورده‌اند. دلیلش این است که ما دائم آن‌ها را می‌شنویم بنابراین وقتی می‌خواهیم خودمان را بیان کنیم آن‌ها اولین عباراتی هستند که به ذهن ما می‌آیند.

دقیقا مشکل هم همین است: کلیشه‌ها بارها و بارها به گوش ما خورده‌اند و ما نه آن‌ها را به افکار و اجسام به‌خصوص پیوند می‌دهیم و نه بسیاری از افکار و اجسام را به آن‌ها. واقعیت این است که کلیشه‌ها آن‌چنان عام هستند که می‌توانید آن‌ها را به هر ایده‌ای نسبت دهید و خنثی‌شان کنید. این مسأله ربط زیادی به این دارد که ما موقع خواندن، کلمات و عبارات را چگونه درک می‌کنیم. هر چه با یک اصطلاح یا عبارت آشناتر باشیم، بیشتر موقع مطالعه سعی می‌کنیم آن‌ را نادیده بگیریم.

بهترین راه برای جلوگیری از این مشکل، استفاده از زبانی دیگر برای توضیح مفاهیم آشناست. این، نوعی تعادل برقرار کردن دقیق است که نه متن آن‌قدر متفاوت باشد که خواننده مفهوم شما را درک نکند و نه این‌که آن‌چنان آشنا باشد که کارتان خسته‌کننده شود. به بیانی دیگر، خواننده باید احساس کند مفهوم شما جدید اما معتبر است.

شبیه حرف زدن بنویسید

تنها از طریق نوشتن و نه رویاپردازی است که می‌توانیم سبک نوشتاری خود را ارتقا دهیم. پی. دی. جیمز رمان‌نویس و المور لئونارد فیلمنامه‌نویس به خوبی از اهمیت خواننده‌ها آگاه بودند. لئونارد هرگز اجازه نمی‌داد “خوب” نوشتن، راه روایت یک قصه عالی و درگیر کردن خواننده‌ها را سد کند. او می‌گوید: اگر متن شبیه نوشته‌ها باشد، دوباره می‌نویسمش.

نوشتن مثل حرف زدن، آن‌قدر که به نظر می‌رسد آسان نیست.

کورت ونه‌گات در فهرست قوانین نوشتن با سبک توضیح می‌دهد که وقتی به روش صحبت کردنش می‌نویسد، نتیجه بهتری می‌گیرد: من به شخصه فهمیده‌ام که وقتی شبیه فردی از ایندیاناپلیس که خودم هستم می‌نویسم، بیش از همیشه به خودم اعتماد دارم و دیگران هم همین‌طور.
لئونارد در این زمینه راه حل خوبی پیشنهاد می‌دهد: تصور کنید همان‌طور که دارید تایپ می‌کنید، فردی روبه‌روی‌تان نشسته و در حالی که شما دارید با او حرف می‌زنید، در حال نوشتن است.

از کلمات کوتاه، جملات کوتاه و پاراگراف‌های کوتاه استفاده کنید

وقتی مثل حرف زدن می‌نویسید، تمایل‌تان به استفاده از جملات بلندتر، که گاهی طول آن‌ها به یک پاراگراف هم می‌رسد، بیشتر می‌شود. اما یکی از مزیات نوشتن این است که می‌توانید پیش از این‌که پیام‌تان به مخاطب برسد، آن را ویرایش کنید.

دیوید اوگیلوی اسطوره تبلیغات که خیلی به سر اصل مطلب رفتن بدون تلف کردن وقت، علاقه‌مند بود، گفته: از کلمات، جملات و پاراگراف‌های کوتاه استفاده کنید.

هرگز درباره یک موضوع بیش از دو صفحه ننویسید. این نکته کمتر به ویراستاری و بیشتر به ساده‌نگاری مربوط است. تا آن‌جا که می‌توانید، سریع سر موضوع اصلی بروید و هر چه ساده‌تر بنویسید.

درباره استفاده از زبان هم یادتان باشد: ویلیام شکسپیر و جیمز جویس که از بزرگ‌ترین استادان زبان بودند هر چه موضوع‌شان سطح بالاتر بود، از زبان کودکانه‌تری استفاده می‌کردند؛ “هملت” شکسپیر می‌پرسد: “بودن یا نبودن؟ مسأله این است.” به همین سادگی!

کورت ونه‌گات هم می‌گوید: طولانی‌ترین کلمه، سه حرف دارد.

با گذر زمان کمتر بنویسید، نه بیشتر

و حالا نوبت به ویرایش می‌رسد. شاید مهمترین چیزی که بتوان درباره نویسندگی آموخت، نقش ویرایش هسته‌ای در فرآیند نویسندگی خوب است. جف گوینز می‌گوید: کمتر بنویسید، نه بیشتر.

وقتی با مسأله شروع کردن و چرت و پرت نوشتن کنار آمدید، می‌فهمید که بیشتر فرآیند نوشتن به ویرایش مربوط می‌شود. در واقع نوشتن یک مطلب کوتاه بیشتر از شما زمان می‌برد. شما می‌بینید که دوبرابر وقتی که برای نوشتن صرف کرده‌اید، برای ویرایش لازم دارید.

داشتن فردی که کارتان را بخواند و بتواند در این مرحله کمک‌تان کند، خیلی خوب است. بلند خواندن نوشته‌ها و ویرایش کردن مرحله به مرحله آن هم همین‌قدر مفید واقع می‌شود.

از همه مهم‌تر لازم است که از فرآیند نوشتار کمی فاصله بگیرید و کلاه ویراستاری سر خود بگذارید. چرک‌نویس‌تان را تا حد ممکن از دید بیرونی نگاه کنید و از خود بپرسید: پیام را واضح رسانده‌اید؟ کوتاه‌ترین واژه‌ها را به کار گرفته‌اید؟ از ساده‌ترین کلمات و جملات استفاده کرده‌اید؟

کورت ونه‌گات نویسنده سلاخ‌خانه شماره پنج، یک قانون طلایی دارد که موقع ویرایش می‌توانید آن را آویزه گوش‌تان کنید؛ اگر جمله‌ای، حتی خیلی عالی، کارکردی مفید و نو در روشن شدن موضوع‌تان ندارد، بیرون بکشیدش.

به نوشتن ادامه دهید، حتی وقتی…

آخرین و مهم‌ترین نکته این است: حتی در مواقعی که گیر کرده‌اید و هیچ ایده‌ای به ذهن‌تان نمی‌رسد، به نوشتن ادامه دهید و خواهید دید آن‌چه پیش می‌آید یکی از بهترین راه‌ها برای خلق یک داستان خوب است.

جف گوینز در این‌باره می‌گوید: راز خوب نوشتن، تمرین است. اگر بخواهید در هر کاری موفق باشید، باید تمرین کنید. باید کارتان را جوری قاعده‌مند کنید که وقتی دوست هم ندارید، بنویسید و زمانی که کافی است، دست از کار بکشید.

منبع:هنرآنلابن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *