هـراز نـو: یکی از ریشه دارترین اندیشه ها و در عین حال آرمانی ترین آن ،در انگاره ی هر انسانی شهر زیبا است که از این زاویه با واژه هایی چون مدینه ی فاضله،ناکجاآباد،اتوپیا و شهر ایده آل هم معنی می شود.
زیبایی از این دیدگاه، یکی از وجوه شناخت ، اندیشه و حتی خود آگاهی است که توسط انسان برای انسان به وجود می آید.شهری که در آن زیسته ایم طبیعت،زمین و منظر شهری صرف نیست فضای سکونتی است که طبیعت را تعالی می بخشد و انسانی را از بی خانمانی نجات می دهد.
هر خانه ای که انسان در آن پا نهد ، اندیشه کند و زیست کرده باشد موضوع زیبایی است از تأثیر متقابل سکونت،
حضور آدمی،شکل هندسی فضا “که به دست انسان پدید آمده است “و بستری از طبیعت.
این تعامل و همنشینی اگر منجر به حال خوب انسان شود تجربه ای از جنس زیبایی شناسانه صورت پذیرفت و در واقع شهری انسانی و انسان شهری پدیدآمده است. با این توضیح،انسان با شهر ظرف و محدوده خود را معین و ظرفیت های خود را منعکس و باورمند می کند و شهر هم استعداد،توانایی و امکانات آن انسان را شکوفا و حال انسان را زیبا می سازد. اگر این فرایند هم ساز،تقلیل یابدو جهت گیری به ساز و کار زیبایی شناسی صوری (استتیک) چون: فرم،رنگ،حجم و آن چه فقط به چشم می آید شود در واقع از یکی از ریشه دارترین اندیشه ها و دغدغه های انسانی غفلت می شود که به نظر می رسد امروزه در شهرمان دچار غفلت شده ایم و با همه ی تلاش و استفاده از دانش ، تکنولوژی ،مصالح ،تاکتیک و … حال مردم به سامان نمی شود ،گویی دردی جانکاه در پس این اجسام سخت و گاه به ظاهر خوشایند و خوش فرم فریاد می کشد. آری، شهر ما در حالت اضطرار فرو رفته است.
شهری در شمال ایران پای بلندترین قله مخروطی جهان با فاصله ای اندک از دریا،جنگل با رودی زنده چون هراز که به ظاهر همه ی ویژگی های طبیعی یک شهر منحصر به فرد را دارد. شهری که با گذشته ی پرافتخار اساطیری و تاریخی بخشی اعظمی از خاطره ی ایرانیان را شکل داده است و بستری مناسب پرورش اندیشمندان بزرگ بوده است و به “دروازه شمال” معروف است ،حال خوبی ندارد. مردمانی که هم نفس با آن زندگی می کنند گواه این درد هستند و این حال بد را روایت می کنند
نبود تئوری زیبایی شناسی شهرآمل
مهم ترین مشکل، نبود شناخت یا نظریه مشخص زیبایی شناسی شهر آمل است که موجب شده دست اندرکاران مدیریت شهری نتوانسته اند به طور ارگانیک و پایدار نبض سیستم شهری را به دست گیرند و شهردر گذر زمان و همراه افراد و گرایش های مختلف بر اساس اصل ضرورت و پیشرفت رشد همه جانبه کند.
در واقع شهر و منظر شهری به طور ویژه بر مبنای اندیشه ی زیبایی شناسی بنا شده است. که بتواند در تعامل انسان،طبیعت و تکامل ،جوابگوی درد و نیاز شهروندان زیبا اندیش باشد.
در فراموشی بنیادین شناخت، شهر به کالبد و منظر شهری بدون روح تبدیل می شود که گهگاهی با توجه به سلیقه مدیریتی و گاه با بخشنامه و صرف هزینه در بخش خاصی، تغییری کوچک ایجاد می شود که این نسیم خنک ،روح شهری را به وجد نمی آورد.
در واقع با شناخت جزیی و شناخت صرف منظر شهری (که از بد حادثه این اتفاق هم به طور تخصصی و حرفه ای انجام نشده است) از جمله مبلمان اطلاعاتی،ساماندهی نمای شهری، نقاشی دیواری و غیره….منجر به شهری زیبا نمی شود چرا که شهر آمل نیاز به زیبایی واقعی از جنس زندگی و زنده بودن دارد که شهروندان زیبا زندگی کردن و نه تنها زیبا دیدن را در رفتارهای شهری خود بر اساس نیاز و ضرورت به عینه تجربه و لمس کنند.
هرازی که دیده نمی شود
رودخانه ی هراز که از وسط شهر آمل می گذرد موجب پیدایش این شهر شد یعنی مردمان اولیه آمل به دلیل ضرورت و نیاز اولیه و البته حس زیبای زندگی در کنار رودخانه هراز سکنی گزیدند و اتفاقاً امروزه هم بخش مهمّ و هسته اصلی شهر را تشکیل می دهد.
ولی ،آیا این بخش از شهر که از قدمت تاریخی برخورداربوده و بخش استراتژی شهرمحسوب می شود زیبا است؟ چرا این بخش شهر کالبد زنده و زیبایی ندارد؟
آیا فقط با ساختن پل و افزودن نقاشی دیواری چند المان و دیگر اقدامات فرمالیستی زیبایی این بخش از شهر احیا می شود؟ بخش فراموش شده و غفلت شده شهر کجاست؟ ایا رودخانه هراز روند طبیعی و سرزندگی و سالم خود را دارد؟ آیا آملی ها آن خوانش شاعرانه و دوست داشتنی با این رودخانه را در زندگی روزمره خود احساس می کنند؟
آیا باورپذیر است که بگویم مدتهاست بسیاری از شهروندان، رودخانه ی هراز را در این نازیبایی ها به دل نمی بینند؟
اصل ضرورت و نیاز شهر و شهروندان
بخش مهم دیگری از غفلت به زیبایی شهری که در پشت نگاه ظاهری و سطحی شهر بدون پاسخ مانده است این مهم است که زیبا سازی شهری در راستای کدام نیاز و ضرورت شهر یا شهروندان برنامه ریزی شده است؟
اگر باور داریم که جمع آوری و دفع صحیح زباله، پسماند و نخاله یک معضل بزرگ در شهر آمل است و قبول داریم که آمل با زباله و نخاله زیبا نیست پس،تمیزی تبلوری از زیبایی است و زیبایی از این جنبه هم طراز تمیزی است و حل این مشکل راهکار زیباشناسانه دارد.
اگر این ناآگاهی را به معضل اساسی سلامت،عدم تحرک و بهداشت شهر و شهروندان تعمیم دهیم باید بر موضوعات مهم دیگری چون بحران زیست محیطی (کمبود آب،از بین بردن جنگل و …) پدیده های نوظهوری چون فضای دیجیتال، جذب گردشگر و حتی اقتصاد با راه کارهای زیبایی شناسانه تاکیدکنیم .بسیاری از شهرهای مهم زنده و پویا دنیا با برنامه ریزی صحیح و تحقق بخشیدن به این نیازها و ضرورت های شهری از تک بعدی دیدن صرفاً فرمالیستی در بخش زیبا سازی شهری نجات یافته و تجربه ی واقعی زیبایی را از جنس نیاز مردم سامان بخشیدند.
بدیهی است که با نگاه سطحی و ظاهری نمی توان شهری زیبا ساخت. شهری که بر اساس ضرورت و ملاحظات امروزی توسعه پیدا نکند نمی تواند شهری پویا شود و این پویایی را نمی توان با نگاه تاریخی، سنتی و گزینش مدارانه از قدیم به شهر زنده ی امروزی تزریق کرد. چرا که شهر ضرورت های امروزی خود را برای شکوفایی می طلبد.
آیا می توان با ساخت یک المان مناره نما بدون شناخت از خوشایند ی شهروندان و بدون موقعیت یابی صحیح، هویتی مذهبی به شهر بخشید و آن را به عنوان بخشی از خاطره جمعی شهروندان آمل رقم زد؟
المان هایی چون انگشتر، فانوس هایی که بی حساب و کتاب تکرار شده اند، المانی پنهان شده در پس روگذر ورودی شهر آمل، و … از دیگر نمونه های عدم رعایت اصل ضرورت زیبا سازی در این شهر می باشند. البته نمونه های عدم کارایی در شهرآمل زیادند از جمله مبلمان اطلاعاتی و تبلیغاتی شهر که علاوه بر مافیای رابطه و قدرت از دیدگاه زیبایی شناسی ،وضعیتی اسفناک داردکه امید است در نوشتاری ویژه به آن بپردازیم.
خانه وکالبد شهر
اگر پوشش مردم را به مثابه ی پوست دوّم شهروندان در نظر بگیریم خانه و شهر پوست های بعدی انسان هستند که در نگاهی پدیداری و نه علت و معلولی می تواند افق زیبایی شناسی شهر را در یک وضعیت هشدار نشان دهد. چرا که خانه و شهر از دو فضای متفاوت نشأت می گیرند ،گویی دو پارادایم جداگانه دارند و آن گونه که در تلاش و تکاپوی خانه ای زیبا هستیم و برای زیبا ساختن آن تلاش می کنیم در اندیشه ی شهری زیبا نیستیم و شهر را به سان غریبه ای در جوار خانه ی خود تحمل می کنیم و احساس تعلق عملی به شهر نداریم.
این وضعیت که به مثابه ی تناقض سنتی خانه- شهر رخ نمایی می کند در پوشش شهروندان هم به روشنی دیده می شود . علامت و هشدار خوبی برای سامان بخشیدن کالبد شهری است بر اساس نیازسنجی و زیبایی خواهی شهروندان در یک ارتباط اجتماعی و فضایی .
امیدواریم این کل غامض ،در قلب زندگی مردم به تجربه ی زیبایی شناسانه ای از انسان شهری و شهری انسانی دگردیسی پیدا کند.
دکتر مصطفی حسین زاده – هـراز نـو