هراز نیوز -علی ابوالعلی اقدسی – اكبر هاشمي رفسنجاني در مراسم سوگواري شهادت امام هشتم، امام علي ابن موسي الرضا عليه السلام در جمع علما و روحانيون و مديران و كاركنان مجمع تشخيص مصلحت نظام، روزهاي پاياني ماه صفر را ايام مصائب بزرگ مسلمين جهان به خصوص جهان تشيع خواند و با اشاره رسالت بزرگ انبياي الهي و ائمه معصومين گفت: آگاهي و روشن بخشي نسبت به جهل و خرافات اوّلين رسالت رسول اكرم (ص) بود و همچنين اينكه: اگر چه انبياي الهي و ائمه معصومين موظف به ابلاغ وحي و هدايت جامعه از ظلمت خرافات و ناآگاهي بودند، مؤفقيّت و به نتيجه رسيدن رسالت بزرگان دين در پرتو پذيرش و اقبالي بود كه مردم به اين بزرگواران داشتند و اگر اين اقبال و درخواست از سوي مردم نبود، اسلام، اعتقادات و اخلاقيات رشد و توسعه نمي يافت. نويسنده ضمن بررسي اين بخش از سخنان آقاي هاشمي از منابع معتبر سعي دارد تا از منظر انديشه هاي سياسي اشكالات و ابهاماتي كه در چارچوب تئوريكي گنجانده شده، پاسخي در ذيل بحث آورده و سپس در تطميع نظر خوانندگان به ديگر مباحث ايشان پرداخته و هر يك از آنها را جداگانه در منظر ديد خوانندگان و صاحبان خرد قرار داده و قضاوت نهايي را در منظر اربابان بينش و معرفت قرار دهد.

آموزه هاي كلامي – سياسي تشيع:
آموزه ي اساسي تشيع، نظريه ي امامت و پذيرش امام است. امام در قاموس شيعه با ” امام ” به مفهوم عام كه گاه در كتب اهل سنت معادل خليفه آمده متفاوت است. بر همين اساس بايد امام در آموزه شيعي را به مفهوم خاص گرفت، يعني شخصي كه از ويژگي هاي خاصي برخوردار است. ” عصمت ” و حقيقت وجودي وي براي درك حقايق اسلام، ابلاغ اين حقايق به مؤمنان و عامه ي مردمان و در نهايت زعامت عادلانه و فضيلت مندان جامعه مسلمين، مناسبت كامل دارد.
شيعيان اماميه در پذيرش منصب حكومت و نظام سياسي براي مسلمانان با عامه ي مسلمانان اتفاق نظر دارند. در قاموس تشيع داراي وجه و شأن سياسي است. هر چند عوامل بيروني اجازه اين بروز ظهور را ندهد. به تعبير ديگر بر خلاف نظر آقاي هاشمي رفسنجاني اگر مردم اقبال و درخواستي از خود نشان نمي دادند اين عوامل مانع رشد اعتقادات و اخلاقيات نمي گرديد. نكته مهمتر اينكه اين وجه برخاسته از بعد معنوي و روحي امام است. اين وضعيّت و حالت امام است كه اجازه رشد اعتقادات و اخلاقيات را در جامعه مي دهد. علاوه بر نص، شيعه اعتقاد دارد كه ظهور اخلاقيات در جامعه به لحاظ ” عقلي ” نيز قابليت استدلال و تأييد دارد. پذيرش اخلاقيات در دين به گونه اي كه عامه ي مردم قادر به فهم و درك آن نباشند و نياز به كسي كه اين حقايق را درك و ابلاغ كند و همچنين لزوم هدايت مردم به فضايل هر چه بيشتر و مواردي مانند آن مسايلي است كه پايه ي عقلاني دارد. شيعه گاه از اين پايه ي عقلي به قاعده ي لطف (طوسي، كشف المراد، ص 507) هم تعبير مي كند. اين قاعده حكايت از آن دارد كه آنچه مكلفان را به اطاعت نزديك و از گناهان دور مي كند براساس همين ” لطف ” است نه اقبال عامه ي مردم و برخلاف تعبير جناب هاشمي امام عامل اصلي بروز اين لطف است يعني امام محور امت و امور بر گرد امام مي گردد و اين گونه نيست كه نهادها و ساختار سياسي، امام را در بر گيرد. همچنين مشروعيّت امام و اداره كلّي امور برخاسته از مردم نيست، بلكه مردم تنها با پذيرش امام و مقبوليت نهاد امامت، خود را در عرصه و معرض اين مشروعيت قرار مي دهند. شايد بتوان نزديكترين نمونه به نظام سياسي امامت را در ميان انديشه هاي متفكران غرب در فيلسوف – شاه – افلاطون جستجو كرد. اين شباهت به منزله ي انطباق تام و تمام نيست، بلكه نسبتهاي ميان امام و مردم را با فيلسوف شاه از يك سو و جايگاه و منزلت امام را با حقايق ديني و الهي و همچنين فيلسوف – شاه را با حقايق جاوداني و ازلي از ديگر سو، يادآوري مي كند. در فلسفه ي سياسي شيعه اجزاي نظام سياسي، به تمامي به تشخيص و تصميم امام وابسته است.
آقاي هاشمي در بخشي از بيانات خود آورده اند: امام حسن (ع) حتي براي نبرد با معاويه سپاه آماده و راهي كرده بود. اما وقتي ديد مردم همراهي نمي كنند، مصلحت را به حفظ كيان اسلام ديد و مجبور به پذيرش صلح شد. در پاسخ به اين اصل از واقعه ي تاريخي بايد گفت: درست است كه امام حسن(ع) براي نبرد با معاويه سپاه آماده نمود اما همين مردم به تعبير شما در جريان تاريخ با فتنه ي زر و سيم معاويه امام معصوم را همراهي ننمودند. خواصي كه در پي اشرافيت و اشراف زدگي بودند. خواصي كه در عنفوان جواني در ركاب پيامبر و امير مؤمنان جنگيدند و داراي سوابق درخشاني هم بودند ولي در قضاياي صلح امام حسن عليه السلام مقهور زر و سيم معاويه شدند و از جاده حقيقت خارج شدند. اما سؤال اينجاست كه با خروج خواص به اصطلاح جبهه حق تكليف امر حكومت بايد به چه كسي وگذار شود. آيا مي توان به دليل انحراف برخي خواص به دلايل متعدد كه بخش ها و علت هاي عمده ي آن را حضرت امام خامنه اي ( روحي له الفدا) از سال 1374 تاكنون بدان اشارت داشتند، زمام حكومت اسلامي را رها كرد و شانه از بار تكليف خالي نمود؟
آيا عدم همراهي خواص برابر است با عدم همراهي مردم؟ مردم انقلابي ايران بارها نشان داده اند كه در صحنه هاي انقلاب جلوتر از مسوولان و خواص آن هستند كه نمونه ي بارز آن واقعه ي بزرگ 9 دي 1388 بود كه بدنه ي ملّت پاي صحنه ي انقلاب ايستادند. روحيه ي يأس، نااميدي، تسليم در برابر دشمن محافظه كاري، بزرگترين آفت خواص است.
امام حسن عليه السلام با اينكه امام معصوم بود و مي دانستند كه خواص سپاه مقهور اراده باطل دشمن مي شوند هيچگاه از تكليف الهي خود شانه خالي نكردند و همچنين در قضاياي كربلا و خروج امام حسين از مدينه .
جناب آقاي هاشمي سوال اين است. اكنون كه 30 سال از عمر اين انقلاب مي گذرد آيا خواص انقلاب را همراهي كردند يا ملّت؟ شواهد مستند و متعددي وجود دارد كه ار بدو ورود حضرت امام به ايران بسياري از خواص از جاده حقيقت خارج شده و خود را از كشتي نظام اسلامي بيرون انداخته و با نظام اسلامي فاصله گرفتند اما برخي همچون پاره هاي آهن و اراده اي آهنين بر پيماني كه با خدا و شهدا بستند همچنان در صراط حق استوار ماندند و در اين راه از جان و مال هم مضايقه ننمودند.
جناب آقاي هاشمي جناب عالي در بخش پاياني بيانات خود اشاره فرموديد كه: براي برپايي حكومت اسلامي اگر مردم پا به ميدان گذاشتند و بر پيمان خوداستوار ماندند كار به سامان مي رسد ولي اگر مردم همراهی نكردند چنين وظيفه اي از دوش ائمه عليه السلام نيز برداشته مي شود. سوال اينجاست كه آيا در 25 سال خانه نشيني حضرت امير وظيفه ي ايشان در اعتلاي حقوق حقه ي خود، ولايت معصوم هم از دوش ايشان برداشته شد؟ آيا ايشان فقط به دليل عدم همراهي مردم و بنا به قولي به دليل عدم مقبوليّت عامه و اقبال عمومي در برپايي حقوق حقه ي الهي و تلاش جهت افزايش بصيرت عامه صرفاًً در خانه ي خود نشست و هيچ تلاشي از خود بروز نداد؟ تلاش هاي حضرت زهرا به همراه حسنين و حضرت امير بعد از جريان سقیفه و درب خانه ي خواص زدن به جهت آگاهي و بصيرت عامه بزرگترين شواهد تاريخي و گوياي اين حقيقت است كه آن معصوم در جهت احقاق حقّ و تكليف الهي از هيچ تلاشي دريغ ننمودند و برخلاف تعبير جناب عالي وظيفه از دوش معصوم گرفته نشد.

سخن آخر:
از آنجائيكه نظام اسلامي ثمره ي خون شهداي عزيزي است كه با نثار جان خود، نهال انقلاب اسلامي را آبياري نمودند،و همچنين انقلاب اسلامي از مرزهاي جمهوري اسلامي گذشته و ما شاهد بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه هستيم و جمهوري اسلامي دهه ي 60 قابل مقايسه با عصر كنوني نظام نمي باشد، به استحضار جناب عالي مي رساند كه به تعبير مولا و مقتداي ما حضرت امام خامنه اي اگر نظام جمهوري اسلامي با هر گونه تهديدي مواجه شود صلح حسني در اين كشور اتفاق نخواهد افتاد، بلكه قيام حسيني در صحنه ي كربلا يكبار ديگر در تارك تاريخ رقم خواهد خورد و خواص بي بصيرت شاهد خواهند بود كه ديگر در نظام اسلامي جايگاهي ندارند و بهتر است از اركان ركين نظام پايين آمده و آن را به صاحبان و دلسوزان واقعي آن بسپارند.
اينگونه سخنان بي پايه و بدون استدلال عقلي در اراده و سد آهنين ملّت به بهانه هاي عدم همراهي هيچ خللي وارد نمي آورد و دنيا شاهد سربلندي و سرافرازي نظام اسلامي خواهد بود چه اينكه دشمنان به فراست به اين حقيقت متعالي دست پيدا نموده و ذره اي از دشمني خود نخواهد كاست. تاريخ شاهدي خوب بر اين ادعاست كه بي بصيرتها از جريان تند انقلاب كنار خواهند رفت و در آينده اي نه چندان دور ديگر از آنان نامي هم در تاريخ نخواهد بود. و در دنيا به مصائب و حوادث گرفتار و در آخرت در بارگاه حق تعالي و روح عرشي امام راحل شرمسار و سرافكنده خواهند بود.
ملّت، در جاي جاي حوادث تلخ نشان داده كه به هيچ وجه اهل معامله بر سر اصول و خطوط اصلي انقلاب نيستند و همواره در همراهي نظام جلوتر از خواص بودند، بلكه در جاهايي اين خواص بودند كه نظام اسلامي را همراهي نكردند. اهتمام به اجراي حدود و ارزش هاي الهي در جامعه باعث تقويّت ايمان مي شود. ايمان با علم تفاوت مي كند. چه بسا ممكن است كسي علم داشته باشد اما ايمان در وجودش نباشد. ايمان در وجود افراد به راحتي ايجاد نمي شود. ايمان به گفتن و نوشتن نيست بلكه تحقق آن در گرو عمل و بندگي خالصانه است. در فتنه ها كساني كه به ولايت فقيه ايمان ندارند گير مي كنند. در همين فتنه ي سال 1388 ديديد كه ساكتين فتنه شفافيت و قاطعيت لازم را نداشتند، شايد به خاطر اين كه باور و ايمان به ولايت فقيه در وجودشان نبود و نمي دانستند كه به راستي ولايت فقيه در دوران غيبت عين امام معصوم (ع) است. شهرت، اشرافيت زدگي، حقيقتاً بد كثافتي است و تا انسان دچار آن نشود نمي فهمد كه چيست و چقدر مي تواند انسان را در صورت بي تقوايي و بي بصيرتي، بيچاره كند. مهم اين است كه ما تكليف مدار باشيم و ببينيم كه خداي متعال و امام معصوم (ع) از ما چه مي خواهند و سعي نكنيم نظام را به بهانه ي عدم همراهي ملّت تسليم دشمنان كنيم و با بي بصيرتي و محافظه كاري رضايت دشمنان را جلب و زمينه سقوط خود را فراهم سازيم. پس تا ديری نپاييده غبار توهم از چهره شسته و با ملّت و با همراهي ولي فقيه، در سيل عظيم انقلاب خود را سهيم و سوابق انقلابي خود را به بهاي بخس نفروشيم.

والعاقبه للبصيرين

5 thoughts on “هاشمي در غبار توهم عدم همراهي ملّت”
  1. کدوم توهم قربونت! این که مثل روز روشنه، فقط مسئله اینه که کسانیکه همراهی نمیکنند به زعم اقایون ملت محسوب نمیشن! اینو غیر هاشمی بقیه هم میدونند حالا دست این آقا الان کوتاه شده میخواد با این کارت بازی کنه. اما نمیدونه که ملت دست ایشونو اصحابشونو تا ته خوندن. میر حسین موسوی هم که دیگه با این جریانات جایگاهشو از دست داد. کسی به یه آدم هرهری مذهب و مدعی و متوهم امید نمیبنده. بقیه آقایون هم چه داخل حکومت چه خارج از اون هم که حسابشون معلومه. هیچ جایگاهی برای هیچ یک از سیاسیون در بین مردم متصور نیست! بهتره بساط و جمع کنن. دیگه همه چی مسخره شده فقط هر سری میبینیم یه عده تازه به دوران رسیده شارلاتان میان سری از ملتو به بازی میگیرندو بعد هم به ریششون میخندن…. بس کنید تورو خدا!

  2. هاشمی زمانی از نظام و رهبری زاویه گرفت که به تعبیر امام علی علیه السلام همانطور که فرزند نحس زبیر بین امام و زبیر فاصله انداخت ،فرزندان نحس هاشمی او از نظام جدا کردند به هر حال از قلم شیوای استاد اقدسی بسیار لذت بردم. دست نوشته های ایشان حاوی مطالب نغز و علمی است و در کلام سیاسی فقه شیعه به تفصیل به آن اشاره نمودند. دست استاد درد نکنه.

  3. آقای هاشمی سمبلی از صورتهای پشت صورتک هاست.ایشان راه و هدفشان مشخص است.طی مسیر باقی مانده در خیابانی یکطرفه. و تنهایی پاداشش فراموشیست. هاشمی در حال تمام گشتن و فراموشیست.اما شیر زخمی همیشه شیر خواهد ماند.یادمان باشد که در قفس را باز نگذاریم.

  4. با سلام خدمت نويسنده عزيز و نظردهندگان محترم
    فرق هاشمي و زبير در 3 چيز است:
    1) امام علي در زماني كه زبير اشتباه كرد ايشان را تطهير نكرد ولي حضرت آقا در سخنراني روز جمعه اين سخنان را ايراد نمودند:

    آقای هشمی را من از سال 1336 یعنی از 52 سال قبل از نزدیک می شناسم . ایشان از اصلی ترین افراد نهضت بود در دوران مبارزات . بعد از پیروزی انقلاب هم از موثرترین شخصیت ها بود در کنار امام و بعد هم در کنار رهبری تا امروز.!!!(قابل توجه بعضي ها)

    این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفت و قبل از انقلاب اموال خود را صرف انقلاب می کرد و اینها را جوان ها بدانند . در طول بعد از انقلاب هم هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان اندوخته ای از انقلاب داشته باشد.
    2) بعد از اشتباه زبير امام علي فرمودند كه فرزند زبير زبير را منحرف نمود اما آقا در هفته دولت سال 88 فرمودند: موج اتهامات به آقاي هاشمي و ساير مسئولين بي انصافي است
    خودتان قضاوت كنيد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *