آیا تا به حال با خود فکر کرده اید که هدف بسیج چیست و باید آنرا چگونه پنداشت؟! آفات و تهدید های این نهاد مردمی کدامند و بعنوان یک بسیجی چگونه باید رفتار کرد و تصمیم گرفت؟! اینها از جمله پرسش هایی هستند که هر فرد قبل از عضویت در این نهاد باید از خود بپرسد و بعد از مجهز شدن به پاسخ هایی منطقی به عضویت بسیج در آید.

 

اگر شما بعنوان کسی که بخواهید کمی در مورد بسیج تحقیق کنید باید این مسئله را بدانید که هیچ وقت در کلام معمار کبیر انقلاب و مقام معظم رهبری ؛ بسیج به صورت یک نهاد رسمی استوار بر نظام بوروکراسی معرفی نشده است ،بلکه همواره اسم از عشق و احساس و روحیه ارزش مدارانه است ؛ به طور مثال شما از کلام امام خمینی (ره) می شنوید که : بسيج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهيدان گمنام است.

ذکر این پرسش ضروری است که چرا معمار کبیر انقلاب به واژه شاهدان بسنده نکرد و از کلمه شهیدان گمنام استفاده کرده است؟!

بگذارید پاسخ را از کلام سید شهیدان اهل قلم شهید مرتضی آوینی بشنویم آنجا که می گوید : گمنامی برای شهرت پرستان درد آور است وگرنه تمامی اجر ها در گمنامی است.

تخلص مهم گمنامی ویژه چه کسانی است؟ آیا صرفا اگر در خانه بنشینید و از اجتماع دوری کنید می توان به شما گمنام گفت؟ قطعا نه ، صفت گمنامی شامل کسانی می شود که در عمل خیر و خدمت رسانی به مردم کوشش کنند بدون آنکه کسی متوجه شود ؛ این از آن جهت حائز اهمیت است که در این صورت احساس خود نمایی ، غرور و تکبر در انسان از کار می افتد و به جهت آن راه برای بیدار شدن دیگر احساسات ارزشمندانه آدمی باز میشود .

اگر به تاریخ اسلام تسلطی حتی در حد ضعیف هم داشته باشید پی خواهید برد که این صفت(گمنامی) بیشتر از همه در منش مولای متقیان امام علی (ع) نمود دارد آنجا که نیمه شب ها کیسه آذوقه را پشت در خانه ای یتیمان کوفه می گذاشت و در مقابل دشنمام های زنی که شوهرش را در رکاب علی (ع) از دست داده بود با کودکانش بازی میکرد و از این جهت پر بی راه نیست که رهبر معظم انقلاب بسیجی را به امام علی (ع) وصل می کند و می گوید :” بسیجی یعنی علی (ع)” در واقع می توان گفت “بسیجی یعنی گمنامی”.

اما این گمنامی برای چه این همه مهم است؟ جواب را باید در اهداف بسیج دنبال کرد ؛ خدمت رسانی در همه زمینه ها بخصوص در زمان های ضروری ، اما اینگونه خدمت رسانی برای انسان مادی گرا میسّر نیست؛ شاید از همین رو باشد که ماکس وبر جامعه شناس کلاسیک قرن بیستم آینده جامعه بشری و انسانهای فرو رفته در گرداب مادیات را به متخصصان بی روح ، شهوت پرستان و احساس باوران بی قلب تشبیه میکند.برای خلاصی از این گرداب انسان ها  باید بتوانند بر نفس خود غلبه کنند و در خلوص و معرفت غرق شوند تا ارزش های فرا انسانی را درک کنند ؛ یکی از این راه ها گمنامی است .

اما مسئله به همین جا ختم نمی شود .فرض کنید به درجه ای از معرفت و خلوص نیت رسیده اید اما برای خدمت رسانی تنها همین خصیصه کافی نیست بلکه باید از استعداد های لازم هم برخوردار باشید اینجا است که مرحله ای دوم تکامل در بسیج شکل میگیرد.

فرض کنید بسیج هم مانند دیگر نهاد ها درگیر پیچ و تاب های قوانین جوامع انسانی و بوروکراسی های دولتی بود ، آنگاه شما در بهترن شرایط ملزم به بهترین خدمت رسانی به مردم در چارچوب آنچه فکر میکنید وظیفه ای قانونی شما است می شدید، یعنی حصار دغدغه ای شما به اندازه شعاع وظیفه قانونی کوچک و بی ارزش می شود.این بدان معنا نیست که کارکرد دیگر نهادی های دولتی بی ارزش است بلکه نتیجه ای بدست آمده در مقابل بهترین نتیجه ی ممکن بی ارزش است.

حال اگر دغدغه ی شما فراتر از قوانین ساخته شده ای بشری باشد و رها از هر پشتوانه ای مادی به فکر خدمت رسانی باشید آنگاه از تمام نیروها و و استعداد های خود که در وجود هر انسانی است و برای شکوفا شدن نیاز به تلنگر دارد استفاده کرده اید و نه تنها به بهترین نتیجه ای ممکن خواهید رسید بلکه به توانایی های که امروزه ممکن است به آن فرا انسانی اطلاق شود دست یافته اید و شاید به همین خاطر باشد که کنش ها و رفتار های بسیجیان در طول 8 سال جنگ تحمیلی برای جهانیان و حتی برای نسل های فعلی غیر قابل پذیرش باشد ، جایی که هر وقت ارتش با تمام تجهیزات و آموزش های لازم و نیرو های انسانی درمانده می ماند بسیجیان وارد میدان میشدند و غیر ممکن های ذهن بشر را ممکن می ساختند.

برگردیم به سوالاتی که در ابتدای بحث عنوان کردیم ، تقریبا به همه پاسخ داده شد به غیر از آفات و تهدید های که بسیج را تهدید می کند.برای پاسخ به این پرسش لازم بود که پاسخ های قبلی را تشریح کنیم و حال با دانستن اهداف بسیج و راه هایی دست یابی به آن پاسخ سوالات بخش دوم هم قابل دست یابی است.

مهم ترین ، بدترین و مخرب ترین آفت بسیج درگیر کردن آن با ارزش های مادی است که در ذهن افراد لانه میکند ، فرقی نمیکند که این ارزش مادی در چه حدی باشد ؛ چه در حد ناچیز و داشتن کارت فعال و چه در بیشترین حد خود مانع از شکوفایی استعداد و ارائه ای بهترین خدمت ها می شود ، در واقع مادی گرایی موریانه ای است که به آرامی ریشه ای این شجره طیبه را میخورد .اگر این موضوع را از دیدی وسیع تر و نگاهی عمیق تر بنگیریم متوجه ی تفاوت آن با دیگر نهاد های رسمی و زیان حاصل از مادی گرایی می شوید، اگر فعالیت در بسیج را در ازای بهترین سنوات مادی انجام دهیم (حالا هرچه که هست) چه چیزی به دست می آوریم؟ نهایت شش ماه کسری خدمت؟! یعنی در بهترین حالت شش ماه از عمر 60 یا 70 ساله خود را بیمه کرده ایم ، اما اگر ارزش های خود را از مادی گرایی به ارزش های انسانی تغییر بدهیم با فعالیت در بسیج استعداد هایی را در خود شکوفا می کنید که در تمام عمر با شما خواهد بود ، و این یعنی یک تفاوت معنا دار.

در پایان ذکر این مطلب لازم است که در این مطلب سعی شده است با استفاده از تجربیات و آموخته های خود نکاتی را بیان کنیم که به درد کنشگران کنجکاو بیاید .حال داوری و قضاوت بر عهده ای کسانی که احساس می کنند دارای وجودی بی تعصب و روحی آزاد هستند و تفاوتی میان آنها و بشر اطرافشان است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *