« بِنام عَظیمَ المَن»

قسم به قلم و آنچه که می نویسند(آیه 1 سوره اعلی)

در گذرگاه زندگانی انسانی مقوله ی اختیار ودیعه ای است خداوندی که با اتِّکاء بدان باید زیستن خویش را به نیکوترین شکل رقم زنیم و از دوره ی حیات دنیوی به حیات جاودانه ی اخروی منتقل گردیم. در کنار اختیار انسانی قاعده ی لطف پروردگار ایجاب نمود تا رسولانی از هم نوعانمان را بسوی دنیا میل دهد تا بشریت به عبادت برسد که فرمود: مَا خَلقتَ الجِن وَ الاِنس اِلا لِیَعبدون ؛ به همین جهت استفاده از آموزه ها و بکارگیری عملی معارف آن عالیجنابان، فعلی کاملاً عاقلانه تلقی می شود. بررسی سیر زندگی و فعل و تقریرات خلفای حضرت باری تعالی به ما کمکی بس شایان از برای اتصال به قرب الهی می نماید. در این میان نسل ما نیز به نعمت کثیر خداوندی که همان برخورداری از خاتم النَبیین و اهل بیت (علیهم السلام) می باشد نائل آمده ، بنابراین با توجه به اهمیت موضوع شناخت، وظیفه ی معرفت یابی بر دوش ما حاکمیت یافته است، لذا لازم می آید حسب وظیفه ، تمامی تلاش خویش را برای استفاده از این فرصت معرفتی و رسیدن به هدف آفرینش بکار گیریم. در این مقاله نیز بررسی تنها بخشی از ابعاد زندگانی سیِدالشُّهَداء (ع) در این امر راه گشا خواهد بود که خود حضرتشان در باب تفکر و اهمیت اندیشه ورزی و ارزش کار اعتقادی فرمودند: : ارزش کسی که یتیمان خاندان محمد(ص) را از نظر فکری اداره می کند که از رهبران خود جدا شده و در جهل و نادانی سقوط کرده اند و آنها را از نادانی می رهاند و به شک و تردید و اشکالات آنها پاسخ می دهد، در مقایسه با کسی که به آنها غذا و آشامیدنی می خوراند همانند خورشید است به ستاره ی کم رنگ سهاء.[1]

همانگونه که از عنوان این نوشتار هویداست سعی می گردد به برخی از اصول رفتاری امام حسین(ع) در بعد سیاسی و مواجهه با دشمنان اشاره شود به امید آنکه بتوان با نسخه برداری اسلوبی از آن ، ساماندهی رفتاری  پیروان صورت پذیرد:

1- نیت نیک و هدف مقدس در رفتار سیاسی: کلیدی ترین نکته ی کنش هر فرد فعال در حوزه ی  اجتماعی و سیاسی این می باشد که آرمان های نیک را دنبال نماید و از نیت سوء ، غرض ورزی ، کینه توزی ، تسویه حساب های شخصی و جناحی و الگوهای مدرن آن نظیر پوپولیزم و جهان خواری و…. پرهیز نماید، برای اثبات رعایت این نکته در سیره ی امام حسین(ع) تنها به یک مثال اکتفا می کنیم که در تبیین هدف قیام خویش چنین فرمودند: «خدایا تو می دانی که آنچه از ما سر زد برای رقابت در فرمانروایی و نیز دسترسی به مال بی ارزش دنیا نبود بلکه از آن روست که نشانه های آیین تو را بنمایانیم و سر و سامان بخشی را در سرزمینهایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیده ی تو آسوده گردند و به فرایض و سنن و احکام تو عمل کنند».[2]

گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم

                      با همین قافله ام راه فنا می پویم

دست همت زسراب دو جهان می شویم

              شور یعقوب کنان یوسف خود می جویم (علامه طباطبایی)

2- صراحت لهجه و شفافیت : دومین نکته ی حائز اهمیت در رفتار سیاسی پرهیز از نفاق به معنای عام آن نظیر مصلحت گرایی های دروغین، تقیه نمایی و رفتارهای اینچنینی می باشد که هم در رفتار با دوستان و هم دشمنان باید سرلوحه قرار گیرد. سوگمندانه امروزه گاهی گروه ها و چهره های سیاسی مواضعی دو پهلو اتخاذ می نمایند تا جایگاهشان نزد مدم دچار خدشه نشود حال آنکه حضرت ابی عبدا…الحسین(ع) سخنانی بس شگرف در این باب دارند:

الف) در مواجهه با یاران و دوستان سعی می نمودند از فریب وروش های  ماکیاولیستی استفاده ننمایند و به همین دلیل به عنوان نمونه در منزلگاه زباله فرمودند: «بنام خداوند بخشنده و مهربان، پس از ستایش پروردگار همانا خبر دردناک کشته شدن مسلم بن عقیل و هانی ابن عروه و عبدا… بن یقطر به ما رسید که پیروان ما در کوفه ما را خوار کردند، هر کس از شما (یاران) می خواهد باز گردد از طرف ما مورد نکوهش قرار نخواهد گرفت».[3]

ب) در برابر دشمنان هم در دو مقطع موضعی قاطع و شفاف اتخاذ کردند:

1-زمانی که عده ای به معاویه خبر داده بودند امام قصد قیام دارد در پاسخ به نامه ی هشداری معاویه نوشتند: نامه ی تو بدست من رسید، من به آن گزارشاتی که به تو دادند سزاوار نیستم و نیکوکاری را جز خدا هدایت نمی کند من هم اکنون قصد جنگ یا مخالفت بر ضد تو را ندارم……[4]

2- زمانیکه یزید به ولید فرماندار ویش در مدینه نامه نوشت و دستور اخذ بیعت از امام حسین(ع) و عبدا.. بن زبیر نمود ، امام در کاخ ولید بدوا سعی نمود از پاسخ این تقضا به نوعی امتناع کند و فرمود: «فردی مثل من که پنهانی بیعت نمی کند.گمان نمی کنم تو هم از بیعت پنهانی من راضی باشی بدون اینکه این بیعت در برابر همه ی مردم آشکارا صورت گیرد» اما بعد از پرخاش مروان بن حکم که به ولید در مورد اخذ بیعت هشدار داد و به ساحت امام توهین کرد، بصورت شفاف و صریح فرمودند: «ما خاندان نبوت و معدن رسالت هستیم ،محل آمد و شد فرشتگان و محل فرود رحمت خدا هستیم. خدا با ما آغاز کرده و با ما به پایان می رساند.یزید فاسق ، فاجر ، شرابخوار ، اتل بی گناهان و متجاهر به فسق و فجور است. کسی مانند من با مثل او بیعت نکند ولی بامدادان خواهیم دید که کدام یک از ما سزاوار و شایسته ی بیعت و خلافت است»[5]

3- پایداری نسبت به عهدها و پیمان ها : متاسفانه در دنیای امروز کنش گران سیاسی به تعهدات خویش عمل نمی نمایند و این خود منشأ خیلی از جنگ های نظامی گشته است همچون جنگ تحمیلی هشت ساله ی عراق علیه ایران، همچنین به مقررات و قوانینی که خودشان وضع نموده اند احترام نمی گذارند و نقض عهد می کنند ، حتی آنهایی که خود در مسند امور قرار می گیرند، و این خود موجب نزاع های گسترده و مشکلات فراوان می شود . در مورد این نکته ی با اهمیت توجه شما مخاطبان را به رفتار امام در مورد عهدنامه ی صلح برادر بزرگوارشان امام حسن(ع) جلب می نمایم:

الف) در پاسخ به برخی شیعیان که درخواست قیام از ایشان نمودند فرمود:« قرارداد صلحی بین ما وجود دارد گرچه خوشایند من نیست، اما تا معاویه زنده است در انتظار باشید ، پس آنگاه که بمیرد ما و شما تجدید نظر می کنیم».[6]

ب) درمقام درخواست مشابه حجربن عدی نیز همین فرموده را تکرار نمودند:« ما با آنها صلح کردیم و هم اکنون در دوران صلح بسر می بریم ، به آنچه شما می خواهید راهی وجود ندارد».[7]

   پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد

               گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان (حافظ)

4- مذاکره و گفتمان: بهترین راه آشنایی و اتصال دو اعتقاد ، فرهنگ ، منش ، تمدن و…..تنها و تنها انتقال مفاهیم از طریق طرح تئوری می باشد ، به همین جهت خداوند نیز پیامبران را برای ما انسانها حامل و منتقل کننده ی سخنان خوش قرار داده است تا با حکمت، موعظه ی حسنه و یا جدال احسن راه سعادت را از صواب ترینش طی نماییم. و پیامبران نیز تا زمانیکه گفتمان پاسخ گو و راه گشا بوده است به هیچ عنوان آغاز گر جنگ نظامی ولو در قالب جهاد ابتدایی نبوده اند، بنابراین اگر درب مذاکره بسته شود به تبع درب نزاع گشوده خواهد شد و آنگاه جامعه ی انسانی به چاه ویل نزدیک می گردد ! نکته ی دیگری که در این بخش قابل ذکر می باشد این است که در طرف مذاکره هم نباید محدودیت زیادی قائل شد چرا که در تاریخ مشاهده شده است اهل بیت(علیهم السلام) با دشمنان خویش( در واقع دشمنان خدا) هم وارد مباحثه و مذاکره شده اند برای مثال: امام حسین (ع) بارها با مردم کوفه مذاکره نمودند:

الف) پس از اقامه ی نماز ظهر برای یاران خویش و سپاهیان لشکر حر : ای مردم! این سخنان که می گویم در پیش خدا برای اتمام حجت با شماست ، من بسوی شما نیامدم تا نامه های شما به من رسید و پیام آوران شما به پیش آمدند که ….بسوی ما رهسپار باش که ما رهبر و امام نداریم شاید خداوند ما را بوسیله ی تو(در زیر پرچم) حق و هدایت گرد آورد….اینک اگر بر این سخنان وفادارید من بسوی شما آمده ام پس با تجدید عهد و پیمان به من  اطمینان بخشید و اگر این کار را نمی کنید و از من ناخشنودید از همین جا به شهری که آمده ام بر می گردم.[8]

ب) مذاکره با حر یکی از موارد این مذاکره است که او نیز سعی می کرد با امیر آن زمان خویش مذاکرات را تنظیم و هماهنگ نماید[9]

ج) امام برخی اوقات با افراد هم وارد مذاکره می شد؛ در منزلگاه عقبه با عمروبن لوذان که امام را به خدا سوگند داد تا به این سفر نرود و شرحی از فضای کوفه بیان نمود امام نیز پاسخش را اینگونه داد:« ای بنده ی خدا، نظر شما بر من پنهان نیست، و لکن چیزی بر فرمان خدا پیروز نمی گردد، سوگند به خدا! بنی امیه مرا رها نمی کنند تا این روح را از بدن من خارج کنند، پس آنگاه که مرا کشتند خداوند کسی را بر آنها مسلط می کند که آنها را ذلیل دارد تا آنجا که از هر ذلیلی پست تر باشند».[10]

د) در روز عاشورا نیز امام تلاش نمود تا با مذاکره مشکل را حل کند به همین جهت زهیربن القین و بریر بن خضیر را فرستاد ولی اثر نکرد و هنگامی که خویش نیز قصد سخن گفتن داشت لشکریان دشمن سکوت را رعایت نکردند و مانع ایراد فرمایشات امام شدند!

5- شجاعت: عاملی که یک سیاستمدار و فعال اجتماعی را به موفقیت می رساند، شهامت بیان اعتقادات و شجاعت در پیگیری مطالبات است، اگر شجاعت به صفت هراس تبدیل گردد بطور قطع نمی توان توفیقی برای افراد متصور شد. در همین زمینه حیات و زندگی ابی عبدا… الحسین(ع) سرشار از شهامت ها و شجاعت هاست ، به عنوان نمونه :

الف) امام در پاسخ به نامه ای از معاویه اینگونه نگاشتند: …..تو در نامه ی خود آورده ای : این امت را به آشوب و فتنه بر مگردان! ، من برای این امت فتنه ای بزرگتر از فرمانروایی تو بر آنان سراغ ندارم.[11]

ب) باز هم در مقطعی دیگر در کاخ معاویه و مجلس او فرمود: «به خدا سوگند! تو آنقدر از روش های باطل و ستمگرانه ی خود و ادامه ی تجاوز و ظلم دست برنداشتی تا کاسه های صبر مردم لبریز گردید، اینک بین مرگ و تو بیش از یک چشم بر هم زدن فرصتی باقی نیست پس بسوی عملی بشتاب که برای روز رستایز و حضور همگان  مفید باشد، روزی که گریزگاهی در آن نیست . ای معاویه! تو را می بینم که پس از این اعمال ننگین متعرض ما می شوی ، و ما را از میراث پدران خود منع می کنی. به خدا سوگند! ما وارث پیامبر هستیم ولی تو همان دلائل را پیش می کشی که به هنگام مرگ رسول خدا پیش کشیدند و ناگریز مردم هم آن را پذیرفتند، و از روی ایمان بدان گردن نهادند. آری عذرها تراشیدند، و آنچه خواستید انجام دادید و آنگاه گفتید: این چنین بود و این چنین هم خواهد بود. تا سر انجام از یک راه باور نکردنی کارها بدست تو افتاد، اینجاست که صاحبان بصیرت باید عبرت گیرند ، تو برای توجیه کارهایت از عنوان صحابه ی پیامبر استفاده کردی».[12]

ج) در بحبوحه ی عاشورا راوی گوید: هرگز شکسته و تنها مانده ای را ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند و با این حال دلدارتر و شجاعتر از حسین(ع) باشد. چون جنگجویان بر او حمله می کردند، آن چنان دلاورانه بر ایشان می تاخت که به سان گله ی بزها می رمیدند سپاه دشمن سی هزار نفر بود.آن چنان در میان آنها یورش می برد که همچون انبوه عظیم ملخها سپاه دشمن ازهم گسسته و پراکنده می شدند ، باز بجای نخستین برگشته می فرمود:لَا حَولَ وَلا قُوَه اِلَّا بِا… العَلیِّ الَعظیم.[13]

کربلا به خون خود تپیدن است

         جرعه جرعه مرگ را چشیدن است

روضه نیست کربلا که بشنوی

                   کربلا سر بریده دیدن است (مرتضی امیری)

نکته ی دیگری که در این میان قابل تذکر است هزینه های گاهاً سنگینی است که باید یک سیاستمدار شجاع متحمل شود ، فقط بدان نیت که به اهداف عالیه ای که در صدر مقاله ذکر شد دست یابد ولو آنکه او با ایثار خویش خود را قربانی رسیدن به آن اهداف ببیند و بصورت مادی و تجربی طعم آن فضای آرمانی را نچشد. اما همین که حرکت ، فعالیت و کنش شجاعانه ی او موجب سعادت گروه ، جریان و یا جامعه شده است ، خود سببی برای انگیزه افزایی ، ایجاد شعف و جوشش در فعالیتهای سیاسی او خواهد شد .

خون تو تفسیر این اسرار کرد

                        ملت خوابیده را بیدار کرد ( اقبال)

6- تسلیم ناپذیری و عدم انفعال: اگر یک فرد یا گروه سیاسی چون مومی در میان دست دیگران قرار گیرد و با کوچکترین تهدیدی منفعل شود او از پیش شکست خورده است و نمی توان از او به عنوان یک انسان یا جریان فکری موفق یاد کرد. امام حسین (ع) در منش خویش حین روبرو شدن با ظلم ، تسلیم ناپذیری را پیشه خویش نمودند، ایشان در مقابل سپاه حُرِّبنِ یزید ریاحی وقتی با تهدید مواجه می شود می فرماید: «شأن من این نیست که از مرگ بترسم چه آسان است مرگ در راه بدست آوردن عزّت و زنده کردن حق، مرگ در راه عزّت چیزی نیست جز زندگی جاویدان و زندگی با ذلّت چیزی نیست جز مرگ پایدار، آیا مرا از مرگ می ترسانید؟ تیر شما به خطا رفت و گمان شما دروغ است، من از مرگ نمی ترسم، جان من بالاتر از آن است و همّت من بلندتر از آن است که ذلّت را از روی ترس از مرگ تحمل کنم، آیا شما بیشتر از کشتن من کاری می توانید بکنید؟مبارک باد مرگی که در راه خداست،اما شما هرگز نمی توانید شرافت و عزّت و بزرگواری مرا درهم بشکنید، پس چه باکی از مرگ دارم».[14]

دیدی دقیق باید و فکری دقیق تر

               تا پی برد به نهضت آن خسرو رشید

قامت چو زیر بار زرو زور خم نکرد

           در پیش عزم و همت وی آسمان خمید (خوشدل تهرانی)

7-صلح مداری: یک فرد یا گروه سیاسی علاوه بر آنکه نباید تسلیم محض باشد در عین حال می بایست رویه ای برای ایجاد صلح و دوستی داشته باشد و از درگیری و ایجاد التهاب در جامعه خودداری نماید، امام هم خواستار این موضوع بودند لذا سعی داشتند که هیچگاه آغازگر جنگ نباشند و با نصیحت و پند مانع از شکل گیری جنگ شوند همانگونه که پدر بزرگوارشان در نهروان ابن عباس را برای نصیحت خوارج مامور فرمودند.سیِدالشُّهَداء(ع) در پاسخ به درخواست مسلم بن عوسجه که بیان داشت…..ای فرزند رسول خدا فدایت شوم، آیا اجازه می دهی این فاسق(شمر) را که از بزرگترین ستمگران است تیر افکنم؟ او در تیررس من است تیرم به خطا نمی رود…فرمودند: او را نزن ، نمی پسندم آغاز گر جنگ باشم.[15]

8- اتخاذ  تصمیم های عاقلانه و آگاهانه: آخرین اصل مورد نظر که به نظر حقیر در زندگی این امام بزرگوار جاری بوده است ، بررسی تحولات و اوضاع و احوال پیرامونی و اشراف کامل بر آن است که لازمه ی فعالیت سیاسی است ، حتی در امور اجرایی بطور مثال اگر در حوزه ی سیاست خارجی فرد مذاکره کننده از تحولات جهانی آگاهی کامل نداشته باشد ممکن است تصمیمی برخلاف منافع ملی هر کشوری اتخاذ نماید. در همین زمینه حضرت سیِّدالشُّهَداء  در ایّام قبل از واقعه ی کربلا و روز عاشورا  شروع به نامه نگاری ها ی مختلفی به برخی شهرها نمودند و به گفتگو با بزرگان پرداختند. برای نمونه:

الف) امام حضرت مسلم را برای بررسی اوضاع و احوال کوفه مامور نمودند.و به مردم کوفه چنین نوشتند: اما بعد ، به تحقیق برادر و پسرعمویم و مورد اعتماد از اهل بیتم ، مسلم بن عقیل را به سوی شما فرستادم ، ایشان را امر کرده ام تا که برایم بنویسد که آیا شما را با هم ، همدل و همداستان می یابد. پس به جانم قسم ، امام نیست مگر کسی که به حق قیام کند.[16]

ب) به کوفیان نامه ای ارسال نمودند همراه قِیس بن مُسَّّهَر صیداوی: بنام خداوند بخشنده و مهربان، از حسین بن علی بسوی برادران مومن و مسلمان کوفه، درود خداوند بر شما در رابطه با شما خداوند را سپاس می گذارم، نامه ی مسلم بن عقیل را دریافت نمودم وی گزارش داد که نیکو رأی هستید و همبستگی شما را برای یاری  ما و گرفتن حق ما نیز گزارش کرد، از خداوند می خواهم که لطف خود را بر ما تمام کند و شما را نیز پاداش نیکو عنایت فرماید. من در روز سه شنبه هشتم ذِی الحَجِّه از مکه خارج شدم، اکنون به هنگام ورود نماینده ی من نزد شما، خود را آماده سازید و تلاش و جدیت کنید که در همین روزها به شما می پیوندم، درود و رحمت خدا بر شما باد.[17]

ج) نامه ی امام به بزرگان بصره نظیر مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس،منذر بن جارود ،مسعود بن عمرو ، قیس بن هیثم و……: پس از ستایش پروردگار ،همانا خداوند محمد(ص) را برای هدایت انسان ها برگزید، و او را به نبّوت بزرگ داشت، و برای رسالت خود انتخاب کرد، سپس او را بسوی خود برد درحالیکه پیامبر بندگان خدا را نیکو پند داد و آنچه به او وحی شد به مردم ابلاغ کرد. و ما از خانواده ی او، دوستان او، و جانشینان او، وارث او، و سزاوارترین مردم به جایگاه رهبری او بودیم. تا آنکه قبیله ی ما بر ما ستم روا داشته ، و حکومت را غصب کردند، پس راضی شدیم و تفرقه را خوش نداشتیم و سلامت و امنیت را دوست داشتیم، و ما می دانیم که ما خاندان پیامبر از دیگران به حکومت سزاوارتریم. من هم اکنون پیک خود را با این نامه بسوی شما فرستادم ، و من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می کنم، در حالیکه سنت پیامبر در جامعه مرده و بدعت ها زنده شده است، پس اگر گوش به سخنان من بسپارید، و دستور مرا اطاعت کنید شما را به راه رستگاری هدایت می کنم، درود خدا و رحمت او بر شما باد.[18]

بسیار مُبیَّن است که رعایت هر یک از اصول در سبک رفتاری سیاستمداران موجب گشایش عظیمی در سعادت جامعه خواهد شد. در خاتمه امیدوارم معرفی مختصر برخی از ابعاد زندگی سیاسی حضرت سیِّدالشُّهَداء که رسالت این نوشتار بوده است موجب ارتقای کیفی در رفتار کنش گران اجتماعی و سیاسی کشورمان شود.

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز         دانش آموزان عالم را  همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین                   بعد از آن با خون هفتادو دو تن امضا کند

                                                                                                                                 رضوان مهدوی

                                                                                                                     به مناسبت محرم سنه ی 1436ه.ق


[1]  احتجاج ج1 ص16- تفسیرامام عسکری ص341- بحارالانوار ج2 ص3- فرهنگ سخنان امام حسین(ع)  حدیث326 ص281

[2]  فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص 311 حدیث 216

[3]  تاریخ طبری ج7 ص294- فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص256 حدیث 301- ارشاد شیخ مفید ص223

[4]  تاریخ ابن عساکر ص179 حدیث254- فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص 362 حدیث 434

[5]  بحارالانوارج44 ص325- الفتوح ج5 ص14

[6]  انساب الاشراف ج3 ص150 حدیث10- فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص 66 حدیث82

[7]  انساب الاشراف ج3 ص 151- فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص66 حدیث 83

[8]  ارشاد شیخ مفید ص224 – بحار الانوار ج44 ص 376- اعیان الشیعه ج1 ص 596- فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص154 حدیث 179

[9]  فرهنگ سخنان امام حسین (ع) ص 266 حدیث 309- فتوح ابن اعثم کوفی ج5 ص87- تاریخ طبری ج3 ص306- مقتل الحسین خوارزمی ج1 ص232

[10]  ارشاد شیخ مفید ص223- تاریخ ابن اثیر ج2 ص249- عوالم بحرانی ج17 ص225-فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص252 حدیث297- اعیان الشیعه ج1 ص 595

[11]  فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص203 حدیث285

[12]  الامامه و السیاسه ج1 ص184- فرهتگ سخنان امام حسین(ع) ص141 حدیث174- اعیان الشیعه ج1ص583- الغدیر ج10 ص248- تارخ یعقبی ج2 ص 288

[13] فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص556 حدیث 454

[14]  احقاق الحق ج11 ص601- فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص268 حدیث309- اعیان الشیعه ج1 ص581

[15]  فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص465 حدیث371

[16]  ترجمه ی برگرفته از متن ابصار العین ص79

[17]  تاریخ طبری ج3 ص301 و ج7 ص289- ارشاد شیخ مفید ص220- مثیرالاحزلان ص42-فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص253 حدیث298- بدایه و نهایه ج8 ص181

[18] تاریخ طبری ج3 ص280 و ج7 ص240-فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص237 حدیث271- مثیر الاحزان ص27- بحارالانوار ج44 ص340- واقعه ی طف ص107

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *