با گذشت ۳ هفته از کشته شدن مرحوم «علی چراغی» به دیدار خانواده آن مرحوم رفتیم تا جویای جزئیات حادثه شده و ببینیم چقدر از وعدههایی که به آنان داده بودند محقق شده است.
16 مرداد همین امسال بود که علی چراغی و پسرش برای جمع آوری ضایعات به منطقه تهرانپارس رفتند و در حین گشت زنی با ماموران رفع سد معبری مواجه شدند که خودروشان آرم شهرداری داشت. به گفته شاهدان عینی ماموران شهرداری 5 نفر بودند با این حال گفته شده که آنها تنها 3 نفر بودند!
آنا :آنطور که خانواده مرحوم چراغی میگویند: مقامات شهرداری تهران تاکید کرده اند که خانواده مرحوم چراغی و رسانهها از واژه شهرداری استفاده نکنند چرا که آنان صرفا پیمانکار شهرداری بودهاند. علی چراغی در برابر چشمان پسر 12 سالهاش ابوالفضل مورد ضرب و شتم با «پنجه بوکس» که استفاده از این کلمه نیز از سوی این نهاد اجتماعی منع شده است، قرار گرفت و پس از یک هفته در روز پنجشنبه 23 مرداد ماه در بیمارستان نور افشار تهران درگذشت و چهار فرزند را با مادری خانه دار و مستاجر تنها گذاشت.
علی چراغی اهل درگیری نبود
کمی پایینتر از پاسگاه نعمتآباد، علی چراغی برای آسایش و آرامش خانواده 6 نفری خود به خیاطی روی آورده بود اما این شغل هم نتوانست خرج تحصیل در دانشگاه دختر و نگهداری از 4 فرزندش را تامین کند و همین مسئله باعث شد تا قبل از عید امسال عطای دکان خیاطی و کار در کنار برادرانش را به لقایش ببخشد و با خرید خودرو وانتی در شرکت پسرخالهاش مشغول به کار شود.
نزدیک محل که میشویم بنرهای بزرگ از عکس مرحوم علی چراغی و انواع پلاکاردهایی که بر دیوار خانهها نصب شده شما را از درست بودن آدرسی که رفتهاید مطمئن میکند. زنگ خانهای سه طبقه که خانواده چراغی در طبقه آخر آن مستاجر هستند را که به صدا در میآوریم جوانی که از برادران آن مرحوم است در را میگشاید و برای دیدن آنان ما را تا طبقه بالا همراهی میکند. مادر خانواده اما حال خوشی ندارد و به گفته فرزندانش پیش پای ما از فرط گریه از حال رفته است. اعضای خانه یکی یکی از راه میرسند.
محمد چراغی، برادر بزرگ مرحوم چراغی که پیگیری کارهای مربوط به خانواده و مرگ برادر بر دوش اوست در تشریح جزئیات حادثهای که برادرش را از آنان جدا کرد میگوید: برادرم کسی نبود که بخواهد دیگری را کتک بزند. سرش به کار خودش بود و برای بدست آوردن یک لقمه نان، خیاطی را رها کرد و با وانت بار ضایعات را از جایی که به او آدرس میدادند تحویل میگرفت و به شرکت پسرخالهام که در آن مشغول شده بود، میبرد.
ممانعت از دادن رشوه 150 هزار تومانی مرگ چراغی را رقم زد
به گفته محمد چراغی و بر اساس مشاهدات عینی شاهدان در روز حادثه مرحوم چراغی به همراه پسر 12 سالهاش ابوالفضل سوار بر خودرو وانت خود و بدون داشتن هیچ گونه باری، از سوی ماموران سد معبر شهرداری متوقف میشوند. او به ابوالفضل توصیه میکند که از خودرو پیاده نشود اما ابوالفضل از روی کنجکاوی خودرو را ترک میکند و در کنار پدر قرار میگیرد. به گفته شاهدان ماموران 150 هزار تومان رشوه میخواهند و او که به گفته همسرش 200 هزار تومان در جیب داشته از این کار ممانعت کرده و درگیری از همین جا آغاز میشود.
از پا درآمدن پدرم برای اورژانسیها هم جدی نبود
ابوالفضل نیز در این خصوص توضیح میدهد: برای اینکه دعوا تمام شود پدرم از ماموران رفع سد معبر شهرداری خواست تا با پلیس 110 تماس بگیرند و خودش هم تلفن مرا گرفت و با دستان لرزان یک دقیقهای با پلیس حرف زد که مامور شهرداری از ماشین خود پنجه بوکسی بیرون آورد و جلوی چشمان من از پشت پیشانی پدرم را با پنجه بوکس نشانه رفت. با این ضربه پدرم نقش زمین شد اما آنان رهایش نکردند و با لگد به او ضربه میزدند. من به آنان التماس کردم که پدرم را نزنند اما گوش ندادند و یکی از همانها با مشت به سینهام کوبید و من بر زمین افتادم. وقتی دیدند که کف از دهان پدرم بیرون آمد به سرعت سوار بر خودروشان شده و از صحنه دور شدند. اما کسبه محل شماره خودروشان را برداشتند و به اورژانس زنگ زدند. جالب اینجا بود که اورژانس هم پس از 45 دقیقه به محل رسید و به جای اینکه بهیارها سریعا جسم بیجان پدرم را به داخل آمبولانس بگذارند او را تکان میدادند و میگفتند «اگه بلند نشی میبریمت بیمارستانا! پا نمیشی؟». تا اینکه کسبه محل به آنها گفتند که پدرم 45 دقیقه است بیحرکت افتاده و با این گفته آنان پدرم را در آمبولانس گذاشته و به بیمارستان امام حسین انتقال دادند.
چرا صدا و سیما فیلم مرگ برادرم را روزها بعد از این حادثه پخش کرد؟
بازگویی ادامه داستان مرگ مرحوم چراغی بر عهده برادرش بود. او که بغض گلویش را میفشرد گفت: به محض اینکه خبر را شنیدیم به بیمارستان رفتیم اما برادرم هیچ هوشیاری نداشت و پزشکان به ما گفتند که استخوان گیجگاهش چنان ضربه سنگینی خورده است که به طور کامل خورد شده و نباید امید چندانی به بهبودیاش داشته باشیم. همین موضوع باعث شد تا با مسئول حقوقی شهرداری منطقه 14 تماس بگیریم اما در طول یک هفتهای که برادرم در بیمارستان بود هیچ اقدامی نکرد و هر روز با بهانهای مرا از سر خودش باز میکرد. در این یک هفته از خبرنگاران صدا و سیما خواستیم به بیمارستان بیایند و وضعیت برادرم را گزارش دهند اما آنان که از برادرم گزارش تهیه کرده بودند تا چند روز پس از مرگش و تا زمانی که رسانههای خارجی خبر مرگ برادرم را انتشار دادند، فیلمی که تهیه کرده بودند را پخش نکردند.
محمد چراغی می گوید: وقتی خبرنگاران صدا و سیما بعد از مرگ برادرم با آقای عبداللهی معاون خدمات شهری شهرداری به منزل ما آمدند آنها را راه ندادم و به آنان گفتم چرا گزارش برادرم را پیش از مرگش پخش نکردید و الان دیگر خیلی دیر شده است! مسئولان شهرداری نیز هیچ کدام اهمیتی به ما ندادند و برادرم علی چراغی روز 5شنبه در نهایت تاثر و در حالی که تنها دست همسرش را در دست داشت دار فانی را وداع گفت. میخواهم بدانم آیا جان برادر من که مسلمان بود و در کشورش زحمت میکشید به اندازه مرگ آن نوجوان سیاهپوستی که در آمریکا کشته شد و یک هفته تلویزیون در مورد او خبر پخش میکرد ارزش نداشت؟
شهرداری مسئول رسیدگی به موضوع مرحوم چراغی است
برخی رسانههای شهرداری البته بارها تاکید کردهاند که شهرداری مسئول رسیدگی به موضوع علی چراغی نیست در صورتی که برادرم بیگناه به دست ماموران سد معبر شهرداری کشته شد و طبق قانون کار، مسئولیت این افراد به عهده همان پیمانکاری است که هفته گذشته با قرار وثیقه آزاد شد و او نیز به استخدام شهرداری درآمده بنابراین مسئولیت عملکردش بر عهده شهرداری است. او همچنین ناراحتی خود را از اینکه برخی تعداد فرزندان برادرش را دو فرزند اعلام کرده بودند میگوید که برادرم 4 فرزند یعنی دو پسر و دو دختر داشت که این موضوع در رسانهها عمدا یا سهوا، دو فرزند گفته شده است.
چرا استفاده از واژه پنجه بوکس را منع کردهاند؟
از همسرش پرسیدم خواستهاش از مسئولان چیست. در پاسخ گفت: میخواهم بدانم چرا یک فرد بیگناه در کشور من باید به خاطر 150 هزار تومان ناچیز چنان کتکی بخورد که از دنیا برود و هیچ کس در این خصوص پاسخگو نباشد. وعده و وعید و دلجویی برای ما کافی نیست. شوهرم را از دست دادهام و مسئولیت 4 فرزند اکنون بر دوش منی است که مستاجرم و نمیدانم کرایه خانه، شهریه دانشگاه دخترم یا مخارج خورد و خوراکمان را از کجا باید بیاورم. همه مخارج درمان و کفن و دفن همسرم هم به عهده برادرش بوده که باید آن را هم بپردازیم. اعضای شورای شهر و معاون خدمات شهری شهرداری فقط همان روزهای اول به دیدار ما آمدند و از ما دلجویی کردند و گفتند همه مخارج را پرداخت میکنند اما با گذشت روزها از این واقعه هیچ اقدامی از سوی آنان صورت نگرفته و حتی جواب تلفن ما را هم نمیدهند. مخارج به کنار، جواب دختر کوچکم یا پسر دوازده سالهام که میخواهد درسش را رها کرده و کار کند یا دختری که چند ترم از تحصیلش در دانشگاه آزاد میگذرد و شهریهاش مانده را چطور بدهم؟ حال به جای عذرخواهی، آقای عبداللهی معاون خدمات شهری شهرداری در مصاحبههایش میگوید از واژه پنجه بوکس استفاده نکنید! وقتی حتی کلانتری هم در برگه شهودیت حادثه به پنجه بوکس اشاره کرده است چطور این مسئول استفاده از این کلمه را برای ما منع میکند؟
اگر بزرگتر بودم نمیگذاشتم ماموران پدرم را تا حد مرگ کتک بزنند
ابوالفضل کوچک که شاهد مرگ پدر خود بوده امروز حال خوشی ندارد. او هم کتک خورده و هم آسیب روانی جدی دیده است که به گفته خودش تا آخرین روز زندگیاش هم آن را فراموش نخواهد کرد. به گفته اطرافیانش روزها در گوشهای میماند و با زل زدن به دیوار فقط یک جمله را تکرار میکند: «اگر بزرگتر بودم نمیگذاشتم ماموران پدرم را تا حد مرگ کتک بزنند». انتظار میرود این خانواده به علت آزاری که به فرزندشان وارد شده نیز شکایت کنند تا عاملان آن به سزای عمل زشت خود برسند و همه بدانند که در کشور ما قانون برای همه یکسان است و دیگر کسی جرات نکند مرد بیگناهی را در حضور پسرش کشته و پسر را هم کتک بزنند.
هرچند روزها از بازپرسی عاملان قتل مرحوم علی چراغی از سوی قاضی پرونده میگذرد اما هنوز حکم قطعی برای آنان صادر نشده و این در حالی است که وعده و وعیدهایی که مسئولان شورای شهر و شهرداری تهران در خصوص پرداخت هزینههای درمانی و همچنین کمک به خانواده مرحوم چراغی دادهاند نیز به گفته برادر این مرحوم هنوز محقق نشده است. حتی معاون خدمات شهری شهرداری تهران که پس از این حادثه به دیدار این خانواده رفته نیز دیگر پاسخ تلفن آنان را نمیدهد و معلوم نیست این خانواده داغدیده چطور باید حق خود را از «یکه بزنهای پیمانکار شهرداری» بگیرند.
شواهد پرونده مرحوم ” علی چراغی”
مسئولان عالی قضایی، خصوصا شخص رئیس قوه اگر در این مورد بخصوص کوتاهی کند، فضا را برای دیگر مأموران گشت مبارزه با سد معبر باز گذاشته تا هر طور که دلشان می خواهد با این مردمی که هشت سال با فقر و نداری سر کردند اما نگذاشتند که فرزندانشان در جبهه های حق علیه باطل سر گرسنه به زمین بگذارند، رفتار نمایند
واقعا حق این ملت این نیست
هراز جان از شما می خواهم تا احقاق حقوق این خانواده مظلوم از هیچ تلاشی فروگذار نکنی
مولا امرالمؤمنین، اسوه عدالت حامی و پشتیبان شما باشد
یاعلی
مهدی@