جوامع مسلمان به داشتن نوعی از مدیریت نیازمند هستند که با ارزشها، آرمانها، اعتقادات، مبانی دینی و اخلاقی آنها سنخیت و پیوستگی داشته باشند. با توجه به این که مدیریت اسلامی، در واقع رویکردی نو و تازه از مدیریت در جامعه است. به نظر میرسد مانند هر پدیده نو و تازه در جامعه برای رواج یافتن با موانعی رو در رو باشد. از جمله این موانع میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
1- سیطره و نفوذ رویکرد غربی در جامعه، خود باختگی دانشمندان، دانشجویان در برابر رویکرد مدیریت غربی در حدی که به رویکرد اسلامی مدیریت اجازه نشو نما نمیدهد.
با توجه به این که نظریههای مربوط به مدیریت با تلاشهای تیلور و متقدمان پس از وی در جوامع غربی به صورت مدون ارایه گردیده و در هر تلاش جدید شاخ و برگ بیشتری یافت، به نظر میرسد صاحبنظران و اندیشمندان کشورهای در حال توسعه تحت سیطره و نفوذ این امر قرار گرفتهاند. هر چند ذکر این نکته نیز ضروری است که اصولا نظریههای جدید ارایه شده در خصوص مدیریت، در جوامع غرب همواره محمل اجرایی بیشتری یافته و در سازمانهای غربی مورد آزمون تجربی قرار میگرفته است. این امر همواره موجب پیشتازی و سبقت جوامع غربی و سازمانهای آنها بوده است و در هر حال در پیشرفت نظریههای مدیریت مهمترین سهم را از آنها کرده است.
این امر موجب شده است که در جوامع جهان سوم و از جمله ایران نیز در برابر نظریههای مدیریت ( که عمدتا از غرب برخاستهاند، ولی ریشه جهانی و فرامنطقهای دارند)، نوعی شیفتگی و خود باختگی به وجود آمده و حتی دامن زده شود، این امر محدودیت زیادی را برای نظریههای جدید و رویکردهای مدیریتی ازجمله مدیریت اسلامی ایجاد کرده است
2- عدم آشنایی مدیران با قابلیتهای مدیریت اسلامی و بیاعتقادی به کاربردی کردن آن
در واقع بر مبنای این برداشت غلط که، مدیریت اسلامی تنها در بر دارنده توصیههایی اخلاقی است که معلوم نیست تا چه حد میتوان آنها را به کار بست و یا این که تنها با به کار بستن این توصیهها توسط یک یا چند نفر، زمینه گسترش و توسعه مدیریت اسلامی فراهم نمیشود. در مقابل مدیریت غربی کاربردی است و دارای راه حلهای کاربردی برای مدیریت سازمانها در شرایط و وضعیتهای مختلف است.
.3- عدم ایجاد تمایز میان تکنیکهای مدیریتی و رویکردهای انسانی در مدیریت (مدیریت غربی تکنیکهای مدیریتی است که قابلیت اجرا در مدیریت اسلامی را نیز دارد)
برخی از فنون و تکنیکهای مدیریت میتواند در هر دو رویکرد اسلامی و غربی مدیریت مشترک باشد.این امر، از دید صاحب نظران رویکرد اسلامی مدیریت مغفول مانده است. در واقع مدیریت اسلامی نیز به شیوههای مختلف و متفاوت مدیریت نیازمند است. در این میان، آنچه موجب تفاوت ماهیت این دو رویکرد میشود، هدف از مدیریت و چگونگی استفاده از ابزارهای مدیریتی و نیت از مدیریت است. در واقع در مدیریت اسلامی، هدف از مدیریت رشد و اعتلای انسانها ( و سپس سازمان) و بالندگی انسانها در مسیر الی ا… است و مدیر در این میان نقش رهبر و مراد و معشوق را بر عهده دارد که به یمن ارادت ناشی از ایمان، عشق و شیفتگی کارکنان و پیروان و مدیریت بر قلب، قادر به استفاده از قابلیتهای نهفته در وجود کارکنان است. نقطه اصلی تفاوت میان این دو رویکرد نیز در همین است.
4- نبود تعریف ومعیار و محدوده مشخصی از مدیریت اسلامی
مشکل و مانع دیگر در رویکرد اسلامی مدیریت، محدودیت شدید مطالعات مبتنی بر شیوههای بررسی علمی در حوزه مدیریت اسلامی، خاصه مدیریت در سازمانها است. اسلام به اقتضای داعیه اصلی خود در ایجاد حکومت، مدیریت را درسطح جامعه مورد توجه قرار داده است و در این میان جای بررسیهایی که سطح مدیریت را تا حد سازمان کشانده و از دیدگاه سازمانی به این مقوله توجه کنند، کاملا خالی است.
از دیگر دلایل،نبود زمینههای فعالیت مؤثر بخش خصوصی در کشور است. در کشورهای غربی، بخش خصوصی و تحقیقهای آنها درمورد نظریههای جدید مدیریت و کاربردی کردن آن سهم تعیین کنندهای در پیشبرد این بخش از دانش دارد، در حالی که در کشور ما بخش خصوصی با مسایل اولیه و خاص دست به گریبان است و این امر اجازه توجه به پژوهش و تحقیق در این زمینه و کاربردی کردن آن را نمیدهد.
5- وجود ابهام در معنا و مفهوم مدیریت اسلامی
یکی دیگر از موانع موجود در فراروی مدیریت اسلامی، وجود ابهام در معنا و برداشت از آن است که منجر به این برداشت میشود که مدیریت اسلامی ملازم با نوعی توصیههای اخلاقی است و از طریق توصیه نیز نمیتوان سازمانها و یا کشور را اداره کرد.
به نظر میرسد تقدسی که در واژه اسلامی وجود دارد نیز موجب میشود تا محققینی که اطلاعات و دانش خود را در اسلام اندک وضعیف میبینند، از بیم انتقادهایی که احتمالا از آنها به عمل خواهد آمد، از پرداختن به مدیریت اسلامی احتراز و پرهیز نمایند. چه این گمان در اذهان وجود دارد که پرداختن به هر آنچه که «اسلامی» است تنها در صلاحیت حاملان دین و روحانیون است و سایرین را بدان ورطه راهی نیست و این امر موجب شده است که صاحب نظران علوم مدیریت از باب «احتیاط» کنکاش در زمینه مدیریت اسلامی را به «اهل» آن واگذارند و وارد آن نشوند.
6- بیتوجهی به انجام تحقیقات متفاوت درخصوص مدیریت اسلامی
از مهمترین فعالیتهایی که میتواند موجب رونق و شکوفایی علوم مختلف شود، انجام تحقیقها و پژوهشهای متفاوت و مکرر، مورد آزمون و نقد قراردادن آنها و اجرای آنها در عمل و رفع نواقص و ضعفهای آنها است. این امر در بسیاری از علوم غربی که به تجربه و آزمون نیاز دارند انجام شده و در عمل موجب پیشبرد آن و شکوفایی بیشتر آن شده است، در حالی که در زمینه مدیریت اسلامی در سطوح سازمانی، تحقیق و پژوهش به ندرت صورت گرفته است.
اسماعیل رمضانی
اداره تبلیغات اسلامی شهرستان آمل