«چسان قاضی شده راضی »
«چسان قاضی شده راضی » نزد قاضی رفته ملّا نصرِالدین تا دهد بهرش گواهیّ زمین دید قاضی را تب و
«چسان قاضی شده راضی » نزد قاضی رفته ملّا نصرِالدین تا دهد بهرش گواهیّ زمین دید قاضی را تب و
« پیریّ وحرص جوانی» گفت روزی جمله،هارون الرّشید روی و رخسار پیامبر راکه دید؟ پاسخ آمد در یَمن، پیری نحیف
قصه ی زن های دِه اَفسانه نیست « با شرف گردد تَلف» عده ای سرباز گستاخ وجسور وارد دِه گشته
برق آمل ، باز آمل، در گِل بحران نشست « رفت برق و تاب خلق» باز آمل، در گِل بحران
ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید فکر اصلاح اصول، برطرف ایراد کنید خلق را نامزدیّ پُست ریس جمهوری به