وی علاوه بر فعالیتهای علمی و فرهنگی، اهل مبارزه بوده و در طول سالیان حکومت خاندان پهلوی از هیچ تلاشی در راه مبارزه با آن حکومت فروگذار نکرد. داشتن افکار نو و تسلط بر علوم مختلف از ویژگیهای این استاد حوزه علمیه قم است.
200 هزار کرمانی را قبل از انقلاب به شورش وا داشتم
* اهل تبلیغ بودید؟
ـ بله. من برای تبلیغ به شیراز، اصفهان، همدان، اهواز، آبادان، خرمشهر و بسیاری از شهرهای دیگه رفتهام.
در جهرم نیز منبرهای بسیاری داشتهام. ابهر، زنجان، قزوین، مشهد، گنبد، اسفراین، شیروان، قوچان و دیگر اماکن نیز منبرهای بسیاری رفتهام از آنجا که روانشناسی و جامعه شناسی شهرهای ایران را خوب بلدم میدانستم هر شهری تشنه و طالب چه چیزی هستند.
به شهر کرمان نیز نزدیک به پیروزی انقلاب رفتهام.
زمانی که کرمان رفته بودم کولیها به کرمان حمله کرده و مسجد جامع آن شهر را به آتش کشیده و شماری از زنان را اذیت کرده بودند بعد از این ماجرا به من گفتند برای منبر به آنجا بروم من در مسجد جامع و مسجد امام خمینی(ره) که دو نقطه ثقل آنجا بود و درگیریها نیز همانجا متمرکز بود منبر رفتم کم کم جمعیت حاضر نزدیک به 200 هزار نفر رسید.
من آنان را بر انگیختم و گفتم «به زنان شما چنان کردند، خاک بر سر شما!» و آنان دیوانهوار به طرف شهربانی راه افتادند.
من با آن جمعیت به طرف شهربانی رفتم مأموران ژاندرمری و شهربانی که با دو کامیون آمده بودند خیابانها را بسته و ارتشیها نیز گلنگدنها را کشیده بودند و راه مردم سد شده بود.
دیدم ممکن است مردم به تبعیت بعضی آقایان صحنه را ترک کنند و کار خراب شود به همین سبب روی پیکانی رفتم که عکس امام خمینی(ره) با دو سه متر ارتفاع روی آن داشت و گفتم عکس را پایین بگذارند آنگاه رو به ارتشیها فریاد زدم «شما جگر ندارید مرد نیستید اگر شرف دارید مرا بزنید» سینه خودم را باز کردم و گفتم «اگر وجود دارید بزنید اسلحه شما خالی است و فشنگ ندارد» بعد عمامهام را برداشتم و به سمت آنان پرتاب کردم آنها هم بلند شدند فرار کردند و مردم ریختند و شهربانی را گرفتند.
از چهارده سالگی با امام خمینی(ره) آشنا شدم
* از چه زمانی با حضرت امام (ره) آشنا شدید؟
ـ از پانزدهم خرداد سال 1341 که نزدیک به چهارده سال داشتم با حضرت امام آشنا شدم و به ایشان عشق میورزیدم.
به یاد دارم سال چهل و یک اولین سیلی را به گوش کسی زدم که به حضرت امام(ره) توهین کرد و گرنه اهل دعوا نبودم. اولین بار هم که به کلانتری و بخش ضد اطلاعات رفتم به خاطر همین مسائل بود.
امام(ره) برای ما حکم پدر را داشت و من به خاطر صفای باطنی که داشتند به ایشان عشق میورزیدم. به راستی اگر انقلاب و مرحوم امام نبود بسیاری از افراد وارسته و پرشور و انقلابی هلاک و خراب میشدند و آنان که شهید شدند و یا انقلابی بودند باید منت مرحوم امام را داشته باشند؛ چرا که خداوند به خاطر ایشان توفیق داد، انرژی نهفته در آنان شکوفا و آزاد شود.
در سال چهل و یک و چهل و دو نیز گاهی به قم میآمدم و نسبت به ایشان شیفتگی خاصی داشتم.
من از همان زمان درباره مسائل انقلاب فکر میکردم و اکنون نیز از جمله کارهایی که نسبت به انقلاب و کشور دارم اندیشه در مورد معمارین انقلاب است.
بسیاری از دکترینهای موجود درباره مسائل کلان کشور را قبول ندارم
بسیاری از دکترینهایی را که راجع به مسیر کلان کشور مطرح میشود را قبول ندارم؛ چرا که هم شناخت طراحان آن نسبت به انقلاب ضعیف است و هم حضرت امام(ره) را آنگونه که باید نمیشناسند.
بسیاری ازآنان در متن انقلاب نبودهاند و چکیده انقلاب نیستند لذا برخی از طرحهایم را که قابل ارائه بوده در بعضی از کتابهای خود آوردهام.
بارها توسط ساواک بازداشت شدم
* توسط ساواک، دستگیر هم شدید؟
ـ بله. این جریان برای من بسیار اتفاق میافتاد و هر بار به نوعی دنبال میشد ساواک هر وقت میخواست هر کسی را میگرفت و حساب و کتابی نداشت.
تعقیب و گریز فراوان داشتم و بسیار میشد که مورد تعقیب و بازداشت بودهام.
یک بار مرا در فیضیه گرفتند و به راهآهن بردند معاون ساواک کل در آن زمان شخصی به نام مختاری بود. او به من گفت: گمان میکنید ما نمیفهمیم شما که نعلین میپوشید و سر به زیر میاندازید چه کسانی هستید؟ همین شما هستید که قم را به هم میریزید!
گفتم مسألهای نیست شما حکمی به من بدهید من فردا سر چهار مردان راه میروم و عربده میکشم. بعد گفتم شما خیلی اشتباه میکنید روحانیت بزرگتر از آن است که با شما درگیر شود. یا شما بتوانید با آنها کاری کنید همین بچههای قم و کبوتر بازها برای شما کافیاند و شما را درگیر میکنند شما کمتر از آن هستید که روحانیت را بشناسید یا بفهمید، کسی که نعلین میپوشد چنین و چنان میکند یا نه؟ در آن زمان ساواک گاه گاهی خانه ما میریخت. چند بار هم در مدرسه مهدیه بازار ریختند و ما را بردند.
ماجرای پنهان کردن هفتتیر در جا نمازی
روزی مأموران به منزل ما ریختند و من دو قبضه هفتتیر داشتم با خود گفتم بهترین جا برای جا سازی آن در این فرصت کوتاه جانماز است آن را در جا نماز جا دادم و جا نماز را در وسط اتاق گذاشتم، این کار جگر میخواست یک کلاه پوستی هم به سر داشتم و به متکایی تکیه دادم و به آنها گفتم: همه خانه را زیر و رو کنید. اگر پای آنان به جانماز میخورد اسلحهها پیدا میشد ولی من جگر این ریسک را داشتم.
خانه ما کوچک و تنها 60 متر بود اگر آنها میخواستند همه چیز را زیر و رو کنند زمانی نمیبرد من هم در این امور حرفهای بودم و سبک کار آنان را میدانستم شخصیت ساواکیها را که آموزش دیده حرفهای بودند به خوبی میشناختم.
آنها با همه تمرینها و تعلیماتی که میدیدند ترسو و ناآگاه بودند و در برابر انقلابیها کم میآوردند. من میدانستم به جانماز شک نمیکنند و باور ندارند کسی جرأت کند اسلحه را در جانمازی وسط اتاق پنهان کند سرانجام همه جا را گشتند و به جانماز دست نزدند از این موارد بسیار پیش میآمد اما آنان نمیتوانستند مدرکی ضد ما پیدا کنند.
گاهی اسلحه را در قنداق بچه جاسازی میکردم گاه میشد که بچه قنداق پیچ را با طناب به خرابهای که در کنار خانه ما بود میفرستادم و بچه در آن خرابه بود تا ساواکیها میرفتند. بچه بزرگ ما این ماجرا را در بچگی داشت.
4 پسر و 4 دامادم طلبه هستند
* در چند سالگی ازدواج کردید؟ رابطه شما با همسر و بچهها چگونه است؟
ـ در بیست و چهار سالگی ازدواج کردم و از همان ابتدای ازدواج رابطه خیلی خوبی با هم داشتیم به گونهای که رابطه ما از لیلی و مجنون هم بهتر است. ایشان در کارهای علمی همیشه پشتیبانم بوده است.
رابطهام با بچهها بسیار عالی و در حد عاشق و معشوق هستیم. هشت بچه دارم و همه دخترهایم همسرشان طلبه هستند و همه پسرها هم طلبه هستند.
اعتقادم این است که بهتر از حوزه کجا باید فرزند را بفرستیم. اینها که استعداد دارند میفرستیم حوزه که برای آقا امام زمان (عج) خدمت کنند.
البته ما باید بچههایی را بفرستیم حوزه که خوش فکر باشند و نبوغ داشته باشند. البته شغل و پیشه اجباری نیست لذا بچههای ما با علاقه خودشان وارد حوزه شدند.
اهل ورزش هستم و به تکواندو و کشتی علاقه دارم
* اهل ورزش هستید؟ به چه ورزشی علاقه دارید؟
ـ از بچگی ورزش میکردم و الان هم بیشتر از باشگاه ورزشی، وسایل ورزشی دارم. چون از بچگی ورزش میکردم و هنوز هم ورزش میکنم.
بر طلبهها لازم است ورزشهای رزمی کار کنند و برای ورزش لازم نیست بروند باشگاه. در خانه هم میشود چند تا وسیله ورزشی داشته باشند و ورزش و نرمش کنند.
ورزش ضرورت دارد و لازم است؛ چون بدنی که تحرک نداشته باشد فسیل و پوک میشود و قهرا همچین شخصی آدم سالمی نیست و ارادهاش ضعیف میشود و کسی که ارادهاش ضعیف شود نمیتواند موفق باشد. ورزش مورد علاقهام تکواندو بوده و بعد کشتی.
اول انقلاب مدتی اداره کیش را به عهده گرفتم
* بعد از انقلاب، مسئولیتی داشتهاید؟
ـ اوایل انقلاب مدتی کوتاه جزیره کیش و اداره آن به دست من بود. من به تنهایی جزیره کیش را اداره میکردم و چهل همافر و افسر را از ارتش انتخاب و در یک خانه افسری مستقر کرده بودم تا به عنوان گروه ضربت نزد ما باشند در آنجا دزدیهایی میشد و آن منطقه مردم فقیری هم داشت.
پس از ضبط اموال در نماز جمعه به مردم گفتم: هر کس که فقیر و نیازمند است و به چیزی نیاز دارد مراجعه کند و از ما بگیرد ولی اگر دانستم کسی دزدی میکند بر او حد جاری میکنم.
چهل نفری که با من بودند شبانه روز به صورت پیوسته کار میکردند و تمام منطقه در دست ما بود من در آنجا نماز جمعه نیز میخواندم.
اوایل انقلاب کمونیستها در بندر امام به صورت گستردهای تبلیغ میکردند و فضای فرهنگی آن را مسموم کرده بودند.
روزی امام جمعه آنجا پیش ما آمد و درخواست کرد که به آنها کمک کنم. ماه رمضان بود که به این بندر رفتم و در کمتر از پنج روز اختیار شهر را در دست گرفتیم.
به 500 نفر از جوانان گفتم که صبحها در شهر پیاده روی داشته باشند و ضمن ورزش صبحگاهی الله اکبر بگویند.
در مدت کوتاهی این بندر را به صورت شهری انقلابی و زنده در آوردم و کمونیستها دیگر در آنجا توطئهای نداشتند. البته با آنان بحث نیز میکردم تا سستی عقائد خود را دریابند، نه آنکه با خشونت برخورد داشته باشیم.
به کارگران روزهخوار بندر امام یخ دادم!
در بندر امام خمینی(ره) امکانات بسیاری بود و مهمترین بندر به شمار میرفت. گزارش میشد که دزدیهای بسیاری در آن جا اتفاق میافتد. من ماه رمضان که در تابستان و فصل گرما بود و حوزه نیز تعطیل بود به آنجا میرفتم.
در آنجا به من گفتند کارگران اینجا روزه نمیگیرند.
گفتم: شما دخالت نکنید که آنها روزه نمیگیرند، اگر شما هم گونیهای سنگین آنان را در این هوای گرم بر میداشتید، نمیتوانستید روزه بگیرید.
آن موقع بندر امام با کمبود برق و در نتیجه کمبود یخ مواجه بود. قطعی برق در آن بندر زیاد بود.
در نماز جمعه گفتم: شما مردم در شهر هم برق دارید و هم یخ و کارگران در بندر نه برق دارند نه یخ و باید این دو را توزیع کرد که برق برای شما باشد و یخها را برای کارگران به بندر برد. با رضایت مردم تمام کارگران خوشحال شدند.
یک روز وارد بندر شدم و تمام کارگران را جمع کردم و گفتم: این بندر مال شماست و هر کس را دیدید دزدی میکند، او را بگیرید و به مسجد بیاورید تا بر او حد جاری کنیم؛ خواه رئیس باشد یا مرئوس. پس از آن دزدی تمام شد و چند هزار کارگر به عنوان نگهبان این مشکل را حل کردند.
در آنجا گاهی کارگران برای استراحت زیر خودروهای پارک شده رئیسان و کار فرمایان میرفتند، تا در سایه آن بخوابند. من میگفتم: هیچ رانندهای حق ندارد خودروی خود را بدون اعلان بر دارد و جابه جا کند باید ابتدا از کارگرانی که در زیر آن استراحت میکنند با احترام اجازه بگیرد.
به کارگران هم گفتم: اگر کسی بدون اجازه ماشین خود را روشن کرد بلند نشوید تا منت شما را بکشد بدیهی بود که هیچ رئیس و کار فرمایی جرأت نمیکرد چنین کاری بکند.
ویژگی اساسی تألیفاتم را میتوان پیرایهزدایی در حوزه معرفت دینی دانست
* از چه زمانی به تألیف کتاب روی آوردید و تعدادی از تألیفات خود را معرفی کنید.
ـ از شش سالگی شعر میگفتم که بخشی از آن موجود و آماده انتشار است. ویژگیهای منحصر به فرد سرودههایم را در کتابی به نام «نفیر عشق» توضیح دادهام که به چاپ رسیده است.
نخستین اثری که در مسائل علمی نگاشتهام کتاب «اخباری و اصولی چه میگویند» است.
این کتاب را در شانزده سالگی و در رد بر اخباریگری نوشتهام. غالب کتابهایم را در شب، نوشتهام و در روز بیشتر درس و بحث داشتهام.
مسائل علمی و ذهنی را نیز بیشتر در تنهایی و تاریکی دنبال کردهام. غیر از مواقع ضروری چندان نیازمند و وابسته به نور و روشنایی نبودم.
ویژگی اساسی تألیفاتم را میتوان «پیرایه زدایی» در حوزه معرفت دینی و مسائل فلسفی و روان شناختی و اجتماعی دانست.
از طفولیت به این باور رسیده بودم که بسیاری از قواعد، قوانین و احکامی که به نام دین یا علم در کلام، فلسفه، عرفان و فقه و در سنتها و مباحث اجتماعی وجود دارد قابل نقد است و شماری از آن نیز مستند نیست و دلیل و حجیت ندارد.
از این رو نقد قوی و پیرایه زدایی از این متون را هدف نخستین تدریس و نوشتههای خود قرار دادم و هیچگاه در پی نقالی و تألیف و جمعآوری متن از این کتاب و آن کتاب نبودم.
* چند کتاب نوشتهاید؟
ـ تدریس و نگارش در حال حاضر عمدهترین کار بنده است و بیشترین وقت را از بنده میگیرد.
شمار تألیفاتم بسیار است و بخشی از آن که نزدیک به دویست جلد کتاب است به چاپ رسیده و بخش اعظم آن در مرحله آماده سازی برای چاپ و چند صد اثر دیگر در حال تکمیل است.
از نوشتههای بنده در فقه که چاپ شده است میتوان «تحریرالتحریر» و «حقیقة الشریعه فی فقهالعروة» را نام برد. این دو کتاب نسبت به نظایرش دارای امتیازاتی است از جمله اینکه متن کتاب «تحریرالوسیله» مرحوم امام (ره) و«عروةالوثقی» مرحوم سید همراه با اندیشه فقهی ما بازنگاری شده و مشکلات علمی و ویرایشی آن دو تصحیح گردیده است.
کتابهای فقهی بنده بیش از صد و پنجاه جلد است که مهمترین بحثهای روز مانند «ولایت فقیه»، «حکومت اسلامی»، «غنا و موسیقی»، «قمار»، «احکام قضایی» را با نگاهی نو میکاود.
در حوزه علمیه قم یک دوره کامل فقه خارج شرایع و مکاسب را داشتهام. بعد از آن هم چند سالی است که فقه نوین را شروع نمودهام و اساس اقتصاد اسلامی را داریم.
نوشتههای بنده در عرفان نیز همین ویژگی را دارد و سعی بر آن بوده تا عرفانی شیعی و هماهنگ با آموزههای اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام در این کتابها ترسیم شود.
هم اینک در عرفان اسلامی، متن جامع، سالم، گویا و پیراسته از مطالب غیر علمی وجود ندارد.
برای مثال با اینکه نوشتههای جناب محییالدین و قونوی از بهترین متنهای عرفانی است، اشکالات اعتقادی، فلسفی، عرفانی و عقلی فراوانی را در خود جای داده است و متن هیچ یک ولایی، فلسفی، جامع و کامل نیست و سعی ما بر این بوده است تا نخست به نقد و بازاندیشی متون اصیل و مادر در عرفان بپردازیم و سپس متنی منقح و دور از پیرایه را ارائه کنیم.
ما در صدد چنین امر بزرگی هستیم. اگر عنایت الهی یار شود، زمینههای مقدمی آن آماده است و ترسیم درست و نهایی آن را میطلبد.
* خیلی متشکر که وقت گذاشتید.
ـ من هم از شما متشکرم.