خاطره شماره23
« اگر جهان خوران بخواهند مقابل دین بایستند ما در مقابل همه دنیای آنها خواهیم ایستاد و تا نابودی آنان از پای نخواهیم نشست.»
«امام خمینی صحیفة نور ج20 ، ص 118»
«تذکر فرماندهی»
یک روز با سردار نوبخت از منطقه شلمچه حرکت کردیم به سمت هوراالعظیم – طبور – و بنده رانندگی می کردم و سردار شهید نوبخت کنار دستم نشسته بودند طی مسیر صحبتهای زیادی در خصوص مسائل مختلف از جمله وضعیت گردان ، عملیاتی که در پیش داشتیم وضعیت رزمندگان در عقبه که همواره دغدغه خاطر فرماندهان بوده ، صحبت می کردیم و گاها سردار شهید شعر همیشگی خود را زمزمه می کرد:
ما درره دوست نقضی پیمان نکنیم گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم
دنیا اگر ازیزید و یزیدیان لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم
و به همین صورت تا نزدیکیهای سه راه خیبر رسیدیم شهید فرمودند ترمز کن ترمز کن من سریع ترمز کردم و ایستادم. گفت چند متر به سمت عقب حرکت کن، دنده عقب گذاشتم و حرکت کردم .چندمترکه رفتم فرمودند بایست حالا بریم جلو چند متر که رفتم گفت چرخ را بنداز داخل این دست انداز تعجب کردم ، گفت مرد حسابی از شلمچه تا اینجا همه دست انداز ها را رفتی داخلش جز این یکی را خواستم این یه دست انداز ازدستت ناراحت نشود.
انشا الله با حسین فاطمه همنشین شوند