یادداشت کوتاه
عباس منصوری

سزای شعار «مرگ بر دیکتاتور» محاکمه است نه تودیع!

رئیس جمهور دولت دوازدهم روز یکشنبه دهم مرداد در آخرین جلسه هیات وزیران، از هر دری سخن گفت؛ از سختی های دوران تحریم و کرونا تا پیشرفت های دولت در تمامی عرصه ها بویژه عرصه اقتصادی!. اما عرصه ای که آقای روحانی به آن ورود نکرد عرصه اجتماعی و میزان تاب آوری مردم بود که زیر سختی های معیشت کمرشان با همان «بیل» معروف آقای روحانی خم شده است. اصل موضوع این است که در دو دوره از ریاست جمهوری آقای روحانی، پارامتر اعتماد بین مردم و جامعه با دولت در چه مختصاتی قرار دارد.
می گویند یکی از اهرم های قوی برای پایداری نظام ها در کشورداری، میزان اعتماد مردم به دولت و نظام است. جامعه ای که به مدت ۸ سال تحت حاکمیت دولت تدبیر و امید بودند چه وضعیتی دارد؟
کافیست به میزان نارضایتی مردم که عمدتاً نیز در عرصه اقتصاد و معیشت است نگاهی بیندازیم. چرا در دو دوره از ریاست جمهوری آقای روحانی هر اعتراض معیشتی و صنفی به اعتراضات سیاسی تبدیل می شد و مردم را در برابر نظام قرار می داد؟ از نظر جامعه شناسی، عملکرد موفق یک دولت در تمامی زمینه ها به این مهم بستگی دارد که دولت تا چه میزان امید و انگیزه در جامعه ایجاد کرده است.
روحانی در آخرین جلسه هیات دولت از بابت قصورها و کاستی ها عذرخواهی کرد و حلالیت طلبید اما این عذرخواهی و حلالیت طلبیدن درمانی بر زخم های مردم و جامعه نیست. نمی شود که حقوق تضییع شده مردم را به آثار و پیامدهای قلدری رئیس‌جمهور نامتعادل آمریکا و یا تحریم ها مصادره کرد. صحبت از مردم است، آنهم نه در مقیاس یک نفر، ده نفر، صدنفر، هزار نفر و … صحبت از یک جامعه است. صحبت از جامعه ای است که جوانان آن به مثابه آینده سازان کشور ما، هیچ نقشه راهی برای آینده خود ندارند. این طغیان و عصیان که امروزه در گوشه و کنار میهن در جوانان مشاهده می شود محصول کدام فرهنگ سازی و ارشادات متولیان امر بوده است؟
جوانان و قشر دانش آموز ما بجای مشغول شدن به درس و مشق و بازی و ورزش، دست به ماجراجویی در برابر نظام می زنند. به ضرس قاطع می توان گفت آنقدر که دشمنان نظام بر جوانان ما تأثیرگذار بوده اند سیاست های دولت و آقای روحانی تأثیرگذار نبوده است. اگر برای این ادعا به دنبال مستندات می گردید، یکبار برنامه های تلویزیون منافقین را تماشا کنید تا متوجه شوید که الگوبرداری جوانان ما و سرخوردگی آنها از کجا نشأت می گیرد. دو جوان مدرسه ای، ورودی یک شهر را با چیدن چند حلقه لاستيك مي بندند و آتش می زنند و تبلیغ می کنند که جاده کمکی رسانی نیروهای امنیتی را مسدود کرده اند! در مدرسه یک روستای دور افتاده، کودکان دانش آموز تظاهرات!!! راه می اندازند و شعارهای «مرگ بر روحانی» و «مرگ بر دیکتاتور» سر می دهند؛ بدون این که معنی این شعارها را بدانند. پرتاب کوکتل، مخدوش کردن بنرهای منصوب در معابر و میادین و نوشتن شعارهای توهین آمیز به ارزش های نظام به یکی از سرگرمی های شبانه جوانان ما تبدیل شده است. اعتراض به حق مردم خوزستان به اغتشاش کشیده می شود، تیر و تیرکشی می شود، معلوم نیست اینجا خوزستان است یا تگزاس! بعد هم کلیپ آن از تلویزیون منافقین و رسانه های سایر دشمنان نظام در فضای مجازی منتشر می شود.
آقای روحانی! ما بارگه دادیم، این رفت ستم برما!
صورت مسئله تأثیرگذاری دو دولت شما بر جامعه، با حلالیت طلبیدن پاک نمی شود. جا دارد که دستگاه قضا، خاطی را در هر منصب و مقامی که باشد ـ اگر نیاز است ـ سیاست و محاکمه کند.
القصه، دولت دوازدهم با همه تدابیر و امیدهایش پایان یافت اما آنچه جریان دارد زندگی مردمی است که سختی معیشت کمر آنها را خم کرده است. و به تجربه ثابت شد که «کلید» و «بیل» کارساز نبوده است.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *