ماجرای عکس و آبرو

ما هم بعضاً در شرایط عادی یا نسبتاً عادی، دم از ادب، رعایت، احترام، فرهنگ، مدنیت، مدارا، نفی‌خشونت و دهها اصل و ارزش دیگر از این قبیل می‌زنیم؛ اما همین‌که شرایط دشوار می‌شود و به اعصاب‌مان فشار می‌آورد؛ نخستین چیزهایی را که قربانی می‌کنیم همان اصول و ارزش‌هاست!

احمد زید آبادی در یادداشتی در کانال تلگرام خود نوشت: با برادرم حمید در سیرجان به رستورانی در منطقۀ آزاد تجاری رفتیم. صاحب رستوران شناخت و از در مهر و محبت در آمد. به اصرار گفت که مهمان اوییم و قسم و آیۀ ما هم سودی نکرد. گفتم؛ پس بی‌زحمت برای من ماهی بگذارید. گفت؛ شما مهمانید و به این چیزها کار نداشته باشید! ما خودمان می‌دانیم چه کنیم! لحظاتی بعد گارسونِ رستوران، سینی غذا را جلوم گذاشت. در یک طرفِ سینی، شیشلیک و برگ و کوبیده و در طرف دیگرش سه نوع جوجه کباب با پخت‌ها و رنگ‌های گوناگون چیده شده بود و در وسط نیز چند تکۀ بزرگ سالمون سرخ شده خودنمایی می‌کرد! این همه، با انواع سبزیجات نیز با هنرمندی تزیین شده بود! همین که سینی غذا در مقابل‌ام قرار گرفت؛ آشنایی از آنجا گذر کرد و به محض دیدن این صحنه، موبایلش را به کار انداخت و عکس گرفت. او سپس خطاب به من گفت؛ می خوای این عکس را در اینستاگرامم بگذارم تا مردم بدانند که “این سرد و گرم کشیدۀ روزگار” چه غذایی می‌خورد! البته شوخی می‌کرد؛ اما با خود اندیشیدم که با این وسائل ارتباطی مدرن، اعتبار و آبروی افراد چه راحت در معرض خطر است! آنگاه به یاد انتشار عکس‌هایی افتادم که در رسانه‌ها یا شبکه‌های مجازی به عنوان سندی از آلودگی افراد منتشر می‌شود. معمولاً هر گاه پروندۀ فساد اقتصادی فردی روی آب می‌افتد؛ رسانه‌ها عکسی از او را در کنار یک چهرۀ معروف سیاسی یا هنری منتشر می‌کنند تا آن چهرۀ معروف را شریک جرم فرد فاسد نشان دهند! آیا اما صِرفِ عکس مشترک با یک فرد فاسد علامت فساد است؟ من که کاره‌ای نیستم؛ بسیار در کوچه یا خیابان با افرادی روبرو می‌شوم که تقاضای سلفی گرفتن یا عکس مشترک می‌کنند؛ حال تکلیف سلبریتی‌های سیاسی و هنری که دیگر روشن است! آیا می‌شود همیشه درخواست افراد علاقمند را برای عکس گرفتن رد کرد؟ آیا قبل از گرفتن عکس می‌توان آنها را از صافی گزینش عبور داد؟ طبعاً نباید و نمی‌توان! بنابراین، همه می‌دانند که عکس مشترک، اهمیتی ندارد؛ اما چرا برخی آن را به عنوان سند همکاری یا دوستی و نزدیکی دو نفر تلقی و منتشر می‌کنند؟ دلیل‌اش این است که همۀ امور بی‌ضابطه و هپلی‌هپو شده است! گویی اصول و معیاری برای داوری در میان نیست! در مثل مناقشه نیست. بلانسبت، بعضاً ما رفتارمان بی‌شباهت به همان میمون مادری نیست که در گرمابه‌ای بچه‌اش را در بغل‌اش می‌گذارند و زمین زیر پای‌اش را داغ می‌کنند. میمون همین که داغی زمین را احساس می‌کند؛ بچه‌اش را سخت در آغوش می‌کشد تا آسیبی به اونرسد؛ اما همینکه داغی زمین به حد طاقت فرسایی می‌رسد؛ او بچه را زیر پای‌اش می‌گذارد تا خود را از سوزِ درد در امان دارد! ما هم بعضاً در شرایط عادی یا نسبتاً عادی، دم از ادب، رعایت، احترام، فرهنگ، مدنیت، مدارا، نفی‌خشونت و دهها اصل و ارزش دیگر از این قبیل می‌زنیم؛ اما همین‌که شرایط دشوار می‌شود و به اعصاب‌مان فشار می‌آورد؛ نخستین چیزهایی را که قربانی می‌کنیم همان اصول و ارزش‌هاست!
منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *